به گزارش سینماپرس، جریان اصلی سریالسازی به جای اعتلاء در سیما، به شبکه نمایش خانگی کوچ کرده و جریان مدیریتی در «سیما» نمیتواند نیروی سریالساز تربیت شده و رشد یافته در این سازمان را در چنین محیطی نگاه دارد، نمونه آشکارش مهران مدیری است. او وقتی سریالی مثل «هیولا» را خارج از سازمان صدا و سیما تهیه میکند، حتی قواعد پوشش بانوان، عرف شده در سیما را در متن اثرش حفظ میکند، در واقع این تربیت سازمانی، در پوست و استخوان مدیری رفته، اما مدیری در برنامهای گفت وگو محور باید مخاطب زدایی کند و سریالش نباید در سیما ساخته شود. این روش غیرحرفهایترین شکل استفاده از چهرههای سرشناس است.
اما اشکال خروج جریان سریالساز از سیما به شبکه نمایش خانگی، با استدلال تازهای، یعنی شکسته شدن مرزهای انحصاری سریال سازی، در عصر نت فلیکس توجیه شد.
با همین توجیه غیرواقع بینانه، در عصر نت فلیکس، سریالسازی در دنیا مختص شبکههای تلویزیون نیست و یک VOD بینالمللی در حوزهای غیر از تلویزیون میتواند پرچمدار سریال سازی باشد.
اما نکته مهم این است که « VOD » مشهور نت فلیکس با اینکه در ذیل مرزبندهای اخلاقی سیستماتیک کمپانیهای هالیوودی قرار ندارد، اما چرا سریالهایی که تولید میکنند، نسبت به جریان اصلی سریال سازی در HBO، AMC، CBS، SYFY، ABC، و ... دارای خشونت و صحنههای جنسی کمتری است و محدودیتهای بیشتری را «نت فلیکس» در آثار عرضه شدهاش لحاظ میکند.
در ایران همه چیز معکوس جریان اصلی سریال سازی در غرب است. در ایران شبکه نمایش خانگی با عرضه سریالی همچون «ممنوعه»، خلاف فضای رقابتی نت فلیکس و شبکههای تلویزیونی آمریکایی عمل میکنند.
در ارزیابیهای فنی میتوان به این نتیجه رسید که وزارت ارشاد و سازمان منفعلی به نام «سازمان سینمایی»، باید متولی امر نظارت بر جنبههای فنی سریالسازی باشد، چون مخاطبان تولیدات شبکه نمایش خانگی بابت تماشای این آثار هزینه میکنند و اغلب این آثار را در کنار خانواده تماشا میکنند و ارزیابی جزئینگر ممنوعه نشان میدهد، این نظارت در شبکه نمایش وجود ندارد.
نکته قابل تامل دیگر این است که در حوزه سریالسازی، پایان فصل اول هر سریالی باید جمعبندی دراماتیک داشته باشد و این قاعده در تمامی سریالهای استانداری که در همه جای دنیا ساخته میشود کاملا رعایت میشود. سریال «ممنوعه» حتی این قاعده را رعایت نمیکند. اگر قرار است این مجموعه در دو فصل توزیع شود، باید فصل اول با یک جمعبندی دراماتیک به پایان برسد.
تحلیل روایی فصل نخست مخاطب را به این جمعبندی میرساند که تمام داشتههای روایی کارگردان در فصل نخست به پایان رسیده و در فصل دوم یک بار تکرار بسیار سادهانگارانه از سریال و کپی دست چندمی از الگوی داستانی سریال «زیر تیغ» (محمدرضا هنرمند) دوباره تکرار میشود.
آیا وزارت ارشاد بر این اشکال محتوایی – فنی نمیتواند نظارت داشته باشد؟ این سریال در قسمت ۱۳ باید به یک پایان قطعی دراماتیک میرسید و روایت فصل دوم از نقطه داستانی دیگری آغاز میشد؟ اما چرا این اتفاق نمیافتد؟ مردم برای خرید یک لوح «DVD» با قیمت جدید برای هر شماره باید ۱۰ هزار تومان هزینه کنند و در فضای مجازی برای دانلود هر قسمت باید مبلغی معادل ۳۶۰۰ تا ۵۰۰۰ تومان هزینه کنند.
برای دیدن یک سریال ۲۶ قسمتی با دستگاه پلیر هر مخاطب باید ۲۶۰ هزار تومان پول بدهد و در فضای مجازی دست کم با کیفیت زیر متوسط "P۴۸۰" مخاطب باید ۹۳۶۰۰ تومان هزینه کند. طبیعی است که باید وزارت ارشاد به تعداد قسمتها و نحوه روایت و حتی کیفیت داستانی نظارت کافی داشته باشد. اگر تلاش میکنند مارکت نمایش خانگی ارتقاء پیدا کند، نظارت در فصلبندی ها مسئله مهمی به شمار میرود، که این امر در مورد سریال ممنوعه از قلم افتاده است.
جدا از این تحلیلها، محتوای روایی سریال ممنوعه با استناد به تحلیل منتشر شده بخش نخست این سریال مخربترین سریال پس از انقلاب در حوزه سبک زندگی است.
در فصل دوم روایت «سامی» که فرزند یک نزولخوار قهار است و با گروه ممنوعه از طریق برنامههای زیرزمینی و ممنوعه درآمدزایی میکند، در متن سریال قرار دارد و پرسوناژ نخست این سریال است. عشق او به «برکه» برجسته میشود و عاشق پیشگی و فراغ عاشقانه او موجب همذات پنداری مخاطب با این شخصیت میشود.
مخاطب طی بیست و شش قسمت با یک «قهرمان حرامزاده» همذات پنداری میکند. در سریال ممنوعه با توجه به گرهگشایی در فصل دوم، درخواهیم یافت سامی تجنگی یک حرامزاده ماحصل یک رابطه نامشروع میان مادرش گیتی(فاطمه گودرزی) و عمویش اویس تجنگی (امیر جعفری) است و این اتفاق باید در زمانی افتاده باشد که شوهر گیتی در قید حیات بوده است.
در سریال «بازی تاج و تخت»، شخصیت «جان اسنو» قهرمانی است که مخاطبان با او همذاتپنداری میکنند. «اسنو» به عنوان یک حرامزاده معرفی میشود و در فصل هفتم مخاطبان متوجه میشوند که او حرامزاده و فرزند یک رابطه مشروع نیست، اما طی شش فصل حرامزادگی ویژگی خاص این شخصیت برای پذیرفته شدن نزد مخاطب مورد استفاده قرار میگیرد.
به دلیل پنهان نگاه داشتن این گره داستانی، «جان اسنو» با عمهاش «دنریس تارگرین» رابطه نامشروع برقرار میکند. بستر چنین روابطی موجب علاقهمندی مخاطب میشود. بیتردید بازی تاج و تخت، به دلیل طرح روابط غیراخلاقی با انبوه مخاطبان در سطح جهانی شناخته شده است و ویژگی خاص قهرمان محبوبش طی شش فصل حرامزادگی است. تقریبا تمامی شخصیتهای حرامزاده، در فیلمها و سریالهای تلویزیونی، شخصیتهای محبوبی هستند و بازی تاج و تخت با شائبه حرامزاده بودن، جان اسنوا از او شخصیت محبوبی میسازد. مخاطب از ابتدای سریال با وجه حرامزادگی جان اسنو همراه است و داستان را از دیدگاه او دنبال میکند.
از تمامی فنون دراماتیک موجود در سریالهای غربی از جنس بازی تاج و تخت، مولفان وطنی فقط وجه حرامزدگی را آموختهاند و نکته مهم قابل دیگر این است که در سریال ممنوعه، سامی و برکه صبح در یک خانه مشترک دوش گرفته باهم صبحانه میخورند، این اتفاق در حالی میافتد که رابطه آنها با یکدیگر رسمی نشده است. در واقع حرامزادگی و داشتن رابطه نامشروع برند نمایشی سریال برای از ریشه زدن سبک زندگی است که بواسطه سینما و مدیوم چنین سریالهای در مرحله احتضار قرار دارد.
سامی حرامزاده محوری سریال «ممنوعه» انواع و اقسام افعال غیرقانونی را انجام میدهد. افعالی که در تلقی دینی مردمان همین سرزمین یا شاید وزیر ارشاد و سازمان سینمایی فعل حرام محسوب میشود. دیدگاه داستانی – عاطفی توام با عاشق پیشگی سامی، موجب میشود که مخاطب کنار او بایستد و با این شخصیت همذات پنداری کند و تمام افعال خارج از عرف و شرع او عادی جلوه کند.
در سریال ممنوعه الگوبرداری از محبوب کردن حرامزادهها با جزئیات بیشتری مورد بهرهبرداری قرار میگیرد. ضمن اینکه گره حرامزادگی سامی توسط گیتی و اویس، به صورت ملایم و لطیفی باز میشود تا دوباره هیاهویی در مطبوعات به راه نیفتد. منتقدان سریال خطشکن ممنوعه به همان سه قسمت ابتدایی اکتفا کردهاند و خود را جای مخاطبی که ۲۶ هفته سریال را دنبال کرده، نبودهاند.
قهرمان سریال سامی تجنگی علاوه بر اینکه ماحصل یک رابطه حرام است، یک حراملقمه به معنی واقعی کلمه است که با پول پدر(عمو) نزولخوارش بزرگ شده است. این نزول خواری اویس با یک سکانس بر تماشاگر روشن میشود و در ادامه سریال درخواهیم یافت قهرمانی که برای مخاطب سمپاتیک است از طریق برنامههای زیرزمینی، درآمد نامشروع کسب میکند، در مبارزههای زیرزمینی غیر قانونی شرکت میکند و تمامی درآمدهایش نامشروع(حرام) است.
سازندگان برای مشروعیت بخشیدن به تمامی الگوهای معارضانه خود با سبک زندگی ایرانی – اسلامی تغییراتی را در فصل دوم سریال ایجاد کردهاند تا تمامی عبورهایشان از خط قرمزهای نمایشی سازمان سینمایی، رنگ سبز به خودش بگیرد. به همین دلیل شخصیت یحیی(آتیلا پسیانی) پدر برکه که در کار پرورش ماهی بود، پس از برخورد خشن با اویس تجنگی و کور شدنش، برای یحیی گذشته عجیبی را میتراشند که هیچ ربطی به این شخصیت ندارد.
مولفان با رندی برای ادامه عبور از خط قرمزهای پسا داروغهزادهای و پسا پارسایی، کاراکتر یحیی را تبدیل به رزمنده میکنند. اگر یحیی به استناد طراحی دراماتیک، رزمنده است، چرا باید دختری را همچون برکه تربیت کرده باشد که روزها و شبهای متوالی را در یک گروه دختر و پسری ممنوعه زندگی میکند؟ آیا رزمنده شدن یحیی توهین به سبک زندگی رزمندگان نیست؟
در واقع با توجیه رزمنده ساختن یحیی سریال هدف بزرگتری را نشانه میگیرد و مثل سریال لحظه گرگ و میش، اباحهگری و روابط آزاد دختر و پسری را به خانواده رزمندهای که به استناد سریال هشت سال در جبهه بوده، نسبت میدهد.
رزمنده یک شخصیت خاص نیست، یک فرد خاص نیست، یک سبک زندگی خاص نیست، بلکه یک زیست عام است که به سبک زندگی پساانقلاب اسلامی نسبت داده میشود؟ کدام رزمندهای را میتوان به صورت عام در این کشور پیدا کرد که آگاه حتی به روابط غیرعرفی دخترش با یک پسرجوان است و شب هنگام، زمانی که خانواده، در حال استراحت هستند به قصد دیدن «دوست پسرش» به مفهوم خاص (با مفهوم عام عرفی «نامزد») از خانهاش خارج میشود و پدرش حتی از دختر سئوال نمیکند، در دیرهنگام، به چه دلیلی از خانه خارج میشود!؟
القا سریال این است که یحیی مرد خانوادهدار و زحمتکش رزمنده باید در مقابل سبک زندگی دخترش کوتاه بیاید. آیا منظور و هدف سریال القا مسئلهای غیر از این است؟ سریال دو هدف دارد، یا اباحهگری و لیبرالیسم اجتماعی را به خانواده رزمنده نسبت میدهد یا قصد دارد، به خانواده رزمندگان توصیه کند (آموزش دهد) که اگر دخترشان شب هنگام با پسری غریبه بیرون از خانه رفت، پدر باید با یک نگاه نجیبانه و خموده با دخترش تامل کند!؟ آیا وزیر ارشاد با چنین آموزشی در حوزه سبک زندگی، سریال ممنوعه را به دختر جوانش توصیه میکند تماشا کند!؟
نکته جالب اینجاست برای تطهیر سریال یک سکانس نماز خواندن به سریال اضافه شده است. چه کسی نماز میخواند؟ مربی سامی که از قضا نقش او را امیرپورکیان کارگردان بازی میکند. در قسمت اول سیالدر فصل نخست میبینیم که همین مربی او را برای مسابقه دادن، در محیطهای غیرقانونی که توام با شرطبندی است، آماده میکند. نماز مربی چه ارتباطی با تربیت شاگرد، در محیط پراز قمار و فحشا دارد؟
در قسمت سوم فصل دوم زمانی که باربد با آذر صحبت میکند فصل تنبه آغاز می شود و متنبه شدن را به شکل باسمهای در دیالوگ به زبان میآورد و مشخص نیست که این متنبه شدن، آیا توجیهی برای زندگی بوالهوسانه گروهی ابتدایی روایت است؟ کارگردان راه فرار میتراشد که ساختار زیستی تجزیه کند و رابطههای دو به دو را وارد روایتش کند تا فشار و انتقاد رسانهها توجیه کند.
شغل پروانه در قالب مشاور خانواده که اغلب به بانوان به او مراجعه میکنند اغواگری مردان متاهل است و از این طریق استخدام می شود تا مردان را اغوا کند و زنانشان بتوانند در طلاق اموال فرد اغوا شده را تصاحب کنند. حتی چنین شخصیتی با چنین طراحی خاصی، تناقضی شگرف در این روایت است. زنی با این موقعیت چرا باید شغل اغواگری را انتخاب کند، آیا او در حرفه اجتماعی وزین خود، دارای شان شامخ و موقعیت مالی خوبی نیست که اقدام به چنین ماجراجوییهایی میکند و شهرام ملکی مرد انتقامجو اقدام به کشتن «کامران شمیم» (پژمان بازغی) میکند تا رابطه خسرو و پروانه برای اتصال بیشتر توجیهات دراماتیک داشته باشد و خیانت خسرو به همسرش یک پایان سفید تلقی شود!
آیا امیرپورکیان با این خط فکری میتواند برای فیلم خط شکنی بعدیاش مجوز بگیرد؟ یا سریالی با چنین مضمونی تولید کند؟ آیا تهیه کنندگان بازهم اقدام به تولید چنین آثاری خواهند کرد؟
* تسنیم
نظرات