به گزارش سینماپرس، سالها پیش رضا رشیدپور مجری برنامه پربیننده. ای بود که گمان کنم «مثلث شیشهای» یا چیزی شبیه به آن نام داشت. برنامه مانند ژورنالهای زرد رایج بود. یعنی با سلبریتیها مصاحبههایی شاد و جذاب انجام میشد و سعی بر این بود تا به نحوی کمبود برنامههای زرد در تلویزیون جبران شود. این مقصود، صراحتاً توسط خود مجری هم بیان شده بود.
در یکی از این برنامهها از استاد مشهور خطاطی دعوت به حضور کرده بودند. استاد میگفت که با استفاده از خط میتوان چیزهایی را از شخصیت نویسنده خط دریافت. رشیدپور خطی بغایت زیبا نوشت و در اختیار استاد قرار داد که او را روانشناسی کند.
استاد، رشیدپور را فردی جاهطلب خواند که به دنبال فرصتی برای جهش در کار خود میگردد.
احتمالاً اغلب بینندهها، این ماجرا را مانند اغلب چیزهای دیگری که از تلویزیون می بینند، فراموش کرده باشند، ولی برای من فراموش شدنی نیست.
چرا باشد؟ وقتی که رشیدپور از تخصص اصلی و مورد علاقه خود که کار با همان سلبریتیهاست، عدول کرده است به سمت برنامههای جدی که تخصصی در آنها ندارد.
ابتدا در سیاست وارد میشود و عوامپسندانه و عوامفریبانه برنامه برگزار میکند تا سرانجام جایزه خود را از دست حسام آشنا با برگزاری مصاحبهای فرمایشی با رئیسجمهور بگیرد. سپس یک برنامه نقد جدی را بدون توجه به این که وارث چه کسانی میشود، بر عهده میگیرد، بی آنکه دقت کند ذره ای در این کار سابقه و اعتبار ندارد.
تمام اتکای رشیدپور، به همان اعتماد به نفس کاذب برمی گردد. اعتماد به نفسی که منتهی به نفی هر نوع تخصص و سلسله مراتب در دانش و اندیشه و استدلال و استناد و اولویت پیدا کردن پرخاشگری و متلکپرانی میگردد و در نتیجه هر کسی که در لفاظی و شعار دادن و اجرای شو قویتر باشد، اعتبار بیشتری به دست میآورد و این البته زمانی ممکن میگردد که بتواند منافع جناح حاکم را هم تأمین کند. خوش خدمتی مجری جاهطلب زرد علیه فیلم لاتاری به همین منظور صورت میگیرد.
ارسال نظر