محمدعلی سلیمانی / قطعا فیلم سینمایی شبی که ماه کامل شد را می بایست موفق ترین اثر حاضر در سی و هفتمین دوره جشنواره فجر قلمداد نمود؛ اثری شاخص که با سیزده رشته نامزدی و نهایتا تصاحب شش سیمرغ، توانست رکورددار جوایز در جشنواره امسال شود. رکوردداری که با تصاحب سیمرغ بلورین بهترین فیلم؛ سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی؛ سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد؛ سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن؛ سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل زن؛ تقریبا تمامی سیمرغ های مهم و جوایز اصلی جشنواره فیلم فجر را از آن خود ساخت و به مهمترین خروجی صنعت سینمایی ایران در سال ۱۳۹۷ هجری شمسی مبدل گردید.
فیلم سینمایی شبی که ماه کامل شد، اگر چه به عنوان یک فیلم نیازمند کوتاه شدن زمان و به تبع آن بهتر شدن ریتم روایتی خود است؛ اما در مجموع از اثری شاخص در صنعت سینمای ایران است؛ اثری که از کارگردانی قابل قبولی برخوردار است و از نظر فنی کم نقص می باشد؛ اثری که بر اساس روایتی مستند از گروهک تروریسیتی عبدالمالک ریگی و مبتنی بر اعترافات عبدالحمید ریگی ساخته شده است و روایتی سینمایی از جنایات این گروهک تکفیری ارایه می نماید؛ شبی که ماه کامل شد اثری جذاب از برای مخاطبان خود است و پس از آنکه بیننده را با نحوه ازدواج عبدالحمید با دختری شیعه به نام فایزه منصوری به صورت کامل آشنا می سازد؛ اقدام به تشریح فعالیت های تروریستی این گروهک تکفیری نموده و کیفیت بریده شدن سر برادر زن عبدالحمید، یعنی شهاب منصوری در جلوی دوربین و پخش آن توسط شبکه العربیه و همچنین نحوه به قتل رسیدن فایزه توسط شوهرش در خواب و با شلیک گلوله را به تصویر می کشد. |
البته باید توجه داشت که فیلم سینمایی شبی که ماه کامل شد، سوای تمامی ویژگی های مثبت و قابل قبول فنی و سینمایی خود، از لحاظ محتوا دچار اشکالات اساسی است؛ اشکلات مهمی که به صحت مستندات به تصویر کشیده شده از جنایات گروهک تروریستی عبدالمالک ریگی و یا روایت یک سویه و نظرات وزارت اطلاعات در اثر و یا فاکتورگیری از اقدامات حمایتی این تروریست ها از فتنه گران ۸۸ و حتی نقش ایشان در وقایع پیش از انتخابات و عدم تبیین اقدامات امنیتی دولت دهم و شورای امنیت ملی کشور در دستگیری این تروریست ها و... و به طور کل موضوعاتی از این قبیل در این فیلم سینمایی ربطی نداشته و به نظر می رسد به نوع نگرش کارگردان و انعکاس تفکرات ایشان از اسلام و همچنین از فرقه های انحرافی و گروهک های تروریستی به ظاهر مسلمان مربوط می شود. نگرشی برآمده از سیاست ایدئولوژی زدایی که مورد پیگیری سیستم اجرایی کشور در بخش های مختلف و بالاخص فرهنگی می باشد. نگرشی که سعی دارد تا محیطی برآمده از خشونت و ایدئولوژی زدگی را عامل اصلی پرورش یافتن تروریسم تکفیری معرفی سازد و در نهایت مخاطب خود را به این باور برساند که برای جلوگیری از پیدایش چنین تفکرات سیاهی می بایست به سکولاریسم روی آورد و لیبرال شد!
فیلم سینمایی شبی که ماه کامل شد یک اثر استراتژیک است؛ اثری که با توانمندی و بلوغ کارگردانی همراه بوده و به خوبی توانسته با استفاده از تواناییهای فنی و صنعتی سینمای کشور، اقدام به خلق روایتی امنیتی و سیاسی از تاریخ معاصر ایران، در صورت و فرم بیگ پروداکشن نموده و مخاطب را مجذوب تماشای اثر سازد. اما سوای نظر از این مهم؛ کم بضاعتی کارگردان و شاید ضعف مبانی ایدئولوژیک ایشان موجب شد تا فیلم سینمایی شبی که ماه کامل شد به عنوان یک اثر توانمند و شاخص در ژانر سینمای استراتژیک، تاثیری وارونه بر مخاطب خود بگذارد و این تلاش هنری را به جهتی معکوس در راستای ارزش های انقلاب اسلامی و در تعارض و مواجهه ی مستقیم با نظام ها ی ایدئولوژیک مبدل سازد و در عین حال به تبلیغ غیر مستقیم سکولاریسم بپردازد و نوعی از ادبیات التقاطی و به شدت فمینیستی را تحت روایتی بظاهر امنیتی بیان و موجه جلوه دهد ...
این همه در حالی است که کارگردان اثر که در ظاهر ورژن ایرانی از کاترین بیگلو (Kathryn Ann Bigelow) را در اذهان مخاطب ایرانی یادآور می شود؛ در فیلم سینمایی شبی که ماه کامل شد، به سراغ مضمون های متداول و مورد انتظار از فیلمسازان زن نرفته و اگر چه توانمندی خود در ساخت یک اثر اکشن و سیاسی را به اثبات می رساند؛ اما باید توجه داشت که متاسفانه رویکرد اصلی کارگردان در ساخت چنین اثری محدود به همان خواسته های عموما زنانه و متداول در سینمای ایران می باشد و از این جهت است که فیلم سینمایی شبی که ماه کامل شد توانسته تا به بهانه ی داستان سیاسی و امنیتی خود از حمایت های مادی دولتی بهره مند شود و در عین حال مجالی مناسب برای ترسیم ذهنیت کارگردان از فضای ظلم به زنان گردد و اثر را به روایتی سینمایی از برای بیان خشونتی مردانه در بستر جوامع اسلامی مبدل سازد.
اگر چه ادبیات فمینیستی نرگس آبیار حتی در فیلم سینمایی شیار ۱۴۳ (محصول سال ۱۳۹۲ هجری شمسی) و یا قبل تر از آن و در فیلم سینمایی اشیا از آنچه در آینه میبینید به شما نزدیکترند (محصول سال ۱۳۹۱ هجری شمسی) نیز به چشم می خورد؛ اما باید توجه داشت که این شیب ملایم به سرعت در فیلم سینمایی نفس (محصول سال ۱۳۹۴ هجری شمسی) از سیر صعودی برخوردار شده و در نهایت به تصویرسازی این چنین پُررنگی در فیلم سینمایی شبی که ماه کامل شد می شود و این همه در حالی است که پوسته ی موجه این آثار موجب می شود تا تهیه کننده بتواند به راحتی اقدام به جذب حمایت های مادی نموده و البته به عنوان طنز؛ کاترین بیگلو شوهر جیمز کامرون (James Cameron) خود را به اسم دفاع از ارزش های انقلاب اسلامی، متقاعد به همراهی و بودجه گیری از سازمان ها و نهادهای اطلاعاتی و امنیتی کشور می سازد! |
البته باید توجه داشت که جشنواره سی و هفتم در شرایطی برگزار شده است که سیاست ایدئولوژی زدایی به نحوی شدید و گسترده مورد پیگیری قرار گرفته و در این میان پیکره عموم تولیدات سینمایی کشور را در برگرفته و موجب شده تا اغلب تولیدات سینمایی فاخر و حتی تولیدات استراتژیک در این دوره از جشنواره نیز به صورتی ویژه از آرمان ها و ارزش های انقلاب اسلامی خالی شوند و اعمال این سیاست تنها اختصاص به این اثر سینمایی ندارد؛ اما با این همه فیلم سینمایی شبی که ماه کامل شد را می بایست از جمله آثار سینمای استراتژیک قلمداد نمود که می توانست با کمی هوشمندی و درایت، به اثری شاخص در معرفی جمهوری اسلامی به عنوان یکی از قربانیان تروریسم غرب مبدل و به عنوان ترسیم کننده مظلومیت انقلاب اسلامی در جهان معرفی گردد.
در مجموع اگرچه تمام سیمرغ های ساخته شده برای جشنواره امسال به صورتی ویژه وارداتی بودند؛ اما حضور پررنگ فیلم سینمایی شبی که ماه کامل شد، سبب گردید تا سیمرغ های غیر جذاب و جوایز کم اثر فنی و ... نصیب دیگر آثار موجود در بخش سودای سیمرغ در این دوره از جشنواره فیلم فجر شود. جوایزی که اگر چه اسباب دلسردی سینماگران حاضر در جشنواره امسال را پدید آورد؛ اما باید توجه داشت که این اقدام در مجموع سبب شد تا کلیت منفی آثار و تولیدات موجود در این جشنواره و بالاخص درام های سیاه اجتماعی از منظرها پاک شده و کارنامه مدیریت سینمایی کشور از حاشیه امنی برخوردار شود؛ شگردی که در سال گذشته نیز موفق عمل نمود و سبب شد تا عملکردی گُل و بُلبلی از متولیان فرهنگی و سینمایی موجود در اذهان عمومی تداعی سازد.
در این شرایط بود که حاکمیت سیاست ایدئولوژی زدایی در فضای فرهنگی و سینمایی کشور موجب شد تا فیلم سینمایی ماجرای نیمروز ۲ به عنوان یکی از آثار مهم سینمای استراتژیک با بی محلی شدید جشنواره فیلم فجر مواجه شود و جشنواره سی و هفتم با نادیده انگاری تمامی توانمندی های این اثر سینمایی، تنها یک جایزه فرعی و آن هم جایزه بهترین صداگذاری را به این اثر مهم سینمایی اختصاص دهد؛ اثری که شاید تنها جرم اش، پرداختن به موضوع انقلاب اسلامی و ترسیم تقابل سازمان مجاهدین خلق (منافقین) با نظام ایدئولوژیک جمهوری اسلامی بود!
فیلم سینمایی ماجرای نیمروز ۲ که از آن با نام رسمی ماجرای نیمروز:رد خون یاد می شود؛ یک اثر سینمایی نسبتا خوش تکنیک و خوش ساخت است که سوای برخی نواقص در روایت داستانی خود؛ اثری است که همچون فیلم سینمایی ماجرای نیمروز ۱، به یکی از موضوعات مهم سیاسی و اجتماعی ایران در طی چهل سال گذشته می پردازد؛ موضوعی استراتژیک و البته مغفول مانده در عرصه ی فرهنگ و بالاخص سینمای انقلاب اسلامی. فیلمی سینمایی که به سراغ تاریخ گُنگ و وقایع بسیار مشکوک و بعضا مخدوش شده ی دهه اول انقلاب اسلامی می رود و نحوه تقابل یکی از اصلی ترین گروهک های تروریستی موجود در جهان را با انقلاب نوپای ملت مسلمان ایران به تصویر می کشد؛ اثری شاخص در ژانر سینمای استراتژیک که روایتگر عملیات مرصاد در سال ۱۳۶۷ هجری شمسی می باشد. عملیاتی که در واقع جنگ با منافقان بود و بعد از صدور قطعنامه ۵۹۸ و اعلام پایان جنگ صورت پذیرفت و تا به حال روایت منسجم سینمایی از آن ارایه نشده است.
فیلم سینمایی ماجرای نیمروز ۲، عنوان اثری در ادامه ماجرای فیلم سینمایی نیمروز ۱ است و داستان حول شخصیت های امنیتی سال های ابتدایی انقلاب می گذرد که از قسمت یک این فیلم شخصیت صادق با بازی جواد عزتی؛ شخصیت کمال با بازی هادی حجازی فر و شخصیت مسعود با بازی مهدی زمین پرداز در آن باقی مانده و شخصیت افشین به بازیگری محسن کیایی نیز به آن ها اضافه شده است. شخصیت هایی که همچنان درگیر مسایل گروهک منافقین هستند و در این میان با موضوع منافق بودن خواهر کمال یا همان همسر افشین مواجه می شوند. زن پرستاری که پس از حضور در جبهه به اسارت درآمده و به منافقین پیوسته است و حالا این دو نیروی اطلاعاتی، در عملیات مرصاد به دنبال خواهر و همسر خود هستند و ... |
البته باید توجه داشت که فیلم سینمایی ماجرای نیمروز ۲ همچون قسمت پیشین آن در فیلم سینمایی ماجرای نیمروز ۱ با تمام ویژگی های منحصر به فرد خود که قطعا در شرایط فرهنگی امروز جامعه مغتنم است؛ اثری است که به واقع هیچ سخنی برای تبیین چگونه منافق شدن و تروریست شدن شخصیت های مطرح شده در اثر ندارد و هیچ گونه روشنگری بنیادینی را در باب مسیر التقاطی این گروه بظاهر مجاهد خلق و پیش زمینه های تقابل تروریستی ایشان با خلق و تسویه حساب خونین شان با مردم مسلمان ایران و ... به مخاطب خویش ارایه نمی دهد و این ضعف نهادیه در این اثر متاسفانه با پیشرفت یک درام عاشقانه بسیار نابجا موجب می شود تا حتی اختلاط ذهنی از برای مخاطب ایجاد شود و ایشان را دچار سردرگمی سازد. سردرگمی ویژه ای که با شخصیت پردازی نا مناسب مریم با بازی غیر دلچسب بهنوش طباطبایی به اوج خود رسیده و بعضا بیننده را دچار حیرت و سرگشتگی می نماید.
ماجرای نیمروز:رد خون؛ اگرچه در ریتم داستانی خود متوقف نشده و دچار سِکته ی روایتی نمی گردد؛ اما در واقع سعی می کند تا همچون دیگر آثار این سال ها که بر محور منافقین و گونه ی فعالیت های تروریستی ایشان ساخته شده است؛ به راحتی از پاسخ به سوال بیینده در چرایی جذابیت سازمان مجاهدین خلق (منافقین) برای جوانان تحصیل کرده در مقطع زمانی پیش از انقلاب و حتی در سال های ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی عبور نموده و با طرح موضوعات فرعی، نظیر عشق های سازمانی، از کنار دغدغه های اصلی و خلاءهای ذهنی مخاطبان؛ نظیر آبشخور فکری این سازمان در اندیشه های برخی جریانات ملی-مذهبی ایران و پدرخواندگی برخی شخصیت های موجه و اندیشه سازی جریانات تکنوکرات در ایجاد منظومه ی فکری ایشان که بعضا با تفسیرسازی هایی از قرآن کریم که توسط اشخاصی همچون مرحوم بازرگان و ... همراه بود و همچنین ارتباط برخی از پیکره ی روحانیت، نظیر مرحوم هاشمی رفسنجانی با این سازمان و فشارهای وارده توسط همین بخش از جریان روحانیت، بر امام خمینی (ره) جهت تایید این جریان در مقطع پیش از انقلاب و ... براحتی بگذرد و به هیچ عنوان به اختلافات ریشه ای و بنیادین سازمان مجاهدین خلق (منافقین) با شخصیت های مبارز مسلمانی که نقش بی بدیل سیستم سازی (System Builder) و نظام سازی را در انقلاب اسلامی عهده دار بودند، اشاره نمی نماید. |
اما با این وجود می بایست بر ماجرای نیمروز:رد خون ارج نهاد و دغدغه های کارگردان دهه ی شصتی آن را در ترسیم و به تصویر کشیدن برخی از جنایات سازمان مجاهدین خلق (منافقین) ، پاس داشت؛ جنایاتی به وضوح توسط جریانات مرموز سیاسی و فرهنگی داخل و خارج از کشور، در حال زدوده شدن از حافظه تاریخی ملت ایران است و این حافظه زدایی به نحوی شدید و گسترده می باشد که متاسفانه حتی به تغییر جایگاه ظالم و مظلوم در اذهان عمومی گرویده و به صورت علنی و شفاف دست مایه برخی از جریانات معلوم الحال سیاسی از برای تخریب جریان انقلاب اسلامی شده است؛ اقدامی که به وضوح در تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۶ هجری شمسی صورت پذیرفت و حتی به طرح نسبتا علنی آن در مناظرات تلویزیونی نیز کشیده شد!
اما دیگر اثری شاخص سینمای استراتژیک در جشنواره سی و هفتم را می بایست فیلم سینمایی بیست و سه نفر عنوان نمود؛ تک اثر جشنواره فیلم فجر امسال که منحصرا در ژانر دفاع مقدس دسته بندی می شد. اثری که سوای نظر از کیفیت فنی آن می تواند نمونه ای روشن و عینی باشد از برای فهم یک غفلت بزرگ! غفلت از گنجینه دراماتیک دفاع مقدس که گناه نابخشودنی از برای صنعت سینمای ایران است. غفلت از استعداد ویژه ژانر دفاع مقدس از برای خلق آثار جذاب و مهیج در سینما که می تواند مخاطب را با هر سلیقه و مسلکی مشتاق دیدن سازد.
فیلم سینمایی بیست و سه نفر از معدود آثار اقتباسی سینمای ایران است که کاملا به اقتباس خود از کتاب وفادار بوده است و چیزی به داستان بیست و سه نفر اسیر نوجوان سال های دفاع مقدس اضافه نکرده است و تنها بخش هایی از کتاب خاطرات صالح مترجم اسیری که رابط بین عراقی ها و بیست و سه نفر بوده را آن هم به صورت جزئی استفاده کرده است. البته این موضوع شاید بیش از هر چیز محصول عدم توان کارگردان اثر در فهم دفاع مقدس و تلفیق یادآوری های خود از آن دوران باشد و از این جهت است که چنین امانت داری و ترسیم روایتی خطی از یک داستان را نمی توان نقطه قوت این اثر سینمایی در نظر گرفت و از این جهت است که اگر سازمان سینمایی اوج در انتخاب کارگردان دقیق تر عمل می نمود، چه بسا فیلم می توانست با اضافه شدن پرداخت داستانی و پی رنگ هایی خلاقانه به موفقیت بیشتری نایل گردد.
فیلم بیست و سه نفر داستان اسارت بیست و سه نفر از نوجوانان ایرانی از خطه کرمان که در سال ۶۱ عملیات بیت المقدس اسیر نیروهای عراقی می شوند. سن پایین آنها بهانه خوبی برای سوءاستفاده در جهت عملیات روانی رژیم صدام در پی شکست عراق در خرمشهر می باشد، بنابراین با دستور شخص صدام از سایر اسرا منفک می شوند. بعثی ها با توسل به شیوه های مختلف سعی در تهیه گزارش و فیلم برای نشان دادن اعزام اجباری یا اغوا و فریب تعدادی بچه توسط جمهوری اسلامی، در راستای روحیه دادن به مردم عراق و همچنین بازتاب بین المللی آن هستند. بعثی ها پس از ناامیدی از اخذ اعتراف، اقدام به برگزاری نشست رسانه ای و برنامه تفریحی برای آنها نموده و مصادره به مطلوب می کنند. صدام و دختر کوچک او طبق برنامه ای از پیش تعیین شده با بچه ها و ملا صالح اسیر عرب زبان ایرانی که با وساطتت یک ژنرال عراقی نقش مترجم را داشته، دیدار می کند و اخبار دیدار صمیمی وی با اسرا در صدر اخبار قرار می گیرد؛ به دنبال آن با ورود صلیب سرخ، بعثی ها با خبر دروغ خودداری ایران از تحویل آنها، در پی اعزام به پاریس و تحویل به منافقین هستند که با روشنگری ملاصالح و مخالفت بچه ها ماجرا ملغی می شود. پس از آن است که بچه ها با تصمیم به اعتصاب غذا و هدایت ملاصالح در تلاش برای رفتن به اردوگاه اسرا هستند که در پی مقاومت بچه ها، بعثی ها مجبور به پذیرش خواسته آنها می شوند و سرانجام در سال ۱۳۶۹ هجری شمسی و در پی تعویض اسرای دو کشور آزاد می شوند و در این میان ملاصالح نیز که پس از آزادی به جرم خیانت دستگیر شده بود با وساطتت حجت الاسلام ابوترابی و شهادت بچه ها آزاد می شود. |
در مجموع فیلم سینمایی بیست و سه نفر را می بایست اثری موفق در ژانر استراتژیک دفاع مقدس قلمداد نمود؛ روایتی واقعی از جنگ که مخاطب سینمایی را تا به پایان همراه خود می سازد و از این جهت به تقابل جدی با سیاست ورزی مدبران فرهنگی و متولیان سینمایی کشور در سال های اخیر می رود. مدبرانی که به صورتی ویژه بر ساخت آثاری متوهمانه متمرکز گردیده و در صدد بودند تا نوعی وهم انگاری را جایگزین ژانر استراتژیک دفاع مقدس سازند و در این مسیر با اتخاذ سیاست تولید آثار دفاع مقدسی ساده و کم هزینه، سعی می کردند تا ضمن بهبود وضعیت بیلان و آمار فعالیت های اجرایی خود، اسباب اضمحلال ژانر دفاع مقدس و حذف تدریجی مبانی ارزشی آن را در موهومات و تخیلات سینمایی پدید آورند.
ادامه دارد...
ارسال نظر