جمعه ۲۸ مرداد ۱۳۹۰ - ۱۲:۱۵

اغراق در چهره پردازی فیلم ها و سریال های تاریخی (قسمت اول)

جلال الدین معیریان: تبدیل بازیگر معروف به چهره ای گمنام هنر نیست

جلال معیریان

سریال ها و فیلم های تاریخی با استفاده از هنر «چهره پردازی» بازیگران را به شخصیت های تاریخی نزدیک می کنند تا نقش ها برای مخاطبان قابل باور باشد اما گاه اغراق فراوان در چهره پردازی باعث می شود حتی خود بازیگران نیز به سختی بتوانند خود را در نقشی که مقابل دوربین ایفاء کرده اند بشناسند! این موضوعی است که گروه تلویزیون «خبرگزاری سینمای ایران» به بررسی آن پرداخته و درباره آن با گروهی از دست اندرکاران چهره پردازی به گفت و گو پرداخته است.

«جلال الدین معیریان» طراح چهره پردازی باسابقه سینما و تلویزیون ایران معتقد است « تلاش برای تبدیل بازیگری معروف به فردی گمنام هنر نیست و اگر چنین شیوه ای درست باشد می توانیم به جای بازیگر معروف و شناخته شده، بازیگر گمنامی را جایگزین کنیم».

این چهره پرداز پیشکسوت در گفت و گو با خبرنگار تلویزیون خبرگزاری سینمای ایران در پاسخ به این سوال که «در آثار تاریخی ایرانی گاه مشاهده می کنیم که بازیگر چهره ای را به پروژه دعوت می کنند اما در مرحله گریم، فرد به شکلی چهره پردازی می شود که قابل تشخیص نیست و حس همذات پنداری مخاطب با او از بین می رود، این امر را چطور ارزیابی می‌کنید؟» گفت: این معضل وجود دارد و معتقدم اتفاق بسیار بدی است. زمانی که اثری تاریخی ساخته می‌شود، یا تصویری از شخصیت‌های تاریخی در دسترس است و یا نیست. برای مثال در مجموعه ای به نام هزاردستان تقریبا شخصیت ها آرایش و پیرایشی مشابه زمان خود دارند و نشانگر دوره تاریخی و شخصیت خاصی هستند اما مشخص است که بازیگر کدام شخصیت داود رشیدی است و کدام نقش توسط جمشید مشایخی یا عزت الله انتظامی ایفاء شده است».

وی ادامه داد:«یعنی هم چهره هنرپیشه ها مشخص است و هم کاراکتر از چهره شان خوانده می شود. اما اکنون گاهی در یک مجموعه می بینیم چهره بازیگر معروفی آنقدر دگرگون شده است که انگار چهره پرداز آن اثر می خواهد کار خود را به رُخ بکشد و مهارتش در گریم را نشان دهد. اما نه بازیگر شناخته می شود و نه شخصیت تاریخی چنان قیافه ای داشته است»!

طراح چهره پردازی فیلم مزرعه پدری در ادامه تصریح کرد: «نباید چهره پرداز قصد خودنمایی داشته باشد بلکه باید در راستای خلق شخصیت های نمایشی نهایت تلاشش را به کار ببندد و خود را نبیند. با این حال تاکنون در مجموعه های تاریخی نمونه هایی دیده ام که گریم بسیار بدی داشته اند و چهره بازیگر بی دلیل گُم شده است و کاراکتر نمایشی تاریخی نیز از آن استنباط نمی شود. این به ویژه در مجموعه های تاریخی چند سال اخیر به شدت عیان است و من به آن انتقاد دارم».
وی با اشاره به سریال سربداران ساخته محمدعلی نجفی به عنوان یک نمونه چهره پردازی سریال تاریخی گفت: «برای مثال در این مجموعه من مرحوم فیروز بهجت محمدی را در نقش طوغای گریم کردم. طوغای شخصیتی نبود که از او تصویر، طرح یا نقاشی موجود باشد. او یک تصویر تاریخی با مجموعه‌ای از صفات شخصیت های آن دوره بود و برای چهره پردازی آن نگرشی نیز به مینیاتورها داشتم».

معیریان یادآور شد: «در این اثر فیروز بهجت محمدی بود که طوغای شده بود و مردم او را می پذیرفتند. این نوع طراحی نیاز به مطالعه، دقت نظر و کنار گذاشتن غرور و منیت دارد».

این طراح چهره پردازی با بیان این مطلب که در مجموعه های اخیر به خصوص این ضعف را به شدت احساس می کنم، بیان کرد: «این امر حاصل بی تجربگی یا ندانم کاری و یا بی جهت وارد کاری شدن است. حقیقت امر این است که ما حتی در گریم های سه بعدی که می خواهیم شخصیت های سه بعدی را به نمایش بگذاریم تلاش می کنیم تا بازیگر شناخته شود اما تنها در برخی موارد و به ضرورت است که بازیگر شناخته نمی شود».

معیریان توضیح داد: «برای مثال من در پروژه ای باید از هنرمند بزرگ و بنام تئاتر یک دیو می ساختم. دیو را دیگر نمی توان به شکلی چهره پردازی کرد که بازیگر شناخته شود اما در همین مورد نیز تلاش کردم در حد امکان چهره اصلی بازیگر در قالب دیو دیده شود. سعی برای تبدیل بازیگری چهره به فردی گمنام هنر نیست در غیر این صورت می توانیم به جای آن بازیگر معروف و شناخته شده هنرمند توانا یا بازیگر گمنامی را جایگزین کنیم».

وی با اشاره به شخصیت دیو خشکسالی سریال «آب پریا» مرضیه برومند که سعی در نابود کردن محیط زیست دارد، خاطرنشان کرد:«برای چهره پردازی دیو خشکسالی به دلیل این که فرم اعضای صورت و چشم و دندان ها تغییر پیدا می کند، نمی توان نشان داد این سیامک صفری است که این کار را بر عهده گرفته است و اصلا توجیهی برای این که حتما ایفاگر شخصیت دیو مشخص باشد وجود ندارد».

این استاد چهره پردازی ادامه داد: «اما این بدین معنا نیست که در بازیگر تغییرات اساسی ایجاد کرده و بعد از کار خود تعریف کنیم بلکه این امر تنها به ایجاب شرایط رخ داد و برای نشان دادن تنوره کشیدن بینی دیو دو لوله گشاد که نشان از بلعیدن هوا توسط دیو است به این شخصیت اضافه شد یا برای انتقال رعب و وحشت چشم ها از یک لنز فانتزی استفاده شد و حالت دست ها به زخمتی و ناهنجاری یک دیو بدل شد».

وی در ادامه افزود: «به طبع چهره بازیگر زیر این پوشش شناخته نمی شود و این هنر نیست که بگوییم توانستیم سیامک صفری را تا مرز ناشناخته ماندنش دگرگون کنیم بلکه ای کاش آنقدر قدرت داشتیم تا می توانستیم سیامک صفری را شناخته شده گریم کنیم و این هنر است».

معیریان با اشاره به شناختی که از گریم در آمریکا و اروپا دارد درباره تفاوت کار در ایران و خارج از آن اظهار کرد: «گریم ایران را آنقدر ضعیف نمی بینم که بگویم آن ها بهتر از ما می توانند کار کنند و حتی اگر آن ها هم بخواهند دیو خشکسالی را طراحی کنند به سختی قادر به معرفی چهره بازیگر خواهند بود. اما آن چه مطرح می‌شود این است که در آثار خارجی مشاهده می کنیم که بدون استثنا با مطالعه بسیار دقیق بر روی عضلات صورت بازیگر و شخصیت کاری می کنند که شخصیت نمایشی یا تاریخی روی چهره بازیگر بدون اغراق دیده شود».

وی با اشاره به شباهت کار گریم و کاریکاتور در پایان گفت: «کاریکاتوریست ها از یک ویژگی صورت افراد استفاده می کنند و اثری خلق می کنند که همه پی می برند مربوط به چه کسی است. گریمور نیز به ویژه در آثار تاریخی باید همین کار را انجام دهد؛ کارگردان بازیگری را انتخاب می کند که به شخصیت تاریخی نزدیک باشد و گریمور این قرابت را درحالی باید با هنر خود بیشتر کند که از اغراق پرهیز کند».

انتهای پیام/ م ع ـ ر ا

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.