دوشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۷ - ۲۱:۱۲

قطب‌الدین صادقی:

ما با این همه امکانات از یک هنر، یک حرفهٔ پست آفریدیم/ پول‌هایی که نوکیسه‌ها در تئاتر و در سینما آوردند، شرم آور است

قطب الدین صادقی در نشست خبری فیلم «انارهای نارس» در جشننواره فیلم فجر

سینماپرس: قطب‌الدین صادقی معتقد است تئاتر امروز ما نسبتی با فرهنگ ما ندارد. او از نیاز به تئاتر ملی می‌گوید و معتقد است در سفرهایش می‌فهمد تلاش‌هایش چه تأثیری برای دوستداران تئاتر گذاشته است.

 قطب‌الدین صادقی برخلاف بسیاری از هنرمندان مسیر متفاوتی را در این سال‌ها طی کرده است. نسبت به دیگران علمی‌تر حرف می‌زند، مستندنگاری می‌کند و خودش می‌گوید در آستانه انتشار کتابی است تا افکار و عقایدش در حوزه تئاتر را به شکل مکتوب در اختیار علاقه‌مندان قرار دهد، هر چند او در تمام سال‌های حضورش در تئاتر ایران در فضای ژورنالیستی فعال بوده است. صادقی اما کمتر چیزی را می‌گوید که عموم خوششان بیاید. او کمی رک‌تر سخن می‌گوید و همین رک‌گویی گاهی اوقات شک‌آور بوده است. مسیر متفاوت صادقی اما به حرف‌هایش بازنمی‌گردد.

صادقی برخلاف عموم هنرمندان وابستگیش به دولت را کاهش داده، برای خودش سالنی تدارک دیده و با گروهی از جوانان تحت آموزش خود به شکل مداوم نمایش روی صحنه می‌برد. فضای سالن شانو بیش از تصور ما جوان است، جوانانی که در طبقه دوم تماشاخانه تمرین می‌کنند و زیر نظر صادقی آموزش می‌بینند و در طبقه همکف آموزه‌های خود را روی صحنه می‌برند. به عبارتی قطب‌الدین صادقی یک کمپانی/آکادمی راه انداخته است همانند آنچه در اودین می‌یابیم؛ اما در ابتدای راه. در ایام جشنواره فجر نیز شانو و صادقی در بخش به‌علاوه فجر با چند اثر از جمله دو نمایش شخص قطب‌الدین صادقی حضور دارد. همه اینها بهانه‌ای شد برای گفتگو درباره وضعیت امروز تئاتر و نگاه صادقی به آثار اخیرش.

***

آقای صادقی وقتی به جدول جشنواره فجر نگاه می‌کنیم این احساس به وجود می‌آید که نسبتی میان جامعه امروز ایران و تئاتر مرسوم کشور وجود ندارد. ارزیابی شما نسبت به این مسئله چیست؟

طبقه نوکیسه منتقد نیستند

 صادقی: از پایان جنگ به این سو جامعه به طرف یک نوع رفاه نسبی حرکت کرد. جنگ تمام شد و دو اتفاق افتاد. یکی اینکه طبقهٔ نوکیسه پیدا شدند، طبقه نوکیسه منتقد نیستند. شرایط به سودشان هست، بسیار محافظه‌کار هستند، در هنر به دنبال نقد نمی‌گردند که چیزی را تغییر بدهند. برعکس دنبال تفنن هستند. حالا پول دارند، امکانات دارند و می‌خواهند سرگرم شوند و بهترینش این تئاترهای تجاری پول محور یا نمایش‌هایی است که هیچ محتوایی ندارد و ۲،۳ بازیگر معروف اجرا می‌کنند. مسئلهٔ دیگر این است که متأسفانه بعد از این دوره آقای منتظری یک کار بسیار بزرگ و اساسی کرد، نهادهای تئاتری را در تهران و شهرستان‌ها راه انداخت. یکی از کارهایی که کرد ارتباط ما را با خارجی‌ها برقرار کرد. منتظری گروه‌هایی را به خارج فرستاد، گروه‌هایی را به ایران دعوت کرد. ناگهان پای بچه‌های ما به خارج باز شد و برای مدتی هر چه ساختند برای این بود که به یک جشنواره خارجی بروند. کارها  کم‌حرف، گنگ، بدون ابهام، بدون ارتباط‌های منطقی و فکری با جامعهٔ ایرانی شدند.

وقتی که به سمت تئاتر غربی، تئاتر انتقادی رفتیم،  تئاتر دیالوگ را انتخاب کردیم

من توضیحی دادم، ما وقتی که به سمت تئاتر غربی رفتیم - تئاتر انتقادی، تئاتر مداخله‌گر، تئاتری که بتواند پایه‌های پوسیده قاجار را بلرزاند - تئاتر دیالوگ را انتخاب کردیم؛ وگرنه انواع تئاترهای دیگر هم داشتیم، تعزیه، عروسکی، نقالی، ما با نمایش سنتی همه کارها را راه می‌انداختیم، دخالت اجتماعی نداشت، برای همین رفتیم به سمت غرب. برای اینکه ما بتوانیم انتقاد بکنیم. به جامعه و مردم تئاتر را وصل بکنیم. الان درست عکس این شده. ما دیگر جنبه‌های انتقادی نداریم و تفاوت‌های خودمان را با تئاتر غربی داریم از بین می‌بریم. به طرف ایسلومیلاسیون می‌رویم. نه به طرف شباهت‌سازی،  یعنی آنچه که تئاتر ما را زنده کرد وجه اجتماعی‌اش بود. الان آنچه که تئاتر ما را ضعیف می‌کند این است که از بعد اجتماعی دور می‌شوی و این به خصوص برای دهه ۷۰ به این طرف است که پای داوران خارجی باز شد. یک عده بنا به ذوق خارجی‌ها کار کردند، کپی کردند که به این جشنواره‌ها دعوتشان کنند.

  موفق بودند؟

صادقی: یک عده رفتند، شبیه خودشان بودند، آن‌ها که فایده ندارد.

مثلاً امیررضا کوهستانی ساخته‌هایش شبیه غربی‌ها بود؟

رقص روی لیوان‌ها دقیقاً فیلم کیشیلوفسکی است

صادقی: دقیقاً، مثلاً نمایش رقص روی لیوان‌ها را دیدم دقیقاً فیلم کیشیلوفسکی را آورده پیاده کرده، یعنی به نظرم الگوها کپی آنها بود. یکی این بود. مذاق بچه‌ها تحریک شده بود که جشنواره‌های خارجی بروند. یکی تربیت دانشگاهی ما است که غلط است. کسانی که در دانشگاه الان درس می‌دهند تئاتر ایرانی را نمی‌شناسند، فرهنگ ایرانی ندارند، با جامعهٔ ایرانی زیاد در تماس نیستند و فرهنگ و کشورشان را هم زیاد دوست ندارند. بیشتر شیفتهٔ معلومات و جزوات و... هستند و بعد اینها الگوی بچه‌ها هستند. با ۴ تا جزوه پست‌مدرنیست بچه‌ها را ای‌نطور تربیت کردند که تئاتر یعنی این چیزهاست.

بسیاری از این آقایان در هیچ زمینه‌ای خلاق نیستند؛ در نتیجه الگویی که دست بچه‌ها دارند الگوی غلطی است. الگوی دانشگاهی مطلقاً تابع جزواتی که از کشورهای دیگر ترجمه کردند. به نظر من این دو دلیل باعث این جامعه شده است. ما الان یاد گرفتیم تئاتر یک چیز شبهه روشنفکرانهٔ مستقل از مردم، بیشتر یک پوز روشنفکری است. با نمایش‌هایی که نه شخصیت ایرانی دراد و نه موضوعش از فضایش ایرانی نشئت گرفته باشد. بیشتر هم کپی فیلم هستند.  این به نظر من غلط است. ما تولیدمان کجاست؟ آنچه به فرهنگمان اضافه کنیم کجاست؟ به نظر من از آن چیزهایی است که در درازمدت ضربه می‌زند یعنی درست که تئاتر نه مال طبقهٔ کارگر است نه مال طبقهٔ کشاورزی، پولدارها هم بیشتر چهره‌های پرزرق و برق می‌خواهند، چیزی که در تالار وحدت باشد، در واقع از نظر جامعه‌شناسی سیاسی این‌ها تصاویری را می‌خواهند که بازتاب طبقهٔ خودشان باشد، نمایش‌های فقیر دوست ندارند. طبقهٔ متوسط دلیل سومی است که می‌خواستم بگویم، این است که طبق تحقیقاتم، مخاطبان ما طبقهٔ متوسط بین ۱۸ تا ۶۰ سال سن هستند یا دانشجو هستند یا تحصیلات دانشگاهی دارند، یعنی طبقهٔ متوسط فرهیخته است، متأسفانه به مرور بعد از انقلاب هسته‌های روشنفکری نابود شد و دیگر آن قشر روشنفکر نابود شدند.

دههٔ ۴۰ اگر در سنگلج یک نمایش اجرا می‌شد یک اتفاق ملی بود

آنهایی که با تئاتر می‌اندیشیدند، فکر می‌کردند، الان یک قشر دیگری آمده، روشنفکر نیست، دانشجو هستند؛ ولی آنقدر به سطح آمده سوادشان، مثلاً یکی از همین دانشگاه‌ها ۶۰۰ دانشجو گرفته بدون کنکور، از من پرسید علی رفیعی کیه، نام اکبر رادی را هنوز دانشجوی تئاتر نشینده، این مخاطب واقعی نیست، متاسفانه با نابود شدن هسته‌های روشنفکری در اثر تحولات سیاسی اجتماعی، مخاطبین واقعی تئاتر ما که دنبال این مسائل بودند از بین رفتند. مثال می‌زنم دههٔ ۴۰ اگر در سنگلج یک نمایش اجرا می‌شد یک اتفاق ملی بود. الان دیگر این گوهنیست، آن مطبوعات، آن مجلات، آن هسته‌های روشنفکری دیگر وجود ندارند، تئاتر افتاده وسط یک عده تفنن‌طلب، اهل چت و موبایل و...

  سانسور هم دلیلش بوده یا نه؟

جمهوری اسلامی برای اینکه اندیشه را نگه دارد تن را رها کرده

صادقی: نه، به نظر من بخشی از سانسور که قد علم کرد، جلوی بعضی از نمایش‌هایی ایستاد که دارای محتوای اجتماعی بود. ممکن است این مؤثر باشد ولی به نظر من در درجهٔ آخر قرار دارد. سانسور چشم می‌بندد به روی بسیاری از شوخی‌های جنسی و حرکات جلف.  الان کم و بیش آمدند سراغ حرکات، سراغ تن. اندیشه که کنترل شد، البته همهٔ اندیشه‌ها را هم کنترل نمی‌کنند. بعضی وقت‌ها عقلشان نمی‌رسد، تحلیلشان کامل نیست. به نظر من سانسور هم ممکن است یک نقشی داشته باشد؛ ولی خیلی کمرنگ. خیلی جالب است، تمام سوژه‌هایی که برای فرهنگ کنونی نیست، آنقدر حساسیت به خرج نمی‌دهند.

در شوروی سابق با وجود خفقان سیاسی متون نمایشی به شدت انتقادی بودند و به هر نحوی علیه جریان فاسد اعتراض می‌کردند. با اینکه معتقدم فضای ما بازتر از وضعیت شوروی است؛ ولی تمایلی در انتقاد از شرایط اجتماعی و فرهنگی وجود ندارد.

ما دیدگاهمان یک دیدگاه توأم با اعتماد به نفس نیست، حتی در انتقاد

صادقی: این ایراد ماست، یعنی ما به شدت شیفته غرب شدیم. برآمده از یک عقده خود کمتربینی است که هر چی که مربوط به خود ما باشد از شما دوری می‌کنیم. این به نظر من ایراد دارد. یعنی ما دیدگاهمان یک دیدگاه توأم با اعتماد به نفس نیست، حتی در انتقاد. حتی در تحلیل مسائل روز.  به گمان من ارمنی‌ها و روس‌ها کمتر دچار چنین چیزی بودند. ارمنی‌ها یک موضعگیری نسبت به روس‌ها داشتند و زیر حکومت آنها بودند. اتفاقاً آنها در این زمینه منتقدتر هستند. طنز عنصر اجتماعی انتقادات، یعنی برخلاف نمایش‌های مضحک میان پرده‌ای این‌ها بوف است. بیشتر یک خنده‌ای می‌آورد، ریشه‌ای مسئله‌ای را عنوان نمی‌کند.

در این دوره با این همه امکانات از یک هنر، ما یک حرفهٔ پست آفریدیم

آن موقع مخبرترین روشنفکران بودند، منتقدین بودند. به طرف تئاتر رفتند. الان نمی‌خواهم توهین بکنم؛ ولی اغلب کسانی که تئاتر کار می‌کنند روشنفکر نیستند. به عنوان یک حرفه نگاه می‌کنند، آن‌ها در صدر مشروطیت در دارالفنون، از یک حرفه، یک هنر بزرگ آفریدند. در این دوره با این همه امکانات از یک هنر، ما یک حرفهٔ پست آفریدیم. با آن پول درمی‌آوریم، سرگرمی الکی می‌کنیم یعنی آنهایی که هنوز در جامعهٔ ما روشن‌اندیش هستند، معتقد هستند، آن‌ها کارهایشان هنوز خیلی خوب است؛ ولی زیاد شده. الان می‌گویند ۱۳۰ تا نمایش هر شب روی صحنه است، یک زمانی، سنگلج بود، تئاتر مولوی بود، تئاتر شهر بود، کم بود ولی تأثیرگذار بود. تئاتر اجتماعی‌ترین هنر محسوب می‌شد. الان هر ننه‌قمری می‌رود تئاتر را می‌گیرد، نه سواد دارد، نه تحصیلات دارد.

  این‌ها یک نگرش داشتند. می‌گفتند در برلین شبی انقدر نمایش اجرا می‌شود ما اگر بخواهیم برسیم به سطح فرهنگی برلین یا فرانسه باید تعداد تئاترها را زیاد کنیم. این شعار آقای قالیباف بود دیگر، پس ما باید اینکار را بکنیم و شد شعار عمومی.

توسعه‌ای که دادند به قیمت نابودی تئاتر هنری فرهنگی یا روشنفکری تمام شد

صادقی: به نظر من از پایه اشتباه بود، در پاریس هر شب ۶۰۰ نمایش روی صحنه است؛ ولی آنجا هم بزرگترین اپراها هست، هم بزرگترین تئاترهای دولتی است. همه نوع تئاتر برای همه نواع اقشار هست. اینجا توسعه‌ای که دادند به قیمت نابودی تئاتر هنری فرهنگی یا روشنفکری تمام شد. ببین چه گیری می‌دهند به نمایش اکبر رادی؛ چون که راجع به جامعه ایرانی کم و بیش یک تحلیل درست می‌دهد. ولی به آن جفنگیاتی که شبه‌تئاترهای لاله‌زاری هستند، تا قلب تالار وحدت یا جاهای دیگر را گرفتند کاری ندارند، این یعنی یک ضعف در مدیریت است.

  یعنی عدالت در توزیع را نداشتند فقط ساختند.

صادقی: الان هم عملاً تئاتر یک سره به دلیل این کیفیت تفننی‌ و کمیت گرایی‌اش رفته زیر نفوذ و در اختیار طبقه نوکیسه. آن‌ها هستند سرنوشت یک نمایش را تعیین می‌کنند. حاضرند تا ۲۸۰ هزار تومان پول بلیت بدهند اگر یک چیز باب دندان آنها ساخته شود؛ ولی تئاترهای کوچک، جدی، فرهنگی و هنری که اصلاً این‌ها اعتنا نمی‌کند.

  تولید کننده عمومی این نمایش‌ها از همان طبقه اولیگاریش هستند.

پول‌هایی که نوکیسه‌ها در تئاتر و در سینما آوردند، شرم آور است

صادقی: دقیقاً، اصلاً یک جور پولشویی است، پول‌هایی که این‌ها آوردند در تئاتر و در سینما شرم آور است، آن‌ها کی هستند؟ این پول‌ها از کجا آمده؟ این هم یک مسئله دیگر است، آن‌ها حتی چند تا سالن ساختند.

  برسیم به نمایش خودتان، شما از مروارید تا الان متنی ایرانی کار نکردید.

صادقی: چرا، من یک نمایش دیگر می‌خواستم شروع بکنم، بازیگرمان رفت سر فیلم. به اسم سکوتت برای کشتنم کافی است، در مورد چهار شکل خشونت در جامعهٔ ایرانی است، خودم نوشتم، در مورد ۴ شکل خشونت در جامعهٔ ما، چیزهایی که اصلاً ساخته شدند برای اینکه خشونتی را از بین ببرند؛ ولی ما به دلیل کج‌فهمی، خودخواهی یا بی‌عدالتی‌های اجتماعی دقیقاً از آن شکل خشونت‌آمیزی استنباط کردیم. الان ۲ نمایشنامه دیگر هم نوشتم که هنوز هیچ کس ندیده، یکی را خواستم برای نوروز در تئاتر شهر کار بکنم.

  در این مدتی که من دانشجو بودم و فارغ‌التحصیل شدم هیچ وقت در این مدت نمایشنامه خارجی کار نکردید.

صادقی: نه، باغ آلبالو، اولین محصول آکادمی‌ ماست، یعنی با دانشجویانی که یکسال کار کردم این نمایش را اجرا کردم و دنبال این اثری بودم که بتواند رئالیسم را از نوع رئالیسم امپرسیونیستی به این بچه‌ها بیاموزد. چنان بارشان آوردم که براساس سبک استانیسلاوسکی باشد،  دوم این‌ها بتوانند با این آموزه‌ها در سینما و تلویزیون هم شانسی داشته باشند، چخوف بهترین بود، این هم که کار کردم  مال ۲۵ سال پیش هست، ایرانی است ولی پر از ارجاعات جامعه ماست. این هم چون بچه‌ها بودند کار کردیم و گرنه من می‌خواستم سفرنامه آبجی‌مظفر را کار کنم یا همین نمایش سکوتت برای کشتنم کافی است، یک نمایش دیگر هم کار کردم در جشنواره فجر، آقای طاهری معروف که آمد جلویش را گرفت. اسمش طلسم صبح بود که ۲ تا اجرا کردیم و در جشنواره ماند.

  چرا نگذاشتند؟

می‌خواهم روی مفرق‌های لرستان کار بکنم

صادقی: آن آقای طاهری نگذاشت، بعد از رفتن ایشان هم من درگیر اینجا شدم و تمرکز نداشتم ؛ولی یادگار گادر  کار کردم که یک اثر کاملاً تجربی بود. قبل از مروارید بود. آن یادگار گادر یک تجربه مدرن براساس نقوش جام زرین حسنلو است که  ۳۲۰۰ سال پیش ساختند. ۲۸۰۰ سال پیش هم با ویران کردن آن شهر این رفت زیر قصری که سوزانده بودند تا ۱۳۵۸ کسی نمی‌دانست همچین چیزی هست، بعد که کشف کردند دیدند اطراف این نقوشی هست که ۱۰۰ ها کتاب و رساله نوشتند. من داستان نقوش را درآوردم تبدیل به نمایش کردم. یعنی در دنبالهٔ همان کاری است که پیکره‌های بازیافته در پیش بود. آن نمایش براساس فیگورها یا نقوش انسانی سفال‌های فلات ایران بود، الان هم می‌خواهم روی مفرق‌های لرستان کار بکنم، یکی از کارهایی که می‌کنم، کارهای تجربه‌ای براساس اسطوره‌ها است، من از خارج الهام نمی‌گیرم.

  برای همین سعی نمی‌کنید که متون یونانی با آن شکل و شمایل اجرا کنید.

صادقی: نه، بیشتر مکانیزم‌های خلاقیت هنر در فلات ایران را کشف می‌کنم، می‌خواهم ببینم پیش از نقوش چیست، چرا این‌ها را ساختند.

  حالا در چند جلسه‌ای که شما سخنرانی داشتید حضور داشتم، شما دیدگاهی کاملاً متفاوت به جریان فکری غالب در ایران درحوزه آیین دارید.

صادقی: ما یک‌سری آیین‌ها داریم، یک‌سری شکل‌های نیایشی داریم که رابطه انسان را با ماورالطبیعه و رابطه انسان را با جامعه طبیعت تنظیم کرده، این‌ها سرشار از نمادها، رمز و رازها، موسیقی، حرکت و این‌ها است. نباید بگذاریم این‌ها از بین برود. یکی از وظایف ما پژوهش براساس این‌هاست و براساس این‌ها کارهای مدرن کردن با روح پژوهشی است. برای اینکه یک‌بار دیگر وارد چرخهٔ خلاقیت‌ها بکنیم. این یکی از دغدغه‌های من است و خیلی در این زمینه کار کردم. حتی کارهایی که کردم برای هر کدامشان مدیوم فرهنگی پیدا کردم. این یکی از ویژگی‌های کارهای من است که هیچ کس در ایران از این کارها نمی‌کند و اعتقاد دارم یکی از راه‌های رسیدن به تئاتر ملی همین‌ها است. از این نظر من بیکار نبودم.

  مطلب این بود که مروارید دغدغه‌های جدی داشت.

صادقی: الان ۲،۳ کار برای سال آینده داریم همه ایرانی است.

  شما می‌گویید کار مدیوم‌های رسانه‌های ایرانی را پیدا می‌کنید و فرهنگ خودمان را با آن منطبق می‌کنید. به کتاب نمایش در ایران بیضایی رجوع می‌کنم آخر سرفصلش با یک یأسی صحبت می‌کنند که انگار شدنی نیست دیگر.

تعزیه یک پدیده تاریخی است برای یک دوران خاص

صادقی: شدنی است، تعزیه یک پدیده تاریخی است برای یک دوران خاص. همه ژانرها برآمده از یک شرایط چهارچوب تاریخی ویژه هستند و خیلی بحث مفصلی بود. بیضایی درباره اضمحلال تعزیه راست می‌گوید. ژانرهای گوناگون محصول شرایط تاریخی خاص هستند. در یک‌دوره‌ای هم تعزیه بود، الان چیزهای دیگری جای تعزیه را گرفته، هوشمندانه‌تر است بگوییم از این استفاده بکنیم و این را به عنوان دستمایه استفاده کنیم بیاوریم در نمایش معاصر، یک‌جور ادامه بدهیم.

  ما تعزیه را از لحاظ فرعی استفاده نکردیم؟

تعزیه مقدس است، تئاتر یونانی برای خود یونانی‌ها هم دیگر مقدس نیست

صادقی: تعزیه مقدس است، مذهبی است، تئاتر یونانی برای خود یونانی‌ها هم دیگر مقدس نیست. ما گیرهای جهان سومی داریم. مدعیانی پیدا می‌شوند می‌گویند به مذهب توهین کردید، نمی‌شود. من خودم روی حضرت علی‌اکبر یک چیز مدرن انجام دادم، یک عده هستند فوری می‌آیند بازخواستش می‌کنند. یا یک تعزیه در مورد حلاج و مولانا کار کردم، می‌ترسم به مشکلات اداری بر بخورم.

  در این دوره نیاز چیست؟

ما باید دنبال آینده باشیم

صادقی: به نظر من مهمترین چیزی که لازم داریم فهم این است که ما باید دنبال آینده باشیم، آن‌هایی که آینده ندارند، دنبال گذشته هستند، تو نمی‌توانی فقط دنبال شکسپیر باشی، الان نویسنده‌هایی پیدا شدند در انگلستان مثل پینتر که در حد خودش یک شکسپیر معاصر است. این راه را باید ادامه بدهی. ما باید شرایطی فراهم بیاوریم که استعدادهای بزرگ بتوانند امکان خلاقیت پیدا بکنند بدون اذیت و آزار. البته که اذیت و آزار همیشه هست. مگر شکسپیر را کم اذیت کردند.

در فرانسه بزرگ‌ترین امکانات را به تئاتر ملی دادند

قرن ۱۹ شکسپیر را کشف کردند، همیشه این مسائل هست. آدم‌های بزرگ بعدها شناخته می‌شوند. به نظر من الان مهم‌ترین وظیفهٔ ما تأمین شرایط خاصی است که استعدادهای بزرگ و ناب بتوانند کار بکنند. حتی نباید قید و بند بگذاریم. باید بگذاریم کارشان را بکنند. مانع نگذاریم، الان به گمان من اگر دنبال این هستیم که تئاتر ملی می‌خواهیم اولین کار این است که وزارتخانه ۲ تا سالن را فقط برای کارهای ایرانی اختصاص بدهد، شما الان برو فرانسه، تئاتر ملی، تئاتر ملی است. بزرگ‌ترین امکانات را به تئاتر ملی دادند.

تئاتر شهر و تالار وحدت و ایرانشهر پر می‌کنیم از آثار خارجی یعنی مدیریت ما غلط است

اول تئاتر خودشان، ما این همه شعار می‌دهیم دروغ می‌گوییم. تئاتر شهر و تالار وحدت و ایرانشهر پر می‌کنیم از آثار خارجی یعنی مدیریت ما غلط است. مدیران ما بینش ندارند، من هنرمندان را زیاد مقصر نمی‌دانم. من مدیر را مقصر می‌دانم، بزرگ‌ترین تحول تئاتر را وقتی که سنگلج را شناختند ایجاد کردند، هم یکسری درام نویس پختهٔ ایرانی تربیت شد هم یکسری کارگردان صاحب سبک پیدا شد حتی طراحان دکور. الان مدیریت ضعیف است، واقعاً نیاز داریم به یک تعریف دوباره از خودمان، از تئاترمان، از فرهنگمان.

این همه شعار ضد خارجی می‌دهیم ولی عملاً برای خودمان هیچ کار نمی‌کنیم

این همه شعار ضد خارجی می‌دهیم ولی عملاً برای خودمان هیچ کار نمی‌کنیم. آن سخت‌گیری هم که برای تئاتر ایران می‌کنند برای تئاتر خارجی نمی‌کنند، آنقدر هم ناآگاه هستند، من یک نمایش رفته بودم. پیش یکی از این مدیران تا سالن بگیرم. گفت پیشنهادت چیه؟ گفتم ۶ تا نمایش، ۶ عدد را که نام بردم حتی یکی را هم نشنیده بود. گفتم هر کدام از شما بگویید من این را شروع می‌کنم. یکی اکبر رادی بود، یکی بیضائی بود، یکیش کار خودم بود، هیچ کدام را نمی‌دانست. مگر می‌شود یک مدیر همچین مجموعهٔ عظیم فرهنگی که تصمیم می‌گیرد در مورد تئاتر اسم ۶ نمایش بزرگ را حتی نشنیده بود. می‌خواهم بگویم ضعف در مدیریت است، نه اینکه هنرمندان آب پاکی را روی دستشان بریزیم. آن‌ها هم مسئول هستند در جایی؛ ولی واقعاً تقصیر بیشتر از جانب مدیران است. آن‌ها هستند که تصمیم می‌گیرند چی باشد، چی نباشد. شناختی فرهنگی ندارد.

  به آینده امیدوار هستید؟

صادقی: ما محکوم به خوش‌بینی هستیم و اگر بدبین باشیم باید مأیوس باشیم. دچار یأس و ناامیدی باشیم، باید برویم و در خانه بنشینیم. ما با هر قدمی که برمی‌داریم، هر نمایشی که کار می‌کنیم می‌شود شرایط را عوض کرد و آینده خوش‌بینانه است. موضع‌گیری من نسبت به آینده خوش‌بینانه است. نقس خلاقیت خوش‌بینانه است. من در همهٔ عرصه‌ها کار می‌کنم، درس می‌دهم، کتاب می‌نویسم، کارگردانی می‌کنم اعتقاد دارم به این پویایی که بالاخره این‌ها بی‌جواب نیست و واقعاً من بعضی شهرها که می‌روم می‌بینم تأثیر چقدر جدی و بزرگ بوده و خوشحالم از این بابت.

*تسنیم

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.