به گزارش سینماپرس، پنل فیلم «کامیون» با موضوع مهاجرت با حضور کامبوزیا پرتوی کارگردان، نسرین مرادی بازیگر، دکتر حمیدرضا نمازی: پزشک و متخصص اخلاق پزشکی، عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران و دکتر علیرضا منجمی: پزشک و پژوهشگر فلسفه پزشکی، عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در سالن یک پردیس چارسو برگزار شد.
دکتر منجمی در این نشست گفت: به نظر می رسد عنوان مهاجرت خیلی برای فیلم کامیون مناسب نیست. بهتر است این گفتگو در مورد موضوعی باشد که به فیلم بتوان آن را ربط داد. فکر کنم تبعید واژه مناسب تری برای فیلم کامیون باشد. تبعید در قانون جزا یک مجازات است ولی در فیلم کامیون انگار که زن ایزدی، برادر شوهر و دختر کوچکش در حال مجازات بودند، بدون این که بدانند. باید بگویم در شرایط کنونی شاید تبعید و مهاجرت برای ما حالتی خودخواسته داشته باشد. با این حال گویش در این فیلم به زبان های مختلف، به جذابیت آن افزوده بود. به نظر می آید مهمترین تم فیلم کامیون، تم همدلی است. این همدلی در بستر گفتگو رخ می دهد و این گفتگو هیچ میانجی خاصی به غیر از زبان ندارد. وقتی در آخر فیلم به زبان فارسی صحبت می شود، انگار ما فراموش می کنیم که شخصیت ها در طی فیلم با چه زبان هایی صحبت می کردند.
در ادامه دکتر نمازی گفت: فیلم کامیون برای من بسیار جذاب بود. تعلیق زبانی در این فیلم بسیار مهم است. افراد در آن در وضعیتی هستند که معلوم نیست متوجه زبان هم می شوند یا نه. حتی وقتی در اشعار حافظ که سالهاست آنها را می خوانیم، درنگ می کنیم، انگار آنها را نمی فهمیم. این نکته در قصه زبان خیلی مهم است. از مورد قصه زبان و نقش آن در مهاجرت که بگذریم، به لحجه می رسیم. در این فیلم مخاطب سوای زبانی که متوجه آن نمی شود، درگیر لحجه است. نقش لحجه در مهاجرت اگر بیشتر از زبان نباشد، کمتر از آن نیست. در ارتباط پزشک و بیمار، توریسم سلامت و … لحجه قصه مهمی است. اگر زبان فارسی ستون فقرات یک کشور مثل ایران و زبان انگلیسی ستون فقرات کشور انگلستان باشد، لحجه ها گوشت و خون این کشورها محسوب می شوند. همزبانی در فیلم کامیون هست ولی انگار نیست. در مورد همدلی هم همینطور است. آقای راننده با خانم ایزدی مدام در گیر و دار است تا فاصله روانی را کم کند و پا را از همدلی متعارفی که از یک راننده امانت دار انتظار داریم، فراتر نهد. اما مراقب است که در این میان پایش نلغزد. توجه کارگردان به قصه شهر بزرگ تهران، در فیلم کامیون نیز بسیار قابل توجه است. راننده کامیون وقتی چشم جستجوگر زن ایزدی در شهر بزرگی مانند تهران می گشت، به او گفت: تهران بی رحم است و دیدن آن برای اول قشنگ است. روی دیگر این جمله یعنی تهران مانند یک دریاست و همانطور که می تواند آدم ها را غرق کند، از آنها می تواند دریا دل بسازد.
نسرین مرادی در بخش دیگری از این نشست گفت: بحث مهاجرت در فیلم کامیون برای شخص من بسیار جذاب بود و همانطور که دکتر منجمی اشاره کرد، شاید بتوان به آن تبعید خود خواسته گفت. مهاجرت و جنگ آسیب بسیار زیادی را به زنان و کودکان یک جامعه می زند. اما همیشه زن ها می توانند در بدترین شرایط یک زندگی بسازند. مثلا در فیلم کامیون حتی پشت کامیون توسط زن ایزدی یک زندگی کوچک ساخته می شود. این یعنی نقش زن در سلامت جامعه خیلی موثر است. در فیلم کامیون، آقای پرتوی به این نقش زنان اشاره پررنگی کرد. او کارگردانی نکته سنج است. اگرچه نقش من در فیلم کامیون بسیار کوتاه بود، ولی برای تجربه بی نظیری رقم خورد.
پرتوی در ادامه اظهار داشت: من نیز به واژه تبعید و مهاجرت اشاره می کنم. مساله مهاجرت برای من همیشه مهم بوده است. هر کدام از پیامبران ما تجربه مهاجرت را داشته است. مهاجرت یک اتفاق ازلی ابدی در زندگی انسان است. تاریخ زندگی انسان در واقع با مهاجرت شروع می شود. در فیلم کامیون تجربه مهاجرت خیلی سخت را در قرن جدید شاهد هستیم؛ آنهم مهاجرت از یک هویت به هویت دیگر. این مهاجرت سخت ترین نوع مهاجرت است. بخصوص در میان کردها که زبانشان شاخه های مختلفی دارد؛ آنهم به دلیل مهاجرت های بیشماری که در میان این قوم از زمان نادرشاه بوده است. در زبان آنها نوعی آوارگی دیده می شود.
او گفت: تا زمانی که جنگ وجود داشته باشد، مهاجرت و ترس و بی هویتی را همیشه میان مردم خواهیم داشت. کردها این اتفاق را به کرات تجربه کرده اند. ما در مورد فیلمنامه های سفرنامه ای مشکلاتی داریم و نمی توانیم به جمع بندی خوبی برسیم. در فیلمنامه حضرت محمد نیز این مشکل وجود داشت. اما در فیلم کامیون، من به دنبال جمع بندی متفاوت بودم و می خواستم بگویم تنها راه حل مهاجرت و در به دری، عشق است و این که ما می توانیم در یک کامیون، عشق بسازیم. عشق راننده کامیون به زن و برعکس آن، برای من پایان داستان بود و این سرانجام مهاجرت را در فیلم کامیون نشان می داد.
دکتر منجمی در ادامه این پنل تخصصی اظهار داشت: تفاوت بین خانه و منزل بسیار مهم است. در فیلم کامیون، شخصیت ها منزل به منزل می رفتند و جایی این منزل تبدیل به خانه و محل زیستن شد که راننده کامیون، به زن ایزدی گفت: حتی پشت این کامیون نیز می توان خانه ساخت و هر جا دل خوش باشد، همانجا خانه است. بازی بین منزل و خانه، مرزی است که می تواند ما را متوجه مفهوم مهاجرت کند. کسانی که مهاجرت می کنند همیشه بدنبال خانه ای می گردند که هیچ وقت آن را پیدا نمی کنند. آنها همیشه میگویند ما بر خواهیم گشت. سالم بودن را می توان با در خانه بودن پیوند داد. اگر شما در خانه باشید، سالمید و در غیر این صورت بیمارید. ما هر روز با شهرمان معامله می کنیم و می گوییم هوا آلوده است، ترافیک است و … وقتی شما وارد این معامله می شوید و از شهرتان توقع دارید که مدام نیاز شما را برآورده کند، این یعنی در خانه نیستید و سلامت ندارید. در واقع می خواهم بگویم وقتی ما به سالم بودن خود فکر کنیم، سالم نیستیم. درست مثل امنیت. وقتی تصور کنیم هر لحظه سقفی که بالای سرمان است ممکن است فرو بریزد، حتی اگر در مکانی امن باشیم، دیگر از نظر روانی امنیت نداریم. در نهایت می توانم بگویم تبعید خودخواسته برزخی است بین خانه بودن و در منزل بودن.
دکتر نمازی اظهار داشت: یک سوال مهم این است که انسان ها وظیفه اخلاقی در قبال کشوری که در آن زیسته اند دارند یا نه. این قصه ریشه های فلسفی دارد. در جهان جدید اولین کسی که در حوزه اگزیستانسیالیسم مفهوم بی خانمانی را مطرح کرد، نیچه بود. او گفت به رقم همه خانه هایی که می سازیم، روبهان و مرغان خانه دارند اما آدمی فکر می کند که خانه دارد! این بی خانمانی در آدمی و دگرگونی احوال او، در جامعه شناسی یک اصطلاح مهم است. بی خانمانی در دل بشر جدید نشسته و با فلسفه وجودی او آمیخته است. من سوای جنبه تبعید گونه مهاجرت، نوع دیگر آن را می بینم. معمولا کسانی که مهاجرت می کنند و منزلشان جای دیگری میشود، دیگر برگشتنشان سخت است. در این میان اگر به کلی نگذاریم که مهاجرت افراد صورت گیرد، معقول نبوده و با حقوق بشر سازگاری ندارد. اما در رویکردی به نام رویکرد شبکه ای، ما به دنبال بازگرداندن فرد مهاجر و یا جلوگیری از مهاجرت او نیستیم بلکه در او علقه به خانه ایجاد می کنیم. در این رویکرد ما باید این علاقه به بازگشت را تقویت نماییم. اگر این رویکرد وجود نداشته باشد، ما فرد مهاجر را به یک فرد درجه دو در کشور دیگر تبدیل نموده ایم.
پرتوی در ادامه نشست اظهار داشت: ما چند نوع فیلمنامه داریم، یک نوع آن اکشن است. اما نوعی فیلمنامه خیلی سخت وجود دارد که به ظاهر هیچ چیزی مثل عشق و نفرت و صحنه های اکشن و … در آن نیست ولی روندی در آن ما را غرق می کند و آن کشمکش درونی و زیرپوستی موجود در فیلمنامه است. تمام فیلمنامه های آقای کیارستمی همین خاصیت را دارد. درست مثل فیلم زیر درخت زیتون. این کشمکش پنهان ضرورتی ندارد که حتما قابل لمس باشد. یک بار از احمد شاملو پرسیدند چرا کتاب هایی که برای کودکان می نویسد، سنگین هستند؟ او گفت من چرا باید خم شوم تا کودک متوجه من شود؟ یک بار هم او سرش را بالا بیاورد و من را ببیند. در مورد فیلمنامه های اینچنینی هم این نکته صادق است. من به این نوع فیلمنامه ها بیشتر معتقدم و فکر می کنم مخاطب باید برای مشاهده فیلم دل مشغولی داشته باشد و به هدفی که من در فیلمنامه دارم، برسد. این هدف می تواند یا رسیدن به عشق باشد یا مهاجرت.
دکتر منجمی در ادامه گفت: با قضیه مهاجرت دو نوع برخورد را می توان داشت: می توان گفت مهاجرت یک اصل انسانی است و آدمی همیشه به دنبال خانه می گردد و منزل به منزل حرکت می کند تا آن را بالاخره پیدا کند. همه ما بی خانه ایم درست مثل مثالی که دکتر نمازی به آن اشاره کرد. ما اگر به خانه ای که داریم به شکل یک فرایند تکنیکال نگاه کنیم که قرار است نیازهایمان را برطرف کند، و به آن نگاه ابزاری داشته باشیم، خانه را تبدیل به منزل می کنیم و همیشه آواره می مانیم. اما اگر فکر کنیم که حتی پشت یک کامیون می توان زندگی کرد، می توانیم سرانجام به آرامش برسیم.
دکتر نمازی اظهار داشت: طفل خردسال در فیلم کامیون را نباید فراموش کنیم. انگار این طفل در تفسیرهای ما گم شده است. جنگ بزرگترین آسیب را به کودکان وارد می کند. اضطرابی که به این کودک وارد می شد، خود را به طور مشخص در آینده نشان خواهد داد. در این فیلم یک مثلث وجود داشت که یک ضلع آن رهاشدگی و گم گشتگی بود که راننده کامیون، زن، پسر و طفل داشتند. ضلع دیگر فقدان بود. در واقع فقدان می تواند شروع و بخش مهمی از بیماری ها باشد. درمانگران شناختی همیشه به دنبال یافتن این فقدان ها هستند. با این حال زن در فیلم کامیون ضلع دیگر مثلث یعنی امید را شکل داد. وطن فقط یک مکان نیست بلکه یک انگاره ذهنی نیز می تواند باشد. در پایان باید بگویم مراقبت امری فی نفسه زنانه است. نه این که مردان نمی توانند مراقبت کنند، اما مراقبت بیشتر به سمت زنان می غلتد. زن ایزدی در فیلم کامیون نه تنها دچار فقدان شده بود، بلکه نقش مراقب را هم داشت. حتی راننده کامیون که باید نقش مراقب داشته باشد، مورد مراقبت زن ایزدی قرار می گیرد و وقتی قرار است میزبان باشد، میهمان می شود. این زن از خاکستر مصیبت معنای زندگی را خلق می کند و سلامت اجتماعی و پرچم زندگی را بالا می برد.
مرادی گفت: نمی دانم باید متاسف باشم یا نه. در سینما امروز آنقدر افراد سطحی نگر و راحت طلب شدند که به عمق مسائل دقت نمی کنند. فیلم هایی که نیاز به تفکر دارند را دقیق نمی بینند و به دنبال طنز در سینما هستند. اگر این افراد خود را محک بزنند، متوجه می شوند که سینما جایی است که می توانیم روی خیلی چیزها فکر کنیم و باعث حل مشکلات شویم.
سومین جشنواره ملی فیلم سلامت، توسط موسسه ی آوای هنر از سوی وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی با هدف نمایش آثار ایرانی با محوریت نقش سلامت در زندگی انسان و با شعار سلامت از تاریخ یک تا پنجم شهریور ۹۷ به دبیری محمد کیاسالار در حال برگزاری است.
ارسال نظر