سه‌شنبه ۱۱ آبان ۱۳۸۹ - ۱۰:۱۶

بررسی جایگاه ادبیات کهن ایران در سینما و تلویزیون؛

آشتی فیلمسازان با میراث ادبی راه برون رفت از بحران سینماست

فیروز زنوزی جلالی

یک نویسنده معتقد است سینماگران برای پیشرفت باید ادبیات کلاسیک ایران را مطالعه و بررسی کنند.


فیروز زنوزی جلالی در گفتگو با خبرنگار ادبی خبرگزاری سینمای ایران گفت: سینماگران ما با فضای ادبی و فرهنگ کهن ایران به اندازه کافی آشنا نیستند. به همین دلیل است که بازتاب ادبیات فارسی در سینما دیده نمی شود. کارگردان ها اغلب به دنبال ساخت فیلمنامه هایی می روند که برای نگارش آن ها پژوهش چندانی نشده است.

او افزود: از طرفی فیلمسازان کشور ما علاقه دارند همیشه در فیلمنامه دست ببرند و این کار دست فیلمنامه نویس را می بندد. این کارگردان ها اغلب شناختی روی ادبیات ندارند و در نتیجه بازتاب ادبیات فارسی در سینمای ایران بسیار کم است. این اصرار فیلمسازان متأسفانه اغلب به این دلیل است که نام آن ها در تیتراژ فیلم آورده شود.

این نویسنده همچنین به نبود شاعرانگی در فضای سینما اشاره کرد و گفت: فضای سینمای امروز به دلیل توجه به موضوعات اجتماعی کم و بیش بی ارزش کاملا امروزی شده است و اشعار عمیق و با ارزش فارسی در فیلم ها حضوری ندارد. در صورتی که توجه به ادبیات بسیار برای بازیابی فرهنگی ما مهم است.

جلالی در ادامه سخنانش ادبیات کلاسیک ایران را بررسی کرد و گفت: بزرگ ترین مجموعه قصه ما داستان های هزار و یک شب است. بسیاری از بزرگترین متفکران مانند "ماکسیم گورکی" این داستان ها را با ارزش می دانسته اند. نویسنده بزرگی مانند "خورخه لوئیس بورخس" نیز در اظهار نظری عنوان می کند: "هر شب که به خانه می روم بسیار خوشحالم، زیرا کتابی در خانه دارم که منتظر است آن را بخوانم." منظور بورخس از این کتاب همان افسانه های هزار و یک شب است.

او ادامه داد: ما غنی ترین مجموعه قصه های دنیا را در دسترس داریم اما تا به حال چه استفاده ای از آن کردیم؟ باید گفت که سینمای ما این منبع ارزشمند را نادیده گرفته و به سراغ آن نرفته است. باید نویسندگان و متفکرانی برای بازگرداندن زبان این داستان ها به ادبیات و فرهنگ امروز پیدا شوند. کارگردان ها نیز در ادامه این حرکت باید کمی مطالعه کنند و ایده های خامشان را در ادبیات ایران جستجو کنند. نباید منتظر باشیم که دیگران از این میراث استفاده کنند و ما تنها فیلم هایشان را تماشا کنیم.

مدرس داستان نویسی اظهار داشت: زمانی که صنعت سینما اختراع شد عده ای فکر کردند که مطالعه از میان می رود و تماشای تلوزیون نیاز انسان به ادبیات را از میان می برد. اما گذشت زمان نشان داد که ادبیات هیچ گاه از میان نمی رود. اگر بخواهیم دقیق تر بررسی کنیم در می یابیم که ادبیات دارای لایه های بسیار عمیقی است که هرگز به زبان تصویر در نمی آید. این نکته بسیار مهمی است زیرا حتی وفادارترین اقتباس ها نیز نمی تواند لذت و دریافت ادبیات را به مخاطب منتقل کند. این موضوع در مورد ادبیات کلاسیک ما به خصوص اشعار بزرگانی مثل مولوی و حافظ نیز صدق می کند. و مفاهیم عمیق و عرفانی اشعار آن ها با پیشرفته ترین تکنیک های سینمایی هم نمی تواند به اهداف خود که برقراری ارتباط با مخاطب است دست پیدا کند.

او در ادامه گفت: دقیقا به همین دلیل است که در دنیا میان این دو هنر دوستی و هماهنگی خوبی ایجاد شده است. ادبیات و سینما به صورت موازی در حال حرکت هستند و یکدیگر را تکمیل می کنند. اما متأسفانه در ایران این نسبت وجود ندارد و این دو هنر از دستاوردهای هم بی بهره مانده اند. در دنیای امروز صنعت سینما این را فهمیده است که برای پیشرفت و جذب مخاطب باید به ادبیات کلاسیک بهای بیشتری دهد.

نویسنده کشورمان در پایان سواد ادبی فیلمسازان را مورد نقد قرار داد و گفت: فیلمسازان، ادبیات کلاسیک را مطالعه نمی کنند و این جای بسیاری تأسف است. البته نباید همه تقصیر نبود اقتباس های فاخر را به گردن فیلمسازان انداخت. بازسازی داستان های کهن نیاز به جلوه های ویژه، تکنولوژی و دانش بصری بسیار زیادی دارد که متأسفانه این امکانات در ایران وجود ندارد و یا بسیار اندک است. بودجه سینمای ما نیز برای فراهم کردن امکانات لازم کافی نیست.

انتهای پیام/ن.ف

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.