شنبه ۶ مرداد ۱۳۹۷ - ۲۱:۲۸

سریال «پدر» یک اثر عقب مانده از زمانه خویش است

سریال «پدر»

سینماپرس: در اوضاع نه چندان خوش این روزهای تلویزیون مردم دوست دارند کاراکترهای شبیه به خود را در مجموعه های نمایشی ببینند، نه غریبه هایی با فرسنگ ها فاصله از بطن جامعه.

سال ۱۳۹۴ دختری به نام لیلا به ناچار شبی را در یک امامزاده بیتوته می کند. محمد، متولی جوان امامزاده که حضور یک دختر جوان وسوسه اش کرده، در برابر پیشنهادات شیطان تا صبح انگشتانش را به نوبت روی آتش می گیرد تا نهیبی زده باشد بر نفس اماره اش. یک وام گیری از داستان معروف میرداماد و دختر شاه عباس. صبحگاهان که لیلا از خواب بر می خیزد و به شدت تقوای محمد پی می برد، یک دل نه صد دل عاشق او می شود و آنچنان در آتش عشق می سوزد که از خواب و خوراک می افتد و اصرار پشت اصرار برای ازدواج. از آن سو، محمد این اظهار عشق را نوعی هیجان زدگی کاذب می پندارد که با گذشت زمان برطرف خواهد شد. لیلا اما در راه وصال به محمد به همه مناسبات خانوادگی و ثروت موروثی پشت پا می زند.

نویسنده سریال «تنهایی لیلا» حامد عنقا بود
سه سال بعد و در سال ۱۳۹۷، دختری به نام لیلا در اثر یک سوء تفاهم و قضاوت عجولانه، به قصد تلافی برای یکی از پسران همکلاسی اش پاپوش اخلاقی درست می کند. حامد، پسر جوان که اتفاقا حافظ قرآن هم است و بسیار متین و محجوب، وقتی خود را در معرض توطئه می بیند برای خلاصی از محیط گناه آلود از پنجره کلاس به بیرون می پرد و دستش می شکند. یکی وام گیری دیگر این بار از داستان یوسف و زلیخا. جالب آن که حامد در کمیته انظباطی دانشگاه نه تنها در مقام دفاع از خود برنمی آید که لیلا را نیز بی گناه و مبرا از هر دسیسه چینی معرفی می کند. لیلا که اصلا به مخیله اش خطور نمی کرده که حامد دست به چنین کاری بزند و عاجز است در درک و هضم این حجم از بزرگواری، ناگهان دچار انقلاب روحی شده و یک شبه از این رو به آن رو می شود و سخت دلباخته و شیدای پسر جوان، تا جایی که در پی حامد، آواره کوچه و خیابان می شود. حامد هم به مانند سلفش، محمد، اظهار علاقه لیلا را برآمده از یک احساس گناه و عذاب وجدان می داند و چندان وقعی به آن نمی نهد. آتش عشق دختر جوان اما تیزتر از این حرف هاست. او به خاطر عشق حامد جلوی خانواده خودش و عمویش می ایستد و در راه محبوب، فداکاری را به اوج می رساند. بالاخره این رفت و آمدها و کش و قوس های عاطفی جواب می دهد و جرقه عشق زده می شود میان حامد و لیلا.

فیلمنامه نویس سریال «پدر» هم حامد عنقا است
یک فرمول تکراری و کلیشه ثابت که فقط جای شخصیت ها و داستانک ها در آن تغییر می کند اما پایه و شاکله کار یکی است. با نیم نگاهی به داستان های قرآنی و تاریخی، طرح یک فیلمنامه را تصویب کردن و شخصیت های تیپیکال را در ظرف این داستان ریختن و سریالی را به سرو سامان رساندن و علی برکت الله.

فیلمنامه سریال «پدر» که این شب ها از شبکه ۲ سیما روی آنتن رفته، یک اثر واپس گرا و عقب مانده از زمانه خویش است. قصه اثر به شدت از مقتضیات و مختصات روزگاری که در آن روایت می شود عقب است و گویی از زمان جامانده. مخاطب چگونه قرار است با یک اثر که شخصیت هایش امروزی هستند و در این روزگار زندگی می کنند اما روحیات و ابعاد شخصیتی شان متعلق به گذشته ها است ارتباط برقرار کند!؟ مناسباتی که امروز در سطوح جامعه ما ساری و جاری است، حکم اسرار مگو را ندارد و همه بیش و کم از آن خبر دارند. یک جوان البته که می تواند در این جامعه هم باتقوا باشد و پاک بماند و دامان خود را از آلودگی به معصیت ها مصون دارد اما به هر حال میان مردم گشته و از اوضاع آگاهی دارد و به اصطلاح عامیانه چشم و گوشش بسته نیست. اصولا در دنیای امروز با این حجم ارتباطات جمعی و فردی و دسترسی سریع به اطلاعات، این همه معصومیت کودکانه جمع شده در یک جوان، غلوآمیز و غیرواقعی به نظر می رسد.

مایه بهت است که حامد عنقا در مقام یک نویسنده شناخته شده و البته پرکار، هنوز باور ندارد که دوره شخصیت سازی های سفید و سیاه سرآمده است! نمی شود کاراکترهای یک سریال را با مرزبندی مشخص به دو گروه خوبها و بدها تقسیم کرد و تکلیف مخاطب را با آنها از همان ابتدا روشن نمود. تجربه سال های اخیر نشان داده که مخاطب عام اتفاقا با شخصیت های خاکستری ارتباط بهتر و عمیق تری برقرار می کند، چرا که نمونه آن ها را در اطراف خود به وفور می بیند. عنقا یک مرز رسمی میان شخصیت های فیلمنامه اش ترسیم کرده است؛ یک طرف اولیا و سوی دیگر اشقیا. حامد خوب است، مسعود پسرعموی لیلا بد؛ پدر حامد یک تاجر متدین و خوشنام است، پدر لیلا ورشکسته ای فرصت طلب؛ پدر و مادر حامد فقط تعارف تکه پاره می کنند و از پس نگاه شرمگین و خجالت زده، تیرهای عشق میانشان رد و بدل می شود و در نقطه مقابل آنها، پدر و مادر لیلا صبح تا شب اره می دهند و تیشه می گیرند. همین شخصیت پردازی های ضعیف و کلیشه ای است که سبب ساز حس غریبگی مخاطب با کاراکترهای سریال می شود و در نهایت، مجموعه «پدر» را در باتلاق شعارزدگی و کلیشه گرایی گرفتار می کند.

سیر اتفاقات و تحولاتی که برای شخصیت های اصلی سریال رخ می دهد هم از چندان منطق و حساب و کتابی تبعیت نمی کند. انقلاب روحی و حتی عقیدتی یک شبه لیلا با کدام عقل و منطقی سازگار است؟ عنقا نه تنها شخصیت هایی متعلق به دوره های گذشته را در جهان امروز خلق کرده که حتی در طراحی تعاملات و کنش های میان آنها نیز نگاهی به چند قرن گذشته داشته است. علاقه لیلا به حامد آن هم بدون سبقه و پیش زمینه قبلی و با کمترین سطح برخورد در گذشته، به عشق های اساطیری پهلو می زند و خاطره عشاق نامی قرن های گذشته را در اذهان زنده می کند. در پیش گرفتن رویه درست و طراحی و چیدمان اتفاقات رخ داده در فیلمنامه براساس عقلانیت است که همراهی مخاطب را با یک اثر نمایشی در پی دارد.
دیگر شخصیت های سریال «پدر» هم به تیپ نزدیک هستند و در قالب های تکراری، گرفتار. مهدی سلطانی دقیقا هاشم دماوندی سریال «شهرزاد» است با این تفاوت که کمی در صورتش دست برده اند. لعیا زنگنه در قالب کاراکتر مادر مهربان، زن عاشق و یک انسان دست به خیر و نیکوکار حرف تازه ای برای گفتن ندارد. نیما رئیسی هم که قرار است شخصیت منفی سریال باشد که شرارت و پلشتی از سر و رویش می بارد.

اگر بخواهیم گفتار را بی پرده تر جلو ببریم و قرار را بر رک گویی و پرهیز از تعارف مدار کنیم، سریال «پدر» در نهایت یک کپی از فیلم «دلشکسته» علی روئین تن است. آنجا هم دختری هنجارشکن متعلق به طبقه مرفه جامعه ابتدا از باب عناد و دشمنی با پسری مذهبی و متدین وارد می شود اما بعد، یک دل نه صد دل در گروی عشق به پسر جوان می گذارد و عاشق و شیدای او می شود. پسر جوان که وجود دختر را به مثابه یک وصله ناجور می بیند، ابتدا بنا را بر ناسازگاری و بی اعتنایی می گذارد اما بعد شور و اشتیاق دختر جوان مجابش می کند که تجدیدنظر کند در این بدبینی مالوف و در نهایت و پس از فراز و فرودهای فراوان، دو دلداده به هم می رسند. در فیلم «دلشکسته» هم دختر جوان برای رسیدن به پسر مورد علاقه اش تمام قد رودرروی خانواده می ایستد و بر عشقش پافشاری می کند، دقیقا شبیه آنچه این شب ها از لیلای سریال «پدر» شاهد هستیم. فرق این دو اثر فقط در این است که دست کارگردان «دلشکسته» برای نشان دادن برخی کنش های عاطفی و ناهنجاری های اجتماعی بازتر بود اما بهرنگ توفیقی در مقام کارگردان «پدر» همین امکانات را هم ندارد و باید با ضوابط صداوسیما سازگار باشد.

در اوضاع نه چندان خوش این روزهای تلویزیون مردم دوست دارند کاراکترهای شبیه به خود را در مجموعه های نمایشی ببینند، نه غریبه هایی با فرسنگ ها فاصله از بطن جامعه. زمانه شخصیت های سیاه و سفید به پایان رسیده، عصر شعارزدگی گذشته، دوره آدم خوب ها و بدها سپری شده و روزگار سهل انگاری و ساده اندیشی رو به اتمام است. هر اثر نمایشی باید فرزند زمانه خویش باشد.
*روزنامه جوان

نظرات

  • ناشناس ۱۳۹۷/۰۵/۰۸ - ۰۴:۳۹
    0 0
    در ضعیف بودن این سریال شکی نیست اما به نظرم شما یک دیدگاه اشتباه در مورد قرآن دارید...قرآن نه قدیمی است نه قدیمی میشه... قرآن برای تمام اعصاره...اینکه یه نویسنده هنر نداره از قرآن در اثرش بهره درستی ببره مقصرش خودشه...
  • ناشناس ۱۳۹۷/۰۵/۰۹ - ۰۰:۳۱
    0 0
    در ضعیف بودن این سریال شکی نیست اما به نظرم شما یک دیدگاه اشتباه در مورد قرآن دارید...قرآن نه قدیمی است نه قدیمی میشه... قرآن برای تمام اعصاره...اینکه یه نویسنده هنر نداره از قرآن در اثرش بهره درستی ببره مقصرش خودشه...
  • ناشناس ۱۳۹۷/۰۵/۰۹ - ۰۵:۴۳
    0 0
    مساله ای که ابتدای امر در مورد این سریال دلسرد کننده است و مرا دلزده کرد این است که چرا این سریال به مانند تنهایی لیلا روایتی از آخر به اول دارد!؟چرا نویسنده به این نوع روایت که چندان جذاب نیست اصرار می ورزد و همان شیوه ی تنهایی لیلا را تکرار کرده است و تا این حد واضح ابتدا پایان ماجرای عاشقانه را لو داده و بعد به روایت آغازش می پردازد؟ این چه شیوه داستان پردازی است؟ چرا شخصیت زن سریال باز هم لیلا نام دارد؟! چرا شخصیت مرد سریال در این سریال هم مرده است؟ چرا باید حتما این شخصیت ها مرده باشند و چرا این موضوع دوباره تکرار شده؟ هرچند حتی اگر شخصیت حامد زنده هم باشد باز هم از کلیشه های این سریال کم نمی شود! چرا این اثر باید شباهت هایی به این وضوح به اثر قبلی این نویسنده داشته باشد!؟ ماجرایی که در این سریال اتفاق می افتد یعنی آزار و اذیت و تعرضی که دختران در حق شخصیت حامد انجام می دهند مابه ازای واقعی و امروزی هم دارد اما چرا ماجرای این سریال انقدر سطحی و شعارزده مطرح می شود که حتی مخاطبانی که نمونه های واقعی این ماجرا را شنیده اند آن را پس بزنند؟ اساسا این پرداخت ضعیف چگونه توسط نویسنده و کارگردان با سابقه رقم خورده است؟ و چگونه و چقدر این نویسنده برای اثری که مشابه کار قبلی خود اوست دستمزد دریافت کرده است؟ در این سریال به شدت هر طور شده از حافظ قرآن قرار دادن شخصیت حامد گرفته تا آیاتی که در پایان هر قسمت آورده می شود، سعی کرده اند تا اثر را با قرآن و رفتار شخصیت ها را رفتاری دینی و قرآنی جلوه دهند این در حالی است که موارد تناقض و ضد زیادی در این ارتباط وجود دارد و اینکه نویسنده و سازندگان سریال به خود جرات داده اند کج فهمی خود را از قرآن یا رفتار دینی را این چنین تسری داده و به خورد مخاطب دهند بسیار آزاردهنده است! در بعضی قسمت ها حتی نمی شود ربط آیه به قسمت پخش شده را یافت! در واقع آنچه می بینیم تلاش زوری برای پیوند دادن قرآن و این اثر است که کاملا هم از هر طرف بیرون زده! انگار نویسنده می گوید:یالا قبول کنید آنچه گفتم همان است که قرآن گفته! الهام بسیار ضعیف از فیلم سینمایی دلشکسته مساله توی ذوق زننده دیگری است که در ارتباط با این اثر وجود دارد. الهام گرفتن از یک اثر اگر به درستی صورت گیرد، خیلی هم رایج است و اگرچه دلشکسته هم به خودی خود ایراداتی دارد اما آنچه در آن اثر
  • ناشناس ۱۳۹۷/۰۵/۰۹ - ۰۶:۳۶
    0 0
    ماجرایی که در این سریال اتفاق می افتد یعنی آزار و اذیت و تعرضی که دختران در حق شخصیت حامد انجام می دهند مابه ازای واقعی و امروزی هم دارد اما چرا ماجرای این سریال انقدر سطحی و شعارزده مطرح می شود که حتی مخاطبانی که نمونه های واقعی این ماجرا را شنیده اند آن را پس بزنند؟ اساسا این پرداخت ضعیف چگونه توسط نویسنده و کارگردان با سابقه رقم خورده است؟ و چگونه و چقدر این نویسنده برای اثری که مشابه کار قبلی خود اوست دستمزد دریافت کرده است؟ در این سریال به شدت هر طور شده از حافظ قرآن قرار دادن شخصیت حامد گرفته تا آیاتی که در پایان هر قسمت آورده می شود، سعی کرده اند تا اثر را با قرآن و رفتار شخصیت ها را رفتاری دینی و قرآنی جلوه دهند این در حالی است که موارد تناقض و ضد زیادی در این ارتباط وجود دارد و اینکه نویسنده و سازندگان سریال به خود جرات داده اند کج فهمی خود را از قرآن یا رفتار دینی را این چنین تسری داده و به خورد مخاطب دهند بسیار آزاردهنده است! در بعضی قسمت ها حتی نمی شود ربط آیه به قسمت پخش شده را یافت! در واقع آنچه می بینیم تلاش زوری برای پیوند دادن قرآن و این اثر است که کاملا هم از هر طرف بیرون زده! انگار نویسنده می گوید:یالا قبول کنید آنچه گفتم همان است که قرآن گفته!
  • ناشناس ۱۳۹۷/۰۵/۰۹ - ۰۶:۳۶
    0 0
    الهام بسیار ضعیف از فیلم سینمایی دلشکسته مساله توی ذوق زننده دیگری است که در ارتباط با این اثر وجود دارد. الهام گرفتن از یک اثر اگر به درستی صورت گیرد، خیلی هم رایج است و اگرچه دلشکسته هم به خودی خود ایراداتی دارد اما آنچه در آن اثر می بینیم، احساسی است که براساس شناختی که طرفین از هم پیدا می کنند و حل شدن سوتفاهم هایی که نسبت به همدیگر دارند، ایجاد می شود و به مرور و براساس یک منطقی شکل می گیرد، نه حسی که با یک حرکت یکهو از یک طرف ماجرا شروع شود و طرف دیگرش که مومن و حافظ قرآن هم هست، اصلا دلیلی برای داشتن احساس متقابل نداشته باشد و صرف ابراز علاقه دختر او هم احساس کند عاشق شده! یعنی چون دختر اصرار می کند حامد هم به او علاقه مند می شود و دلیل دیگری ندارد! پسر حافظ قرآن با وجود دیدن دزدیده شدن گوشی توسط لیلا و پخش سوالات، حتی به خودش زحمت نمی دهد به دختر تذکر دهد و تازه در مقابل سوتفاهم دختر می گوید به من ربطی نداشته که بخواهم به کسی لو دهم! این درحالی است که آیه امر به معروف و نهی از منکر صریحا در قرآن آمده و حداقل کاری که حامد به عنوان یک فرد معتقد و حافظ قران باید انجام می داد عمل به این مساله بود!
  • ناشناس ۱۳۹۷/۰۵/۰۹ - ۰۶:۳۷
    0 0
    لیلا و دوستانش بخاطر همان سوتفاهم قصد می کنند آبروی حامد را ببرند و با گیر انداختنش در اتاقی سعی در لمس کردن او و عذاب دادنش دارند تا بعد ادامه سناریوی خود را اجرا کنند اما حامد قبل از اینکه آنها بتوانند کاری انجام دهند از پنجره به بیرون می پرد! بعد از این ماجرا لیلا و دوستانش به دروغ وانمود می کنند که حامد قصد تعرض به لیلا را داشته و او را کتک زده! وقتی قرار بر این می شود که دانشگاه به موضوع رسیدگی کند، حامد با دیدن احتمال اخراج دختر به جای گفتن حقیقت، روایت دروغین لیلا و دوستانش را تصدیق کرده و می گوید هر آنچه آنها گفته اند راست است! لیلا تحت تاثیر این رفتار حامد قرار گرفته و به او علاقه مند می شود! اما همین جا صبر کنید، وقتی حامد از پنجره به بیرون می پرد، در پایان قسمت آیه فرار حضرت یوسف از زلیخا آورده می شود اما در این مجموعه فقط به همین آیه توجه شده و بعد آن را نویسنده فراموش کرده است. وقتی عزیز مصر از راه می رسد زلیخا گناه خودش را گردن یوسف علیه السلام انداخته و می گوید بی گناه است! یوسف پیامبر در اینجای امر تمام قد از خود و حیثیتش دفاع کرده و بی گناهی اش را اثبات می کند و بخاطر دفاع از حق و حقیقت و درستی سختی کشیده و در نهایت راهی زندان می شود. در این بین زلیخا هم علاقه اش به یوسف نه تنها از بین نرفته بلکه بیشتر می شود اما در این سریال حامد دروغ می گوید و خودش را مجرم جلوه می دهد و آبروی خودش را می برد! این رفتار حامد چه سنخیتی با قرآن دارد؟ مگر معصومین علیه السلام تا بوده بر حق و حقیقت تاکید نمی کردند؟ چه زمانی دیده اید که معصومین گناه ناکرده به عهده بگیرند که دیگری را مرام کش کنند یا آبرویش را با چنین کاری بخرند؟! نمونه های زیادی از رفتار معصومین در قبال حق و حقیقت نقل شده از جمله ماجرای زره حضرت علی علیه السلام در زمان خلافتشان و مرد یهودی. در این روایت حضرت علی علیه السلام که زره گم شده خود را نزد مرد یهودی در بازار می یابد از آن چشم پوشی نکرده و احقاق حق می کند و در نهایت با مرد یهودی به دادگاه می روند تا قاضی بینشان حکم کند. قاضی از حضرت علی علیه السلام شاهد می خواهد و چون حضرت اعلام می کنند شاهدی ندارند حق را به مرد یهودی می دهد. مشاهده رفتار حقجویانه و عدالت طلبانه حضرت علی علیه السلام آن در جایگاه خلیفه که قدرت هرکاری را دارد موجب می شود مرد یهودی
  • ناشناس ۱۳۹۷/۰۵/۰۹ - ۰۶:۳۷
    0 0
    و حقیقت تاکید نمی کردند؟ چه زمانی دیده اید که معصومین گناه ناکرده به عهده بگیرند که دیگری را مرام کش کنند یا آبرویش را با چنین کاری بخرند؟! نمونه های زیادی از رفتار معصومین در قبال حق و حقیقت نقل شده از جمله ماجرای زره حضرت علی علیه السلام در زمان خلافتشان و مرد یهودی. در این روایت حضرت علی علیه السلام که زره گم شده خود را نزد مرد یهودی در بازار می یابد از آن چشم پوشی نکرده و احقاق حق می کند و در نهایت با مرد یهودی به دادگاه می روند تا قاضی بینشان حکم کند. قاضی از حضرت علی علیه السلام شاهد می خواهد و چون حضرت اعلام می کنند شاهدی ندارند حق را به مرد یهودی می دهد. مشاهده رفتار حقجویانه و عدالت طلبانه حضرت علی علیه السلام آن در جایگاه خلیفه که قدرت هرکاری را دارد موجب می شود مرد یهودی خود به گناهش اعتراف کند و اسلام بیاورد. حضرت علی علیه السلام در این ماجرا هیچ گاه خود را دروغگو نکردند که مرد یهودی خوشش بیاید و یا از دزدی او چشم پوشی نکردند بلکه بر حق خود تاکید نمودند، حقیقت را گفتند و چون شاهدی نداشتند به رای قاضی تن دادند و رفتار حق گرایانه و در عین حال عدالت محور حضرت بود که مرد یهودی را تحت تاثیر قرار داد. از این نمونه ها در رفتار معصومین به وفور یافت می شود و هیچ کدامشان شباهتی به رفتار شخصیت حامد در سریال پدر ندارد! از آنجایی که این موضوع به دشت ذهن مرا مشغول کرده بود، با دفتر یکی از مراجع تماس گرفته و عین متنی که در ادامه می آید را مطرح کردم تا ببینم رفتار حامد یک رفتار برآمده از دین است و یا یک رفتار عوام گرایانه ی سطحی که حاصل فهم نویسنده است و جای رفتار دینی جا زده می شود:
  • ناشناس ۱۳۹۷/۰۵/۰۹ - ۰۶:۳۸
    0 0
    : سلام ...یک پسر مومن در یک مکانی توسط چند دختر گیر افتاده و دختران قصد دست زدن و گرفتن دست او را دارند، این پسر موفق می شود از دست آنها فرار کند اما بعد وقتی ماجرا لو رفته و نوبت مجازات می شود دختران مدعی می شوند که پسر قصد تعرض به یکی از آنها را داشته. پسر برای حفظ آبروی دختران و عدم مجازاتشون به جای گفتن حقیقت روایت دروغین دختران رو تصدیق می کنه و میگه که اونها هر چه می گن درست است. آیا با توجه با اینکه این شهادت و روایت دروغه این عمل پسر و تصدیق روایت دروغین دروغ و گناهه؟ آیا با توجه به اینکه گفته میشه آبروی مومن حرمتش از کعبه بالاتره اینکه یک پسر و فرد مومن آبروی خودش و برای حفظ آبروی این دختران ببره درست و توصیه شده است؟ یعنی از نظر دینی-اخلاقی این اقدام پسر درست هست یا خیر. من تلاش کردم با مطرح کردن دلیلی دیگر یعنی حفظ آبروی دختران جنبه مثبت تری به رفتار حامد بدهم تا شاید پاسخ به نفع نویسنده شود اما پاسخی که دریافت کردم این بود که رفتار پسر درست نیست و او باید حقیقت را بگوید! هر چند بدون این سوال و پرسش هم با توجه به خود قرآن و رفتار معصومین قابل تشخیص بود که گردن گرفتن همه چیز توسط حامد و تایید دروغ لیلا و دوستانش رفتار درست و دینی-اخلاقی ای نیست.
  • ناشناس ۱۳۹۷/۰۵/۰۹ - ۰۶:۳۸
    0 0
    . با وجود این موضوع نویسنده چطور به خود جرات داده که رفتار حامد را یک رفتار اخلاقی-دینی جا زده و حتی توسط شخصیت های دیگر هم آن را تصدیق کند؟ مثلا در جایی که مادر حامد از ماجرا مطلع شده و می گوید آبروی پسرم را برده اند پدر پاسخ می دهد حامد آبروی ما را خریده است! یعنی اینکه حامد خودش را مجرم جلوه داده است سبب افزایش آبروی خانواده شده بدتر اینکه علت گرایش لیلا به حامد هم همین رفتار غیر دینی حامد است که سعی شده رفتاری برامده از اعتقاداتش جلوه داده شود. در واقع یک رفتار اشتباه از سوی حامد را نماینده اعتقادات او کرده اند و لیلا به سبب همان عاشقش می شود و سریال قصد دارد بگوید که این دختر به سبب مرام و مسلک برگرفته از اعتقادات دینی حامد است که به اون علاقه مند شده و افسوس که چه کلاه گشادی سر مخاطبان رفته است! حالا به بعد اجتماعی رفتار حامد توجه کنید، تصور کنید که افراد معقتد راه بیافتند و جرم این و آن را به عهده بگیرند و یا در زمان احقاق حق خود را ناحق و مجرم جلوه دهند، فکر می کنید نتیجه بهبود جامعه می شود؟ خیر. چه مجرمین واقعی و چه سایر مردم آن جرم ها را به کل افراد معتقد نسبت می دهند و عده ای با سواستفاده عنوان خواهند کرد که افراد معتقد و با ایمان همه شان مجرم و خطاکار هستند
  • ناشناس ۱۳۹۷/۰۵/۰۹ - ۰۶:۳۹
    0 0
    از جمله تضادهای موجود در داستان پردازی سریال خانواده لیلا هستند. خانواده لیلا قبل از عاشق شدنش با تصویر غذا خوردن دور هم و خوش و بش و تعریف از ماجراهای گذشته در دانشگاه تصویر می شوند اما بعد از عاشق شدنش خانواده ای از هم پاچیده که هر کدامشان سرشان به کار خودشان گرم است، به همدیگر اهمیتی نمی دهند و لیلا در آن پناهی ندارد، نشان داده می شوند. یا در ابتدا می بینیم که پدر لیلا به راحتی برای دخترش یک ماشین جدید می خرد اما در ادامه پدرش فردی خودخواه و بی توجه نمایش داده می شود. این تضاد چگونه شکل گرفت و آیا نویسنده فراموش کرد که ابتدا چه نشان داده است؟ بماند که صحنه ی ماشین هم از فیلم دلشکسته گرفته شده بود و کاملا تکراری است
  • ناشناس ۱۳۹۷/۰۵/۰۹ - ۰۶:۳۹
    0 0
    لیلا سرگشته و حیران شده و این طرف و آن طرف بی هدف می چرخد و به دنبال چاره است تا اینکه تصمیم می گیرد حامد را پیدا کرده و به سراغش برود. تلاش های او به در بسته می خورد و حتی با وجود اینکه حامد را در کتابفروشی می یابد، او خودش را گم و گور می کند اما یک روز لیلا در خانه حامد ظاهر می شود .هیچ صحنه ای مبنی بر اینکه چگونه لیلا آدرس را می یابد در سریال وجود ندارد. پیش از این هم می بینیم که مسعود پسرعموی لیلا بدون اینکه بفهمیم چگونه آدرس محل کار حامد در کارواش را گیر آورده است. گویا خانواده لیلا همگی به شبکه ملی اطلاعات یا همچین چیزی متصل هستند! این آدرس یابی عجیب و غریب لیلا و پسرعمویش یکی از نقاط حل نشده در داستان سریال است. در صحنه ای که لیلا پشت در خانه حامد ایستاده است، به ناگاه زنی از همسایگان فرا رسیده و به او در مورد این خانواده اطلاعات می دهد. مدتی می گذرد و همان زن دوباره بازگشته و ادامه اطلاعات را به لیلا منتقل کرده و می گوید خانواده حامد غروب به مسجد می روند. اساسا اینکه زنی در چنین محله ای در سطح زن های خاله زنک های بیکار محله های سطح پایین که آمار همه را دارند رفتار می کند چگونه به ذهن نویسنده رسیده؟ اصلا این زن این اطلاعات را از کجا آورده است؟ این زن که خودش به مسجد نرفته از کجا می داند چه کسی کی به مسجد می رود؟ چرا نویسنده نتوانسته شیوه مناسب و خلاقانه ای را برای باز کردن پای لیلا به مسجد پیدا کند و به دم دستی و کلیشه ای ترین حالت ممکن بسنده کرده است؟
  • ناشناس ۱۳۹۷/۰۵/۰۹ - ۰۶:۳۹
    0 0
    در صحنه مسجد می بینیم که زمان نماز است و لیلا وارد قسمت مردانه شده و حامد را به اسم صدا می زند. یکی از موضوعات عجیبی که در این بین از طرف شخصیت لیلا وجود دارد این است که از همان زمانی که عاشق حامد می شود توقع دارد حامد هم عاشقش باشد و انگار قرار و مداری بینشان بوده که حامد باید نسبت به آن پاسخگو باشد. بعد از چند کلامی لیلا ناراحت شده و قصد رفتن دارد که پسر مومن و حافظ قرآن وسط مسجد در قسمت مردانه جلوی آن همه آدم دختری را که قصد رد کردنش را دارد به اسم کوچک صدا می زند یعنی کاری که لیلا پیش از این در حق حامد کرد. پس فرق این دو نفر در چیست؟ کسی که تربیت دینی دارد همان کاری را می کند که کسی که فاقد آن است کرد! صدا زدن دختری که با او هیچ صنمی ندارد به اسم کوچک، از طرف این فرد از کجای رفتار دینی و قرآنی گرفته شده است؟ براساس کدام یک از آموزه های دینی حامد که به ضرورت هم با دختران هم کلام نمی شود دختری را به اسم کوچک صدا می زند؟ جالب اینجاست که حامد در همین صحنه همزمان با انجام این کار از اعتقاداتش هم سخن می گوید. هدف نویسنده از اینکه حامد این عمل را انجام بدهد چه بوده؟ چرا نویسنده حامد را اینگونه تصویر کرده است؟ جالب اینجاست که در قسمت های بعدی حامد در دانشگاه لیلا را دوباره خانم شریفی صدا می زند و بعد در خواستگاری وارد اتاق لیلا شده و از همان ابتدا به اسم کوچک صدایش می زند و با او شوخی می کند و به جای گفتن سخنان جدی در مورد آینده نزدیک هم نشسته اند و خوش و بش می کنند! در صحنه بعد از گفتگوی لیلا و حامد در مسجد حاج علی بعد از نماز به عقب نگاه کرده و حامد را در صف نمی بیند و در نمای بعدی حامد روی پشت بام مسجد نشسته و در حالی که صدای مکبر می آید، دارد زیرلب قرآن می خواند! هدف نویسنده از اینکه نشان می دهد حامد دین دار نماز اول وقت و جماعت را رها کرده و رفته به عمل مستحب قرآن خواندن در پشت بام می پردازد چیست!؟ مگر نه این است که دین و قرآن هیچ بهانه ای را برای ترک نماز جماعت و اول وقت جایز ندانسته اند؟ پس چگونه می شود که درگیری های ذهنی حامد بهانه ای برای ترک نماز جماعت و پرداختن به امر مستحبی قرآن در پشت بام مسجد می شود؟ نویسنده سریال فراموش کرده که برای نشان دادن رفتار دینی و قرآنی لازم نیست دم به دقیقه شخصیت سریال قرآن بخواند یا قرآن در اثر نمایش داده شود یا آخر سریال آیه
  • ناشناس ۱۳۹۷/۰۵/۰۹ - ۰۶:۴۰
    0 0
    ؟ نویسنده سریال فراموش کرده که برای نشان دادن رفتار دینی و قرآنی لازم نیست دم به دقیقه شخصیت سریال قرآن بخواند یا قرآن در اثر نمایش داده شود یا آخر سریال آیه قرآن اورده شود، بلکه باید در رفتار اوعمل به آیه های قران دیده شود که نمی دانم چطور می شود این صحنه ها را در سریال توجیه کرد!
  • ناشناس ۱۳۹۷/۰۵/۰۹ - ۰۶:۴۰
    0 0
    چطور می شود یک دختر در اولین دیدارش با پدر پسر مورد علاقه اش بدون مقدمه به او التماس کند که کاری کنید پسرتان مرا قبول کند و با من ازدواج کند؟! چرا یک دختر را که اسلام و دین او را در جایگاه ناز و بالا قرار داده است تا این حد نازل می کنند؟! بعد از دیدار لیلا با پدر حامد و در حالی که آن دختر گفته از طرف حامد رد شده، علی پدر حامد به مادرش می گوید شاید پسرشان کسی را زیر سر داشته باشد! چگونه پدر حامد به این نتیجه رسید و چرا بعد از گفتن چنین چیزی در گفتگو با عمو اکبر سریدار کارخانه می گوید که احساس بین آنها یک طرفه است؟ چرا نویسنده با خودش در تناقض است؟ اکبر سرایدار کارخانه هم به پدر حامد می گوید که پسرت هم به آن دختر علاقه مند است و من از همان شبی که نزد من آمد فهمیدم که حالش دگرگون است. یعنی منظور عمو اکبر این است که شبی که حامد مورد هجمه لیلا و دوستانش قرار گرفت، عاشق لیلا شده است!؟ اساسا چطور در آن حادثه و با کاری که می خواستند با او بکنند، می تواند عاشق لیلا شده باشد و اگر این اتفاق افتاده است که برخلاف تمام باورها و اعتقاداتی است که حامد را دارای آن نشان می دهند و حتی خلاف اقدامی است که انجام داده است. اگر هم اینطور نیست و سرایدار اشتباه می کند، چرا اصلا چنین صحنه ای را در سریال جا داده اند که عمواکبر در این مورد اظهار نظر کند؟!
  • ناشناس ۱۳۹۷/۰۵/۰۹ - ۰۶:۴۰
    0 0
    سریال رفتار پدر و مادر حامد را عین والدینی که با دیدن اولین خواستگار فرزندشان هول می کنند و فکر می کنند حتما باید به ازدواج منجر شود نشان می دهد. در این سریال بحث کفیت و تحقیقات هم بی ارزش می شود. یعنی با وجود اینکه دو شخصیت هیچ سنخیتی با هم ندارند و تحقیقات بر آن صحه می گذارد همه اش را نادیده می گیرند و دنبال راهی برای رساندن این دو نفر بهم هستند و اصلا معلوم نیست چرا اصلا تحقیقات کردند اگر قرار بر نادیده گرفتنش بود! پدر و مادر حامد راه به راه می گویند که لیلا دختر صاف و صادقی است چون که علاقه اش به حامد را صادقانه مطرح کرده و برای همین دختر خوبی است و می تواند برای حامد مناسب باشد! نکته ی تاسف انگیز دیگر در این سریال این است که به جای اینکه نویسنده بیان کند تفاوت ظاهری به معنای بد بودن نیست و نباید کسی را بخاطر پوشش بد دانست، عنوان می کند که ظاهر و پوشش افراد اهمیتی ندارد مهم دل پاک است! یعنی همان خزعبلاتی که عده ای برای بی اهمیت شمردن حجاب مطرح می کنند و این هم بدفهمی دیگری از طرف نویسنده در مورد دین و مساله حجاب است. نکته دیگر این است که ما در حالی که می دانیم علت عاشق شدن لیلا چیست، اصلا متوجه نمی شویم علت علاقه مند شدن حامد به لیلا چه چیز است. جز اینکه می بینیم اصرارها و رفت و آمد های لیلا سبب علاقه مند شدن حامد به او می شود که این هم نشان می دهد حامد دلیل خاصی برای این علاقه مندی جز التماس های یک دختر به او ندارد! در واقع حامد به عنوان فردی که مومن و قرآن خوان نشان داده می شود هیچ ملاک و معیاری برای انتخاب همسر ندارد و اصرارهای یک دختر سبب لرزیدن دلش شده! این هم ضعف دیگری در شخصیت پردازی پسری مثل اوست.
  • ناشناس ۱۳۹۷/۰۵/۰۹ - ۰۶:۴۱
    0 0
    . یکی از صحنه هایی که باز تناقض داستانی در آن دیده می شود، کتابفروشی است. لیلا به آنجا رفته و در گفتگو با حامد قصد گرفتن دست حامد را برای احوالپرسی دارد، این در حالی است که لیلا دیده است حامد برای اینکه دوستانش او را لمس نکنند خودش را از پنجره به بیرون پرت کرد، پس چطور می تواند چنین عملی در مقابل حامد انجام دهد این مساله حتی در همین داستان سریال هم دچار مشکل است و نویسنده فراموش کرده که لیلا حساسیت حامد نسبت به این موضوع را به طور کامل دیده و محال است از یادش رفته باشد! یکی دیگر از تناقض های به شدت عجیب و غریب این سریال، مربوط به دانشگاه است. لیلا سر کلاس ها حواسش پرت حامد است و یک روز می گوید که امروز حامد کلاس دارد در حالی که جلوی خود لیلا حکم اخراج یک ترمه ی حامد صادر شده است و اساسا حامد اصلا انتخاب واحدی نکرده که کلاس داشته باشد و ایام دعوایشان هم زمان امتحانات بوده است. حال با توجه به اینکه اطلاعات خود سریال می گوید هنوز ایام امتحانات است، این سوال پیش می آید که پس این همه صحنه های حضور لیلا در کلاس و حواس پرتی هایش در نبود حامد از کجا آمده مگر در ایام امتحانات کلاس برگزار می شود؟ سوال بعدی این است که لیلا در ایام امتحانات بر طبق کدام منطق و اطلاعات فهمیده حامد کلاس دارد و چطور یادش رفته که حامد فعلا محروم است. برای مشخص شدن تناقض و اشتباهات صحنه های مربوط به دانشگاه لازم است موضوع را واضح تر بنگریم
  • ناشناس ۱۳۹۷/۰۵/۰۹ - ۰۶:۴۱
    0 0
    . بعد از ماجرای حامد و لیلا و دوستانش مسئولین دانشگاه بر اینکه ایام امتحانات است تاکید می کنند و می گویند جنجال نباید آرامش دانشجویان را در ایام امتحانات برهم بزند اما بعد با نشان دادن صحنه های کلاس و تذکر مداوم اساتید به لیلا به مخاطب می گویند ایام امتحانات گذشته است اما باز وقتی حامد به دانشگاه بازمیگردد عنوان می کند که محرومیت از امتحانات را برای او کافی دانسته اند و می تواند برای ترم جدید انتخاب واحد کند. توجه کنید در جریان دزدی سوالات لیلا عنوان کرده بود که ترم بعدی آخرین ترمشان است. پس این یعنی تمام آن صحنه هایی که لیلا سرگشته در دانشگاه و سر کلاس ها نمایش داده میشده ایام امتحانات بوده که کلاسی در آن برگزار نمی شود و در چنین ایامی برای نشان دادن شیدایی لیلا، او را مطلع از برنامه درسی و انتخاب واحد حامد نشان می دهند، برنامه ای که در ایام امتحانات وجود خارجی ندارد! جالب این است که حامد در ایام امتحانات به سر کار می رود تا خانواده اش متوجه اخراجش نشوند. در حالی که چه در ایام تحصیل چه امتحانات نیازی به حضور هر روزه در دانشگاه نیست. گذشته از آن ساعت امتحان کوتاه است و هر کسی بعد از امتحان می تواند به خانه برگردد و حامد نیازی نداشت به سرکار برود تا پنهان کاری کند چون جایی برای شک وجود نداشت. حتی اگر میخواستیم در نظر بگیریم که این ایام که حادثه در آن اتفاق می افتد امتحانات میان ترم است از آنجایی که این نوع امتحانات به تصمیم استاد بستگی دارد، هماهنگ نیست که همه مثلا کمیته انظباطی دانشگاه بیاید و بگوید الان ایام امتحانات است و آرامشتان را حفظ کنید و اگر هنوز ترم درسی است و امتحانات اصلی نرسیده چطور وقتی حامد بعد از گذشت مدت زمان طولانی و امتحانات اصلی به دانشگاه بازمیگردد هنوز دستش بسته است و خوب نشده؟ بالاخره ما در این سریال نمی فهمیم زمان وقایع چطور دارد سپری می شود و چرا این چنین تناقض دارد! یعنی انگار نویسنده پایش را در فضای دانشگاه نگذاشته که چنین تناقض وحشتناکی در داستان وارد شده است!
  • ناشناس ۱۳۹۷/۰۵/۰۹ - ۰۶:۴۱
    0 0
    فضای غیر واقعی ای هم که از دانشگاه در این سریال ترسیم می شود از جمله مشکلات دیگر این اثر است. مثلا مدیر دانشگاه به مانند مدیر مدرسه با پدر حامد تماس می گیرد و او را در جریان ماجراهای دانشگاه می گذارد که به شدت دروغین و غیر واقعی است. اساتید دانشگاه با رفتارهای سطحی نمایش داده می شوند مثلا استادی به لیلا که یک ترم مانده درسش تمام شود می گوید تو از آنها هستی که به زور پول پدر به دانشگاه آمده ای! در طول سالهایی که در دانشگاه تحصیل کردم نه دیدم و نه شنیدم استادی در مورد حتی بدترین شاگردش هم چنین حرفی بزند و نمی دانم، اساتید این سریال از کجا آمده اند که انقدر غیر واقعی و فیلمی عمل می کنند. هر چند از نویسنده ای که در ذهنش در ایام امتحانات در دانشگاه کلاس برگزار می شود ترسیم چنین رفتارهایی بعید نیست! حامد به عنوان یک شخصیت مومن و دین دار بسیار گوشه گیر تصویر می شود. او انگار دوستان زیادی در دانشگاه ندارد و حتی با خانواده اش هم چندان در ارتباط و گفتگو نیست و فقط به درس خواندن و قرآن حفظ کردن مشغول است و اگر مادرش به او نگوید برای کمک به موسسه بیا فعالیت اجتماعی خاصی از او نمی بینیم. چرا باید شخصیت مومنی که نویسنده رفتارش را الگو معرفی می کند تا این حد منفعل باشد؟ تا جایی که می بینیم با اینکه به ترم آخر دانشگاه رسیده هنوز شغلی ندارد و تازه بعد از این ماجراها در کارخانه پدرش مشغول می شود!
  • ناشناس ۱۳۹۷/۰۵/۰۹ - ۰۶:۴۲
    0 0
    بازی بد بازیگر تازه کار زن این سریال هم از مواردی است که نمی توان آن را پذیرفت و باور نمود. بازیگر نقش لیلا حتی یک صحنه گریه را هم نمی تواند طبیعی از آب در بیاورد و معلوم نیست با وجود این همه استعداد چطور این فرد برای ایفای نقش انتخاب شده است. با دیدن قسمت هایی از این سریال باز هم یاد کلام شهید آوینی افتادم که هنر اسلامی را هنری که همراه دانش فنی از درون بجوشد می داند و بیان می کند نمی شود آن را قالبی فرض کرد که درونش محتوا ریخته می شود و تازه ماجرا جایی بدتر می شود که محتوای ریخته شده هم خودش ایراد و اشکال داشته باشد! یعنی گاهی شما یک محتوای درست را در دست داری اما نمی توانی آن را به خوبی نمایش دهی و گاهی هم خود محتوایی که در دست داری و فکر میکنی درست است ایراد دارد و اینطوری اوضاع بدتر می شود. سریال پدر از نوع دوم است یعنی هم محتوایش ایراد دارد و هم هنری برای به تصویر کشیدنش وجود نداشته است و نتیجه ای که حاصل شده یک اثر است که به زور هم شده می خواهد قرآنی و دینی باشد! در واقع نویسنده با چسباندن قرآن به اثر یک راه فرار برای خودش باز کرده تا هر کس به سریال انتقاد کند بگوید اینها با قرآن و محتوای قرآنی اثر مشکل دارند! اینها تنها بخشی از مشکلات فنی و محتوایی و تناقضات و تضادهای موجود در این سریال بود که سعی شد به آن پرداخته شود.
  • ناشناس ۱۳۹۷/۰۵/۰۹ - ۰۶:۴۲
    0 0
    اگر صدا و سیما ظرفتیی دائمی برای دریافت آثار نویسندگان جوان بدون هیچ واسطه ای ایجاد کند، به جای این نوع آثار شاهد تعداد زیادی اثر هنری واقعی و هنرمند واقعی خواهیم بود. هر چند که صدا و سیما به جای اینکار ترجیح می دهد وقتی انتقادات از کارش بالا می گیرد از خودش تعریف کند. مسلم است وقتی صدا و سیمایی که باید مرجع بازتاب نظرات و انتقادات جامعه باشد خودش به جایی تبدیل شود که به جای پذیرش انتقادات، از خودش تعریف کند، نمی توان منتظر نتیجه مثبتی شد. و این روشن است که هر مدیری می خواهد از کاری که در دوران مدیریتش انجام شده دفاع و تعریف کند و حتی اگر جوابی برای انتقاداتی که شده نداشته باشد سعی می کند بگوید با وجود این انتقادات کار ما خیلی هم خوب بوده است! و ما همچنان امیدواریم این روند تغییر کند و توجیه کردن جایش را به منطق و پاسخگویی بدهد.

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.