در هفتهای که گذشت سینمای ایران با پیشتازی «فروشنده» اصغر فرهادی در آستانه ثبت رکورد جدیدی برای میزان فروش سینما قرار گرفت. این نخستین باری است که یک فیلم درام اجتماعی در صدر فروش سینما قرار میگیرد و کمدیهای پرفروش سینما را کنار میزند. در شرایطی که باید از موفقیت سینمای اجتماعی خوشحال باشیم، دو فیلم سینمایی از ژانری کمتر پرداخته شده در سینمای ایران شرایط خوبی را در فروش پشت سر نمیگذارند؛ دو فیلم «سیانور» و «یتیم خانه ایران» که جزو فیلمهای ژانر تاریخی طبقهبندی میشوند. گویا سینماروهای ایرانی چندان تمایلی به دنبال کردن تاریخ کشور بر پرده سینما ندارند.
در همین هفته پشت سر گذاشته شده اما سینمای امریکا میزبان چند فیلم جدید بود. از فیلم پرفروش دکتر استرنج که بگذریم، ملگیبسون نیز توانست با فیلم تازهاش باز هم سینمای امریکا را تحت تأثیر خود قرار دهد. گیبسون 10 سال بعد از ساخت شاهکار سینمایی آپوکالیپتو، سراغ تاریخ کشورش رفته و فیلم ستیغارهای (Hacksaw Ridge) را کارگردانی کرده است.
این فیلم اکنون در رده پنجم پرفروشترین فیلمهای سینمای امریکا در ماه نوامبر قرار دارد. «ستیغ ارهای» براساس داستانی واقعی در جنگ جهانی دوم ساخته شده است. یک پزشک ارتش امریکا به نام دزموند داس که حاضر نمیشود سلاحی حمل کند، طی نبرد اوکیناوا در جنگ جهانی دوم با وجود شلیکهای بیوقفه دشمن، یکتنه جان بیش از ۷۵ نفر از همرزمانش را نجات میدهد و در نتیجه موفق به دریافت مدال افتخار از دستان رئیسجمهور هری ترومن میشود.
شاید این داستان در برابر اتفاقهای مختلفی که برای دولت و ارتش امریکا در طول جنگ جهانی دوم رخ داده است، چندان در درجه اول اهمیت قرار نگیرد ولی در زمانی که اکثر موضوعات تاریخی درباره جنگ جهانی دوم توسط فیلمسازان امریکایی ساخته شده یا در حال ساخت است، پرداختن به چنین داستانی جذابیتهای خاص خودش را دارد.
بودجه ساخت «ستیغ ارهای» حدود 40میلیون دلار اعلام شده و مجله معتبر فوربس میزان فروش این فیلم را در هفته اول اکران 14 میلیون و 750 هزار دلار اعلام کرده است. از این میزان فروش 5/8 میلیون دلار مربوط به فروش در سینماهای امریکا است. این میزان از استقبال از فیلمی تاریخی درباره جنگ جهانی دوم را میتوان با شرایط فیلمهای ایرانی مقایسه کرد.
چطور میشود که امریکاییها و حتی مردم دیگر کشورها حاضرند برای تماشای تاریخ امریکا به سینما بروند اما ایرانیها حاضر نیستند برای تماشای تاریخ کشورشان به سینما بروند؟! شاید باید فیلم تاریخی دیدن را از امریکاییها یاد بگیریم.
در زمانی که مل گیبسون در حال ساخت ستیغ ارهای بود، در ایران فیلمی ساخته شد که کارگردانش سراغ موضوعی در تاریخ صد ساله اخیر کشورمان رفته است که خیلیها اصلاً موضوع فیلم به گوششان نرسیده و نمیدانند که چه بلای بزرگی بر سر ملت ایران آمده است. ابوالقاسم طالبی نیز بعد از ساخت قلادههای طلا چند سالی از سینما دور بود تا اینکه سال گذشته با «یتیم خانه ایران» به سینما بازگشتی دوباره داشت.
برخورد سرد با فیلمهایی که درباره تاریخ کشور ساخته شدهاند، فیلمسازان متعددی را از پیگیری این ژانر منصرف کرده است. زمانی نیز که محمد بزرگنیا به سراغ تاریخ سفر دریایی ایرانیان به جنوب شرق آسیا رفت و فیلم « راه آبی ابریشم» را ساخت شاید در مخیلهاش نمیگنجید که فروش فیلم به اندازه ساخت قایقهایی که در فیلم به کار رفته است نیز نشود. در مقابل سینمای امریکا هیچ سالی را بدون پرداخت به تاریخ این کشور پشت سر نمیگذارد.
امسال نیز چند فیلم مهم درباره تاریخ این کشور در هالیوود ساخته شده است که اغلب نیز گیشه موفق بودهاند. سینمای ایران امسال به طور استثنا سه فیلم درباره تاریخ معاصر را روی پرده برد که هیچکدام به حد متوسط سینما در سال 95 هم نزدیک نشدند. «امکان مینا»، « سیانور» و «یتیم خانه ایران» نشان دادند که سینمای ایران با وجود ظرفیتهای خوبی که در پرداخت به موضوعات تاریخی دارد، هنوز ذائقه دوستداران سینما را به سمت سینمای تاریخی سوق نداده است.
یتیمخانه ایران نمونهای از تلاش سینما برای آشکارسازی بخش مغفول ماندهای از تاریخ معاصر است، تلاشی که به دلایلی نتوانسته است در بعد اقتصادی موفق باشد. در این شرایط برای آنکه سینمای تاریخی در بین ژانرهای پرطرفدار سینما جایگاهی پیدا کند نباید به شکستهای تجاری چند فیلم به عنوان مانع غیرقابل عبور نگاه کرد، بلکه میتوان با استمرار تولید زمینه را برای موفقیت سینمای تاریخی در ایران مهیا کرد.
ارسال نظر