فاطمه سادات ناظمی/ سرگشتگی و بی هویتی جشنواره جهانی فیلم فجر به معنی بی کاری و عدم استفاده قدرت های مرموز فرهنگی و جریانات مختلف نفوذی، از پتانسیل چنین رویداد مهم سینمایی در ایران اسلامی نیست و قطعا این مهم در بازبینی دقیق فیلمهای این دوره از جشنواره و سنجش آن با دستورالعمل های ابلاغی نظام لیبرالیسم در قالب سندهایی همچون سند ۲۰۳۰ یونسکو قابل مشاهده است. سندی که با عنوان رسمی دگرگون ساختن جهان ما: دستور کارش ۲۰۳۰ برای توسعه پایا (Transforming our world: the ۲۰۳۰ Agenda for Sustainable Development) در حال پیاده سازی و تاثیرگذاری بر ساختارهای فرهنگی و اجتماعی بسیاری از کشورها و به ویژه ایران اسلامی بوده و این امر با همراهی ویژه برخی از مسئولان و دست اندرکاران عرصه فرهنگی و بعضی از مدیران سینمایی در حال گسترش و عمومیت یافتن در پیکره تولیدات رسانه ای و بالاخص تحت لوای موجودیتی مجعول با عنوان هنر و تجربه است. موجودیتی که به صورتی محسوس در کلیت فضای جشنواره سی و هفتم از حضوری ویژه و قابل ملاحظه ای برخوردار بوده است و امروزه بخش قابل توجهی از تولیدات سینمایی کشور را از لحاظ محتوایی به سمت و سوی مد نظر و در راستای اهداف تبیین شده در سند ۲۰۳۰ هدایت می نماید.
یکی از اصلی ترین لوازم و ملزومات در گسترش نظام لیبرالیسم (Liberalism)، اجرای نوعی جهانیسازی (Globalization) هدفمند است. جهانی سازی هدفمندی در راستای بسط آرمان های مدنظر نظام لیبرالیسم و گسترش اهداف قدرت های استکباری در مسیر یکسان سازی در حوزههای گوناگون مانند مسائل اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی و ... که با تحقق آن قیود جغرافیایی و فرهنگی و... از میان برداشته شده و مرزهای ملی از بین می رود و یا کم رنگ می شود. به این ترتیب کشورها دیگر نقش خود را در مدیریت داخلی از دست می دهند و اساس تمدن ها به نابودی کشیده می شود و در اعلی مرتبه خود، تمدن واحدی تحت لوای نظام سلطه و مبتنی بر انگاره های سبک زندگی امریکایی (American Way of Life) شکل می گیرد. انگاره هایی که به صورت مستمر و طی سالیان بسیار و در قالب رویای امریکایی (American Dream) به آمال و آرزو ملت های جهان مبدل گردیده و اکنون به صورت کاتالوگ و سندی اجرایی برای حاکمیت های مختلف در سراسر جهان نگاشته و سازمان های بین المللی موظف به پیگیری و اجرای دقیق آن در کشورهای مختلف شده اند.
نظام لیبرالیسم (Liberalism) که پس از جنگ سرد رویای تسلط بر عالم را در سر می پروراند ، سال هاست که به صورتی منضبط موج جهانیسازی (Globalization) و همگرایی همه جانبه کشورها با مبانی نظام لیبرالیسم غربی را آغاز کرده است. البته می توان این ادعا را مطرح نمود که نظام سلطه به دنبال ارائه و پیاده سازی الگویی تقلبی از آن چیزی است که در مبانی اسلام از آن با عنوان جهانی سازی یاد می شود. چرا که اسلام برترین و کامل ترین نوع مدیریت جهانی یعنی جهانی سازی دینی را بر مدار امتی واحد و یگانه و تحت حاکمیت الله مطرح نموده است اما در مقابل نظام لیبرالیسم نوع مدیریت کاپیتالیسم (Capitalism) را بر مدار جهان بینی امانیسم (Humanism) و بر محور انسان قدرتمند، مطرح می سازد. در این پروژه نظام سلطه در صدد است تا مبانی نظام لیبرالیسم (Liberalism) را از طریق ساختارهای جهانی و تحت نفوذ خود، در ذیل انواع پروتکل ها و قراردادهای بین المللی تحقق بخشد و از این طریق سیاست های خود را در جهان پیاده سازی نماید. در این راستا نهادهایی نظیر یونسکو (UNESCO) به عنوان مهم ترین مرجع اجرای طرحهای علمی و فرهنگی، وظیفه تغییر و تحول نظامهای آموزشی در کشورهای مختلف دنیا را بر عهده دارد، چرا که اگر بخش آموزش در اختیار قدرت های سلطه گر قرار گیرد، دستیابی به بسیاری از اهداف دیگر به سادگی محقق خواهد شد. در پی این راهبرد در سال ۲۰۱۵ میلادی، سازمان ملل قطعنامهای را برای دگرگون کردن جهان و توسعه پایدار تا سال ۲۰۳۰ میلادی تصویب کرد. قطعنامه ای که با عنوان سند توسعه پایدار ۲۰۳۰ یا همان سند ۲۰۳۰، دارای ۱۷ هدف بند اصلی و ۱۶۹ هدف ویژه است. با بررسی و فهم متن سند ۲۰۳۰ و پی بردن به معانی و واژ گان لعاب شده و تزیین شده آن، آنچه از محتوا و نیّات طراحان این سند به خوبی قابل برداشت است، این موضوع است که نظام لیبرال غربی به شکل کاملا حساب شده و زیرکانهای سعی در اجرای پروژه نفوذ در ممالک مختلف، خاصه نظامهای آموزشی و تربیتی اسلامی دارد. حال دشمن در پی شکست ها و ناکامی های خود و به دنبال آن با اتخاذ سیاست جنگ نرم در عرصه کنونی، از طریق برخی مسئولان غرب زده و مهرهها و نفوذی های داخلی و به بهانه توسعه، در پی استحاله و تغییر اصول و باورهای ملت ایران است. اما متاسفانه برخی مسئولان امر در سطوح مختلف فرهنگی کشور، با وجود اسناد بالادستی و بدون توجه به آموزه ها و اقتضائات فرهنگی و دینی و آرمان های مقدس انقلاب اسلامی، ضمن پذیرش این سند در تلاش برای پیاده سازی آن در سطوح ملی و به شیوه های گوناگون از جمله شکل دهی محتوا و تنظیم رویکرد رویدادهای فرهنگیِ تاثیر گذاری همچون جشنواره جهانی فیلم فجر، بر مدار آن هستند. |
به عبارتی دیگر، تمرکز بر فرهنگ و استفاده از ابزارهای فرهنگی در جهت اهداف استعمار و در کنار دست اندازی به نظامهای آموزشی و تربیتی کشورها از جمله زمینه های کلیدی و راهبردی نظام سلطه برای گسترش و حاکم نمودن نظام لیبرالیسم بر پیکره تمدنی جوامعی نظیر ایران اسلامی است. به عنوان مصداق این ادعا، می توان به سی و هفتمین جشنواره جهانی فیلم فجر اشاره نمود که در عین بی هویتی و شکاف ویژه خود با مبانی سینمای انقلاب اسلامی، گویی در جهت پیشبرد و محقق ساختن اهداف ترسیم شده در سند ۲۰۳۰ برگزار گردیده است. برای درک بهتر اجرای این راهبرد می توان به حضور پررنگ آثار و تولیدات گزینش شده در این جشنواره، منطبق با بندهای هفده گانه این سند اشاره نمود و تولیدات شاخصی که در این باب جای می گیرند را به عنوان مصداق ذکر کرد.
در دورهی طاغوت، آدمی مثل تقیزاده، به این مضمون گفت که ایران باید از فَرقِ سر تا ناخن پا غربی بشود؛ یعنی سبک زندگی در ایران باید غربی بشود. امروز هم تقیزادههای جدید از این حرفها میزنند؛ البتّه به این صراحت نمیگویند امّا مضمون حرفشان این است. آنهایی که افکار غربی را، سبک زندگی غربی را، روش های غربی را، لغات غربی را به طور پیوسته در داخل، در ادبیّات ما، در افکار ما، در دانشگاههای ما، در مدارس ما تزریق میکنند، پمپاژ میکنند، اینها همین تقیزادههای جدیدند. آنهایی که پشت سر سند ۲۰۳۰؛ سند ۲۰۳۰ یعنی برگرداندن سبک زندگی اسلامی به زندگی غربی؛ میایستند، همان تقیزادههای امروز هستند؛ البتّه امروز به توفیق الهی جوانهای مؤمن ما و مردم انقلابی ما نخواهند گذاشت این تقیزادهها حرفشان به کرسی بنشیند. (امام خامنه ای در اجتماع زائران و مجاوران حرم مطهر رضوی- ۱ فروردین ماه ۱۳۹۸ هجری شمسی) |
پایان دادن به گرسنگی، دستیابی به امنیت غذایی و بهبود تغذیه و ترویج کشاورزی پایدار
در این بند به بحث دسترسی همگانی به غذای کافی و رفع سوء تغذیه و افزایش درآمد و بهره وری و همچنین تضمین نظام های پایدار تولید مواد غذایی و افزایش سرمایه گذاری در این حوزه از جمله تربیت کشاورز پرداخته شده است. عناوین زیبا و آرزوهای مطرح شده در این بند به گونه ای عنوان شده که گویا عامل جنگ و غارت و تجاوزهای دویست سال اخیر، غیر از کشورهای سلطه گر غربی بوده اند! کشورهای استعمارگری که اکنون در نقش دایه های مهربان تر از مادر ظاهر شده اند و در اندیشه رفع فقر و گرسنگی و عواقب سوء آن در دهکده جهانیِ مد نظر نظام تمدنی لیبرالیسم هستند. اما در اصل می خواهند انسان ها را به نوعی بی خودشدگی فرهنگی و پشیمانی از سبک زندگی خود برسانند و در این راستا آینده ای تیره و تار از سبک زندگی کنونی ایشان به تصویر کشیده و نسل ایشان را به پشیمانی و دوری از چنین سبک زندگی منحطی توصیه می نمایند. نکته جالب آنکه فیلم سینمایی پیش از ژاله (Before The Frost) و یا اثر به ظاهر موجهی همچون فیلم سینمایی سیمین (Simin) به عنوان فیلمی ایرانی، مصداق پرداختن به این موضوع در جشنواره جهانی فیلم فجر هستند.
تضمین زندگی سالم و ترویج رفاه برای همه در تمام سنین
کاهش مرگ و میر مادر و نوزاد و تضمین دسترسی جهانی به خدمات بهداشتی و درمانی در تمامی موارد نیاز و بدون مواجه شدن انسان ها با مشکلات مالی و ... از جمله موضوعاتی است که در ذیل این بند از سند ۲۰۳۰ مطرح شده است. البته این بند یکی از مضحک ترین ادعاهای موجود در سند ۲۰۳۰ است. ادعایی که صرفا به واسطه کارکردهای ویژه ی امنیتی آن، بالاخص در زمینه نفوذ در میان ملت های مختلف و... مورد توجه خاص قدرت های سلطه گر در عرصه روابط بین الملل قرار گرفته است. پیگیری عمومی و بدون چشم داشت این بند از سند مذکور تنها ادعای مضحک و البته غم باری است که با صدای ناله مادران و کودکان یمن و فلسطین و عراق و ... همراه است.
صدای مظلومیتی که در جهان بلند است و با سکوت همزمان و در عین حال با کمک های ویژه ی نویسندگان سند مذکور به عاملان جنایت، مورد نقض قرار گرفته است. از این جهت حتی تصور طرح چنین ادعاهایی از جانب قدرت های سلطه گر را مضحک و محال می سازد و هر نظاره گر منصفی را به چنین واقعیتی می رساند که این قبیل سندها تنها در راستای پیشبرد هر چه بیشتر اهداف استکبارجهانی در عرصه تمدن سازی خود بر مدار نظام لیبرالیسم هستند. نظامی که به شدت بر عوامل تهدیدکننده سلامت مردمان جهان می افزاید و در عین حال پیگیر زندگی سالم و ترویج رفاه برای همه انسان هاست، قطعا نظامی مکار است که به این واسطه در صدد ترویج سبک زندگی مد نظر خود در عرصه تعاملات اجتماعی بوده و هدفی جز غلبه خود بر روابط بین انسان ها در سرزمین های مختلف را پیگیری نمی کند. در این راستا فیلم های مستندی همچون کاغذ پاره ها ( The Unseen )، واکس چه ( None of Your Business ) و ... را می توان نام برد که در کنار آثار سینمایی شاخصی همچون پیرمردها نمی میرند ( Old Men Never Die )، سیمین ( Simin ) و شکستن همزمان بیست استخوان ( Rona, Azim’s Mother ) و... به طرح چنین مطالبه ای در فرصت طرح و اکران جشنواره جهانی فیلم فجر می پردازد.
تضمین کیفیت آموزش فراگیر و عادلانه و ایجاد فرصت های یادگیری مادام العمر برای همه
این بند به دنبال جهتدهی به نظام آموزشی کشورهای مختلف جهان در تمامی سطوح و مبتنی بر تعالیم مدنظر نظام لیبرالیسم بوده و این اقدام با شعاری جذاب و مخاطب پذیر، با عنوان «به سوی آموزش و یادگیری مادامالعمر با کیفیت، برابر و فراگیر» و در قالب سند ملی آموزش ۲۰۳۰ در ایران مطرح و نام گذاری شده است. اهدافی که در این بند برای دستیابی به آن ها اشاره شده، شامل تضمین آموزش همگانی به صورت رایگان، ریشه کنی نابرابری های جنسیتی در آموزش و تضمین دسترسی برابر به همه مقاطع آموزشی برای همه بخصوص اقشار آسیب پذیر است. همچنین گزاره هایی مانند تساوی جنسیتی، ترویج فرهنگ صلح و پرهیز از خشونت و بالاخص خشونت های مذهبی و القای باورهایی نظیر شهروند جهانی و... در آن مطرح شده است.
از برنامه های ترسیم شده در ذیل این اهداف، راهاندازی جنبش آموزش جنسی کودکان، تحت عنوان جنبش رهایی بخش است که مبتنی بر این آموزش ها، آنچه که با عنوان گناه در فرهنگ دینی و اسلامی شناخته می شود، به عنوان حقوق کودک محسوب شده و به ایشان تعلیم داده می شود. از این جهت روش های منحطی مانند همجنس گرایی و تعریف نوع جدیدی از خانواده با عنوان خانواده هم جنس و ... مشروع جلوه داده شده و به صورت ویژه ای بر موضوعات سقط جنین و ... تمرکز می شود. این در حالی است که این قبیل تعالیم منطبق بر ملاک ها و معیار های مطرح در سبک زندگی مد نظر نظام لیبرالیسم و بر خلاف موازین اسلامی به نسل کودک و نوجوان مسلمان ایرانی تعلیم داده می شود و سخیفانه اینکه دولت ایران نیز موظف به ارائه گزارش های مستمر خود از نحوه تاثیرگذاری این تعالیم بر سبک زندگی عمومی جامعه به نهادهای ظاهرا بینالمللی است.
قدرت های سطه گر به عنوان بانیان این سند در کنار لزوم آموزش روابط جنسی نامشروع، ازدواج قبل از ۱۸ سال را برای زنان، خطرناک توصیف می کنند و در عین حال روابط آزاد جنسی در پیش از این دوران را مشروع دانسته و به عنوان یکی از ملاک های آزادی، هیچ محدودیت سنی قائل نمیشوند. در این میان جای بسی تامل است که مبتنی بر این سند اگر رابطه جنسی و بارداری در قالب ازدواج برای دختران زیر ۱۸ سال صورت پذیرد، فاجعه ای بشری رخ داده و اشکال دارد و در عین حال اگر این امر به سبب روابط آزاد دختر اتفاق بیافتد امری طبیعی قلمداد می شود و حاکمیت ها موظف هستند تا چگونگی روابط جنسی آزاد و سقط جنین را به کودک و نوجوان به عنوان تعالیمی که مطلقا خطری در پی ندارد، به ایشان آموزش دهند. حال آنکه تعالیم اسلامی روابط دوستی بین دختر و پسر را بدون تعهد حقوقی نهی کرده، چرا که پایمال شدن حقوق فرد و جامعه را به دنبال داشته و معمولا دختر قربانی این گونه روابط می شود. همچنین است که جوامع سقوط یافته غرب در حالی داعیه حمایت از حقوق فرزند و کودک دارند که آمار قابل توجهی در تجاوز پدر و مادر به فرزندان را در کارنامه خود ثبت نمودند و سردمدار کودک کشی و به استثمار کشیدن آنان در جهان هستند.
نکته قابل توجه دیگر آنکه در سند ۲۰۳۰ از ایران به موازات سایر کشورها خواسته شده که از آزار جنسی کودکان جلوگیری نماید. عملی که در اسلام جزء محرمات است و چه بسیار توصیه هایی که در مورد حقوق کودک طرح شده و حتی برای کنترل خشونت عامل دیه مقرر شده است. مضاف بر اینکه نقش تربیتی و نظارتی والدین نیز سلب نشده است. همچنین اشاره به این نکته نیز خالی از لطف نیست که عمل به بخش قانون آموزشی در این بند برای ایران که در حال حاضر در بسیاری از رشته ها نیازی به تربیت نیرو و یا حداقل از جنس متخصص زن ندارد، بی خردی است. زیرا یا ملزم به اجراست و یا در صورت عدول از آن باید پاسخگوی نقض حقوق بشری باشد. این همه در حالی است که جشنواره جهانی فیلم فجر به مجالی ویژه و محفلی خاص برای پرداخت و نمایش آثار و تولیدات سینمای ایران و جهان در راستای تبیین این بند مبدل گردیده است که به صورت شاخص می توان به حضور فیلم هایی مانند مصائب شیرین ۲ (Sweet Agony ۲)، سال دوم دانشکده من (My Second Year in College)، جوئل (Joel)، حشرات جان سخت (Winter Flies) و بالاخص حضور آثار و تولیدات دو تابعیتی ویژه ای همچون مهمان خانه ماه نو (Hotel New Moon) و اکران مستندهایی نظیر خط باریک قرمز (The Narrow Red Line) در سی و هفتمین جشنواره جهانی فیلم فجر و غلبه ی حضور اینگونه از آثار در بخش های مختلف جشنواره اشاره نمود.
دستیابی به تساوی جنسیتی و توانمند سازی تمام زنان و دختران
در این بند بسیار مهم از سند ۲۰۳۰، مواردی مانند ریشه کنی همه اقدامات زیانبار مانند ازدواج در سنین پایین، تقویت و اتخاذ سیاست های مطمئن و مناسب و همچنین وضع قوانین قابل اجرا برای ترویج تساوی جنسیتی و توانمندسازی همه زنان و دختران مبتنی بر انگاره های مطرح در نظام لیبرالیسم را در کلیه سطوح پیگیری نموده و در ظاهری فریبنده پایان دادن به همه اشکال تبعیض علیه زنان و دختران و ریشه کنی انواع خشونت علیه زنان و دختران در حوزه های عمومی و خصوصی و ... را مطرح می نماید. این همه در حالی است که در پس استفاده از گزاره های ظاهرا مثبت باید متذکر شد که نظام سلطه با اتخاذ چنین سیاست های ظاهرفریبی برای جهان و به ویژه ملت های مسلمان، خود را سردمدار دفاع از حقوق انسان ها و مقالبه با ظلم علیه زنان معرفی نموده است، در حالی که در عصر کنونی بانگ فریاد زنان مشهور غربی از تجاوز و خشونت در نظام لیبرال غرب بالا گرفته است و در پرتو حاکمیت کاپیتالیسم، تلفنهای اضطراری خشونت علیه زنان در کشورهای مختلف به صورت لحظه ای در حال نواختن است. در این شرایط چنین نظامی، معترض خشونت علیه زنان در کشورهای مختلف و بالاخص کشورهای اسلامی است.
البته پُرواضح است که استکبار جهانی تحت لوای دفاع از حقوق زن و با وضع اسنادِ به اصطلاح بین المللی، سودای همراهی حاکمیت های مختلف و سایر کشورها را تحت مدیریت خود و به منظور حقنه سبک زندگی مدنظر خویش دارد در حالی که به تعبیر امام خامنه ای، این انقلاب اسلامی است که باید در قضیه زن از نظام سلطه غرب طلبکار باشد. انقلاب اسلامی زن را از دوقطبی خارج نمود و به اعتراف خودِ غربی ها زمینه رشد سیاسی_اجتماعی زن را در ایران فراهم نمود. اما حال در سند ۲۰۳۰، این نظام سلطه است که با وجود پیشینه سیاهی که با خود به همراه دارد، درخصوص روابط زن و مرد و خانواده و حقوق زن و سن ازدواج و... برای ملت ها تعیین تکلیف می کند!! |
همچنین سند ۲۰۳۰ در کنار ادعای دفاع از حقوق زن نسخه ازدواج سفید و بدون تعهد و غیررسمی را ارائه می کند. در صورتی که شخص متضرر در این امر زن است زیرا بیشترین تعهد در ازدواج مربوط به مرد بوده و تعهد زن به همسر در اسلام مربوط به محدودیت در روابط است. واضعان این سند از طرفی مدعی آن هستند که ازدواج رسمی در سنین پایین خطر دارد و باید جلوی بارداری دختران تا سن ۱۹ سالگی گرفته شود، اما از دید آن ها کودک و نوجوان باید تحت آموزش های جنسی متفاوت با دین اسلام قرار گیرند و در اینجا رابطه نامشروع امر عادی و در زمره حقوق اولیه برای ایشان مطرح می شود.
فیلم سینمایی زعفرانیه ۱۴ تیر را می توان به عنوان یکی از نمونه های روشن از پیگیری سند ۲۰۳۰، به واسطه ی صنعت سینمای ایران قلمداد نمود؛ اثر سینمایی مجعولی که به صورتی آشکار بر ترویج انگاره های تفکریِ نظام لیبرالیسم بر عمق جان مخاطب مسلمان ایرانی مبادرت ورزیده و دستیابی به تساوی جنسیتی و توانمندسازی تمام زنان و دختران را به شکل بسیار سخیفی در متن سبک زندگی انسان ایرانی موجه جلوه می دهد. فیلم سینمایی به شدت سخیفی که البته با استقبال ویژه و قابل توجه مهمانان خارجی در سی و هفتمین جشنواره جهانی فیلم فجر مواجه شد. فیلم سینمایی زعفرانیه ۱۴ تیر با برداشتی آزاد از اثر پیشین کارگردان ساخته شده است که فیلم کوتاهی با عنوان از این خبر خوشحال نیستی بود. فیلمی که بر محوریت زندگی یک خانواده مرفه است و دختر بازیگر خانواده، عاشق استادی می شود که ۳۴ سال بزرگتر از وی بوده و از او خواستگاری می کند. آن ها با طراحی سناریویی برای کسب رضایت و قرار دادن پدر و مادر در عمل انجام شده، ماجرای دروغین ازدواج رسمی و باردار بودن دختر را به آنها اطلاع می دهند و در این بین پدر و مادر با ابراز مخالفت شدید درصدد طلاق و سقط جنین بر می آیند و در این میان دختر با اطلاع یافتن از ازدواج مجدد پدر با دختری جوان در پی تحمیل خواسته خود از طریق برملا نمودن این ازدواج قرار گرفته و به این طریق مانع مخالفت پدر می شود. فیلم سینمایی زعفرانیه ۱۴ تیر روایتی مجعول از سبک زندگی انسان ایرانی است؛ انسانی بدبخت که اگر چه سال ها در خانواده به ظاهر خوشبخت و موفق ایرانی و در کنار یکدیگر زندگی کرده اند، اما در واقع محصول رفتار و پیگیری سبک زندگی ایرانی برای ایشان، ورود به انحطاطی ویژه و فلاکتی عظیم بوده که در پس نقاب هر یک از ایشان نهفته است. در این میان مادر خانواده بدنبال سرگرمی ها و مهمانی با دوستان خویش و حتی مشکوک به ارتباط با مرد دیگری است و پدر نیز با توجیه محدود بودن فرصت کسب لذت از زندگی، آرامشِ نداشته خود را از طریق ازدواج با زنی که در مقام دخترش است جستجو می کند. از طرفی دختر نیز با بی اعتمادی به مردان جامعه به دنبال ازدواج با مردی همسال پدر خود است. فیلم سینمایی زعفرانیه ۱۴ تیر یکی از عریان ترین تولیدات سینمایی کشور است که به پیگیری اهداف تبیین شده در سند ۲۰۳۰ می پردازد و مبتنی بر آموزه های نظام لیبرالیسم، در تلاش ویژه برای عادی جلوه دادن و قباحت زدایی از طلاق و دادن اصالت مادی بر مبنای لذت گرایی به امر ازدواج است و آنگونه می نماید که ادامه زندگی مشترک تا هنگام کسب لذت و داشتن عشق و احساس خوب مجاز است. به تناسب از بین رفتن این حس، ازدواج که در حد کاغذ پاره و قراردادی بیش نیست فسخ می شود و اصل وجود خانواده بی معنی بوده و اگر چه طلاق امری عادی تلقی می شود، اما در صورت عدم طلاق نیز زن و مرد به یک نسبت می توانند از زندگی خود لذت برده و روابط عاطفی و جنسی خود را با دیگران رقم بزنند. |
ادامه دارد...
نظرات