ظاهراً با قتل آتنا اصلانی سوژه برای تولید سری فیلمهای تازهای در ژانر فلاکت فراهم شده و فیلمسازان این ژانر مجبور نیستند از یک دوره کسادی بازار رنج ببرند. رخشان بنیاعتماد و رضا درمیشیان دو فیلمسازی هستند که تلویحاً قتل آتنا اصلانی را سوژه مناسبی برای سینمای ایران ارزیابی کردهاند.
رضا درمیشیان فیلمسازی است که پیش از این فیلم توقیفی من عصبانی نیستم و نیز فیلم لانتوری با موضوع اسیدپاشی را ساخته و روانه اکران کرده است. این فیلمساز علاقهمند به موضوعات ملتهب سینمایی درباره قتل آتنا اصلانی گفته: «خاموشی در برابر این وقایع زمینهساز قربانیان بعدی است. با وجود همه توقیفها، تهمتها و محدودیتهای ساخت و نمایش، سینماگران اجتماعی روایتگر همین داستانها هستند.»
رخشان بنی اعتماد نیز در سخنانی درباره خبر قتل آتنا اصلانی به کنایه گفته: «هیس!موضوعات کوچکی مثل آتنا را بزرگ و سیاهنمایی نکنید، کارهای بزرگتر فرهنگی مثل لغو مجوز کنسرت و توقیف فیلمهای سینمایی و. . در اولویت است !»
به نظر میرسد نوعی حس مچگیری از جامعه در اظهارنظرات این دو سینماگر مشهود باشد.
درباره واکنشهای این دو فیلمساز چند نکته قابلیت طرح دارد؛ اول اینکه اساساً کارویژه سینما چیست؟ آیا درباره قتلهایی از نوع ماجرای آتنا اصلانی بیش و پیش از سینما لازم نیست پژوهشگران اجتماعی، روانشناسان، جامعهشناسان و محققان علوم جنایی وارد میدان شوند و سینما احتمالاً در آخر این لیست قرار نمیگیرد؟ برخی سینماگران جایگاه خود را با مشاغل و حرف مذکور اشتباه گرفتهاند و جالب است که میانگارند صرف بازنمایی چنین سوژههای ملتهبی در فیلمهای سینمایی میتواند به کاهش آمار این قبیل جنایتها کمک کند غافل از اینکه پرداختن غیرکارشناسانه و بدون در نظر گرفتن جوانب امر به این سوژهها تنها میتواند مخاطبان سینمای ایران را بیش از پیش فراری بدهد و منجر به کاهش تماشاگران شود. یکی از کارویژههای اصلی سینما میتواند آگاهیبخشی به جامعه باشد اما سابقه فیلمسازی برخی سینماگران نشان داده که آنها بیش از اینکه با رویکردی دلسوزانه و از سر درد و به منظور آگاهیرسانی سوژههای ملتهب را انتخاب کنند، بیشتر به انگیزه مچگیری و حقنه کردن صغری کبریهای شخصیشان از جامعه این موضوعات را انتخاب میکنند.
پیش از این پوران درخشنده فیلمی با عنوان «هیس دخترها فریاد نمیزنند» ساخته بود؛ فیلمی که میتوانست جنبهای آموزشی برای خانوادهها داشته باشد و آنها را نسبت به تهدیداتی که فرزندانشان را در اجتماع مواجه میکند، آگاه کند. اگر یک خارجی فیلم او را ببیند ابداً فکر نمیکند که این بلیه خاص جامعه ایران است چرا که نگاه فیلمساز به مسئله جهانشمول است اما برخی فیلمسازها بدشان نمیآید موضوعاتی چون قتل آتنا را ویژه جامعه ایرانی جا بیندازند و با این کار هم دل جشنوارههای خارجی را به دست آورند و هم حسابهای شخصی و گروهیشان را تصفیه کنند.
واکنش این دو سینماگر به موضوع قتل آتنا اصلانی بار دیگر این موضوع را مطرح میکند که اساساً رسالت سینما چیست؟ بیتردید خبر قتل آتنا بسیار بیشتر از یک فیلم سینمایی که ممکن است بعدها درباره این موضوع ساخته شود بازتاب داشته، بنابراین سینمای اجتماعی قرار است چه نگاهی به قتل آتنا داشته باشد. به نظر میرسد قتل آتنا بیش از اینکه به کار سینمای به اصطلاح اجتماعی بیاید مناسب ژانر وحشت در سینماست، چرا که کاراکتر اصلی در قتل آتنا قاعدتاً باید قاتلی باشد که دست به قتلهای سریالی و نامتعارف میزند و چنین موضوعی نمیتواند سوژه مناسبی برای سینمای اجتماعی باشد، سینمایی که در ایران گرفتار و مبتلا به تفکرات شبه روشنفکرانه و نگاه از بالا به جامعه نیز هست. قتل آتنا اصلانی دستاویزی شده برای گرفتن ژست حق به جانب از سوی فیلمسازانی که از آنها به کنایه به عنوان مروجان ژانر فلاکت یاد میشود. واکنش رخشان بنیاعتماد و رضا درمیشیان به این قتل که طی چند روز گذشته باعث جریحهدار شدن احساسات جامعه شده است اگر قرار باشد سوژه سینمای به اصطلاح روشنفکری ایران قرار بگیرد، چه آوردهای میتواند برای جامعه داشته باشد جز پریشانی روح و روان تماشاگرانی که از سینما انتظار سرگرم شدن دارند نه مشاهده پلشتیهایی که به ندرت اتفاق میافتد.
ارسال نظر