پنجشنبه ۱ خرداد ۱۳۹۹ - ۱۱:۴۹

خود فراموشی به سبک مدیران سینما و تلویزیون

توجیهات شبکه نفوذ برای کم‌کاری در تصویرسازی از آرمان قدس و دفاع از مظلومان جهان

فلسطین

سینماپرس: عمده تولیدات و آثار هنرهای نمایشی و به خصوص فیلم‌ها و سریال‌های ایران فاقد دیدگاه استراتژیک است. این بدان معنا نیست که استراتژی عموما وجود ندارد. بلکه مساله آنجاست که استراتژی ملی و اسلامی وجود ندارد.

سپیده انوشه/ هر سال با نزدیک شدن به روز جهانی قدس و دفاع از مردم مظلوم فلسطین، حسرتی عمیق بر دلهایمان می نشیند از تنهایی قدس شریف و تکراری بودن محتوای پخش شده در تلویزیون ایران دیگر حتی نگاهی به سینمای کشور نمی اندازیم گویا همگی باور داریم که سینما و تلویزیون ایران مساله فلسطین را فراموش کرده است و این فراموشی در حالی رخ داده است که ایران در صف اول مبارزه با جحودهای صهیونیست در سراسر جهان مطرح می  باشد و شخصیت های مجاهدی همچون شهید حاج قاسم سلیمانی به عنوان تربیت یافتگان مکتب امام خمینی(ره) و امام خامنه ای، امروزه به عنوان الگو و سرمشق آزادی خواهان و مبارزان مسیر تقابل با شیاطین اسراییل و مستکبران عالم شناخته می شود.



متاسفانه مدیران اجرایی و دست اندرکاران فرهنگی و سینمایی کشور، بالاخص در سال های اخیر؛ یا خود را به تجاهلی خاص می زنند و یا با جور کردن بهانه های مختلف همچون خالی بودن جیب پدر سینمایی و ... این کم کاری را توجیه می کنند. ماجرا وقتی جدی می شود که برخی از ایشان تلویحا و یا بعضا به صورتی مستقیم اقدام به نکوهش افرادی می پردازند که چنین داعیه ای را دارند و پیگیر تولید آثاری و تولیداتی با چنین محتوایی می باشند اما جالب است تا بدانیم مدیران فرهنگی و به‌ویژه سینمایی کشور بهانه هایی تقریبا یکسان برای کم کاری خود دارند؛ بهانه هایی از این قرار:



۱.گفتن از فلسطین= شعار دادن!!

بخواهیم باور کنیم یا خیر، برخی سینماگران و بسیاری از مدیران فرهنگی و به‌ویژه سینمایی و تلویزیونی کشورمان بر این باور هستند که نام بردن از فلسطین و آرمان آزادی قدس به خودی خود نوعی شعار زدگی است و مخاطب‌گریزی را به همراه دارد! این در حالی است که در غرب مثلا واقعه ای نه چندان قابل اعتماد و سراسر آمیخته با دروغی همچون هلوکاست (Holocaust) فیلم ها و سریال های بسیاری ساخته شده، می شود و خواهد شد که در این میان برخی از این آثار همچون پیانیست (The Pianist) و فهرست شیندلر (Schindler's List) و ... توانستند جوایز بین المللی متعددی را به دست آورند.



از این قبیل مدیران می بایست پرسش نمود که چگونه است می توان هلوکاست ( Holocaust ) دروغین را شعار ندانست و حقیقت فلسطین را تنها شعار انگاشت!؟ این در حالی است که ایشان حتی اگر خیلی کوتاه و گذرا به وصیت نامه شهدای انقلاب اسلامی و بالاخص شهدای مدافع حرم رجوع کنند، خواهند دید که آنها درباره مبارزه با صهیونیست و مساله فلسطین حساس بودند. وقتی کسانی در این جغرافیا فلسطین را تا حد آرزوی شهادت قبول دارند و ... مدیران اجرایی چنین جامعه ای به کدامین منطق و با کدامین معیار مساله فلسطین را شعار می دانند!؟


پس باید توجه داشت که پرداخت به قصه های قدس و مظلومیت مسلمانان فلسطین و حواشی حضور اشغالگران صهیونیستی در منطقه دستمایه خوبی برای روایت های متفاوت و جذاب سینمایی و تلویزیونی خواهد بود و در این میان می توان با روایت های داستانی متفاوت به مساله فلسطین پرداخت. چه آنکه اگر هلوکاست (Holocaust) مختص به یک بازه زمانی محدود است اما تا به امروز در فضاهای مختلف هنری و رسانه ای مختلف، اعم از فیلم های سینمایی و سریال های تلویزیونی و تئاترها و داستان ها و ... در سراسر جهان همچنان حضوری پُررنگ دارد و این در حالی است که جنایات جحودها و ستمی که به مردم فلسطین روا می شود پرونده ای باز است که همچنان ادامه دارد!



۲. مخاطب ارزشمندی وجود ندارد!

با یکی از مدیران فرهنگی درباره استراتژی هنرهای نمایشی ایران صحبت شد. او معتقد بود که قشر مذهبی به هر حال با سیما قهر نخواهد کرد. پس بهتر است تلویزیون به جذب مخاطبان خاکستری بپردازد! حال اگر این طرز تفکر را تعمیم دهیم می بینیم که از نظر چنین افرادی مساله فلسطین و موضوع اشغال قدس شریف نیز مساله ای طبقاتی و قشری است. این در حالی است که اگر این قبیل مدیران فرهنگی کمی عمیق تر فکر کنند و یا با دقت به صفحات مجازی و یا راهپیمایی روز قدس در سراسر جهان و ایران توجه کنند. متوجه می شوند که آرمان قدس شریف برای همه انسان های حقیقت جو و تمامی آزادگان جهان اهمیت دارد.



پس اگر غرب با لشکر رسانه ای خود عده ای از انسان ها را از حقیقت دور کرده است؛ بدیهی می باشد که وظیفه آگاه کردن ایشان از آنچه واقعا در فلسطین رخ داده و می دهد بر عهده رسانه های ما و بالاخص صنعت سینمای ایران و صدا و سیمای جمهوری اسلامی است. نه آنکه با تبعیت کردن نعل به نعل از آنچه آنها انجام می دهند و با بهانه ها و توجیهات بعضا کودکانه، بدون خلاقیت تنها دنباله‌روی شبکه های ماهواره ای باشند و با تمرکز بر جذب مخاطب، به صورتی آگاهانه و یا از سر سفاهت و نادانی، اولویت های استراتژیک را به سطح‌ هم‌طراز سازی با تولیدات شبکه های ماهواره ای تقلیل دهند.



واقعیت آن است که مساله فلسطین، مساله ای جهانی است و اگر چه برخی مدیران سینمایی ما تصور می کنند با تولید فیلمی همچون بازمانده آن هم در سال ۱۳۷۳ هجری شمسی، یعنی بیست و پنج سال پیش؛ تمام دِین خود به مظلومان فلسطین را ادا نموده و یا صدا و سیمای ما تصور می کند با تغییر یک عنوان لگو سریال بی مناسبتی خود در ماه رمضان توانسته تمام وظیفه خود را در قبال آرمان قدس شریف به سرانجام رساند و ...؛ اما باید توجه داشت که این تصورات تنها زاییده توهمات است و بهتر می باشد تا ایشان در میان مشغله های فراوان خود، نیم نگاهی را متوجه تولیدات رسانه ای کشورهای منطقه نموده و دقت کنند و یادبگیرند که چگونه تلویزیون مصر با تولید سریالی مناسبتی با عنوان النهایه (THE END) توانست خشم جحودها را در موعد ماه مبارک رمضان امسال برانگیزاند و یا به عنوان مدیران سینمایی کشور، سرمشق خود قرار دهند که ترکیه با کدام منطق و چه استدلالی فیلم اکشن دره گرگها: فلسطین (kurtlar vadisi filistin) را به نمایش عمومی رساند. فیلمی که البته وجه اکشن آن بر محتوای ضد صهیونیستی آن غالب بود و روایتگر حمله اسرائیل به کشتی حامل کمک های انسان دوستانه ترکیه به غزه محاصره شده می بود و جالب آن است که با حمایت متولیان سینمایی این کشور، فیلم در دنیا به نمایش درآمد و اتفاقا فروش خوبی داشت و با وجود بایکوت و لابی شدید جحودها در صنعت سینمای جهان موفق ظاهر شد. قطعا می توان تعداد قابل توجهی از این دست نمونه ها نام برد که به عنوان حُجتی بر مدیران فرهنگی و سینمایی کشور هستند. آنهایی که اصل وجود مخاطب و علاقمند بودن ایشان به مساله فلسطین را منکر می شوند و ...



۳. از فلسطین گفتن همانا و فیلم ضعیف داشتن همان!

این دیگر از آن حرف هاست! عده ای با چیدن صغری و کبری های شبه فلسفی درصدد اثبات این موضوع هستند که هر فیلمی با موضوع فلسطین ضعیف است! این بهانه را با چند مثال واقعی شروع کرده و سپس به بهانه شعار زدگی رسیده و نتیجه می گیرند که آرمان قدس و یا در سطحی بالاتر، یعنی اصل موضوع آرمان گرایی را مساوی با ضعیف بودن اثر سینمایی و یا سریال تولیدی در نظر می گیرند. حال آنکه این قسم از مدیران و یا برخی مشاوران ذی نفوذ در عرصه سینما و تلویزیون، فیلم ها را به دلیل مضمون آن از پیش قربانی می دانند از عجایب فضای سینمایی و سریال سازی در ایران است.



جالب این که جمهوری اسلامی ایران در کانون توجه مظلومان جهان است و ملت مسلمان ایران بیشترین شهید را در مسیر مقابله با استکبارجهانی و بالاخص صهیونیسم بین الملل تقدیم نموده و در عین حال اینجا مضامین ملی و انقلابی جایشان در لیست سیاه مدیران سینمایی و تلویزیونی کشور است!



حال باید پرسید که چگونه مضمون می تواند باعث شکست یا موفقیت فیلمی شود! که اگر اینگونه است پس در این صورت باید همه فیلم هایی که در یک دسته بندی قرار می گیرند مثلا دسته فیلم های عاشقانه همگی باید ضعیف یا قوی باشند! این در حالی است که در فیلم ها و سریال های ایرانی که با مضمون فلسطین ساخته شده اند تفاوت کیفیت وجود دارد.



البته شاید هجمه رسانه ای که بعد از ساخته شدن هر فیلمی با مفاهیم و ارزش های ملی و اسلامی بر سر فیلم و سازنده هایش سوار می شود، در ایجاد چنین توهمی برای مدیران فرهنگی کشور در سینما و تلویزیون بی تاثیر نبوده باشد. در حالی که فیلم ها و سریال های عموما اجتماعی و بعضا حتی ضد ملی معمولا با تعریف های غیر واقعی رسانه ها مواجه می شوند و یا بسیاری از این فیلم ها می توانند در خارج از کشور و در جشنواره های هنری جوایزی کسب کنند. همین موضوع توهم موفق بودن آنها را پیش می کشد. در حالی که آنها تنها سفارش های غرب را رعایت کردند. طبیعی است فیلمی با مضامین ارزشی مدنظر ملت ایران همچون مساله فلسطین نتواند گذشته تمدنی ما را به فروش رسانده و از این طریق در جشنواره های خارجی موفقیت خاصی به دست آورد. همچنین باید پرسید که آیا این عدم توفیق در جلب توجه غربی ها و رسانه های صهیونیستی به معنای شکست فیلم است!؟


۴. پول مان کجا بود!؟

در شرایطی که مدیران سینمایی و تلویزیونی کشور، برای تولید آثار ارزشی همواره اظهار ناتوانی مالی کرده و می کنند و ... خوب است تا یادآور شویم که در سال های گذشته برای نشر مفاهیم ضد اخلاقی و بعضا ضد ملی و تولید فیلم های هنجار شکنی همچون مطرب، تگزاس، زیرنظر و پارادایس و ... چه حمایت هایی را انجام داده و برای ادامه حیات طیف هنرمندان معلوم الحالی که گوشه ای از تفکرات مبتذل خود را در تولیداتی همچون خانه دختر و یا خانه پدری بروز داده اند و ...، چه جانفشانی ها که ننموده و در شرایطی که بسیاری از هنرمندان متعهد و دغدغه مند در بیکاری بسر می برند؛ چه بودجه هایی را که برای تولید فیلم ها و سریال هایی همچون پرگار و یا ۸۷ متر و ... در اختیار ایشان قرار نداده اند.



البته بگذریم که برخی از مدیران گمان می کنند تنها با سفر خارجی و اقامت چند ماهه در سواحل لبنان می توان درباره فلسطین کاری ساخت. در حالی که مساله فلسطین مساله امروز ایران است. وجود رژیم صهیونیستی در منطقه جنوب غربی آسیا تقریبا برای همه کشورها دردسر ساز و باعث ایجاد درگیری است و باید پرسید که چرا از نقش جحودهای صهیونیست در بی ثباتی داخلی ایران به عنوان پس زمینه فیلم های اجتماعی ایرانی استفاده نمی شود!؟



مساله تقابل استراتژیک جمهوری اسلامی با صهیونیست ها مساله ای محدود به زمان و مکانی خاصی نیست. پس می توان با کمی درایت و مقداری دغدغه مبارزه با صهیونیست و با کمترین هزینه ممکن موضوع فلسطین و آرمان قدس شریف را در بسیاری از فیلم ها و سریال های تولید شده در سینما و تلویزیون گنجاند که در این میان مدیران ما یا بلد نسیتند و یا اساسا نمی خواهند تا چنین امری را بلد باشند!



در مجموع هر چند مرور بی پیرایه در بهانه های مدیران سینمایی و تلویزیونی کشور برای فراموش کردن آرمان قدس شریف به نظر بسیاری پوچ و بی معنی بیاید؛ اما متاسفانه سالها است با چنین بهانه هایی که بیشتر نشان از حضور قدرتمند و شبکه ای نفوذ بر پیکره رسانه ای کشور دارد؛ تولید آثار با محوریت آرمان های جمهوری اسلامی به فراموش سپرده شده است.



همه این موارد نشان از درد اصلی و مشترک میان سینمای ایران و رسانه ملی است. دردی مشترک با عنوان نبود فهم مدیریت استراتژیک در تولید آثار نمایشی! و این در حالی است که هنر استراتژیک به معنای خط مشی کلی یک ساختار است. زیرا استراتژی ها معمولا از باورها و عقاید و خط مش های سیاسی و دینی برگرفته می شود. این استراتژی ها به فیلم سازان می گوید چه مسیری را باید طی کنند.



امروزه عمده تولیدات و آثار هنرهای نمایشی و به خصوص فیلم ها و سریال های ایران فاقد دیدگاه استراتژیک است. این بدان معنا نیست که استراتژی عموما وجود ندارد. بلکه مساله آنجاست که استراتژی ملی و اسلامی وجود ندارد. دولت ها هر یک استراتژی های سیاسی خود را دارند که سعی می کنند در دوران تصدی گری خود بر سینما آن را پیاده کنند و از سوی دیگر گروه های دگر اندیش نیز استراتژی های خود را با ظاهری موجه در رسانه ملی دنبال می کنند. همین موضوع سبب شده است تا نوعی سیاست زدگی در سینمای ایران به وجود آید که آن را از توجه به مفاهیم بالاتر انسانی و اسلامی چون آرمان قدس غافل کند.


رسیدن به آثار با کیفیت با محوریت آرمان های قدس شریف و دفاع از مردم فلسطین کار غیر ممکنی نیست؛ اما اگر مدیران فرهنگی دست از تقلید و تقید به بهانه های واهی بردارند و فراموش نکنند که رشد سینما و تلویزیون ایران وابسته به استفاده از ظرفیت های فرهنگی ملت ایران است و آزادی خواهان سایر نقاط جهان منتظر تولیدات رسانه ای ما در جهت تقویت بنیه مطالبه گری خود از استکبار جهانی هستند و در این حال رساندن حقیقت به آنان همچون رساندن آب به تشنه است.



آرمان قدس و مبارزه با صهیونیسم موضوعی با ارزش است که در صورت توجه می تواند باعث رشد صنعت تولید فیلم و سریال در ایران شود و باید همچنان امیدوار بود تا با ورود به سده جدید در سال پیش رو دیگر حسرت ندیدن آثار نمایشی در روز قدس را نداشته باشیم و با حضور طیف مدیران جوان حزب‌اللّهی‌، جهشی ویژه در تولیدات رسانه ای کشور رخ دهد. ان‌شاءالله



ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.