به گزارش سینماپرس، ولید درویش مستندساز و کارگردان سینمای سوریه است. او فعالیت گستردهای در تولید و توزیع کلیپهای مختلف برای تبیین فتنه شام داشته است. درویش اکنون از منطقه قنیطره به پارلمان سوریه راه یافته و نماینده مجلس سوریه است. او مهمان ویژه جشنواره عمار بود و در روزهای گذشته نشستهای متفاوتی با کارگردانها و فعالان مستند بحران داشته است.
متن کامل گفتوگو با ولید درویش در ادامه منتشر میشود.
-خوشحالیم که دعوت ما را پذیرفتید. خبرنگاران ما فعالیت گستردهای در پوشش رسانهای بحرانهای منطقه مخصوصا سوریه داشتهاند و سعی کردهایم تا در جنگ رسانهای منطقه نیز جریانساز باشیم.
یک زمانی دوستان شما با ما کار میکردند. ما یک شرکت رسانهای داریم و تعدادی از دوستان شما با ما کار میکردند و به همین دلیل این خبرگزاری را میشناسم. به نظرم شما اخبار واقعیت و حقیقت را به مردم منتقل میکنید. همیشه گفتهام که بهترین دوستان ما ایرانیها هستند.
- خودتان را معرفی کنید و بگویید چه فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی در سوریه انجام دادهاید؟
من کارگردان سینمای سوریه هستم و یک شرکت خصوصی تولیدی رسانهای به نام «سوریان» دارم که همراه با شریک ایرانیام تاسیس کردهام. این اتفاق مربوط به قبل از زمانی است که نماینده مجلس سوریه از منطقه قنیطره بشوم. کارهای کوتاه، داستانی، تئاتر، بلند و مستند تولید کردهام که آخرین کار من با عنوان «طریق الحیات» (مسیر زندگی) فیلم بلندی است که داستان حقیقی یک بیمارستان است که در منطقه جسر الشغور تحت محاصره تروریستها قرار داشته است. تاکنون کارهای متعددی توسط گروه ما تولید شده است. برای مثال، مستندی را راجع به مسیحیان، یهودیان و مسلمانان دمشق تولید کردیم. همچنین مستندی را با موضوع تونلهای جنگ تولید کردیم. در این مستند، زمانی که تروریستها داخل تونل بودند، ریسک کردیم و وارد تونلها شدیم و تصویربرداری کردیم. در سال ۲۰۱۴ و در ابتدای اشغال حلب، فیلمی را به عنوان «حلب، بالاخره روزی برخواهیم گشت» تولید کردیم و الحمدالله اکنون به حلب برگشتهایم. علاوه بر اینها یک فیلم کوتاه به نام «عشق یاسمین» را ساختهایم که از برخی جشنوارهها جایزه گرفته است. آخرین کار من به ماه فوریه سال ۲۰۱۸ برمیگردد. این کار یک تئاتر است که به جریان مقاومت و تاریخ سوریه از گذشته تا به امروز برمیگردد. در این تئاتر نگاهی به این موضوع داشتیم که ایرانیان در کنار مردم سوریه ایستادند و علیه تروریستها جنگیدند. این تئاتر چیزی حدود ۱۲۰ هنرور داشت.
- آشنایی مردم ایران با فرهنگ و هنر سوریها خیلی طولانی نیست اما بعضی از فیلمها و سریالهای سوری نظیر «مدیر کل» و «زکیه» که در تلویزیون ایران پخش شد، با استقبال خوبی همراه بود. خاطرم هست که وقتی سریال زکیه در ماه رمضان پخش میشد، مردم زیادی آن را تماشا میکردند. با این حال، سطح آشنایی مردم با فرهنگ و هنر سوریه در حد همین سریالهای تلویزیونی بوده است. کمی راجع به هنر سوریه قبل از وقوع جنگ صحبت کنید و بگویید که این هنر در چه سطحی بوده است؟
پاسخ دادن به سوالی که به قبل از جنگ در سوریه برگردد، کمی سخت است. اگر بخواهم از فرهنگ سوریه بگویم باید اشاره کنم که این کشور بعد از استقلال خود در سال ۱۹۴۸، اولین کشور در غرب آسیا بوده است که وزارت فرهنگ تاسیس میکند. سوریه مراکز نمایشی خوبی داشته است که میتوان به مرکز نمایش «حمراء»، «اپرا» و ... اشاره کرد. متاسفانه در حوادث جنگ سوریه، داعشیان به مراکز فرهنگی حمله کردند و آنها را تخریب کردند. همچنین در همین مسیر افراد زیادی را کشتند. برای مثال، یکی از کارشناسان خبره در حوزه میراث فرهنگی با نام «خالد» را در منطقه تدمر کشتند. قبل از حوادث اخیر در سوریه، ایرانیان بسیاری به سوریه میآمدند و در جشنوارههای مختلف که در لاذقیه، حلب و دمشق برگزار میشد، شرکت میکردند. خیلی از فیلمسازان ایرانی در جشنواره فیلم دمشق که یکی از مهمترین جشنوارههای سینمایی در منطقه بود، شرکت میکردند. باید بگویم که امروز نزدیکی بسیار خوبی بین فرهنگ ایران و سوریه وجود دارد. ما هفته فیلم مقاومت را در دمشق داشتیم که در آن زمان که در دمشق خمپارهاندازی میشد، افراد زیادی شرکت میکردند و خیلی از مردم فیلمهای ایرانی را تماشا میکردند. برای مثال، فیلم «به وقت شام» تا همین چند وقت پیش در سوریه در حال اکران بود و هزاران نفر از مردم سوریه به تماشای این فیلم نشستند. به نظرم امروز، فرصت خوبی برای همکاریها و فعالیتهای فرهنگی بین ایران و سوریه وجود دارد که میتواند در بخش هنر خود را نشان بدهد.
-قبل از جنگ داعش در سوریه، آن دفتر فیلمسازی را داشتید یا بعد از آغاز جنگ وارد این حوزه شدید؟
ما قبل از این که این حوادث در سوریه آغاز بشود، کار میکردیم. حتی از دوران بچگی نیز کار تئاتر در مدرسه انجام میدادیم که نام آن تئاتر «جوانان انقلابی» بود. دولت سوریه حمایتهای خوبی از ما داشت و ما در سال ۲۰۰۹ این شرکت را تاسیس کردیم و با بعضی از شرکتهای ایرانی نیز کار میکردیم. باید بگویم که بحران بر روی بسیاری از چیزها تاثیر گذاشته است و اوضاع نسبت به قبل تغییر کرده است.
-آیا قبل از وقوع جنگ در سوریه دغدغه انجام فعالیت هنری انقلابی و ایدئولوژیک در سوریه را داشتید یا بعد از ایجاد داعش، به سمت ساخت کارهایی با این موضوعات رفتید؟
قبل از وقوع حوادث در سوریه، فضا بسیار آرام بود و اگر میخواستیم چیزی از سوریه بسازیم با نگاه به باستانشناسی سوریه و معرفی فضاهای گردشگری و تفریحی سوریه ساخته میشد. البته باید بگویم که بسیاری از شرکتها نظیر شرکت ما، به جریان مقاومت در فلسطین نگاه داشت و راجع به آن کار میساخت. از سال ۲۰۱۲ به بعد تصمیم گرفتیم تا تمام آنچه که در سوریه رخ میداد را مستندسازی کنیم. بارها در مجلس سوریه اعلام کردهام که ما باید از ایران درس بگیریم چرا که آنان با این که بیش از ۳۰ سال از جنگشان گذشته است، هنوز هم از آن صحبت میکنند. ما هماکنون در مرحله مستندسازی هستیم و در ادامه با یاری خداوند به سمت فیلمهای داستانی نیز خواهیم رفت.
-آیا طول کشید که جوانان سوری بفهمند که علاوه بر جنگ نظامی، درگیر جنگ رسانهای نیز هستند؟ آیا بعد از ایجاد این فهم و شعور در بین جوانان هنرمند سوریه، شاهد رشد و شکوفایی در بین آنان و ساخت فیلمهای متنوع با موضوعات اینچنینی بودید یا خیر؟
سوال بسیار خوبی پرسیدید. چیزی که همه میدانند این است که تروریستهای داعش از رسانههای بسیار قوی سود میبردند و این تروریستهای رسانهای، همیشه یک رسانه با خود همراه داشتند. علاوه بر این، بیش از ۱۰۰ کشور و شبکه رسانهای به آنان کمک میکرد. برای مثال الجزیره، العربیه، شبکههای خلیجی، بیبیسی، شبکههای آمریکایی و ... عیله دولت سوریه کار میکردند و امروز با تمام امکانات ضعیفی که وجود دارد، رسانههای سوری تا حدی توانستهاند که با این جریان پرقدرت مقابله کنند. البته همراهی شبکههایی نظیر العالم، المنار و ... قابل ذکر است.
درباره نسل جدید نیز باید بگویم که رویشهای خوبی داشتیم. خود من جز اولین کسانی بودهام که به فریبهای رسانههای معاند پاسخ میدادم. برای مثال شبکه الجزیره ادعا میکرد که اکنون در فلانجا راهپیمایی است اما ما که میدانستیم این ادعا دروغ است، فیلمهایی را از این منطقه در یوتیوب قرار میدادیم و میگفتیم که صحنهای که آنان آوردهاند مربوط به جایی دیگر است. البته ما نتوانستیم که این کار را ادامه بدهیم چرا که با بودجه شخصی ساخته میشد. برای مثال، الجزیره فیلمی را پخش میکرد و میگفت که این صحنههای اعتراض در شهر حما سوریه است. روز بعدی نیز تصاویر دیگری را پخش میکرد و این جریان ادامه داشت. من به عنوان یک کارگردان نشستم و این تصاویر را بررسی کردم و متوجه شدم که این تصاویر مربوط به یک روز بوده است اما از زوایای مختلف فیلمبرداری شده بود و هر روز یکی از آنان را پخش میکردند. علاوه بر این ادعا میکردند که ۱۰۰۰ نفر آدم در آنجا بوده است در حالی که تنها ۱۰۰ نفر آدم بود. از این اتفاقات، یک فیلم ۳۰ دقیقهای ساختم و در آن تکراری بودن صحنهها را نشان دادم. به عنوان مثالی دیگر باید بگویم که فیلمی به نام «حریق» (آتش) داشتیم که در سازمان ملل نیز به نمایش درآمد. در آن فیلم با یکی از تروریستها مصاحبه میکردم. او میگفت که ما مردم را مجبور میکردیم که از مسجد بیرون بیایند و به یک منطقهای بروند. سپس به مدت ۵ دقیقه آنان را آنجا نگه میداشتیم و فیلم میگرفتیم و به شبکه الجزیره میفرستادیم. در حقیقت، به کمک این مستند، فریب رسانهای آنان را نشان دادیم.
- در مورد رویشها میان جوانان سوری صحبتی نکردید.
کارهای داوطلبانه، جهادی و انسانی زیادی در حوزه رسانه انجام شد. بعد از آن که دشمنان، سوریه را به داشتن سلاح شیمیایی متهم کردند و آمریکا اعلام کرد که به این کشور حمله خواهد کرد، بسیاری از جوانان اعلام کردند که حاضرند دوربین به دست گرفته و آن جنایتها را ثبت و ضبط کنند. باید توجه داشت که وضعیت اقتصادی و معیشتی مردم در سوریه خیلی خوب نیست و همه به دنبال این هستند که قوت روزانه خانواده را به دست بیاورند.
سوریه به دلیل جنگ و تحریمها تخریب شده است اما امیدواریم که توجه به فرهنگ و رسانه بهتر از امروز بشود. میخواهم از تمام ایرانیان دعوت کنم که کارهای مشترکی در سوریه بسازیم. مساله سوریه و مقاومت آن در بین مردم دو کشور مشترک است، خونهای زیادی در این منطقه ریخته شده است و از همین منظر، ایرانیان باید اولین کسانی باشند که در منطقه حضور پیدا کنند.
- آیا مستند و فیلمی از بحران داعش در این کشور وجود داشت که مورد استقبال مردم قرار گیرد؟ کدام محصول رسانهای تاثیر بیشتری در سوریه داشت؟
دو فیلم بود که در سوریه بسیار دیده شد و مورد استقبال قرار گرفت. یکی فیلم «دمشق زیر نور» بود و دیگری فیلم «حریق» (آتش) بود. این فیلم دو قسمتی بود و توسط خودم ساخته شده بود. این مستند به ۷ زبان ترجمه شد و توسط آقای بشار جعفری نماینده سوریه در سازمان ملل به تعداد زیادی از نمایندگان این سازمان ارسال شد. در این دو فیلم، با افراد حقیقی داعشی مصاحبه شده است. در کنار این آثار، فیلمهای دیگری نیز وجود داشت که مورد استقبال قرار گرفت. برای مثال، فیلم «هزار قابیل»، داستان کشتن یک برادر توسط برادر دیگر است و نمایش بسیار خوبی در سوریه داشت. همچنین فیلم «شریعت ضد قانون» به دروغپردازیهای علیه دین میپردازد. با این حال، باید بگویم که متاسفانه تعداد افرادی که به صورت جدی کار فیلمسازی در سوریه را انجام میدهند بسیار کم است و شاید در هر شهر یکی دو نفر وجود داشته باشد. دلیل این موضوع، عدم حمایتهای مالی و معنوی از این کارها است.
- فیلم حریق به فارسی نیز ترجمه شد؟
حقیقتا نمیدانم که ترجمه شد یا خیر اما باید بگویم که آقای رئوف شیبانی سفیر سابق ایران در سوریه این فیلم را دید.
- از جریان فیلمسازی مستندسازان جوان ایرانی در سوریه چه میدانید؟
اکنون فیلمنامه یک کار داستانی را نوشتهام که داستان حضور یک فیلمساز و خبرنگار ایرانی در سوریه است. من در شهر حلب یک ایرانی به نام محسن را دیدم که مستند میساخت. همچنین جوانان زیادی را در منطقه قنیطره دیدم که برای موسسه اوج فیلم میساختند. نکتهای که در مورد محسن برایم مهم بود این بود که هر کس میخواهد راجع به جنگ در سوریه فیلم بسازد، دو طرف جنگ را نمایش میدهد اما این فرد کسی بود که به مناطق آزاد شده رفت. مناطقی که ظاهرا آزاد شده است اما هنوز فکر تکفیری در آن وجود دارد. او به سراغ کسانی که مجروح شده بودند رفته بود و یک فیلم انسانی ساخته بود. به من میگفت که شاید این فیلم به یک نفر کمک کند تا وضعیتش بهتر شود. این موضوع برایم خیلی مهم بود.
- از مستندهای ایرانی که در مورد سوریه ساخته شده است، چیزی را دیدهاید؟
فیلمهای زیادی دیدهام. مجموعه این فیلمها خوب بوده است اما در این میان، فیلم «کویرس وطن کوچک من»، فیلمی است که باوجود آرشیوی بودن، اندیشه مقاومت را به ما یاد میدهد.
هم چنین فیلم «چهل روز در محاصره» که به نظرم برای موسسه اوج است، فیلم خوب دیگری است که در شهر حلب ساخته شده است. من امروز نمیخواهم که روی فیلمی ارزشگذاری کنم و بگویم که فلان فیلم خوب است و دیگری بد است. اما به نظرم این فیلمها، مکتب و مدرسهای است که باید از آنان یاد بگیریم. خود من هر جا که فیلمی از ایران اکران بشود، میروم و آن را میبینم.
- در جنگ صرفا نظامی و موشکی، چیزی که هدف قرار میگیرد، فرودگاه، پالایشگاه و زیرساختهای یک کشور است. میخواهم این سوال را بپرسم که چرا در یک سال گذشته، باید انبار تجهیزات تصویربرداری سازمان اوج در همان بدو ورود به خاک سوریه مورد هدف قرار بگیرد و منفجر بشود؟ ارزیابی شما از این اتفاق چیست؟
باید بگویم که اسرائیلیها عقده سنگینی از ایرانیان در گلو دارند. شما در مورد انفجار یک مجموعه از تجهیزات فیلمبرداری حرف زدید اما باید به شما بگویم که مسلحین به دستور ترکیه به مدت ۶ روز در بالای تل اربعین در حلب، منتظر بودند تا از ورود یک ایرانی که قرار بود با دوربین وارد شهر بشود، جلوگیری کنند. چرا که آنان میترسند که این روشنگریها به دست مردم برسد.
آنچه که به عنوان انقلاب در سوریه مطرح میشد، یک دروغ بیشتر نبود است و آنان از افشای این موضوع میترسیدند. دقت کنید که اسرائیل از هر چیزی که در برابرش بایستد، میترسد. از یک کودک با سنگ گرفته تا کسی که اسلحه به دست گرفته است. شما از دوربینی حرف میزنید که قطعا مشکلات بزرگی را برای آنان رقم خواهد زد. به نظرم آنچیزی که محور مقاومت در یکی دو سال اخیر شکل داده است، از نظر رسانهای بسیار مهم بوده است. من به شخصه اعلام میکنم که ما آماده هستیم که هر گونه کمکی که از دستمان بربیاید انجام بدهیم.
- حضور مستندسازان ایرانی در سوریه و انجام این کار به دلیل نگاه جهانی به محور مقاومت است. ما قصد دخالت فرهنگی در سوریه را نداریم و اگر در این کشور مستند میسازیم به دلیل نگاه ما به جبهه مقاومت است و نمیخواهیم بعدا بگوییم که این ما بودیم که سوریه را آزاد کردیم اما چیزی که از سوریه به عنوان نشانه حیات و زندگی به جهانیان نشان داده میشود، مشخصا برگزاری یک کنسرت روسی در پالمیرا نیست بلکه یک اتفاق فرهنگی بومی در پالمیرا است، این که هنرمندان آن منطقه دست به کاری هنری بزنند. نظرتان راجع به این مساله چیست؟
همه میدانند که چه کسی در سوریه دخالت کرده است و چه کسی در سوریه دخالت نکرده است. همه میدانند که ایران برای منافع خود در سوریه نجنگیده است و حتی معارضین نیز این موضوع را میدانند و صحه میگذارند که ایران برای منافع خود با سوریه نجنگید و برای حمایت ازمقاومت منطقه بوده است. البته من میخواهم این چیزی که گفتید را به خودتان برگردانم، تقصیر خودتان است! سوریه یک فضای باز است و هر کسی که بخواهد میتواند بیاید. شما به لبنان میروید و کار میسازید در حالی که فیلم ساختن در لبنان گرانتر از فیلم ساختن در سوریه است. مشکلی که وجود دارد این است که پخش فیلم در سوریه، چه روسی باشد و چه ایرانی، مردم سوریه از آن استقبال نمیکنند و دوست دارند که از نگاه خودشان دیده شوند. برای مثال، یک کار تئاتر توسط اوج به اینجا آورده شد اما مورد استقبال چندانی قرار نگرفت. با این که این کار از نظر ایده و کار هنری خوب بود اما مردم سوریه، زیاد آن را دوست نداشتند چرا که خودشان را در آن نمیدیدند. مردم آن تئاتر را دیدند و مخاطبان بسیاری هم داشت اما برایشان مهم نبود که چه چیزی در آن گفته میشود و برایشان مساله نبود. در تئاتری که خودمان برگزار کردیم، صدای برادران و خواهران دینیمان را پخش کردیم. در آنجا صدای آقای بشار اسد را آوردیم که از ایران تشکر میکرد و سپس پرچم ایران در کنار دیگر پرچمها آوردیم. از نظر اقتصادی باید بگویم که سوریه از نظر هزینهها ارزانتر است و به نظرم افکار نزدیکی بین ایران و سوریه وجود دارد که میتواند کمک کند.
-کنسرت روسی در پالمیرا چه تعداد مخاطب داشت؟
مخاطبان زیادی داشت. روسیه از آن وضعیت سوء استفاده کرد. برای مثال رفت و آمد به آن کنسرت را رایگان کرد و مردم را با اتوبوس به پالمیرا برد. حتی از اتحادیههای هنری خواست که اعضای خود را به آن کنسرت بیاورند. البته ممکن است که اگر یک بار دیگر چنین برنامهای برگزار شود، مردم نیایند. سوریه نخبگان فرهنگی خوبی دارد و اینگونه نیست که کار فرهنگی را اصلا دنبال نکنند.
- سوال آخر این که چرا نماینده مجلس شدید؟
این سوال را در سوریه نیز جواب دادم. ما در تلویزیون نگاه میکنیم و میبینیم که فلان مسئول وجود دارد و کار میکند. با خود گفتم که اگر من جای او بودم فلان کارها را انجام میدادم. همانطور که اشاره کردم، شرایط اقتصادی در سوریه خوب نیست بنابراین تصمیم گرفتم که این تجربه را داشته باشم تا ببینم که میتوانم چنین کاری را انجام دهم یا خیر. در منطقه خودمان ۱۲۳ هزار رای آوردم.
- یعنی هدفتان بیشتر اقتصادی بود؟
من بحثهای سیاسی را دنبال نمیکنم اما در مجلس به دنبال بحثهای فرهنگی، هنری و مذهبی و البته معیشت مردم هستم.
*تسنیم
ارسال نظر