این منتقد سینما در گفتگو با خبرنگار سینماپرس با اشاره به فیلم سینمایی «خاله قورباغه» که با انتقادهای تندی از سوی منتقدان مواجه شده گفت: سال ها است که دیگر از تولیدات متنوع، مناسب، مفرح، آموزنده وشادی آفرین برای کودکان وخردسالان در سینمای ایران خبری نیست و هنوز و همچنان آثاری مانند «شهرموش ها» و «کلاه قرمزی» درصدر و بدون رقیب مانده اند.
وی ادامه داد: بر این بی رونقی سینمای کودک ونوجوان، جشنواره نمایشی و ناتوان آن که چندین سال است بدون فیلم های مناسب ایرانی و باری به هرجهت برگزار می شوند و نامدیریت های سینمایی افزوده اند. گرچه دراین سال ها هیچ گاه کرکره تولید فیلم های کودک و نوجوان در کشور به طور کامل پایین کشیده نشده و عده ای از فیلمسان علاقه مند و سخت کوش علیرغم حمایت نشدن ازسوی نامسئولان سینمایی به ساختن فیلم هایی برای مخاطبان کودک و نوجوان پرداخته اند، ولی هیچ کدام ازاین فیلم ها ازنظرمضمون، داستان و ساختار هنری و سینمایی فراتر از متوسط نبوده و نتوانسته اند در کنارفیلم های پرمخاطب و پرفروش این گونه سینمایی قرار گیرند.
آذین سپس با بیان اینکه سازندگان فیلم های مشهور کودک و نوجوان هم یا انگیزه های کار برای کودک را از دست داده اند و یا با تغییر مسیر فیلمسازی خود چیزهایی دیگر برای گیشه می سازند اظهار داشت: افشین هاشمی بازیگر و کارگردان تئاتر، تلویزیون و سینما که قابلیت های هنری از خود در عرصه هنرهای نمایشی و تصویری نشان داده است با سرمایه یکی از وابستگان و پولداران مافیا، یک فیلم کودکانه به نام «خاله قورباغه» ساخته است؛ فیلمی که صرف نظر از نقش حامیان مالی اش، از نظر سینمایی اثری متوسط است.
این مدرس سینمای کشور خاطرنشان کرد: گرچه کارگردان فیلم عروسکی و موزیکال «خاله قورباغه» کوشیده است این فیلم را در حد استانداردهای سینمای رایج تجاری و به لحاظ سطحی ترین سلیقه ها و علاقه مندی های مخاطبانش بسازد، اما در این راه چندان از نوآوری و خلاقیت در داستانگویی و ساختار سینمایی بهره نبرده است. او به دلخواه و یا به سفارش عمده توان خود را صرف حرکت بر مدار و ساختار و بهره گیری ا زعناصر تکراری فیلم های موفق سینمای کودک کرده است.
آذین تأکید کرد: در واقع او تمام آنچه که عامل موفقیت فیلم های موفق یاد شده بودند را منهای خلاقیت و نوآوری و حرف های تازه برای مخاطبانش در فیلم خود یک جا گردآورده است. از همین رو این فیلم درحد و اندازه فیلم های مطرح سینمای کودک همچون «کلاه قرمزی» و «شهر موش ها» نیست. هاشمی و سرمایه گذاران فیلم «خاله قورباغه» از این نکته مهم غافل بوده اند که آن فیلم های موفق کودکانه، محصول زمانه خود بودند وشرایط زیست اجتماعی و بخشی از نیازهای امروز کودکان با دیروزی ها متفاوت است لذا فیلمسازانی که قرار است برای امروز کودکان فیلم بسازند باید زندگی و سلیقه ها و نیازهای امروز کودکان و خردسالان و نوجوانان رابه درستی درک کرده به آن فکر کنند و بعد درباره آن فیلم بسازند.
وی سپس به جدیدترین فیلم سینمایی بهروز شعیبی اشاره کرد و گفت: بهروزشعیبی سینماگری مستعد است و آثار سینمایی و تلویزیونی اش حرکت او را درمقام کارگردان رو به جلو نشان می دهد. این سینماگر که مسیر پرسنگلاخ کار مطبوعاتی و بازیگری تا کارگردانی را بازحمت و علاقه و پشتکار پیموده است، امروز درمیان کارگردان هایی که در سینما و فیلمسازی اجتماعی حرف هایی برای گفتن دارند امیدوارانه ایستاده است.
آذین تأکید کرد: جدا از بازی های او درآثار سینمایی و تلویزیونی که در رده های بالای متوسط اند، فیلم های سینمایی روبه تکامل او، درپی یافتن جایگاهی مناسب درسینمای اجتماعی کشورند. شعیبی با فیلم خوب «دهلیز» نشان داد که توانایی ها و قابلیت های خوبی برای فیلمسازی درسینما دارد و در سینما به دنبال طرح دغدغه های انسانی و اجتماعی است. فیلم متفاوت سیاسی اجتماعی «سیانور» او افزون برارتقای توانایی کارگردانی اش توجه وی به تاریخ و سیاست و تحولات انسانی را هم به نمایش گذاشت.
این منتقد سینما تأکید کرد: بهروزشعیبی که توانایی ساخت انواع فیلم های تجارتی بازاری را دارد و می تواند با کارگردانی یک فیلم کمدی خانوادگی میلیاردر شود، ترجیح داده که فیلم های پردغدغه اجتماعی بسازد و به جای همنشینی با سرمایه، با مردم جامعه خود همنشینی کند. فیلم خوب و قوی و خوش ساخت این فیلمساز یعنی «دارکوب» که روایتی هنرمندانه، تلخ و تأثیرگذار از برخی معضلات، انحراف ها و مسائل اجتماعی است قدرت فیلمسازی او و میزان تعهدات اجتماعی اش را عیان می کند.
آذین تأکید کرد: «دارکوب»، راوی گوشه هایی از آسیب ها و مشکلات فردی و اجتماعی و خانوادگی و وقایع ناگوار ولی واقع نما ازانحراف ها، کجراه ها و بن بست های اخلاقی، خانوادگی و اقتصادی قشرهایی از مردم کشور است. «دارکوب» شعیبی در صدد ارائه راه حل و درمان آسیب های اجتماعی نیست چون اصولآً کار هنرمند این نیست و این مهم باید در جاهای خود و توسط متخصصان و کارشناسان متعهد حل و فصل شود لیکن نمایش و بازگویی هنرمندانه و هشداردهنده مشکلات و موانع اجتماعی وظیفه هنرمندان متعهد است که شعیبی و «دارکوب» به خوبی ازپس آن برآمده اند.
وی افزود: «دارکوب» نقبی به زندگی یک زن معتاد فرو پاشیده با بازی درخشان سارابهرامی و از طریق او، نمایش پشت وروی مصائب اخلاقی و اجتماعی است؛ با آنکه جایگاه امید وایمان و آرمان در «دارکوب» کمرنگ است ولی این کمبود، کلیت اثرراخدشه دارنکرده است. کارگردانی قوی، بازی های خوب، فیلمنامه محکم و استخوان دار وتصویر سازی های مناسب و به یادماندنی، ازفیلم اجتماعی شعیبی یک اثر تلخ اما آسیب شناسانه و ماندگار سینمایی ساخته است.
آذین سپس به فیلم «به وقت خماری» اشاره کرد و اظهار داشت: محمدحسین لطیفی کارگردان شناخته شده سینما و تلویزیون که در کارنامه سینمایی و تلویزیونی اش همه نوع فیلم، درگونه های مختلف سینمایی و هنری از حادثه ای و دفاع مقدسی تا کمدی و معنایی و مذهبی دیده می شود و در ماه رمضان امسال هم شاهد نمایش سریال متوسط وسطحی و کم مایه با موضوع های تکراری «سر دلبران» از او در تلویزیون بودیم، به لطف یک آقازاده سرمایه دار و سازمان اوج فیلمی با ظاهر غیرمتعارف به نام «به وقت خماری» ساخته که به ضرب پول و نفوذ فیلم «لازانیا» راکنار زده و به جای آن بر پرده سینماهای اکران عیدفطر نشسته است.
وی افزود: «به وقت خماری» یک فیلم شبه کمدی، سیاسی و اجتماعی با چاشنی مسائل و رویدادهای بی خطر، کم خطر و خنثی سیاسی و اجتماعی است. «به وقت خماری» که نام آن کنایه ای به فیلم «به وقت شام» ساخته ابراهیم حاتمی کیا است، بازگوکننده و راوی نگاهی یک جانبه و بسته و محدود به رخدادهای اجتماعی وتلخی ها، و حاوی انتقادهایی جهت دار و سطحی به امور سیاسی و مسائل عریان و تکراری اجتماعی است!
آذین خاطرنشان کرد: لطیفی با استفاده از تکه ها، کنایه ها و انتقادهای از نوع نه سیخ بسوزد و نه کباب اجتماعی! فردین بازی ها! و موقعیت ها و کلام و برخوردهای طنزگونه، کوشیده است که اثر خود را قابل پذیرش کند ولی به دلیل داستان سازی ناکامل، پردازش ناقص شخصیت ها، فیلمنامه غیر منسجم و ساختار سینمایی معمولی وبدون هرگونه خلاقیت و نوگویی در داستانگویی و نوآوری تکنیکی و پرداختی، نتوانسته به توفیق مناسب دست یابد و از «به وقت خماری» یک اثرسینمایی استاندارد، جذاب و درجه یک بسازد.
وی در پایان این گفتگو افزود: ازهمین رو این فیلم جایگاهی بالاتر از فیلمک های تجارتی که چشم به گیشه دوخته اند، ندارد. فیلم شبه کمدی و شبه سیاسی اجتماعی «به وقت خماری» یک ساخته متوسط و تا حدی سرگرم کننده و تاریخ مصرف دارسینمایی است و همانند دیگر آثار گیشه ای و کلیشه ای جایی در یادها و خاطرات تماشاگر نمی یابد. تولید و ارائه این قبیل فیلم ها نشان می دهد، صرفاً با ابزار پول و موقعیت، نمی توان فیلم خوب ساخت وحتی سینماگر باتجربه ای مانند محمدحسین لطیفی به رغم در اختیار داشتن پول و امکانات وحمایت های فراوان مالی و تبلیغاتی، نتوانسته است یک اثرقوی وجذاب و تاثیر گذار و ماندگار سینمایی و اجتماعی بسازد. «به وقت خماری»، شاید به کمک نفوذ و تبلیغات پرفروش شود اما این رخداد به معنای خوب بودن آن نخواهد بود.
ارسال نظر