پنجشنبه ۹ دی ۱۳۸۹ - ۱۵:۲۷

فضائل اخلاقي، رذائل اخلاقي به روايت يک خانه دار افسرده

خانه داران افسرده

شادي رستمي

هر جامعه اي تعريف خود را از اخلاقيات دارد، چه شهر به شهر از يک کشور و چه از کشوري به کشور ديگر.

اينکه در سريالي نظير خانه داران افسرده به نقد زندگي‌هاي روزمره زناني بپردازد که دغدغه ها و مسائل و دلخوشي‌هاي آن‌ها شبيه به زنان جامعه ماست، ما را به اين امر رهنمون مي‌کند که فارغ از فرهنگ و نحوه زندگي، احساسات و عواطف انسان‌ها تا چه حد همانند يکديگر باشد.

سريال خانه داران افسرده در سال 2004 توسط «مايک چري» خلق شد که سال‌ها زندگي در فضاي پرآرامش و سرسبز حومه شهر را تجربه کرده و تحت تاثير زندگي خانواده خود و همسايگانش به روايت زندگي 4زن از دريچه چشم همسايه مرده شان مي‌پردازد.

نخستين قسمت مجموعه به طرز غافلگيرکننده اي با خودکشي «مري آليس يانک» آغاز مي‌شود و در هر اپيزود اوست که از راز‌ها، جنايت‌ها و روابط داستان پرده برمي دارد. مري آليس در پايان هر بخش پيام اخلاقي را به بيننده يادآوري مي‌کند و اين گونه تفهيم مي‌کند که در پس اين خانه هاي زيباي رنگي با باغچه هاي پرگل که با پرچين سفيد از هم جدا شده اند چه فساد و جرايمي نهفته است، ‌‌ همان طور که در پشت چهره شاداب و مغرور يک زن خانه دار به ظاهر موفق مملو از درد، رنج و عقده هاي سرکوب شده است. زناني که تحصيلکرده، عضو انجمن‌هاي فعال اجتماعي و داراي آزادي‌هاي فردي هستند اما به اندازه آناني که داعيه محروميت اجتماعي و حقوق فمينيستي دارند از کمترين خوشي‌هاي زندگي طرد شده اند.

«بري وندکمپ» (با بازي ماشا کراس) يکي از اين زنان است که عليرغم بي‌رقيب بودن در مهارت‌هاي خانه داري و ظاهري آراسته و قابل احترام، کمترين توجه و علاقه اي از سوي شوهرش نمي‌بيند و از سوي اعضاي خانواده اش مورد تحقير و سرزنش قرار مي‌گيرد. او همچنان در هر فصل سريال اشتباهات خود را با اعتماد به نفس تمام تکرار مي‌کند و هرگز به عواقب کارهاي غلط خود نمي‌انديشد.

برعکس او «لينت اسکاوو» (با بازي فليسيتي هافمن) که مادر 4فرزند شرور و شيطان است، کوچک‌ترين رضايتي از همسر رام و هميشه عاشقش ندارد و براي فرار از زندگي خانوادگي و به دست آوردن دوباره موقعيت شغلي درخشانش که در گذشته صاحب آن بوده، جاي خود را با شوهرش «تام» عوض مي‌کند و با واداشتن او به انجام امور منزل خود عهده دار اداره خانه مي‌شود (همان حقوق فمينيستي).

کاراکتر ديگر که روزگاري مدل معروف و پرطرفداري بوده هنوز خود را در غالب زندگي شاد و پرهيجان گذشه تجسم مي‌کند و نمي‌تواند حومه شهر را به عنوان مأواي هميشگي خود انتخاب کند. «گابريل سوليس» (با بازي اوا لانگوريا پارکر) پا را از سايرين فرا‌تر نهاده و براي تنوع دادن به زندگي خشکي که او را به خانه داري افسرده بدل ساخته، روابط پنهاني و نامشروعي را آغاز مي‌کند که در نهايت به رسوايي‌اش ختم مي‌شود. گابريل نيز پس از فرانشيب‌هاي فراواني که در زندگي عاطفي‌اش رخ مي‌دهد، با تولد فرزندانش گرفتار مي‌شود.

سرخوش‌ترين فرد داستان «سوزان ماير» زن مطلقهاي است که به همراه دخترش زندگي مي‌کند و بلاهت او به اندازهاي است که تمام مدت از نصايح دخترش سيزده ساله اس سود مي‌برد و مرتب مرتکب اشتباه مي‌شود؛ اما شايد او دلچسب‌ترين کاراکتر سريال باشد زيرا دورو، متظاهر و بدذات نيست و به تنهايي در جست‌و‌جوي خوشبختي خود است و هنگامي که آن را يافت تا آخرين نفس برايش مبارزه مي‌کند.

اين داستان‌هاي زنانه جذاب با مقاديري طنز، يک داستان جنايي پر از معماهاي پليسي در هر فصل، صحنه هاي درام اشک آور و نکات روان‌شناسي کليدي با هم ترکيب شده که مي‌تواند به راحتي خانواده اي را پاي تلويزيون بنشاند و از جهتي زوج درماني آمريکايي به حساب آيد که مسايل غيراخلاقي و به ظاهر اخلاقي را به وضوح اما با زباني شيرين و دلچسب در تفکر بيننده فرو کند.

مجموعه خانه داران افسرده سه بار برنده جايزه ويژه امي و کانديداي دريافت جوايز متعدد ديگري شده که بر اعتبار آن افزوده است و اکنون از شبکه هاي تلويزيوني مختلف جهان پخش مي‌شود. خانه داران افسرده به نوعي در خدمت ترويج زندگي آمريکايي در اقصي نقاط دنياست و با نمايش دلپذير از نحوه زندگي، گذران تعطيلات، برنامه هاي غذايي و فرهنگي، نکات تربيتي و آزادي‌هاي اجتماعي که جا به جا در آن تبليغ مي‌شود؛ مي‌توان به فرهنگ واحدي رسيد که اکنون در بسياري از کشور‌ها غالب شده و مردم تمايل شديدي به دنباله روي از آن دارند. موضوع زماني جالب‌تر مي‌شود که بسياري از المان‌هاي فرهنگي در اين سريال با بازي رايانهاي پرطرفداري به نام «sims» که آن نيز زندگي به سبک آمريکاي را ترويج مي‌کند همپوشاني دارد.

نکته ديگر آنکه در فصل‌هاي يکم تا سوم داستان با بهره گيري از گره افکني‌هاي جذاب، فضاي تعليق و دلهره سعي دارد تا ارتباطي عميق با مخاطبان خود برقرار کند و در برخي از صحنه ها ميزان هيجان و درام به طوري بالاست که به فيلم‌هاي مطرح سينمايي پهلو مي‌زند و اين در حالي است که هسته اصلي داستان بسيار ساده بوده از مسايل روزمره زنان خانه دار که به تازگي در آثار ايراني هم باب شده اند بهره مي‌گيرد و مي‌توان «چري» خالق اثر را در پروراندن موضوعاتي به اين سادگي تحسين کرد اما در فصل چهارم و با ورود کاراکترهاي جديد، سريال به ورطه تکرار مي‌افتد و دايماً وقايع گذشته به همان شکل تکرار مي‌شود و تا امروز که فصل هفتم سريال در حال پخش است عليرغم مرگ برخي شخصيت‌هاي آن و ورود تازه واردان همه چيز همچنان تکراري است و چيز جديدي عايد مخاطب نمي‌شود؛ هر چند که با مرور بسياري از آثار پرقسمت مروج فرهنگ آمريکايي، اين دور باطل در فصول سوم و چهارم به بعد در آن‌ها نمايان مي‌شود و اين نکته را در ناخودآگاه مخاطب نقش مي‌اندازد که سبک زندگي آمريکايي چرخه اي دائمي و جاودانه است که راه خروجي از آن به بيرون و ديگر فرهنگ‌ها وجود ندارد.

در نهايت مي‌توان گفت خانه داران افسرده با معرفي و تبيين يک زندگي تمام عيار آمريکايي به نحو قابل ملاحظهاي فساد اخلاقي و بي‌بندوباري جامعه آمريکا را نشان مي‌دهد. و با وجود آنکه در باب خانواده و با شعار اخلاق ساخته شده و به دنبال پرداختن به اين مسايل است، اندک اندک و نامحسوس قبح مسايل ناهنجار اجتماعي را در نظر بيننده مي‌شکند.

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.