یکشنبه ۲۰ خرداد ۱۳۹۷ - ۱۵:۴۷

پیوستن وزیر سابق ارشاد به جمع «سیاه نمایان»

علی جنتی

سینماپرس: علی جنتی، وزیر معلوم الحال و مستعفی سابق ارشاد که خود از جمله مدیرانی است که بدون پاسخگویی نسبت به دوران تصدی گری اش مجبور به ترک وزارت شد، همصدا با اپوزیسیون، مردم را از کارنامه ۴۰ ساله نظام اسلامی ناراضی می داند.

به گزارش سینماپرس، سال گذشته مقام معظم رهبری در دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی فرمودند: «بعضی‌ها بدون رسانه‌اند، بعضی‌ها صاحبان رسانه‌اند، صاحب پایگاه خبری هستند، صاحب منبرهای تبلیغاتی هستند و میتوانند حرف بزنند؛ حرف میزنند، [امّا] بی‌ملاحظه؛ نه خدا را، نه دین را، نه انصاف را رعایت نمیکنند؛ همان کاری که دشمن میخواهد [میکنند]. دشمن هم با شوق و ذوق تمام، بمجرّدی که میبیند در داخل یک چنین چیزهایی وجود دارد، امروز که اینها میگویند، امشب شما می‌بینید در رادیوی انگلیس و رادیوی آمریکا، همینها بازتاب وسیعی پیدا میکند. اینها دشمن را شاد میکنند، اینها دشمن را علیه ملّت و علیه نظام اسلامی شاد میکنند؛ به قیمت ناامیدکردن مردم، ناامیدکردن نسل جوان و نسل نو. بخصوص کسانی که همه‌ی امکانات مدیریّتی یا امروز دستشان است یا دیروز دستشان بوده؛ فرقی نمیکند. کسانی هستند و انسان مشاهده میکند که یا امروز همه‌ی امکانات مدیریّتی کشور در اختیار اینها است یا دیروز تمام امکانات مدیریّتی در اختیار اینها بوده، آن‌وقت به قول فرنگی‌مَآب‌ها نقش اپوزیسیون به خودشان میگیرند. این کسانی که کشور در اختیارشان است یا در اختیارشان بوده، اینها دیگر حق ندارند علیه کشور حرف بزنند، موضع [بگیرند]؛ باید موضع مسئولانه [بگیرند]، باید پاسخگو باشند. بنده‌ای که امکانات در اختیارم است، نمیتوانم مدّعی باشم، [بلکه] باید پاسخگو باشم و جواب بدهم که چه‌کار کردم با این امکانات. به جای اینکه پاسخگویی کنند، بیایند نقش مدّعی را ایفا کنند علیه این، علیه آن حرف بزنند؛ این نمیشود؛ مردم قبول نمیکنند این را. حالا ممکن است کسی خیال کند که در مردم تأثیر میگذارد؛ نه، مردم آگاهند، میفهمند، نمیپذیرند این حالت را. ».

در روزهای اخیر وزیر سابق ارشاد در یک مصاحبه نسبتا طولانی با روزنامه اعتماد از یکسو با حمایت تمام قد از حسن روحانی همسو با سیاست های سیستم تبلیغاتی دولت، به القای ترس و ایجاد هراس پرداخته و گفته است: «حتی در دوران جنگ تحمیلی و حمله عراق ما اینقدر با تهدید مواجه نبودیم» و از سوی دیگر همصدا با اپوزیسیون و سایر مسئولان و مدیران سابق جمهوری اسلامی که امروز مخالف خوانی می کنند، می گوید: «ما آرمان‌هایی داشتیم که متاسفانه بسیاری ازآن آرمان‌ها تحقق پیدا نکرد.»، وی در ادامه درباره سقوط اخلاقی در جامعه مسئولیت را به دوش حوزه علمیه انداخته و گفته: «این که فقه اسلامی و شیعی ما که نشات گرفته از قرآن و سنت پیامبر و ائمه علیهم السلام است می‌تواند نیازهای اساسی جامعه را تامین کند، شکی وجود ندارد. اما اینکه حوزه‌های علمیه و روحانیت ما تا چه اندازه توانسته است خود را با نیازهای جامعه همراه کند و به گونه‌ای احکام فقهی را ارایه کند که پاسخگوی نیازهای امروز جامعه باشد، ضعف‌های جدی وجود دارد. »، این در حالی است که امام جامعه عبارت "ولنگاری فرهنگی" را در دوران تصدی گری جناب جنتی به کار برده اند و این وزیر سابق ارشاد به جای آنکه پاسخ دهد در زمان وزارت خودش چه کارنامه ی درخشانی داشته و چه تعداد کتاب، فیلم سینمایی، اثر موسیقیایی، اثر تجسمی، تئاتر و ... در صیانت از فرهنگ جامعه تولید شده است، با فراکنی مشکل را به گردن حوزه علمیه و در جایی دیگر به گردن مخالفان دولت انداخته است.

این از ویژگی های اغلب مدیران فرهنگی جمهوری اسلامی است که در دوران مسئولیت، مدیریت فرهنگی و سیاستگذاری فرهنگی را فدای منافع حزبی و جناحی کرده و پس از دوران تصدی گری به انتقاد از سیاست های جمهوری اسلامی بر می خیزند، برخی چون مهاجرانی سر از رسانه های بیگانه در می آورند، برخی چون رئیس جمهور اسبق به حمایت از فتنه گران و تَکرار کردن می رسند و برخی دیگر چون علی جنتی آزادانه بدون کوچکترین پاسخگویی نسبت به دوران وزارت خود، به فرافکنی پرداخته و بلندگوی تبلیغاتی دولت می شوند.


مشروح گفتگوی علی جنتی با روزنامه «اعتماد» به این شرح است:
  
    دو سال از زمانی که صندلی وزارتخانه را تحویل داد و دولت را ترک کرد، می گذرد. آن زمان بسیاری می گفتند او جزو معزولین کابینه است، گرچه بعد از دو سال همچنان می گوید که به خاطر ماهیت این وزارتخانه چندان تمایلی برای رفتن به وزارت ارشاد نداشته است و همین موضوع هم باعث شد از کابینه خداحافظی کند. با همه این اوصاف او هنوز گویی در هیات دولت باشد، تمام قد از حسن روحانی حمایت می کند. جنتی البته همچنان به نهاد ریاست جمهوری رفت و آمد دارد و به سیدمحمود واعظی مشاوره می دهد. از همین رو شاید گلایه هایش رنگ و بوی گلایه های رییس جمهوری را دارد. معتقد است که برخی وزرا با دولت همراه نیستند، با نمایندگان مجلس معامله و کسانی را انتخاب می کنند که کارایی چندانی ندارند. جنتی البته ناامیدی رخنه کرده در میان مردم را مستقیما متوجه دولت نمی داند و می گوید این نارضایتی از مجموعه حاکمیت است، نارضایتی انباشته شده از ٤٠ سال گذشته.
    گفت وگو با علی جنتی، وزیر فرهنگ و ارشاد دولت یازدهم با «اعتماد» را در زیر می خوانید.
    
    قریب به دو سال از پایان حضور شما در دولت حسن روحانی به عنوان وزیر فرهنگ و ارشاد می گذرد. حالا که مدتی است از دور به دولت روحانی نگاه می کنید در حالی که مدتی عضو دولت بوده اید و با همه اختیارات و محدودیت های قوه مجریه از نزدیک آشنایی دارید احتمالا نگاه انتقادی واقع بینانه تری داشته باشید. با این شرایط اولین یا مهم ترین نقد شما نسبت به دولت دوازدهم چیست؟
    نسبت به دولت به معنای قوه مجریه انتقاد خاصی ندارم اما دولت از اجزا و اعضای کابینه تشکیل شده است. اعضای کابینه هم متفاوت هستند. برخی بسیار با انگیزه هستند و کار خود را می دانند، از نیروهای توانمند و همراه دولت استفاده می کنند، در کارشان هم موفق هستند. برخی هم هستند که انگیزه کمتری دارند یا خودشان را در ایفای مسوولیت ناتوان می بینند یا در انتخاب معاونان و مدیرانی که به کار گرفته اند از نیروهای توانمند و با کفایت استفاده نمی کنند یا با برخی از نمایندگان پرتوقع مجلس معامله می کنند و برای اینکه به دور از سوال یا استیضاح بمانند باج های سنگینی به نمایندگان مجلس می دهند و برخلاف سیاست های رییس جمهور عمل می کنند. این موضوعات باعث شده که دولت نتواند به وظیفه و رسالتی که بر دوش دارد، عمل کند و انتظارات رییس جمهور از اعضای کابینه به طور کامل محقق نشود. ایشان گاهی از برخی اعضای دولت گلایه هایی دارد به این دلیل که آنچه ایده آل او ست، تحقق پیدا نمی کند.
    
    همان طور که اشاره کردید رییس جمهوری انتقاد از کابینه را درست بعد از انتخابات آغاز کرد و گفت برخی وزرا برای انتخابات پاشنه گیوه شان را ور نکشیدند. پس از آن هم سربسته و در بسته گفت برخی وزرا با یک پیامک یا دستنوشته برخلاف سیاست های دولت پیش می روند. اردیبهشت امسال هم که کابینه را به امیدوار و ناامید تقسیم کرد. به نظر شما این همه نارضایتی از کابینه ای که شخص رییس جمهوری مسوول چینش آن بوده طبیعی و منطقی است؟ آیا این نارضایتی نباید به تغییراتی منجر شود و صرفا به اعلام نارضایتی از یک تریبون اکتفا نشود؟
    انتقاد از وزرا توسط رییس جمهوری قطعا منطقی است. ایشان به عنوان رییس دولت برخی ضعف ها و نقایص را می بیند و گاهی فوق تحمل ایشان است لذا به صورت علنی بیان می کند وگرنه به صورت طبیعی رییس جمهوری نباید این نقایص و ضعف ها را به صورت علنی و در سطح عمومی جامعه بیان کند بلکه باید در درون خانواده دولت حل و فصل شود. منتها باید توجه داشت که انتخاب وزرا معمولا دارای فرآیندی سنگین است. قبل از اینکه فهرست پیشنهادی وزرا به مجلس برود باید هماهنگی هایی با مقامات عالی کشور صورت گیرد. هماهنگ شدن با مجلس هم برای گرفتن رای اعتماد وزرا مشکلاتی دارد. گاهی ممکن است به وزیری رای اعتماد داده نشود و رییس جمهوری مجبور باشد همین فرآیند را دوباره طی کند.
    این نقل و انتقالات از دولت وقت زیادی می گیرد که به مصلحت کشور نیست. به همین دلیل رییس جمهوری تلاش دارد ضعف ها را درون دولت ترمیم کند. البته اگر همه چیز در اختیار رییس جمهور بود شاید جور دیگری عمل می کرد.
    
    یعنی عدم ایجاد تغییرات در کابینه صرفا به دلیل فرآیند فرسایشی و زمانبر آن است؟
    بله. حتی همین وزرایی هم که این دوره انتخاب شدند همه آنها صددر صد ایده آل رییس جمهور نبودند. نمی توان گفت که همه وزرای پیشنهادی قوی ترین و با کفایت ترین افراد در حوزه تخصصی خود هستند. در زمان انتخاب اعضای کابینه چون باید هماهنگی هایی با درون و بیرون از مجلس صورت گیرد نهایتا این کابینه شکل گرفت.
    
    پس شما به رییس جمهوری حق می دهید که از پشت تریبون از کابینه انتقاداتی داشته باشد؟
    البته انتظار این است که این مشکلات درون دولت حل و فصل شود تا به سطح جامعه کشیده نشود. قاعدتا ایشان در هیات دولت هم تذکر می دهند. زمانی که من عضو دولت بودم شاهد بودم که چندین بار رییس جمهور تاکید کرد اگر ببینم وزیری برخلاف قانون به نماینده ای باج می دهد یا برخلاف سیاست های دولت عمل می کند، در عزل آن وزیر تردید نمی کنم. رییس جمهوری در جلسات هیات دولت هم این موارد را بیان کرده اند ولی به هر صورت گلایه هایی است که گاه از تریبون های عمومی مطرح می کنند.
    
    شما از شرایطی می گویید که تغییر در ترکیب کابینه را زمانبر و احتمالا فرسایشی می کند اما در مورد سایر وعده ها هم روحانی همین طور رفتار می کند و مدتی است که روحانی به رییس جمهوری تریبون ها تبدیل شده است. یعنی هر از چند گاهی پشت یک تریبونی موارد و گزاره هایی را یادآوری می کنند که پیش از انتخابات جزیی از وعده های او بوده است و در این یک سال یا بهتر بگوییم ٥ سال گذشته شرایط تحقق آن فراهم نشده و در بعضی موارد بدتر هم شده است. به نظر شما این موضوع برای افکار عمومی عجیب و آزاردهنده نیست؟ این بازخوانی وعده ها از سوی کسی که خود مسوولیت محقق کردن وعده ها را برعهده دارد چقدر درست است؟
    بسیاری از نخبگان کشور در بخش های مختلف از محدودیت هایی که رییس جمهوری در جایگاه خود دارد آگاه هستند. البته توده مردم اطلاع زیادی ندارند که رییس جمهوری چه مشکلاتی دارد: لذا می بینیم که در برخی از شبکه های اجتماعی گاه انتقادات تندی از رییس جمهوری می شود و مردم می پرسند که وعده هایی که داده بودید چه شد؟ اگر روحانی این وعده ها را در تریبون های عمومی تکرار می کند بیشتر به این دلیل است که نشان دهد بر اعتقادات و باورهای خود استوار است ولی در عمل نتوانسته است وعده ها را محقق کند. اینکه روحانی در رابطه با آزادی بیان، آزادی تبادل اطلاعات، آزادی شبکه های اجتماعی و... بارها تاکید کرده و می کند به این دلیل است که می خواهد بگوید من از عقیده ام بازنگشته ام منتها در عمل شرایطی خارج از اراده او ایجاد شده است. مثلا شورای عالی فضای مجازی با ترکیب خاصی که دارد یا کمیته تعیین مصادیق مجرمانه رای به فیلترینگ تلگرام می دهد یا دستگاه قضایی دخالت می کند و برخی از شبکه های اجتماعی را فیلتر می کند. این با هیچ منطقی جور در نمی آید که اتوبانی که میلیون ها اتومبیل از آن عبور می کند به جای جریمه و برخورد با چند خودروی متخلف یک باره اتوبان را ببندند برای اینکه دیگر تخلفی صورت نگیرد. اگر رییس جمهوری وعده ها را بازخوانی می کند برای این است که به مردم بگوید وعده ها را فقط برای رای گیری از مردم بیان نکردم و هنوز بر این اعتقادات هستم منتها برخی شرایط خارج از اراده من است.
    
    به نظر شما اینکه مردم بدانند رییس جمهورشان به چه چیزی اعتقاد دارد یا ندارد کفایت می کند؟ به هر حال بدنه حامی روحانی به او رای داده است و الان از رییس جمهوری توقع اجرای وعده ها را دارد. فکر نمی کنید مردم نمی توانند به این دل خوش کنند که ما رییس جمهوری انتخاب کرده ایم که برای مثال به فضای آزاد رسانه ای معتقد است؟
    البته صرف ابراز عقیده کافی نیست اما راهی هم جز این نیست. گاهی اهداف کوچک تری را باید فدای اهداف و منافع بزرگ تری کنیم. ما اکنون در شرایط ویژه ای هستیم که تهدیدهای خارجی در طول ٤٠ سال گذشته به بیشترین حد ممکن رسیده است. حتی در دوران جنگ تحمیلی و حمله عراق ما اینقدر با تهدید مواجه نبودیم گرچه بخشی از کشور اشغال شده بود و با فداکاری های رزمندگان دشمن را از سرزمین مان بیرون کردیم اما امروز در شرایطی هستیم که در ایالات متحده امریکا فردی چون ترامپ روی کار آمده است که صریحا اعلام می کند به دنبال براندازی نظام است. ائتلافی در منطقه بین عربستان، اسراییل و امارات متحده عربی با امریکا شکل گرفته است و همه آنها به دنبال ایجاد مزاحمت برای جمهوری اسلامی هستند. در طول ٤ دهه گذشته به جز در دوران جنگ تحمیلی هیچگاه چنین وضعیتی نبود. یک زمانی ملک عبدالله به امریکایی ها گفته بود شما باید سر این مار را بزنید چون خودشان که عرضه این کار را نداشتند متکی به حمایت امریکا بودند تا به اصطلاح از شر ایران خلاص شوند. الان امریکا با اسراییل، عربستان و امارات متحده عربی دست به دست هم داده اند نه برای یک حمله نظامی که هیچگاه ما شاهد حمله نظامی از سوی این کشورها نخواهیم بود چرا که یک بارهمه آنها پشت سر صدام ایستادند، همه امکانات تسلیحاتی و اطلاعاتی را در اختیارش گذاشتند ولی موفق نشدند. آنها به دنبال جنگ روانی و استفاده از جنگ نرم هستند و تلاش می کنند با استفاده از ضعف های درونی کشور جامعه را دچار فروپاشی کنند. آنچه می تواند ما را دربرابر این تهدیدها مصون نگه دارد حفظ انسجام درونی، هماهنگی بین دولت و مردم، هماهنگی قوای سه گانه کشور و همراهی دولت با رهبری است. تا زمانی که این انسجام وجود داشته باشد هیچ یک از این تهدیدها کارساز نخواهد بود ولی اگر ما از نظر انسجام داخلی دچار مشکل شویم آن زمان است که توطئه ها کارساز می شود. حالا شما خودتان بگویید روحانی به عنوان رییس دولت می تواند یک روز با دستگاه قضایی در بیفتد و یک روز با مجلس مقابله کند و هر روز تشنجی در سطح جامعه پدید بیاید. آیا به نفع کشور است؟ به ویژه با توجه به گروه بندی های سیاسی و جناحی که در داخل کشور داریم و متاسفانه بسیاری به منافع ملی فکر نمی کنند و تنها به منافع جناحی و گروهی خود می اندیشند و تلاش می کنند که به هر قیمتی دولت را زمین بزنند و خودشان به قدرت برسند ولو با هزینه زیر پا گذاشتن منافع ملی. آیا صحیح است که دولت برای پیشبرد دیدگاه ها و نظراتی که دارد جامعه را دچار تشنج کند؟
    
    با شما در مورد انسجام و ارجحیت دادن به منافع ملی موافق هستم اما اتفاقی که رخ داده این است که رییس جمهوری تنها به بیان تریبونی اکتفا می کند و در اجرا تقریبا انفعالی عمل می کند. شرایط بین المللی و منطقه ای قابل درک است اما دست بسته بودن رییس جمهوری قابل درک نیست. زمانی گفتند رییس جمهوری تدارکاتچی است. فکر نمی کنید اگر روحانی هم به تدارکاتچی بودن معروف شود این موضوع کلیت نظام و اصل جمهوریت نظام را زیر سوال می برد؟ وقتی دایما از محدودیت ها صحبت کنیم عملا به مردم این علامت را می دهیم که اساسا صندوق رای اهمیتی ندارد؟
    من این موضوع را نه انفعال بلکه مصلحت اندیشی می دانم، البته رییس جمهوری می تواند به قول شما فعال باشد. می تواند بگوید من منتخب مردم هستم و با این ٢٤ میلیون رای می خواهم تمام نظرات و وعده هایم را عملیاتی کنم ولی عده ای در گوشه و کنار ایستاده اند و چوب لای چرخ دولت می گذارند و مانع تحقق اهداف دولت هستند. در چنین شرایطی آیا مردم آرامش دارند تا در سایه آن فعالیت های اقتصادی و فرهنگی و توسعه ای کشور پیش برود؟ آیا گرگ هایی که خارج از مرزها هستند و به دنبال بهره گیری از برخی فرصت ها هستند فقط نظاره گرند یا از این شرایط سوءاستفاده خواهند کرد؟ نهایتا شرایط کشور به چه سمتی پیش می رود؟
    
    در سخنرانی ها و صحبت ها، رییس جمهور گاه از گزاره هایی استفاده می کند که مرجع آن مشخص است اما شما فکر نمی کنید وقتی می گویید ما می خواستیم وزیر زن داشته باشیم و نشد یا مخالف فیلتر تلگرام بودیم اما نتوانستیم: این گزاره ها در ناامیدی مردم از دولت موثر باشد؟ چرا روحانی صریح تر با مردم سخن نمی گوید؟
    ممکن است اگر روحانی صریح و بی پرده سخن بگوید از نظر شخصی در بین طرفداران خود محبوبیت زیادی هم پیدا کند و مردم بگویند آفرین به رییس جمهور اما باید نتایج آن را هم در جامعه در نظرگرفت. یک مثال ساده بزنم. زمانی آقای رییس جمهور در یکی از سخنرانی ها انتقادی به دستگاه قضایی داشت و اظهار کرد برخی بیکار هستند و افراد را احضار می کنند و بعد از آن تازه به دنبال مدرک می گردند که شخص را مقصر جلوه دهند. این جمله قاعدتا خطاب به برخی از دادیاران بود چرا که معمولا دادیار یا دادستان افراد را احضار می کند. شما ملاحظه کردید که روز بعد این جمله با چه واکنش تندی از سوی رییس قوه قضاییه مواجه شد و ایشان رسما گفتند شما بیکار هستید که مردم را چهارسال معطل برجام کردید و به این ترتیب کل برجام را زیر سوال برد. به نظر شما به عنوان یک ناظر بی طرف آیا روحانی باید همه آنچه را می داند، بیان کند و با واکنش هایی از این قبیل رو به رو شود و بعد هم گروه های سیاسی مخالف دولت از این آب گل آلود ماهی بگیرند. نهایتا آیا منافع کشور تامین می شود یا به ضرر کشور است؟
    
    به هر حال ما با رییس جمهوری رو به رو هستیم که به تعبیر شما مصلحت اندیش است و به تعبیر برخی دیگر منفعل. از سویی ضعف هایی در اجرا دارد که قابل چشم پوشی نیست. بدنه اجتماعی حامی او هم ناامید است. در این شرایط راهکار چیست؟ به نظر شما الان زمان اجرای تغییراتی در کابینه که در مورد آن صحبت کردیم، نیست؟
    شما همه ضعف ها را پای رییس جمهوری می گذارید اما عوامل دیگری که در این ضعف یا ناامیدی موثر هستند را مورد توجه قرار نمی دهید. من از شما سوال می کنم که صدا وسیما چقدر در القای ناامیدی به جامعه موثر است؟ وجود فساد و ناکارآمدی مسوولان در قوای مختلف چه اندازه تاثیر دارد؟ من تنها یک نمونه را ذکر می کنم. شما شرایط کشور قبل از برجام را دیده اید. دولت محمود احمدی نژاد چه مشکلاتی برای کشور در زمینه سیاست خارجی، داخلی و اقتصادی ایجاد کرد و کشور را به لبه پرتگاه رساند که در دنیا یک کشور حاضر نبود با ایران کار کند. یک دلار را نمی توانستیم از طریق سیستم بانکی جابه جا کنیم در حالی که دولت موظف بود نیازهای اساسی مردم را تامین کند. نقل و انتقالات ارزی با سیستم صرافی انجام می شد که علاوه بر اتلاف منابع مجبور بودیم کالاهای مورد نیازمان را با چند واسطه و ٢٠ یا ٣٠ درصد گران تر واردکشور کنیم. چهره ای از ایران ساخته بودند که گویی کشوری به دنبال ساخت بمب اتمی است. به همین دلیل قطعنامه های متعددی علیه ایران صادر شد. فساد و رانت خواری به اوج خود رسیده بود و همه اینها به واسطه تحریم ها بر کشور تحمیل شد که یک نمونه آن بابک زنجانی است که به اسم دور زدن تحریم ها دو میلیارد و هفتصد میلیون دلار پول کشور را به فنا داد.
    در دولت یازدهم شخصیتی مانند دکتر روحانی با شجاعت و اشراف کامل بر این پرونده تیمی را مشخص کرده و یک سال و نیم با ٦ قدرت جهانی مذاکره کرد تا بخشی از خواسته های ایران را تامین کند. فضای کشور باز شد. رفت و آمد مسوولان کشورهای دیگر به ایران راحت شد. سرمایه هایی جذب شد. چهره ای که از کشور ما ساخته بودند، تغییر کرد. به نظر من برجام یکی از افتخارات این دولت است. شما ملاحظه کنید رسانه ملی و برخی مطبوعات مخالف دولت از همین برجام، چه تصویری ساخته اند که گویی خیانت بزرگی به کشور شده است!
    
    اگر از شروع دولت قطعات پازلی را کنار هم بگذاریم تا یک جایی فراتر از دولت هم مقصر است اما آن نهاد تنها صداوسیما نیست. برای مثال اولین موج آرام نارضایتی بر سر چینش کابینه بود که بدنه حامی از آن اعلام نارضایتی کردند. بعد از آن موج نارضایتی که از مشهد آغاز شد. پس از آن ماجرای دراویش، بعد از آن اعتراضاتی که ماهیتی صنفی یا قومیتی داشت، بعد هم ماجرای ارز و خروج ترامپ ازبرجام اتفاق افتاد. درست است که همه این مشکلات متوجه دولت نیست اما شما خط ربطی میان این حوادث پیدا می کنید؟ ماهیت اعتراضات این مدت را چه می دانید؟
    نارضایتی از کابینه بیشتر در میان نخبگان بود. عامه مردم ناراضی نبودند. من ابدا منکر برخی از ضعف های دولت نیستم. منکر برخی اشتباهات، ناکارآمدی ها و ندانم کاری های مسوولان نیستم و قطعا برخی اشتباهات یا ضعف ها وجود دارد که اگر نبود این مشکلات پدید نمی آمد. ازجمله همین حوادث شهرکازرون بود که نیاز داشت دولت و وزارت کشور با تدبیر و مطالعه بیشتری رفتار کنند. در دولت یازدهم تصمیم گرفته شد که اصولا به تقسیمات کشوری دست نزنیم. بر اساس برخی محاسبات طرحی را در کمیسیون سیاسی-دفاعی دولت مطرح کردند و بعد هم خبرش به بیرون درز پیدا کرد نهایتا شهرستان کازرون دچار تشنج شد و عوامل ماجراجو هم دخالت کردند و این شهرستان دچار ناآرامی شد. این تنها یک نمونه از ضعف هایی است که باتدبیر قابل پیشگیری بود. من نمی خواهم بگویم دولت خیلی ایده آل عمل می کند و مشکلات را به دیگران نسبت دهیم، اما مشکلات اساسی کشور در طول ٤٠ سال گذشته شکل گرفته و اگر به آنها توجه نکنیم خسارات جبران ناپذیری را تحمل خواهیم کرد بنابراین نباید انتظارات از دولت روحانی را بالا ببریم. بیکاری مزمنی که در کشور وجود دارد حاصل عملکرد دولت روحانی است یا محصول شرایط و تحولات کشور در طول٤٠ سال گذشته؟ ما در یک دوره هشت ساله جنگ تحمیلی داشتیم بعد دوران بازسازی داشتیم. در دولت نهم و دهم نیز شرایطی داشتیم که خسارت آن برای کشور کمتر از جنگ تحمیلی نبوده است. آماری که از اشتغال خالص در دوران احمدی نژاد وجود دارد در یک سال ١٤ هزار نفر بوده که این آمار در دوران روحانی به بیش از ٧٠٠ هزار نفر در یک سال رسیده است. باید این آمارها را با هم مقایسه کرد. یکی از مشکلات ما در واحدهای اقتصادی و صنعتی رکود است. باید توجه داشت ریشه های این رکود چیست و ازعملکرد دولت روحانی نشات می گیرد یا مربوط به گذشته است؟ در سال ٩١ رشد اقتصادی کشور منفی ٥، ٨ بوده و تورم بالای ٤٠ درصد داشتیم. این تورم ٤٠درصدی را به زیر ١٠ درصد رساندن یا رشد اقتصادی را به ٣ یا ٤ درصد رساندن کار آسانی است؟ امروز صندوق بین المللی پول یا نهادهای بین المللی که وضعیت اقتصادی کشور ما را تحلیل یا وضعیت سال آینده را پیش بینی می کنند، معتقدند رشد سال آینده بیش از ٤ درصد خواهد بود. باید این موارد را هم نگاه کرد و با قبل مقایسه کرد.
    
    بخش عظیمی از جامعه ما ناراضی هستند. این نارضایتی تنها از دولت نیست نارضایتی از مجموعه حاکمیت است. مردم فسادی که در سیستم اجرایی کشور یا بخشی از دستگاه قضایی وجود دارد شاهد هستند.
    هر انتخاباتی هم که برگزار می شود همه یکدیگر را متهم به فساد می کنند مردم هم نسبت به همه مسوولان بدبین می شوند. بنابراین نارضایتی غیر قابل انکار است اما آیا در این ٥ سال گذشته شکل گرفته یا انباشته از گذشته است که در بزنگاه هایی بروز می کند.
    

با توجه به شعارهایی که در جریان اعتراضات اخیر مطرح شد شما هم معتقدید این نارضایتی‌ها فراتر از جریان‌های سیاسی است؟

- بله، بخشی از نارضایتی‌ها به دلایل اقتصادی است. برخی اجتماعی و ناشی از فقدان آزادی‌های مدنی است. خیل جوانان بیکار اما تحصیل‌کرده از جمله موجبات اعتراضات و نارضایتی است. اکثر خانواده‌هایی که چنین جوانانی را پرورش داده‌اند امروز دچار نگرانی و نارضایتی هستند.

به نظر می‌رسد این نارضایتی در حال تبدیل به ناامیدی است. به این معنا که مردم تصور می‌کنند دولت روحانی سر کار باشد یا منتخب جریان سیاسی دیگری فرقی ندارد. به نظر شما عبور از جریان‌های سیاسی اتفاق افتاده و نارضایتی متوجه ارکان بالاتری است؟

توده مردم تنها به زندگی خودشان فکر می‌کنند و می‌خواهند زندگی آبرومندانه‌ای داشته باشند و بین درآمد و هزینه زندگی آنان هماهنگی وجود داشته باشد، مایلند آزادانه مطالب خود را بیان کنند. کسی در زندگی خصوصی آنان دخالت نکند و ده‌ها مطالبه دیگر. اگر مردم احساس کنند که از هرجهت در تنگنا هستند نهایتا نارضایتی خود را به نحوی بروز می‌دهند. اتفاقاتی که در دی ماه گذشته رخ داد معلول همین نارضایتی‌ها است منتها گروهی نیز تلاش کردند از این آب گل‌آلود ماهی بگیرند و شبکه‌های ماهواره‌ای معاند و برخی کانال‌ها در فضای مجازی هم به آن دامن می‌زدند.

شما که سابقه مبارزات انقلابی دارید، آن زمان هیچ‌وقت این میزان نارضایتی را تصور می‌کردید؟

ما چندان به اعتراض و اعتصاب عمومی فکر نمی‌کردیم. حتی به اینکه انقلاب با آن سرعت به پیروزی برسد هم خیلی امیدوار نبودیم. چرا که شرایط سنگینی بر جامعه حاکم بود و رژیمی سر کار بود که با استفاده از روش‌های پلیسی حکومت می‌کرد. مخصوصا که ساواک از سال ۵۰ به بعد قدرت زیادی گرفته‌بود. رژیم شاه به یک رژیم نظامی تبدیل شده‌بود که امریکایی‌ها نقش ژاندارم منطقه را به آن داده بودند. ما آرمان‌هایی داشتیم که متاسفانه بسیاری ازآن آرمان‌ها تحقق پیدا نکرد. آرمان ما این بود که بعد از سقوط رژیم جامعه‌ای داشته‌باشیم از نظر اقتصادی توسعه یافته و پیشرفته که بتواند رفاه عمومی مردم را تامین کند. جامعه‌ای که همه آزادی‌های سیاسی و مدنی در آن تامین شده‌باشد. جامعه‌ای که از ارزش‌های دینی و اخلاقی بهره‌مند باشد و فساد و تبعیض در آن وجود نداشته‌باشد. جامعه‌ای الگو که بتواند برای دیگران نمونه باشد همانطور که در چشم‌انداز ۲۰ ساله در سند ۱۴۰۴ آمده است که ایران باید برای سایر ملت‌ها الهام‌بخش باشد. شکاف‌های اقتصادی در جامعه به حداقل برسد و ارزش‌های اخلاقی و دینی به گونه‌ای نهادینه شود که کشورهای دیگراز الگوی حکومت دینی الهام بگیرند.

یک بار هم در مصاحبه‌ای اشاره کرده بودید که پیش‌بینی نمی‌کردید سقوط اخلاقی اینچنین رخ دهد. با توجه به اینکه شما تحصیلات حوزوی دارید، فکر می‌کنید فقه سیاسی و حکومتی ما چقدر پویایی داشته و توانسته نیازهای روز مردم را برآورده کند که نتیجه آن افزایش رضایتمندی از حکومتی دینی باشد؟

این که فقه اسلامی و شیعی ما که نشات گرفته از قرآن و سنت پیامبر و ائمه علیهم السلام است می‌تواند نیازهای اساسی جامعه را تامین کند، شکی وجود ندارد. اما اینکه حوزه‌های علمیه و روحانیت ما تا چه اندازه توانسته است خود را با نیازهای جامعه همراه کند و به گونه‌ای احکام فقهی را ارایه کند که پاسخگوی نیازهای امروز جامعه باشد، ضعف‌های جدی وجود دارد.

بعد از اعتراضات دی ماه گزارشی از سوی وزارت کشور ارایه شد که تغییرات سبک زندگی مردم را از عوامل جدی و مهم دخیل در اعتراضات دی ماه دانسته بود. در واقع اعتراضاتی که تلاش می‌شد صرفا اقتصادی جلوه کند جنبه‌های دیگری هم داشت که شاید بخشی از آن با همراهی بیشتر فقه سیاسی با زندگی امروز مردم قابل حل و فصل باشد. فکر می‌کنید راهکاری برای جبران ضعفی که از آن صحبت می‌کنید وجود دارد؟

قطعا راه‌حل وجود دارد. در حوزه‌های علمیه فقهای نواندیش داریم که حرف‌های تازه‌ای برای جامعه دارند و می‌توانند بسیاری از نیازهای امروز جامعه را تامین کنند ولی آنها هم در اقلیت هستند. بسیاری از شخصیت‌های دینی و فقها در حوزه‌ها را می‌شناسم که اجتهادشان منطبق با مسائل روز است. همان طور که امام هم تاکید داشتند اجتهاد باید منطبق با شرایط زمان و مکان باشد. اگر برخی فقها احکامی را پانصد سال قبل استنباط کرده‌اند الزاما نمی‌تواند امروز هم جاری باشد. اساسا معنی اجتهاد این است که ما متناسب با زمان احکام فقهی را از کتاب و سنت استخراج کنیم. منتها حوزه‌های علمیه با این هدف فاصله دارند. البته همواره در مقابل تغییر مقاومت‌هایی وجود دارد. الان ۴۰ سال از انقلاب می‌گذرد هنوز در مورد اینکه مرز موسیقی حلال و حرام کجاست؟ اختلاف نظر زیادی بین فقها وجود دارد، در حالی که اگر موضوع درست شناخته و درک شود به راحتی می‌توان حکم آن را بیان کرد. همان طور که مقام معظم رهبری در این زمینه کار کرده‌اند و صاحب نظریات نو و جدیدی هستند، در عین حال افرادی هم مثل آقای علم‌الهدی پیدا می‌شوند که می‌گویند در مشهد نباید کسی کنسرت برگزار کند و هرکه طالب موسیقی است از مشهد بیرون برود!

موضوعی که اشاره می‌کنید شاید ارجاعی به ماجرای گفت‌وگوی ملی باشد که اگر در سطح کلان‌تر نگاه کنیم گویا فقدان این گفت‌وگو برای رسیدن به اتفاق نظر در همه سطوح و موارد تاثیرگذاشته و تشتت آرایی را به وجود آورده ‌است. نگاه شما به گفت‌وگوی ملی چیست؟

این مساله دقیقا ارتباطی به گفت‌وگوی ملی ندارد. در این مورد که از آن صحبت کردیم، مهم این است که افراد جرات کنند نتیجه تحقیقات و پژوهش‌ها و دستاوردهای علمی خود را به راحتی بیان کنند. هستند کسانی که دارای ایده‌های نو برگرفته از فقه اصیل اسلامی هستند ولی جرات نمی‌کنند یافته‌های خود را بیان کنند؛ کمااینکه در محیط‌های دانشگاهی نیز به خصوص در حوزه علوم انسانی این اتفاق رخ می‌دهد.

به بحث دولت مستقر باز گردیم. شما در مصاحبه‌ای که بعد از استعفا در سال ۹۵ انجام دادید تحلیل کردید که احتمالا روحانی باز هم رای خواهد آورد و در دولت دوازدهم شرایط بهتری را تجربه خواهد کرد. همچنان فکر می‌کنید شرایط دولت دوم روحانی آسان‌تر از دولت اول است؟

فکر می‌کنم شرایط بسیار سخت‌تر است. البته نباید تحولات ایالات متحده و روی کار آمدن فرد ماجراجو و صهیونیستی مثل ترامپ را هم نادیده گرفت. در دولت قبل همزمان در امریکا اوباما بر سر کار بود که نه تنها به دنبال براندازی نظام نبود، برعکس علاقه‌مند بود مسائل فیمابین امریکا و ایران حل و فصل شود. اما اکنون ترامپ برسرکار آمده که رسما از برجام خارج می‌شود و وزیر خارجه‌اش درست مثل نتانیاهو، نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی صحبت می‌کند. لذا شرایط سخت‌تر شده ‌است. در ابتدای دولت یازدهم روابط نسبتا متعادلی با عربستان داشتیم. چه کسانی به سفارت عربستان حمله کردند؟ طرفداران دولت بودند یا مخالفان؟ الان قطعا شرایط سخت‌تر است.

شما معتقدید که شرایط سخت‌تر شده است. از سویی تحلیل‌هایی وجود دارد که به نظر می‌رسد سخت‌تر هم خواهد شد. برای نمونه سعید حجاریان در گفت‌وگو با «اعتماد» از طرح عدم کفایت رییس‌جمهوری یا سوق دادن رییس‌جمهوری به سمت استعفا و سناریوهایی اینچنینی سخن گفت. چقدر این سناریوها را محتمل می‌دانید؟

البته مخالفان دولت ممکن است چنین پروژه‌ای را تعقیب کنند ولی به نظر من امکان تحقق آن وجود ندارد. نه روحانی به خاطر فشارهایی که وارد می‌شود اهل استعفا دادن است و نه شرایط به گونه‌ای است که مجلس بخواهد رای به عدم کفایت ایشان بدهد. آقای روحانی در سال ۹۲ که وارد انتخابات و پیروز شد، در یک ملاقات خصوصی که با ایشان داشتم، بیان کرد که من هوس رییس‌جمهور شدن نداشتم ولی شرایط کشور به گونه‌ای است که آمده‌ام خودم را فدا کنم تا کشور نجات پیدا کند. کسی که با این روحیه به میدان می‌آید هرگز به خاطر مشکلات و فشارها استعفا نمی‌دهد تا بحرانی جدید برای کشور ایجاد کند؛ لذا من هیچ یک از این سناریوها را محتمل نمی‌دانم.

فکر می‌کنید اگر دولت روحانی شکست بخورد، گفتمان اعتدال که البته شاید نتوان به صورت آکادمیک واژه گفتمان را به آن اطلاق کرد هم با شکست مواجه خواهد شد و مردم از آن رویگردان می‌شوند؟

ظاهرا شما فرض را بر این گذاشته‌اید که دولت شکست می‌خورد! گفتمان اعتدال گفتمانی است که امروز نه تنها در داخل کشور بلکه در خارج از کشور، در کشورهای عربی و اسلامی و حتی در کشورهای اروپایی مطرح است. من دو دوره درکشورهای عربی خدمت کرده‌ام، یک دهه قبل در کویت شاهد اجلاسی بودم که از بسیاری از کشورهای اسلامی از جمله ایران دعوت شده‌ بود. عنوان این اجلاس «الوسطیه‌» بود؛ یعنی اعتدال‌گرایی. با توجه به شرایط یک دهه گذشته و پیدا شدن جریاناتی چون القاعده، طالبان و داعش و سایر جریانات افراطی، امروز همه دنیا با افراطی‌گری مخالفت می‌کنند حتی کشورهای حامی آنها مثل عربستان، امارات متحده عربی یا قطر که دولت‌های‌شان به دلایل سیاسی از این جریان‌ها حمایت می‌کنند مردم‌شان با افراط‌گرایی مخالف هستند. امروز اروپایی‌ها هم به‌شدت از تفکر اعتدالی حمایت می‌کنند. در ایران هم تنها گروهی که معروف به اعتدال‌گرایی بود حزب اعتدال و توسعه بود ولی تنها طرفداران این حزب حامیان روحانی نبودند، ‌همه اصلاح‌طلبان معتدل هم پشت سر روحانی ایستادند. برخی اصولگرایان معتدل نیز از روحانی حمایت کردند. بنابراین چه این دولت سر کار باشد چه نباشد باید روی گفتمان اعتدال کار کرد که پایه‌گذار آن در کشور آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی بود.

نظرتان در مورد روی کار آمدن رییس‌جمهوری نظامی چیست؟ اگر گفتمان اعتدال که پرچم‌دار آن روحانی است شکست بخورد آیا این ایده جدید طیفی از اصولگرایان محقق خواهد شد؟

این تحلیل‌ها رویاهایی است که برخی دارند. همانطور که در دور اول ریاست‌جمهوری آقای روحانی همین‌ها شعار رییس‌جمهور یک دوره‌ای می‌دادند. مخالفان دولت همه تلاش‌شان را کردند تا دولت را زمین گیر کنند و بار دیگر روحانی انتخاب نشود. کمیته‌های مختلف سیاسی، ‌اقتصادی و فرهنگی به صورت سایه درست کرده ‌بودند تا دولت را فشل کنند ولی پاسخ مردم چیز دیگری بود. آنها همه انرژی‌شان را گذاشتند تا رقیب روحانی رای بیاورد اما ۲۴ میلیون نفر پشت سر روحانی ایستادند. به همین دلیل می‌گویم چنین اتفاقی نمی‌افتد.

شما به عنوان کسی که با جریان اعتدال‌گرایی پیوند خورده‌اید و با شخصیت‌های اصلاح‌طلب ارتباط دارید این دو جریان را رقیب می‌دانید یا مکمل؟

بی تردید مکمل یکدیگر هستند. من به عنوان عضو حزب اعتدال و توسعه می‌گویم؛ در تمام مدتی که با سایر سران حزب گفت‌وگو می‌کنیم همواره بر این موضوع اصرار داریم تا ارتباط نزدیک و تنگاتنگ هم با اصلاح‌طلبان معتدل و هم اصولگرایان معتدل داشته‌باشیم. این اعتقاد در همه ارکان حزب وجود دارد. البته تندروی‌هایی که در سال ۷۶ شاهد آن بودیم اکنون وجود ندارد. من فکر می‌کنم که اکثریت گروه‌های سیاسی به نوعی عقلانیت دست یافته‌اند و امیدوار هستم در سایه انسجام و همفکری میان مجموعه نیروهای معتدل و دلسوز، کشور بتواند به راحتی از بحران‌های ساختگی عبور کند.

با این حال به نظر می‌رسد این دو جریان وقتی در چارچوب قوه مجریه و نهاد ریاست‌جمهوری قرار گرفتند وارد فاز رقابتی شدند. برای مثال ارتباط واعظی و جهانگیری و حتی تاثیراتی که این ارتباط در ترکیب کابینه و کم رنگ شدن یکی و پررنگ شدن دیگری داشت.

البته شایعات مربوط به اختلاف آقای دکتر واعظی و دکتر جهانگیری و ادعای پررنگ شدن یک طرف و کمرنگ شدن طرف دیگر و همه این بحث‌ها را من ناشی از توهم می‌بینم تا واقعیت. چرا که من خود از نزدیک شاهد همکاری سازنده میان معاون اول محترم و رییس‌دفتر رییس‌جمهوری هستم و ارتباطات آنان در حال حاضر بسیار حسنه است.

با این تفاسیر فکر می‌کنید اعتدال و توسعه باز به ائتلاف با اصلاح‌طلبان می‌اندیشد یا باید منتظر کاندیدای حزبی در انتخابات بعدی باشیم؟

اکنون قابل پیش‌بینی نیست اما به هر حال حزب اعتدال و توسعه حتما کاندیدایی خواهد داشت.

به نظر می‌رسد با حضور روحانی بر مسند ریاست‌جمهوری اعتدال و توسعه دوران پوست‌اندازی تازه‌ای را آغاز کرد. ۸ سال ریاست‌جمهوری روحانی کمکی به حزب کرده است تا بدنه اجتماعی حامی و کاندیدای حزبی داشته‌باشد؟

گفتمان اعتدال قطعا حامیانی خواهد داشت اما به این معنا نیست که رییس‌جمهور بعدی از حزب اعتدال و توسعه باشد چرا که حزب بر اساس یک سلسله اصول و معیارها و اندیشه سیاسی حرکت می‌کند و از همه کسانی که این اندیشه را دنبال کنند، حمایت خواهد کرد.

یکی از مباحثی که درمورد سخنگویی دولت مطرح می شود این است که بیشتر پاسخ ها و اطلاع رسانی ها، اقتصادی است به نظر شما دولت به سخنگوی سیاسی احتیاج دارد یا خیر؟

البته همه آنچه را سخنگوی دولت بیان می‌کند اقتصادی نیست. از آنجا که بخش عمده‌ای از مسائل مبتلا به جامعه ما اقتصادی است طبیعی است که بیشتر سوالات خبرنگاران هم اقتصادی باشد.

البته به اعتقاد من دولت نیاز به سخنگوی مستقلی دارد که کار دیگری غیر از این نداشته باشد. یعنی فقط مسوول اطلاع‌رسانی دولت باشد. گزارش‌های مختلف را از همه دستگاه‌های اجرایی دریافت و همان فرد نیز سخنگوی دولت باشد که بتواند همه ابعاد سیاسی، اقتصادی، ‌اجتماعی و فرهنگی را پوشش دهد.

در میان همه هجمه‌ها به دولت به نظر می‌رسد جای خالی آیت‌الله هاشمی به عنوان حامی مهم روحانی بسیار احساس می‌شود. فکر می‌کنید در فضای سیاسی امروز چه کسی را می‌توان جایگزین ایشان کرد؟

با توجه به ویژگی‌های فردی و موقعیت ایشان پیش از انقلاب و بعد از آن گمان نمی‌کنم کسی بتواند جایگزین آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی ‌شود. ایشان شخصیتی بود که در دوره‌ای خاص، با ویژگی‌های منحصر به فرد و هوشمندی و ذکاوت فوق‌العاده در ارکان مهم کشور حضور داشت. ولی اینکه بگوییم کسی وجود ندارد که بتواند نقش مثبتی مشابه ایشان ایفا کند، صحیح نیست. حتما افرادی در کشور هستند که با سوابق درخشان و تجربه انقلابی می‌توانند این نقش را ایفا کنند. آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی وزنه متعادل‌کننده‌ای در کشور بود؛ وزنه‌ای که در شرایط بحرانی به راحتی می‌توانست تغییر ایجاد کند. حمایت ایشان از دولت بسیار کارساز بود. هم در دوره اول و هم در دوره دوم چرا که ایشان قبل از فوت نیز تاکید داشت که به روحانی رای بدهید.

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.