کارگردان فیلم سینمایی «دیدار در استانبول» در گفتگو با خبرنگار سینماپرس افزود: اگر مدیران ما کمی مطالعه داشتند، کمی بینش و خرد داشتند، کمی برای فرهنگ و هنر این مملکت دل می سوزانند این همه مجوز بی رویه برای فیلم های نازل و زننده و مبتذل و بی هویت صادر نمی کردند و اجازه نمی دانند هر کسی که از خانه اش قهر کرده است به عنوان بازیگر و فیلمنامه نویس و تهیه کننده و... وارد سینما شود! نکته آنجا است که خانه از پای بست ویران است و قبل از اینکه ما با هنرمندانی ناپخته و ناآگاه روبرو باشیم با مدیرانی روبرو هستیم که سواد ندارند!
وی سپس با بیان اینکه یک مدیر فرهنگی باید عقبه فرهنگی، تحصیلات فرهنگی و هنری، تجربه و مهارت کافی در حوزه تولید آثار فرهنگی و هنری داشته باشد و همچنین در میان اهالی فرهنگ و هنر خوشنام باشد تصریح کرد: آیا چنین مدیری امروز در سینمای ایران یافت می شود؟؛ این آقای رضاداد که همه امور سینمای کشور را در دست خود گرفته و در سایه برای سینمای ایران تصمیم گیری می کند آیا از حداقل دانش و معلومات سینمایی برخوردار است؟ چرا باید این آقا دبیر جشنواره فجر یا دبیر جشنواره کودک شود؟ مگر قحط الرجال آمده که ما با چنین افرادی باید در سینمای مان روبرو باشیم؟
کارگردان فیلم سینمایی «همسر دلخواه من» خاطرنشان کرد: آقای رضاداد و امثال ایشان ۴ کلمه حرف را درست و پشت سر هم نمی توانند ادا کنند اما دبیر جشنواره ها می شوند و ساعت ها برای ملت روضه می خوانند!؛ یا همین آقای علم الهدی که الآن رئیس گروه «هنر و تجربه» شده چه دانش و اطلاعاتی از سینما دارد؟ خود این آقا چند سال قبل در وزارت ارشاد به من گفت «من از سینما هیچ چیز نمی دانم!» اما همین آقا اینک برای سینمای ما تصمیم گیری می کند!
شرکت تأکید کرد: در سینمای ما فقط مهره ها مرتباً جا به جا می شوند اما از شایسته سالاری در سینما خبری نیست! نه مدیران ما شایستگی حضور در پست ها و مقام های شان را دارند و نه سینماگرانی که از سمت آن ها حمایت می شوند شایستگی تولید آثار فرهنگی را دارا هستند! بزرگترین مشکل ما امروزه آن است که کسانی برایمان تصمیم گیری می کنند که درست انتخاب نشده اند و درست در جای خود قرار ندارند.
کارگردان فیلم سینمایی «زلزله دوم» سپس با انتقاد شدید از عملکرد رسانه ها تصریح کرد: رسانه ها علیه وضعیت نابسامان و بغرنج موجود در سینمای کشور موضع بگیرند؛ من نمی دانم چرا رسانه های ما آزاداندیش عمل نمی کنند و دست این مدیران نالایق را «رو» نمی کنند؛ چرا از مسئولان جشنواره های ریز و درشتی که بی دلیل با صرف بودجه های هنگفت برگزار می شوند نمی خواهند که آمار بودجه های مصرف شده را به ریز منتشر کنند؟ چرا اجازه می دهند که این افراد آزادانه برای خود کار و فعالیت کنند و روز به روز سینمای ایران را بیشتر به سمت نابودی ببرند؟
این سینماگر ادامه داد: ما در وضعیتی قرار داریم که مثلاً کسی وزیر ارشاد می شود اما حتی در طول عمرش یک بار هم از جلوی در وزارت ارشاد رد نشده است! این آقایانی که سینمای ایران را احاطه کرده و سینما را ملک شخصی پدری شان می دانند چه سر رشته ای از سینما دارند؟ امثال آقای داروغه زاده و ایل بیگی و شاهسواری و... کدامین علم و دانش و مطالعه و سواد سینمایی داشته و یا دارند؟ آقای اسفندیاری که برای سینمای بخت برگشته ما تصمیم گیری می کند سطح معلوماتش چقدر است؟
شرکت افزود: متأسفم که باید بگویم معضل ما در سینمای مان بسیار بیشتر و فراتر از عدم مطالعه هنرمندان و مدیران فرهنگی مان است؛ وضعیت ما بسیار پیچیده تر و بغرنج تر و بحرانی تر از این حرف ها است که با یک مطالعه بتوان آن را حل کرد!؛ ما در شرایطی روزگار می گذرانیم که هنرمندان دغدغه مند، متعهد، با دانش و باتجربه اجازه ای برای کار و فعالیت در سینما ندارند اما در عوض مرتباً هستند کسانی که با بودجه های هنگفت دولتی ۴ فریم را پشت سر هم می چینند و خودشان را فیلمساز می دانند!
وی در پایان این گفتگو افزود: مشکل ما در سینما علیرغم آنچه برخی افراد می گوید مشکل کمبود فیلمنامه استاندارد نیست!؛ مشکل ما تهیه کنندگان بی سواد و مدیران بی سوادتری است که اصلاً فیلمنامه خوب را درک نمی کنند، سواد ندارند و فقط به فکر گیشه و فروش فیلم ها هستند! ما با چنین وضعیتی در حال دست و پنجه نرم کردن هستیم که بسیار تلخ و دردآور است.
ارسال نظر