شنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۱:۰۷

شعار دادن هم اصولی دارد جناب درمیشیان!

نشست خبری فیلم سینمایی«لانتوری»

تسنیم: «لانتوری»، دو انشعاب داستانی دارد: نخست جنس عاشقانه کار است و دیگری، ناهنجاری های اجتماعی که در بستری از سرقت، ارعاب، اعتیاد و . . . خود را نشان می دهد.

جنس عاشقانه «لانتوری» که از قضا، بخش عمده فیلم را در بر می گیرد، وجه غالب بر جنبه انتقام گیری گذاشته شده. جایی که ما نمی دانیم دو کاراکتر دختر و پسر فیلم، چه سابقه ای داشته اند که پسر تا این اندازه دلباخته او شده، همچنان که در ادامه نیز نمی توانیم ببینیم چرا پسر، روز به روز بیشتر شیفته دختر می شود از آن سو نیز نمی توانیم بپذیریم دختر، تنها برای رسیدن به منویات و سوژه های کاری خود، دست به همراهی آخر با پسر می زند.

فیلم نمی تواند به این روابط، رنگ حقیقی ببخشد چرا که نمی تواند شخصیت پردازی دراماتیکی برای آنها متصور شود آیا واقعا می توان برای اینکه به تعلق خاطر بیش از اندازه دختر به حرفه اش پی ببریم، به تنها انتشار یک مقاله در روزنامه آن طرف آب یا به راه انداختن کمپین بسنده کنیم که همین دست آویزی می شود که او بخواهد با پسر برای دیدن نمونه های عینی تر آدم هایی که در زندان به دنبال آنهاست، با او همراه شده و مورد اسیدپاشی قرار بگیرد.

در دیگر وجه داستان که به بیان ناهنجاری می پردازد نیز انگیزه ای از انجام این قبیل کارها بیان نمی شود.علی الخصوص برای دختر و پسر داستان (محمدزاده و کوثری) و البته روح بالقوه عشاقانه این دو که نطفه آن بسته نشده، رگه هایی رقم می خورد که به مانند دیگر وجه عاشقانه داستان، بی پشتوانه بوده و منطق روایی و احساسی ساده ای هم ندارد.

اختلاط وجه داستانی با وجه مستندگونه اثر نیز با توجه به کم رمق بودن درونمایه داستانی، خسته کننده و طولانی است.

بعد از آن که «لانتوری» به اتمام می رسد کاملا مشخص است که کارگردان تمام تلاش خود را منعطف بر حادثه اسیدپاشی کرده و اگرچه تلاش می کند تا با بخش مستندگونه، تحلیلی آسیب شناسانه از دیدگاه های مختلف را به تصویر بکشد، خود از چاشنی داستانی آن کاسته و تمام توان خود را بر روی همین موضوع و بعد انتقامی آن بگذارد.اتفاقی که با توجه به سست بودن لایه های زیرین روایت، بیش از آن که در خدمت داستان باشد به عنوان ابزاری برای سوء استفاده از این واصعیت تلخ جامعه به کار گرفته شده است.کما اینکه موضوع اسیدپاشی یکی از خطوط قرمز سازمان سینمایی است که احساس می شود با توجه به دلجویی این سازمان از کارگردان "لانتوری"، نهایت همکاری و همراهی با او در این زمینه انجام شده است.البته بی انصافی است اگر از تدبیر خوب درمیشیان در تار کردن صحنه های مربوط به اسیدپاشی غافل شویم.

از درمیشیان با سابقه دستیاری طولانی مدتش برای داریوش مهرجویی این انتظار وجود داشت که بیش از آن که در پی تسویه حساب های سیاسی و انتقامی باشد، به بعد داستانی و سینمایی آثارش توجه بیشتری داشته باشد.آنچه از "لانتوری" به دست آمد، به تصویرکشی ناهنجاری هایی بود که بیش از اجرایی شدن یک داستان سینمایی، یک گروکشی انتقامی بود در این راستا که "من می توانم."

نه بغض فروخورده ای از اتفاق غیرانسانی اسیدپاشی در فیلم مشاهده شد و نه بعد دراماتیک آنچنانی.تماما دست گذاشتن بر روی خطوط قرمزی بود که این انتظار را می رساند که اگر سانسور یا محدودیتی در کار باشد یعنی شما با مردم و جامعه و . . مخالف هستید و جانب مردم نیستید؛ یک شعارگرایی غیرسالم که جایش در سینما نیست.ضمن آن که شعارگویی هم اسلوبی دارد که مطمئنا مسیر آن از این حرف های و تصاویر زمخت و قلدرمآبانه نمی گذرد.

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.