چهارشنبه ۱۹ آبان ۱۳۸۹ - ۱۲:۰۵

بررسی جایگاه ادبیات کهن ایران در سینما و تلویزیون؛

ادبیات کلاسیک؛ سنگ بنایی که برای سینمای فاخر گذاشته نشد

بررسی جایگاه ادبیات کهن در سینما و تلویزیون

ما در ایران، سینمای فاخر نداریم زیرا چنین سینمایی در همه جای دنیا بدون هیچ شکی نیازمند پیوند عمیق با ادبیات کلاسیک است. سینما هنر نوپایی است و به طبع باید حرف های تازه ای برای گفتن داشته باشد. به همین دلیل است که عده ای معتقد هستند ادبیات درون گرا و اشراقی فارسی ظرفیت های لازم برای سینمایی شدن را ندارد.


نصرالله قادری فیلمساز و نویسنده یکی از افرادی است که به این موضوع اعتقاد دارد. وی در گفتگو با خبرنگار ادبی خبرگزاری سینمای ایران گفت: سینما و ادبیات دو ظرف کاملا جداگانه هستند. بسیاری از مفاهیم ادبی کلاسیک قابل برگشت به تصویر و سینما نیستند. به عنوان مثال مفاهیم عرفانی را نمی توان به زبان فیلم ترجمه کرد. این امر مختص ایران نیست. مشاهده می کنیم که زمانی رمان موفق "بار هستی" اثر "میلان کوندرا" نیز اقتباس شد اما تم عرفانی این اثر نتوانست در فیلم به خوبی ایجاد شود و فیلم ماهیت اصلی خود را از دست داد.

اما تاجبخش فنائیان، کارگردان سینما و مدیر شورای نمایش سیما موضوع را از منظر دیگری بررسی می کند: در حیطه هنرهای تصویری می توان استفاده زیادی از شعر کرد. البته این به شرطی است که ظرفیت های تصویری سینما را به خوبی درک کنیم زیرا شعر ما سرشار از صحنه های بدیع است که با استفاده از آن ها می توان آثار شگفتی آفرین تولید کرد.

این کارگردان، مفاهیم عرفان فارسی را کاملا تصویری دانست. او معتقد است برای بیان این مفاهیم عمیق، هنرمندان ادبیات کهن از تصاویر ملموس برای عموم مردم استفاده کرده اند: ظرفیت های تصویری مفاهیم عرفانی بسیار زیاد است و به خصوص در انیمیشن می تواند جلوه درخشانی پیدا کند. سینمای امروز به خوبی می تواند مفاهیم مجرد فلسفه و عرفان ما را منتقل کند. تصاویر زیبای مثنوی در فضای سینمای سورئال، به خوبی فرهنگ و تخیل ایران را به جهان معرفی خواهد کرد. به عنوان مثال پویانمایی کردن درختانی که نماز می خوانند و قلعه های عجیب و تو در تو در داستان های حماسی شاهنامه، بن مایه های خوبی برای تبدیل شدن به تصویر دارند.

او این طور تشریح کرد که: در حیطه هنرهای تصویری می توان استفاده زیادی از شعر کرد. البته این به شرطی است که ظرفیت های تصویری سینما را به خوبی درک کنیم زیرا شعر ما سرشار از صحنه های بدیع است که با استفاده از آن ها می توان آثار شگفتی آفرین تولید کرد. شاهنامه و مثنوی مولوی پر از تصاویر مهیج و غیر رئال است که با وجود امکانات تکنولوژیک امروز امکان بازسازی آن وجود دارد. بنابراین باید مهارت های فنی در نیروی انسانی تقویت شود و با تشویق هنرمندان، زمینه برای اقتباس های مناسب از میراث ادبی کشور مهیا شود.


زنوزی جلالی: جنبه‌های تصویری ادبیات کهن درک نشده‌اند

نویسنده معاصر، فیروز زنوزی جلالی اما با قادری موافق نیست. او در این زمینه معتقد است: جلالی در ادامه سخنانش ادبیات کلاسیک ایران را بررسی کرد و گفت: بزرگ ترین مجموعه قصه ما داستان های هزار و یک شب است. بسیاری از بزرگترین متفکران مانند "ماکسیم گورکی" این داستان ها را با ارزش می دانسته اند. نویسنده بزرگی مانند "خورخه لوئیس بورخس" نیز در اظهار نظری عنوان می کند: "هر شب که به خانه می روم بسیار خوشحالم، زیرا کتابی در خانه دارم که منتظر است آن را بخوانم." منظور بورخس از این کتاب همان افسانه های هزار و یک شب است.

او ادامه داد: ما غنی ترین مجموعه قصه های دنیا را در دسترس داریم اما تا به حال چه استفاده ای از آن کردیم؟ باید گفت که سینمای ما این منبع ارزشمند را نادیده گرفته و به سراغ آن نرفته است. باید نویسندگان و متفکرانی برای بازگرداندن زبان این داستان ها به ادبیات و فرهنگ امروز پیدا شوند. کارگردان ها نیز در ادامه این حرکت باید کمی مطالعه کنند و ایده های خامشان را در ادبیات ایران جستجو کنند. نباید منتظر باشیم که دیگران از این میراث استفاده کنند و ما تنها فیلم هایشان را تماشا کنیم.

این استاد دانشگاه استفاده مستقیم از ادبیات کلاسیک در فیلم های دنیای امروز را غیرحرفه ای خواند و اظهار داشت: چنین کاری می تواند منجر به این شود که دیالوگ در دهان شخصیت ها تبدیل به یک برچسب ناچسب برای فیلم شود. اگر با این مقوله حرفه ای برخورد نشود شاهد آن هستیم که فیلمساز تنها برای خالی نبودن عریضه دست به چنین کاری می زند.

فنائیان سینمای سورئال را راه استفاده از ادبیات کلاسیک دانست زیرا وی معتقد است یک فیلم اجتماعی از دنیای امروز باید واقع گرایانه باشد: مسائل اجتماعی یکی از ابعاد وجود انسان است. اگر می خواهیم ادبیات و مشکلات اجتماعی را همزمان در فیلم بگنجانیم بهتر است به موضوعات اجتماعی که در ادبیات کهن وجود دارد مراجعه کنیم زیرا برخی سوژه ها تنها مربوط به زمان ما نیست و انسان در حالت کلی را مورد نقد و بررسی قرار می دهد. نباید گمان کنیم اقتباس از سعدی درونمایه ای به جز مسائل اجتماعی را می طلبد.

قادری نیز در بخش دیگری از سخنش ممیزی را در سینما یکی از عوامل تعیین کننده دانست. او به این موضوع اشاره کرد که برخی مفاهیم و داستان های عرضه شده در ادبیات، نمی توانند در شرایط فعلی وارد سینما شوند: ممیزی ساخت فیلم هم در کشور ما مانع بزرگی به حساب می آید. یعنی بسیاری از مفاهیم ادبیات شاعرانه و عرفانی ما اجازه تبدیل شدن به فیلم را ندارند. زندگی شیخ شهاب الدین سهروردی، منصور حلاج و حتی کتاب سیاحت غرب از داستان های عمیق ادبیات ماست که نمی توانند به فیلم تبدیل شوند.
 
قادری در تشریح موانع ممیزی گفت: متاسفانه ما در ایران ممیزی نداریم بلکه اعمال سلیقه داریم. به همین دلیل است که امروز در سینما شاهد آن هستیم که در به روی کار عمیق و مناسب بسته شده است. در چنین شرایطی است که فیلم های اکران شده تنها کپی برداری از محصولات قبل از انقلاب است و عشق های سطحی و مبتذل را به نمایش می کشد.

این نویسنده ادبیات مدرن را به سینما نزدیک تر دانست و تشریح کرد: البته نباید این نکته را از نظر دور داشت که ما در کشور، ادبیات داستانی به شکل مدرن آن نداشته ایم. آن چیزی که وجود دارد قصه و افسانه است که برای اقتباس شرایط خاص خود را می طلبد چون در فضای رئال نوشته نشده است.


نصرالله قادری: ادبیات مدرن بیش از ادبیات کهن قابلیت سینمایی شدن دارد

با نگاهی به پیشینه ادبیات کلاسیک دنیا در می یابیم که نظر قادری از منطق دور نیست. ادبیات کلاسیک دنیا با نمایشنامه های عظیم مانند شکسپیر و هملت برای ما شناخته شده هستند. اما ما در معنای عام ادبیات نمایشی نداریم ادبیات کلاسیک ما برای اقتباس باید "نمایشی" شود و این نیازمند صرف هزینه و انرژی زیادی است. به نظر می رسد زیرساخت های نرم افزاری و سخت افزاری لازم برای این نوع از اقتباس در کشور ما وجود ندارد.

نصر الله قادری در این باره معتقد است: فیلمنامه نویسان نیز مانند سایر اقشار جامعه برای گذران زندگی نیاز به پول دارند. وقتی تهیه کنندگان ما در این زمینه سهل انگاری می کنند و حاضر نیستند برای پروژه های بلند مدت، روی فیلمنامه نویس سرمایه گذاری کنند، فیلمنامه نویس نیز ترجیح می دهد به سمت سوژه های دم دستی برود.

او درباره امکانات فنی نیز گفت: امکانات فنی سینمای ما برای اقتباس از ادبیات کهن بسیار ناچیز است. علاوه بر آن ما کارگردان و فیلمبردار متخصص و آشنا به فنون فیلمسازی روز دنیا نداریم. البته فیلمسازانی مثل مهرجویی و بیضایی افرادی هستند که به خوبی سینما را می شناسند ولی از حضور آن ها در سینمای ایران محروم هستیم.


تاجبخش فنائیان بی توجهی سینمای ایران به میراث ادبی را دارای ریشه تاریخی می داند. او در این باره گفت: عدم استفاده سینما از ادبیات کلاسیک، از جنبه های گوناگون قابل بررسی است. از نظر فرهنگی در برهه ای از تاریخ توجه به داده های فرهنگ غرب غنی و ریشه دار شد و افراد به عمد و به سهو از فرهنگ قومی فاصله گرفتند و تحت عنوان به روز بودن و پیروی از فلسفه روز آن چه مربوط به پیشینه فرهنگی خود بود را فراموش کردند.

وی افزود: این در حالی اتفاق افتاد که برخی از آثار ادبیات کلاسیک ما زمان مند و مکان مند نیست و در تمام زمان ها تازه و قابل استفاده است. ما این حقیقت را نادیده گرفته ایم و به همین دلیل داشته های خود را پشت سر گذاشتیم و داده های غرب را به صرف وارداتی بودن در اولویت قرار دادیم.

فنائیان در تشریح عوامل فرهنگی عدم استفاده از میراث ادبی در سینما همچنین گفت: متأسفانه در دوره‌ای از تاریخ و در زمان نهضت مشروطه، در کشور و در سطح دولتمردان، رنسانس فرهنگی اتفاق افتاد. البته این تصمیم اندیشمندان نبود و اوضاع به سویی رفت که از نظر و اندیشه و رفتار شروع به تقلید کردیم. از سوی دیگر نیز این عقیده به ما القا شد که راه پیشرفت ما در همین تقلید است.

او ادامه داد: همین نقطه عطف و اشتباه بزرگ تاریخی موجب شد داشته های غنی خود را از یاد ببریم. میراث ادبی ما چه در سطح و چه در عمق بسیار گسترده اند و می توان از آن در سینما استفاده کرد.


فنائیان: بی توجهی به میراث ادبی در سینما ریشه تاریخی دارد 

در ادامه به سراغ نماینده ای از سوی دیگر ماجرا رفتیم. فیروز زنوزی جلالی یکی از فعالان ادبیات ایران است. او در دوره ای عضو شورای اقتباس بنیاد فارابی بوده است که متأسفانه تشکیل این گروه نتیجه زیادی برای او نداشته. وی عدم استفاده سینما از ادبیات را از زاویه دید ادبیات بررسی کرد. او دست بردن کارگردان در فیلمنامه و فقر دانش ادبی سینماگران را مهم ترین عامل این شکاف می داند: سینماگران ما با فضای ادبی و فرهنگ کهن ایران به اندازه کافی آشنا نیستند. به همین دلیل است که بازتاب ادبیات فارسی در سینما دیده نمی شود. کارگردان ها اغلب به دنبال ساخت فیلمنامه هایی می روند که برای نگارش آن ها پژوهش چندانی نشده است.

او افزود: از طرفی فیلمسازان کشور ما علاقه دارند همیشه در فیلمنامه دست ببرند و این کار دست فیلمنامه نویس را می بندد. این کارگردان ها اغلب شناختی روی ادبیات ندارند و در نتیجه بازتاب ادبیات فارسی در سینمای ایران بسیار کم است. این اصرار فیلمسازان متأسفانه اغلب به این دلیل است که نام آن ها در تیتراژ فیلم آورده شود.


زنوزی جلالی: سینماگران به ادبیات کهن بی اعتماد شده‌اند

این نویسنده و مدرس داستان نویسی سینمای امروز را دلیل به وجود آمدن فیلمنامه های سخیف عنوان و تصریح کرد: فضای سینمای امروز به دلیل توجه به موضوعات اجتماعی کم و بیش بی ارزش کاملا امروزی شده است و اشعار عمیق و با ارزش فارسی در فیلم ها حضوری ندارد. در صورتی که توجه به ادبیات بسیار برای بازیابی فرهنگی ما مهم است.

این نویسنده عدم پیوند سینما و ادبیات را در کشور ما نتیجه بی اعتمادی عمومی به ادبیات دانست. او تأکید کرد: زمانی که صنعت سینما اختراع شد عده ای فکر کردند که مطالعه از میان می رود و تماشای تلوزیون نیاز انسان به ادبیات را از میان می برد. اما گذشت زمان نشان داد که ادبیات هیچ گاه از میان نمی رود. اگر بخواهیم دقیق تر بررسی کنیم در می یابیم که ادبیات دارای لایه های بسیار عمیقی است که هرگز به زبان تصویر در نمی آید. این نکته بسیار مهمی است زیرا حتی وفادارترین اقتباس ها نیز نمی تواند لذت و دریافت ادبیات را به مخاطب منتقل کند. این موضوع در مورد ادبیات کلاسیک ما به خصوص اشعار بزرگانی مثل مولوی و حافظ نیز صدق می کند. و مفاهیم عمیق و عرفانی اشعار آن ها با پیشرفته ترین تکنیک های سینمایی هم نمی تواند به اهداف خود که برقراری ارتباط با مخاطب است دست پیدا کند.

در پایان زنوزی جلالی گفت: دقیقا به همین دلیل است که در دنیا میان این دو هنر دوستی و هماهنگی خوبی ایجاد شده است. ادبیات و سینما به صورت موازی در حال حرکت هستند و یکدیگر را تکمیل می کنند. اما متأسفانه در ایران این نسبت وجود ندارد و این دو هنر از دستاوردهای هم بی بهره مانده اند. در دنیای امروز صنعت سینما این را فهمیده است که برای پیشرفت و جذب مخاطب باید به ادبیات کلاسیک بهای بیشتری دهد.

بزرگترین ضربه از شکاف میان ادبیات کهن و سینما، متوجه سینمای فاخر ماست. در شرایطی که سینمای دنیا به سوی تولید آثار فاخر و فیلم های اساطیری و معناگرا می رود، سینمای ما از داشتن چنین ژانری محروم است.

انتهای پیام/ن.ف

اخبار مرتبط

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.