چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۶ - ۰۹:۳۳

بررسی عملکرد سینمایی دولت یازدهم

مدیریت در این ۴ سال از نوع مدیریت «کنیزه» بود/ ایوبی به صادرات سیب زمینی توجه کرد اما به صادرات کالای فرهنگی خیر!

حسینی

سینماپرس: اصلی ترین نقطه ضعف این است که آقای ایوبی برخوردش با فضای سینما برخورد لبخندگونه بود که نتوانست به سینما کمک راهبردی بکند. یعنی تکلیف خودش روشن نبود که بالاخره جهتی که می خواهد سینمای ایران در آن قدم بگذارد چه جهتی است. به چه سمتی سینمای ایران می خواهد برود. هدفش چیست؟ می خواهد دیده شود یا می خواهد جشنواره ای شود؟

پیرامون عملکرد مدیریتی ۴ ساله آقای ایوبی سینما انقلاب به سراغ سید محمد حسینی رفت تا از نظرات ایشان را در این باره جویا شود.



به عنوان سوال اول به نظر شما چه شده است که در ۴ سال دولت اخیر در ابتدا دیدیم که اهل سینما رویکرد خیلی خوبی نسبت به دولت داشتند اما هم اکنون می بینیم که اکثر هنرمندان موضع مخالف دارند و آن موضع ۴ سال پیش را ندارند. به نظر شما چرا چنین اتفاقی افتاده است؟

سید محمد حسینی: این موضوع راهبرد ۴ ساله در حوزه فرهنگ صرفاً منحصر به این دولت نیست. از سال ۱۳۷۰ به بعد هیچ وزیر فرهنگ ۸ ساله ای را نداشته ایم. یعنی همه وزرای فرهنگ ما ۴ ساله شده اند. به تبع آن سینما هم همین گونه شده است، سینما تابعی از همین جریان ۴ ساله شده است و طی ۴ سال تقریباً پروسه ثابتی را طی کرده است. این پروسه ثابت این طور بوده که غالباً سال اول سالی است که همه ابراز خوشحالی می کنند و اظهار می کنند با آمدن دولت جدید مشکل شان حل می شود و خیلی از اهالی سینما این گونه بودند. در سینما چند دسته آدم وجود دارد. تعدادی هستند که به شدت عاشق تریبون هستند و مدام کارشان مصاحبه کردن با خبرگزاری های مختلف است. غالباً هم آن ها هستند که این بازار را شلوغ می کنند. در دولت اخیر هم همین اتفاق افتاد. سال اول همان سال خوش بودن حال اهالی سینما بود. سال دوم سالی بود که همین آدم ها که با تریبون های در دستشان این حرف ها را زده بودند می آیند سهم خواهی های خودشان را مطرح می کنند و مطالبات خود را با صراحت در فضاهای مدیریتی مطرح می کنند. جغرافیای مالی دولت هم در تامین هزینه ها برای سینما یک جغرافیای محدودی است و طبیعی است که این مقدار به بعضی ها می رسد و به بعضی ها هم نمی رسد. به آن هایی که رسیده - که تعداد خیلی محدودی هستند -  نگاهشان نگاهی می شود که رقم های بالاتری را بگیرند و به آن هایی هم که نرسیده از سال سوم شروع می کنند به غر زدن. وقتی که تعدادشان بیشتر شد صحبت های متعدد شروع می شود که این چه وضعی است، این آن چیزی نبود که ما می خواستیم و صحبت هایی از این دست. در نهایت سال چهارم سال تغییر دولت هاست و سال تغییر رویکردهای فرهنگی در حوزه سینماست. اتفاقاتی که برای آقای ایوبی افتاد هم از همین جریان پیروی می کند. همه سال اول خوشحال، سال دوم به دنبال سهم خواهی، سال سوم یک تعدادی که سهم به آن ها نرسید در نتیجه در سال چهارم شروع کردند به غر زدن و مصاحبه های متعدد که آقای ایوبی را بیرون کنند. این مسئله خارج از این موضوع است که عملکرد آقای ایوبی خوب بوده یا خیر و یا عملکرد دولتی که بر سر کار است خوب بوده یا خیر. یا مثلاً عملکرد آقای شمقدری خوب بوده یا خیر. سینما این عادت ۴ ساله را دارد و تقریبا همه کسانی که در مسند قدرت قرار می گیرند در فضای سینما این بلا بر سرشان می آید. به نظر من در دولت اخیر اشتباهات راهبردی جدی وجود داشت. مثلاً این که آقای ایوبی در همان روزهای اول که بر سر کار آمدند، به دنبال یک سری افراد که آدم های نشان داری در فضای سینما ولی خیلی قدیمی بودند رفتند. به عنوان مثال آقای بهمن فرمان آرا که تصور شد آمدن او در سینما و فیلم ساختنش می تواند باعث تحولی در سینما بشود. بدیهی است که این گزاره، گزاره درستی نیست. بدیهی است که تحول سینمای ایران را نباید قائل به افرادی بکنیم که حتی در دوران طلایی شان هم هیچ فیلم شاخصی نساخته اند. احترام گذاشتن به پیشکسوتان این نیست که هزینه های گزافی را بپردازیم و در این سن و سال از این ها بخواهیم که فیلم های متعدد بسازند. این اشتباه اولی بود که آقای ایوبی مرتکب شد. سپس به تدریج در مسیری حرکت کرد که بتواند همه را از خود راضی نگه دارد اما نهایتاً در فضایی قرار گرفت که بالاخره قطب های سینما کار خودشان را کردند و نتوانست پاسخگوی همه باشد. به نظر من دوره آقای ایوبی خیلی دوره درخشانی در سینما نیست. ایشان حداقل می توانست از آثار فاخر جدی حمایت بکند و یک تحولی را در سینما به وجود آورد. بگذریم که فیلم محمد (ص) خارج از حوزه ماموریتی و مدیریتی ایشان ساخته شد. که یکی از جدی ترین فیلم های تاریخ سینمای ایران است. ولی مابقی فیلم هایی که در دوره مدیریت ایشان تولید شد فیلم های معمولاً متوسط یا متوسط رو به پایین هستند. به خصوص در جشنواره های اخیر شاهد این موضوع بودیم.

اگر از نقاط ضعف عملکرد مدیریتی ۴ سال اخیر مورد دیگری به ذهن تان می رسد بفرمایید.

من معتقدم که اصلی ترین نقطه ضعف این است که آقای ایوبی برخوردش با فضای سینما برخورد لبخندگونه بود که نتوانست به سینما کمک راهبردی بکند. یعنی تکلیف خودش روشن نبود که بالاخره جهتی که می خواهد سینمای ایران در آن قدم بگذارد چه جهتی است. به چه سمتی سینمای ایران می خواهد برود. هدفش چیست؟ می خواهد دیده شود یا می خواهد جشنواره ای شود؟ این مشکلی است که از مدت ها پیش شروع شده است. یعنی مثلاً آقای شمقدری هم وقتی می خواست به خودش افتخار کند تعداد جوایز بین المللی سینمای ایران را به رخ می کشید که این غلط بود. این بزرگترین اشتباهی است که به نظر من تمام مدیران سینمایی ما مرتکب شدند. ما دو بازار را برای سینمای ایران می توانیم متصور بشویم. بازار اول برای سینمای ایران می تواند جشنواره ها باشد. یعنی ما متمایل به سینمای غرب شویم و برویم در جشنواره ها و پشت سر هم جایزه بگیریم و مدام به این جوایز بنازیم و بگوییم سینمای ایران، سینمای جوایز متعد است. هم اکنون تعداد جایزه هایمان به حدود ۲۰۰۰ جایزه رسیده است. این یک رویکرد است. ولی باید ببینیم که در جشنواره ها عملاً برای سینمای ایران چه چیزی رخ می دهد. رویکرد دوم می تواند رویکردی باشد برای بازاری که اتفاقاً در همین نزدیکی خودمان است و اتفاقاً توجه ویژه ای به سینمای ایران دارد و اتفاقاً به شدت از لحاظ فرهنگی می تواند تاثیرگذار باشد. نیمه شرقی کشورمان را درنظر بگیرید، کشوری مثل پاکستان با یک سوم مساحت ایران قریب به ۳ برابر جمعیت ایران را دارد. یعنی حدود ۲۰۰ میلیون نفر جمعیت. یک چنین بازار جدی ای که سینمایی هم ندارد. عملاً ساخت سینمایی در آن جا تعطیل است. یک چنین بازار جدی ای را ما به رقبای سنتی خودمان باخته ایم. یعنی الان ترکیه به جای این که به این جشنواره ها توجه کند و مستمراً در جشنواره ها جایزه بگیرد خیلی راحت با سریال سازی و فضای عامه پسند آثار خود در این منافذ نفوذ می کند و در نفوذش هم موفق بوده است. یا مثلاً عربستان به خاطر آن فضای سنتی خودش در حال تلاش برای انجام همین کار است. البته عربستان هم سینما ندارد. یا مثلاً سینمای هند را در نظر بگیرید. بالیوود بازاری که برای خودش تعریف کرده است یک چنین بازاری است. یعنی توجهی به تمام جشنواره های دنیا نمی کند تا مستمراً خودش را " کنیزه " بکند. این واژه " کنیزه " به شدت با نحوه مدیریت آقای ایوبی تطبیق دارد. من اگر بخواهم یک جمله در رابطه با مدیریت سینمایی آقای ایوبی عرض بکنم خواهم گفت که ایشان بیش از همه چیز دلش می خواست سینمای ایران کنیزه بشود. این واژه دو معنی دارد. هم به معنی همان کنیزه معروف است و هم کن ایزه شدن، یعنی کن زده شدن، که منظور همان جشنواره کن است. این بلا بر سر ما آمده است. یعنی در عوض این که سینمای ما به بازار رقبا توجه کند به جشنواره ها توجه دارد. این بازار اتفاقاً بازار بسیار درآمدزایی هم هست و اگر بخواهیم به سینما از وجه تجاری اش نگاه کنیم و اصلاً دنبال وجه های فرهنگی هم نباشیم بازار واقعی سینما جشنواره ای نیست. همین فرمول ساده تا به حال در مدیریت های سینمایی ایران مغفول مانده و توجهی به آن ندارند. سینمای ما باید کجا بفروشد؟ آیا ما در جشنواره ها می توانیم بفروشیم؟ می توانیم در جشنواره ها درآمد داشته باشیم؟ مدام در جشنواره ها جایزه بگیریم در نهایت عایدی ما چه خواهد بود؟ این آن چیزی است که در دوران آقای ایوبی تبدیل به یک بیماری مهلک برای سینما شد. همه توجه اش را به عنصر جشنواره زدگی جلب کرد. این غلط است. حتی می توانیم سینما را به دو بخش کنیم. که این کار را هم نکرده ایم. یعنی اگر مدیری بر سر کار بیاید که بگوید من می توانم سینما را به دو بخش تقسیم کنم. یک بخش سینمای جشنواره ای که خیلی آدم ها در سینمای ایران هستند که دل شان می خواهد فیلم های جشنواره ای بسازند. این هیچ مانعی ندارد و می توانند این کار را هم بکنند. اما دولت در آن بخش نمی آید سرمایه گذاری بکند. دولت تنها راه را تسهیل می کند و می گوید شما می خواهید سرمایه خودتان را آتش بزنید، خب آتش بزنید. ولی سرمایه خودتان را آتش بزنید و کاری به سرمایه عمومی و سرمایه بیت المال نداشته باشید. اما اگر می خواهید سینمایی بسازید که سینمای پویا و در جریانی باشد و سینمایی که نه متمایل به غرب بلکه به سمت خاورمیانه و شرق باشد که بازارش می تواند عراق، افغانستان، پاکستان و کشورهای خلیج فارس باشد و یا می تواند حتی هند باشد و یک چنین بازار بزرگی را می تواند در نظر بگیرد که سینمای ایران این قابلیت را دارد، می توانید از دولت استفاده کنید. مثلاً فیلم ملک سلیمان قابلیت اکران در جاهایی مثل پاکستان را دارد. ولی مثلاً در دوران مدیریت آقای ایوبی - که خیلی به وضع دیسیپلین دیپلماتیک خودش افتخار می کرد - اگر ما یک مقدار دیپلماسی بلد بودیم، می گفتیم دیپلماسی فرهنگی می تواند این باشد که ما بازارهای اطراف خودمان را در درجه اول مورد توجه قرار بدهیم و زمینه را تسهیل بکنیم برای این که صاحب سالن بشویم و خودمان یک پخش کننده جدی در خاورمیانه باشیم و نگاه به دیگران نداشته باشیم. این می توانست اقتصاد سینمای ایران را پویا کند ولی اصلاً توجهی به این موضوعات نشد. خودتان متوجه هستید که این آقایان چه بلایی را بر سر سینمای ایران دارند می آورند. لیست سفرهایی که آقایان - یعنی همین مدیران سینمایی - داشتند را نگاه بکنید. ۹۰ درصد آن ها به فرانسه و آلمان و چند کشور اروپایی سفر کرده اند. این که برای یک شخصی مثل معاونت نظارت سازمان سینمایی که هیچ تاثیری هم عملاً در فرآیند تولید ندارد و فقط در حلقه پایانی تولید به حساب می آید، الزام بشود که یک سفری داشته باشد به لبنان، این کارها تاثیری ندارد. شناسایی بازار عراق، لبنان و ... ضروری است. ببینید مثلاً ما اثر فاخری مثل فیلم رستاخیز تولید می کنیم اما این را با چه می سازیم؟ حتی یک ریال از کشور خودمان هزینه نمی شود و با سرمایه خارجی می سازیم. خارج از محتوای فیلم که بنده در فیلمنامه کار نقد دارم و با بسیاری از مولفه های فیلمنامه هنوز نتوانسته ام کنار بیایم. اما فیلمی که ما با سرمایه کشورهای عربی منطقه ساخته ایم قابلیت اکران در کشورهای منطقه را دارد. بسیار هم خوب می شود اگر اکران بشود و درآمد خودش را هم داشته باشد. اما هیچ توجهی به این مسائل نمی شود. یعنی حتی اصلاً به سراغ این نمی رویم که به این نکات فکر بکنیم. آقایان وقتی پز دیپلماسی می دهند به این فکر نمی کنند که اگر کسی بتواند در اکران های منطقه ای برای کشور ارز آوری بکند این می تواند جایزه صادرات بگیرد. چگونه است که کسی با صادرات سیب زمینی می تواند جایزه بگیرد اما با صادرات یک کالای فرهنگی نمی تواند!؟ یعنی اگر نگاه بازرگانی هم به این ماجرا داشته باشیم درست است. در کل می خواهم بگویم که سینمایی که مواجهه اش با عام مردم چه در منطقه و چه در داخل کشور نباشد محکوم به شکست است و تبدیل به سینمایی فردی، مرارت آور، نق زن و نهایتاً جشنواره پسند می شود. این بلایی است که بر سر سینما می آید. حال مدیرش هر که می خواهد باشد. به نظر من اصلی ترین چیزی که درباره سینما باید به آن توجه کرد این است که سینما یک چرخه کامل است. نمی شود به تولید فکر کرد بدون توجه به بازار و نمی شود این بازار یک جایی باشد که مجانی و شوخی باشد. مثلاً مگر در جشنواره کن چند نفر حضور دارند و فیلم شما را می بینند؟ نمی شود سینما را با نسخه کیارستمی جلو برد. اساساً این نسخه، نسخه غلطی است. سینما باید به سمتی برود که مردم آن را بفهمند و بتوانند با آن رابطه برقرار کنند. بنده خیلی هالیوود زده نیستم و اعتقادی هم ندارم که سینمای ما باید مثل هالیوود باشد. گرچه مطلقاً نمی تواند سینمای هالیوود باشد اما روایت خودمان را می توانیم داشته باشیم. روایتی که نه شبیه فیلم های جشنواره ای و نه شبیه سینمای هالیوود است. یک روایت جدید و یک فرم جدید از سینما است. اتفاقاً در سالیان گذشته ما این را تجربه کرده ایم. وقتی آثارمان با این پخش های ضعیف هر از گاهی راه پیدا می کنند در بین مردم عامه و دیده می شوند استقبالی فوق العاده جدی در کشورهای منطقه از آن ها می شود. از این جهت به نظر من بزرگترین شکست ما اتفاقاً از نقطه ای بود که به نظر می رسید نقطه قوت مدیریت سینمای قبل است. یعنی همان فضای دیپلماسی. ای کاش به اندازه ادعاهای مان عمل می کردیم. ای کاش آقای ایوبی نه درک سینمایی بلکه درک دیپلماسی خودش را در خدمت سینما قرار می داد. اما او این کار را نکرد و یک نوع فرانسه زدگی را در سینمای ایران ترویج کرد.

در ۴ سال گذشته چه فیلم هایی توقیف شدند و از چه فیلم هایی حمایت شد؟ آن هایی که بیشتر جای صحبت دارد را بفرمایید.

آمار این ها مشخص است و بنده حضور ذهن ندارم که همه آن ها را بگویم. به هر حال یک سری از فیلم ها که در حوزه مسائل اجتماعی ساخته شد و یک نوع ژانر اجتماعی در کشور ما رایج شده که در هیچ کجای دنیا وجود ندارد و یک سری از سیاه نمایی متداول که هیچ رابطه ای با فضای با نشاط جوان ایرانی ندارد این شده است سینمای اجتماعی ما. در این فیلم ها همه آدم ها بد بخت هستند و صرفاً باید برای آن ها دلسوزی کرد. بیشتر آثاری که توقیف شده است به عنوان مثال فیلم هایی که مورد عدم توجه فضاهای پخشی مثل حوزه هنری قرار گرفت در این قالب بودند و به نحوی آسیب زننده به ساحت خانواده بودند. مثل لانتوری و ابد و یک روز و ... ولی در ۴ سال گذشته ما بعضی از پدیده های نو ظهور را هم در سینما شاهد بودیم. مثلاً در حوزه دفاع مقدس جوان هایی آثاری ساختند و بعضی از آن ها آثار قابل توجهی بودند. به عنوان مثال ویلایی ها که به نظرم کار بسیار خوب و شایسته ای است. عملاً ما دچار نوعی فیلم هایی بودیم که غالباً فیلم های متوسطی بودند. فیلم های بزرگی مثل محمد(ص) هم داشتیم اما ساخته شدن آن ربطی به دولت ندارد و فضای تولیدش فضای متفاوتی بود. به نظر من فیلم محمد (ص) کارکرد خودش را داشت و سینمای ما باید به سمت ساختن آثار این چنینی حرکت کند. اگر به بازار درست توجه بشود اتفاقاً باعث راندمان بیشتر سینمای ایران می شود. آن هزینه اولیه خیلی نباید ما را بترساند که مثلاً اثری با هزینه چند میلیارد تومان ساخته ایم. اگر آن شاخصه های حرفه ای در آن رعایت شود مثل شاخصه های پخش و تولید خوب و پروداکشن خوب قطعاً بازگشت سرمایه اش باعث رونق بیشتر سینما هم خواهد شد.

به عنوان سوال آخر در ۴ سال اخیر فروش فیلم ها از نظر شما چگونه بوده است؟

در سال های اخیر سینما رونق نسبتاً خوبی داشت. در کل همیشه آثار طنز بیشتر مورد توجه هستند. ما هر چه آثار طنز داشته ایم باعث رونق خوبی در سینما شده اند. مثل آثار آقای ده نمکی که همین نتیجه را داشتند و باعث رونق بیشتر سینما شدند. عملاً توجه به طنز در بدنه جامعه وجود دارد. کلاً به نظر بنده رونق گیشه بد نبود. یعنی گیشه یک مقداری دارد پر رونق تر می شود. اما شرایط فضای فروش هنوز قالب های حرفه ای خودش را پیدا نکرده است. مقداری از این مساله به سالن ها بر می گردد و یک مقداری هم بر می گردد به اعمال مدیریت ها و اعمال سلیقه هایی که در شورای صنفی نمایش صورت می گیرد. گاهی اوقات در آن جا حقوقی پایین و بالا می شود و کسی که نفوذ بیشتری دارد فیلم او زمان طلایی را برای پخش پیدا می کند و یا فردی که نفوذ کمتری دارد فیلم او در زمان های مرده به نمایش در می آید. اما در سال های اخیر مثلاً فیلم سلام بمبئی را داشتیم که تولید مشترک با هند است که به نظر بنده پدیده خوبی بود. از این جهت که هم رونق گیشه خوبی برای ایران داشت و هم رونق گیشه هند آن می تواند خوب باشد. فارغ از این که محتوایش چیست. این تولیدات مشترک هم در سینمای ایران پاسخگو خواهند بود.

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.