به گزارش سینماپرس، توماس ماخ فیلمبردار برجسته آلمانی یکی از مهمانان ویژه این دوره بود که کارگاه و پنل تبادل تجربه فیلمبرداری برپا کرد.
توماس ماخ (متولد چهارم آوریل ۱۹۳۷) یک فیلمبردار و تهیهکننده آلمانی است که فعالیتهایش در عرصه فیلمسازی بیش از پنج دهه در سینما و تلویزیون تداوم داشته است. او به خاطر همکاریهای متعددش با فیلمسازان مطرحی چون ورنر هرتسوگ، ادگار رایتز، الکساندر کلوگه، ورنر شروتر و… شناخته میشود. به عبارت دیگر، کار ماخ در مقام فیلمبردار در سروشکل دادن به موفقیت موج نوی سینمای آلمان و جذابیتهای زیباییشناختی آثار آن بسیار چشمگیر است. او در طول پنجاه سال گذشته با کارگردانان متفاوت و به همان اندازه نامعمولی همکاری کرده است که به نام چند تن از آنها اشاره شد. اما علاوه بر این، او فیلمبردار نسلی از زنان فیلمساز هم بوده است از جمله هِلما ساندرسبرامس و اولا اشتاکل که در دهههای ۱۹۷۰ و ۸۰ دیدگاه منحصربهفردشان را برای سینما به همراه آوردند.
در باب اهمیت توماس ماخ میتوان این طور هم گفت که اغلب فیلمهایی که او تصویرشان را ضبط و ثبت کرده است، جوایز بینالمللی معتبری را کسب کردهاند. خود او هم بارها به خاطر دستاوردهایش در جوایز سینمایی آلمان مورد تقدیر و تجلیل قرار گرفته است. بعضی از فیلمهای مشهورتر ماخ عبارتند از «آگیره، خشم پروردگار» (ورنر هرتسوگ، ۱۹۷۲)، «هاینریش» (هِلما ساندرسبرامس، ۱۹۷۶-۱۹۷۷)، «پادشاهی ناپل» (ورنر شروتر، ۱۹۷۸)، «پالرمو یا وولفسبورگ» (شروتر، ۱۹۸۰)، «فیتزکارالدو» (هرتسوگ، ۱۹۸۲)، «قدرت احساس» (الکساندر کلوگه، ۱۹۸۳)، «آخرین سفر والر» (کریستیان واگنر، ۱۹۸۹)، مجموعه فیلمهای «هایمات» (ادگار رایتز، ۲۰۰۲-۲۰۰۴) و…
جان جیلت در مارس ۱۹۸۹ در وصف توماس ماخ در نشریه «فیلم دوپ» چنین نوشت: «اگر رائول کوتار فیلمبردار، حالا حکم پدرخوانده اولین کارگردانان موج نوی فرانسه را پیدا کرده است، ماخ فیلمبردار آلمانی نیز همین جایگاه را در سینمای نوی آلمان دارد. او تقریباً فیلمبردار اصلی همه فیلمهای کوتاه و بلند ادگار رایتز و الکساندر کلوگه است که هر دو نقشی اساسی در شکلگیری سینمای آلمان از دهه ۱۹۶۰ به این طرف داشتهاند…»
همه میدانند شما فیلمبردار بزرگی هستید اما فکر میکنم این اولین حضورتان در ایران است؟
بله، این اولین بار است که تهران را میبینم و خیلی از این شهر خوشم آمده است. از بیشتر اهالی این شهر خوشم آمده است. این شهر هم مثل هر شهر بزرگ دیگری، بخشهای زیبا و خیلی زیبایی دارد و البته، بخشهایی که چندان خوشایند نیستند. تا امروز از مکانهای مختلفی دیدن کردیم از جمله بازار… که من خیلی خوشحالم از این بابت.
نظرتان درباره جشنواره چیست؟
حالوهوا و جو فوقالعادهای بر جشنواره حاکم است. همان طور که میدانید جشنواره بینالمللی فیلم برلین فوقالعاده سر وقت و برنامهریزیشده برپا میشود اما در برلین همه چیز کمی بیش از حد ماشینی است، اما اینجا اوضاع خیلی بهتر است چون کمی هم بینظمی حاکم است که در مجموع جشنواره را برایم لذتبخش کرده است.
شما در مقام فیلمبردار آثار درخشانی را در کارنامه دارید از جمله «آگیره، خشم خدا» (۱۹۷۲) و «فیتزکارالدو» (۱۹۸۲). از تجربههایتان در تولید این فیلمها بگویید یا هر صحنه بهخصوصی مانند جابهجایی شگفتانگیز کشتی بر کوه در «فیتزکارالدو».
آن صحنه مهمترین و ماجراجویانهترین لحظه فیلم است چون حتی تا سه هفته پیش از فیلمبرداری، نمیدانستیم که جواب میدهد یا نه؛ و البته خیلی خوش گذشت و در کل، موقعیت و تجربهای متفاوت بود.
چهطور صحنه پایانی «آگیره، خشم خدا» را خلق کردید؟ چه مقدار از آن نتیجه همکاری شما و ورنر هرتسوگ بود؟
نه، نتیجه همکاری من با خود صحنه بود! با وجود آن همه میمون، صحنه فوقالعادهای ثبت شد و البته دشوار. مشکلم این بود که دوربین روی دست داشتم و باید با یک چشم سایر چیزها را زیر نظر میگرفتم؛ چون همه جا آب بود و در حرکت بودیم و کمی هم خطرناک بود. من باید مراقب میمونها و کلاوس کینسکی (بازیگر نقش اصلی) میبودم و کینسکی هم باید مرا زیر نظر میگرفت و… واقعاً صحنه سختی بود که به سرانجام فوقالعادهای رسید.
چهقدر با فیلمبرداران سینمای ایران آشنا هستید؟
شخصاً هیچیک از آنها را نمیشناسم اما بعضی از کارهای آنها را در فیلمهای ایرانی دیدهام و هستند آثاری که خیلی دوستشان دارم. نمیتوانم در آن واحد بین کار یک فیلمبردار و کارگردان فیلمی تمایز قائل شوم؛ و البته که نمیدانم چهقدر با یکدیگر همکاری داشتهاند یا نداشتهاند! (میخندد)
و توصیه شما به فیلمبرداران جوان چیست؟
فقط میتوانم بگویم که از لحظه الهام بگیرید و از استوریبرد استفاده نکنید چون یک فاجعه تمامعیار است. استوریبرد هفتهها پیش از فیلمبرداری آماده میشود و به همین دلیل، تردید نداشته باشید که ایدههای واقعی شما را از بین میبرند.
ارسال نظر