به گزارش سینماپرس؛ حسین قدیانی، روزنامه نگار و وبلاگ نویس با انتشار یادداشتی در صفحه شخصی خود به سخنان طلبکارانه هنرمندان همواره مدعی واکنش نشان داد.
این روزنامه نگار نوشت:
آهای خانم معتمدآریا! انقلاب اسلامی را ببخش! بضاعتش همین بوده! شرمنده اگر ۴۰ سال است همهی عزمها بر توقف شما بوده! شرمنده که به روحانی رأی دادید ولی رئیسی را رئیسجمهور کردند! شرمنده اگر پدران ما در آزادسازی خرمشهر، تأخیر کردند! شرمنده که اشکهای مادرم در جنوبشهر در همهی این ۴۰ سال، خراب کرده بساط طرب شما را! شرمنده اگر به شما خیلی بد گذشته است! همهاش تقصیر خمینی است! انقلاب اسلامی فقط به ما خانوادهی شهدا رسیده! ما در هر منطقهی تهران، سهمیهی ۵۷ برج داریم! به ما هر تابستان، مجانی کولر میدهند! ما را هر زمستان، میبرند داووس، اسکیبازی! اما شما چی! همیشهی خدا هشتتان گرو نهتان است! شما بدتر از رضا کیانیان! رضا کیانیان، بدتر از شما! نظرت چیست به تقاص جرائم خمینی، مادربزرگم را بکشی؟! اصلا فرض کن این هم عالم سینماست! اگر انقلاب نشده بود، شما عمرا قیافهی الان را داشتی! زشتی سیرت هنوز هم لپگلیات حتما کار انقلاب است! باور کن اگر شاه بود، اقلا ۲۰ سال جوانتر بودی! اما در کجا؟! ببخشیدها؛ در چیز نو! والله همین زبان درازت را هم به انقلاب بدهکاری! روی سن سینمایی که مال همین نظام است، لغز برای که میخوانی؟! اصلا به کجا رسیدهای مگر که این همه مسروری از غلبهات بر دشمنان حرکتت؟! چند عکس با غربیان غریبه را پریبلنده هم دارد! از بس دبی رفتهاید، لیبرالیسمتان بوی آروغ آل مکتوم میدهد! بدبختی بازیگر هم نیستید! بهترین بازی تمام عمرتان در سکانس سیاست بود! همان جا که شیخحسن را قالب کردید به ملت! به حمید فرخنژاد بگو؛ کفش قرمز پاشنهبلند بپوشد، هروقت رفت پیش بنراشد! آخ که چقدر ظلم کرده انقلاب اسلامی در حق شما جانورهای آشنا! بمیرم الهی! زمان آن گوربهگوری، همهیتان فضانورد بودید! و یک پایتان در مریخ بود! اتفاقا انقلاب اسلامی، انقلاب حرکت بود! و زن و مرد را تکان داد! به ما چه که اسیر شیخکها شدهاید؟! به نام خدا! مرده هم زنده میکرد خمینی! آری! این دم مسیحایی امام ما بود که مرتضی آوینی را از خطر مرگ، نجات داد! و الا او هم میشد یکی مثل شما! شمایی که توهم زدهاید زندهاید! و حرکت دارید! هیهات! گرفتن یک خرمهره، هرگز از علائم حیات نیست! حیات در حرکت قایق عاشوراست که هنوز هم ادامه دارد! وه که چه ناز، بازی کردند بچههای قلهی بازیدراز، سکانس شهادت را! دلم پیچک میخواهد! عجب شهیدی بود! دلم بازیگران اروند را میخواهد که به جای بالارفتن از سن، قدم گذاشتند روی نفسشان! جز این میکردند، نمیشد به آب زد! نمیشد! شما عفو کن خانم آریا!
ارسال نظر