به گزارش سینماپرس، مستند «آخرین تیر آرش» برای اولین بار همزمان با سالگرد شهید سید ابراهیم اصغرزاده، امشب ساعت ۲۱ از شبکه مستند پخش میشود.
«آخرین تیر آرش» به کارگردانی حبیب احمدزاده ساخته شده و کار ناتمام مرحوم اصغرزاده را به سرانجام میرساند. این دو روایت دارد، اول جستجوی یک خمره باستانی و دوم جستجوی پیکر شهید اصغرزاده.
ابراهیم اصغرزاده زاده ۱۳۴۶ در مشهد بود در زمان انقلاب یازده سال بیشتر نداشت؛ با این همه، در بسیاری از اجتماعات حضوری فعال داشت، بعد از انقلاب و در زمان شهید هاشمی نژاد، کوچک ترین عضو حزب جمهوری اسلامی بود. کار مطبوعاتی را با خبرنگاری برای روزنامه قدس از ۱۷ سالگی آغاز کرد در همان سن و سال بود که در مسابقات عکاسی نفر سوم شد.
اولین تجربه سینماییش را اوایل سال ۱۳۶۳ آغاز کرد. برای خبرنگاری و عکاسی به جبهه های جنگ رفت و آنجا بود که به یکباره به خودش می آید که می بیند هم عکاس و خبرنگار است و هم رزمنده و هم بیسیمچی فرمانده ای که امروز شهردار پایتخت است. تا اینکه در عملیات خیبر از ناحیه فک مجروح می شود. از آن پس، هم زمان با رزم، دوربین به دست گرفت و چند فیلم کوتاه تبلیغی برای سپاه ساخت؛ فیلمهایی که با دوربین هندی کم ویدیویی یا هشت میلی متری فیلمبرداری شده بودند.
کمی بعد از پایان جنگ، در رشته حقوق و نیز سینما در دانشگاه پذیرفته شد. اما به خاطر علاقه و تجربه ای که کسب کرده بود، رشته سینما با گرایش تدوین فیلم را در دانشگاه هنر انتخاب کرد. به فاصله کوتاهی، همزمان با تحصیلات آکادمیک در رشته سینما، برای بازی در فیلم سینمایی «مهاجر» انتخاب شد، آشنایی او با حاتمیکیا در این فیلم موجب شد این همکاری به صورت های مختلفی نظیر بازیگری، دستیاری کارگردان، برنامهریزی و مجری چند طرح سینمایی ادامه یابد.
اوایل سال ۱۳۷۰، با آغاز جنگ در شبه جزیره بالکان، به عنوان یک خبرنگار آزاد به بوسنی و هزرگوین رفت: « تلویزیون یا هیچ سازمان دیگری مرا به بوسنی نفرستاده بود. من به تنهایی رفتم؛ ابتدا از طریق اتریش، بعد به صورت زمینی از زگراب. خیلی مشقت کشیدم و شاید همین بی پناهی باعث شد طور دیگری به ماجرا فکر کنم. » حاصل این سفر مجموعه ای تصویری با نام «رویای سارایوو» بود که به شکل تدوین نشده باقی ماند. از آن پس هر کجا جنگی بود که یک طرف جبهه آن را مسلمانان تشکیل می دادند، او نیز حضور داشت: «باز به خاطر همان روحیه خبرنگاری، فیلم های مستندی از منطقه کشمیر، افغانستان، شبه قارهی هند و جنوب لبنان گرفتم که هر کدام نگاه متفاوتی به جریان های مستند سازی دارد. یعنی یک نگاه خبری نسبت به جنگ نداشتم، سعی می کردم مفهومی دیگر از زندگی را دنبال کنم. »
«اندیشه حیات»، مستند بعدیاش، نتیجه سفری به شبه قاره هند و پیجویی تاثیرات وجود حضرت امام خمینی(ره) و ثمرات انقلاب ایران در شبه قاره بود. او فیلم ساز مستقلی بود که علیرغم فعالیتش در سینمای داستانی، معتقد بود آینده سینما از آن سینمای مستند است و به همین جهت در پی راهی بود تا حرفهای ناگفته خود و نسلی را که با انقلاب ظهور کرده و در جنگ به بار نشسته بود، به نسل بعد منتقل کند.
این چنین با وجود ادامه فعالیت در سینمای داستانی، عمده تلاشش را صرف پرداختن به سینمای مستند کرد. درسال ۱۳۷۸ برای تدوین مستند تازه اش، «سکوت طولانی»، که حاصل سفر او به فرانسه در ایام برگزاری جام جهانی فوتبال بود به روایت فتح پیوست. درمدت دو سال و نیم حضور در روایت فتح، نزدیک به چهل برنامه مستند تلویزیونی را تدوین کرد که از این میان، کارگردانی ده قسمت از آنها را خودش به عهده داشت. مجموعه هایی نظیر «نفس های ماندگار»، «عطر سیب، شکوفه زیتون»، «سنگ و الماس»، «سنگ و ستاره»، «ویژه برنامه امام موسی صدر» و…
ابراهیم در سال ۱۳۸۰ برای زیارت عازم کربلا شد و قصد داشت بر اساس متن کتاب «فتح خون»، اثرشهید آوینی، مستندی درباره واقعه عاشورا بسازد، او پس از بازگشت و در حالی که پیش تولید اولین فیلم داستانی خود با عنوان «زندگی شیرین» که درمورد جانبازان شیمیایی بود را آغاز کرده بود، برای تکمیل مستند دیگرش، «کاغذهای بی جواب» صبح روز بیست و سوم بهمن ۱۳۸۰ در حالی که سوار بر هواپیما به سمت خرم آباد در حرکت بود، دچار سانحه هوایی شد و به کاروان هم رزمان مهاجرش پیوست.
ارسال نظر