«سوم شخص غایب» جدیدترین ساخته سینمایی وحید نیکخواه آزاد فیلمی ساده و صمیمی است؛ اثری کم خرج، بی ادعا که در فضای آموزشی و تربیتی ساخته شده و از زاویه دید کودکان مسائل بزرگ و مهمی همچون رفاقت، انسانیت و مهرورزی را بیان می کند. بیانی که شاید در لحظاتی از فیلم کلیشه ای و تکراری به نظر برسد اما به دلیل پرداخت ظریف روایت فیلمنامه و تمهیدات کارگردان از این گذرگاه عبور کرده است.
«سوم شخص غایب» اثری واقع گرایانه است؛ این فیلم به دلیل پرداخت بسیار مناسب فیلمنامه و شخصیت پردازی های اصولی به دل مخاطبان نوجوان می نشیند و می تواند با آن ها ارتباط برقرار کند. «سوم شخص غایب» در واقع برای مخاطبان هدفش اثری متقاعد کننده است. البته نکته قابل تأمل آنجا است که امروزه اغلب فیلم های رئال در سینمای ایران دارای ریتم های کند و کشدار و فضاهای تصنعی هستند و بالعکس در فیلم های عروسکی ما شاهد رنگ و نور و آواز و جلوه های ویژه کامپیوتری خاص برای فیلم ها هستیم اما در «سوم شخص غایب» می توان این ۲ فضا را دید، در واقع نیکخواه آزاد توانسته با تلفیق این ۲ فضای فیلمی ساده و بی زرق و برق بسازد که برای نوجوانان جذاب باشد.
البته ذکر این نکته ضروری است که این فیلم نمی تواند مخاطبان کودک را راضی نگه دارد و اصولاً بیشتر نوجوانان شهرستانی و از خانواده های سنتی تر می توانند با فیلم ارتباط برقرار کنند چرا که تصویری که نیکخواه در این فیلم به نمایش گذاشته مربوط به زندگی نوجوانان شهرستانی با صفا و یکرنگی های قدیمی است که این روزها در فضاهای مدرن شهری کمتر یافت می شود.
اما فیلم دوچ ساخته امیر مشهدی عباس که با حمایت کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ساخته شده اثری به شدت کلیشه ای است.
شخصیت اصلی فیلم «دوچ» پسر بچه ای به نام غلامرضا است که در روستایی واقع در شمال کشور زندگی می کند، خانواده او فقیر هستند و پدرش که کارگر است و بدهی فراوانی دارد، اغلب بچه های روستا دوچرخه دارند و این پسربچه نیز آرزوی آن را دارد که دوچرخه ای نو داشته باشد و بتواند با سایر بچه های روستا مسابقه دهد؛ پسر بچه به صورت اتفاقی آگاه می شود که اگر بتواند فردی بی سواد را باسواد کند یک میلیون تومان جایزه می گیرد و به همین دلیل سراغ پیرزنی جنگ زده و کرد با بازی ثریا قاسمی که ۹۰ سال سن دارد می رود و می خواهد که او را با سواد کند، پیرزن با تلاش های مکرر پسربچه و دوستش باسواد می شود اما روزی که قرار است از نهضت سوادآموزی برای امتحان گرفتن از وی بیایند پیرزن می میرد اما در نهایت مسئولان نهضت برای پسربچه دوچرخه ای می خرند و به او هدیه می دهند و پسربچه در نهایت به آرزوی دیرینه خود می رسد.
نگاهی گذرا به خلاصه داستان این فیلم نشان می دهد تا چه میزان «دوچ» بر اساس کهنه کلیشه های هزاران بار تکرار شده و نخ نما شده و بی کیفیت ساخته شده است. «دوچ» اثری الهام گرفته شده از منابع و فیلم هایی غیرجذاب است و متأسفانه از هیچ یک از منابع ارزشمند و جذاب و جدید استفاده نکرده و سعی ندارد تا حتی مخاطبان هدف خود را سرگرم کند.
گویا سازندگان این فیلم و حتی کانون پرروش فکری کودکان و نوجوانان که سال ها است در حوزه تولید آثار سینمای کودک دچار رخوت شدیدی شده نمی دانند نسل کودک و نوجوان هر روز با تغییراتی مواجه می شود و دغدغه های کودکان امروز متفاوت از دوران کودکی آن ها و حتی ذهنیتی است که ایشان از آن ها دارند و به همین دلیل این فیلم را بر اساس کهنه کلیشه های رایج در فضای روستایی ساخته اند.
در نهایت آنکه متأسفانه مسئولان و سیاست گذاران و متولیان سینمای کودک چه در بنیاد سینمایی فارابی باشند چه در کانون پرروش فکری کودکان و نوجوانان، چه فیلمسازان مستقل باشند چه فیلمسازان وابسته به دولت هنوز به این باور نرسیده اند که در هر اثر هنری روح فانتزی می تواند چاشنی شیرین تر و جذاب تر کردن آن اثر باشد.
فانتزی شیوه بیانی است که در آن، اصول و قواعد معقول و واقعی جهان علّی را به هم میریزد تا جهانی دلخواه خود پدید آید و همین، محمل مناسبی است تا بتوان برای بیان سرگذشت ها و ماجراهای هیجان انگیز و شوق آور، به رمز و راز و جادو روی کرد. اما متاسفانه این امر مهم نیز در تولیدات سینمای کودک ایران طی دهه های اخیر به طول کلی به فراموشی سپرده شده است. در واقع بی توجهی به عنصر مهم فانتزی در آثار سینمای کودک باعث شده تا فیلم های کم مایه و تکراری و نازلی همچون «دوچ» ساخته شوند که هیچ حرف جدی و جدیدی برای گفتن ندارند؛ نیازهای کودکان امروز را نمی شناسند و همچنان وامدار فیلم های سطح پایین دهه ها قبل هستند!
در واقع فیلمسازان دچار یک سطحی نگری عمیق در کلیت فیلم هایشان شدند که همانا توجه به سن و سال مخاطبان شان بود، همین امر باعث تنزل چشمگیر و به یک باره فیلم ها گردید، دلیل این امر آن بود که فیلم سازان کودک را فراموش کرده و تنها به نام ساخت فیلم برای کودکان بسنده نمودند و در آثارشان به دغدغه های خود پرداختند، کودکان که به ناگهان تخیل و فانتزی را در سینمای محبوب شان فنا شده دیدند از این فیلم ها استقبال به عمل نیاورده و سینمای کودک با افت و ریزش شدید مخاطب مواجه گردید.
سینمای کودک به عنوان یک گونه تخصصی و مهم قطعا نیازمند حضور و وجود متخصصانی است که نسبت به مسائل کودکان آگاهی کامل داشته باشند و برای فیلمسازانی که می خواهند در این حوزه خطیر مبادرت به ساخت فیلم نمایند کلاس هایی برگزار کرده و آن ها را با خصوصیات روحی، روانی و... کودکان آشنا سازند.
در نهایت باید به این امر صحه گذاشت که فقر فیلمنامه یکی دیگر از علت های نابودی سینمای کودک است؛ سینمای کودک در سال های ابتدایی به وجود آمدنش فیلمنامه نویسان بسیار خوبی داشت اما به دلیل عدم حمایت کافی این فیلمنامه نویسان، آنان به سمت گونه های دیگری از سینما رفتند و سینمای کودک را فراموش کردند. به همین دلیل بسیاری از فیلمنامه نویسانی که در حال حاضر در سینمای کودک فعالیت می کنند برای نوشتن فیلمنامه های خود اقدام به اقتباس های پیش پا افتاده و غیر کارشناسی شده ای از یک سری از کتاب هایی که طی سالیان اخیر بارها و بارها از آن ها برداشت های گوناگونی انجام گرفته می کنند که همین امر باعث تنزل هرچه بیشتر سینمای کودک شده است.
ارسال نظر