به گزارش سینماپرس، سریال امام علی(ع) بی تردید شاهکاریاست در میان پروژههای مذهبی پخش شده در همه این چهار دهه گذشته. سریالی که بیش از همه سریالهای کمدی و عشقی دهه ۶۰ و ۷۰ و حتی ۵۰ مردم را در خانههایشان و پای تلویزیون نشاند.
انتخاب بازیگر، آن هم برای یک پروژه عظیم که قرار است دوره مهمی از تاریخ اسلام را روایت کند، حتما در سالهای انتهای دهه ۶۰ و ابتدای دهه ۷۰ کار سختی بوده است. بازیگرانی که آنقدر خوب شناخته شدند که تصویر کاراکترشان در سریال امام علی(ع) هنوز هم ماندگارترین تصویر در دوران بازیگریشان در ذهن مردم است. محمدرضا شریفینیا، در نقش ولید، زندهیاد جهانگیر فروهر در نقش اباسفیان، ویشکا آسایش در نقش قطام و از همه تاثیرگذارتر بازی داریوش ارجمند در نقش مالک اشتر. اما هر کدام از این بازیگران چطور انتخاب شدند؟ پاسخ این سوال را درباره تک تک این بازیگران از محمد بیکزاده تهیهکننده سریال ماندگار امام علی(ع) جویا شدیم و او با حوصله به همه سوالهایمان پاسخ داد.
قصه زندگی مولای متقیان، علی (ع) اما چطور به روایت تصویر در آمد؟
این پرسشی است که حالا تقریبا سهدهه بعد راحتتر میتوان پاسخش را یافت. سریالی که بسیاری آن را به نام داود میرباقری، کارگردانش میشناسند که پس از آن هم «مختارنامه» ساخته و هم «معصومیت از دست رفته» و هم «مسافر ری». ولی همچنان هیچ یک سریال امام علی او نبودهاند اگرچه هر کدام بارها و بارها پخش شدند و حدیثی ماندگار بودهاند.
همیشه اولینها دشوارترینها هستند. وقتی قصه، روایتی مذهبی باشد که هم علمای شیعه رویش حساسیت ویژه دارند و هم باید وجه وحدت میان مذاهب در نظر باشد، این دشواری چند برابر میشود. در دفتری قدیمی در حوالی ستارخان، مردی که ششمین دهه زندگی اش را تجربه میکند، با صورتی تراشیده و کراوات و دستمال آبی که در جیبش بود، قرار شد تا این سئوالمان را پاسخ دهد. چطور شد که امام علی(ع) ساخته شد؟
نامش محمد بیکزاده است، کسی که تهیهکننده این سریال ماندگار بوده. او که هنوز هم کارش تولیداتی آیینی و دفاع مقدسی است. نامی که حالا کمتر سر زبانهاست اما روایاتی ناگفته داشت از قصه دشوار ساخت پروژهای به نام بزرگمرد عالم، امام خوبیها.
قصه نسخهای از فیلمنامه که هنوز داود میرباقری به یادگار نگه داشته. مرقومهای که عالیترین مقام سیاسی و مذهبی کشور پس از خواندنش نوشته و در مسیر ساختش برای سازندگان آرزوی موفقیت کرده است تا چنین اثر ماندگاری به پشتوانه حمایت مقام معظم رهبری با رقم بودجه ۲۶۹میلیون تومانی که برای چنین پروژه عظیمی همان زمان هم یک کار جهادی محسوب میشده ساخته شود و به یادگار بماند. گفتکوی خبرآنلاین را با او بخوانید.
این کار چطور به شما و آقای میرباقری پیشنهاد شد؟
در آن زمان دوره ریاست آقای محمد هاشمی بود. محمد هاشمی آدم کمسوادی بود اما حسنش نسبت به بقیه این بود که میدانست کمسواد است. بعضی کمسواد هستند ولی خودشان را در اوج دانش میدانستند. محمد هاشمی از کسانی استفاده میکرد که اهل دانش باشند و کمبودهای خودش را جبران کنند و مدیریت هنری یعنی همین. کسی باشد که بتواند از پتانسیل دیگران حسن استفاده را بکند. آن زمان مدیریت شبکه یک با آقای مهدی فریدزاده بود و مدیریت گروه فیلم و سریال با فرید حاجمحمدخان که هر دو آدمهای فرهیختهای بودند. در شبکه یک طرحی به من دادند به اسم «همچون خاری در گلو» نوشته علاالدین رحیمی. یک تلهتئاتر بود و گفتند میخواهیم این را تولید کنیم. من از قبل با نحوه کار کردن علاالدین رحیمی آشنا بودم و میدانستم تلهتئاترهای مذهبی میسازد. متن را خواندم دیدم نعل به نعل تاریخ طبری پیش رفته، حتی دیالوگها همان دیالوگهای تاریخ طبری بود. بنابراین استناد تاریخیاش را برای من که اندکی با تاریخ محشور هستم از دست داد. با مدیران شبکه صحبت کردم که اجازه بدهید اول یک تحقیق مجدد شود و مبناهای تاریخی درست باشد و دوم اینکه اختلافهای نقلهای بین شیعه و سنی دور ریخته شود و فقط اشتراکات بیان شود. چرا که ما بنا نداریم اختلاف مذهبی بین جامعه بیندازیم. دغدغه ما بیان تاریخ است. هر دوی این عزیزان پذیرفتند و تحقیقات شروع شد. ما اساس کار را بر «الامام علی بن ابیطالب» نوشته عبدالفتاح عبدالمقصود گذاشتیم که یک تاریخدان مصری است و بسیار شیوا، خوشقلم و متکی به تاریخ این داستان را نوشته. این نسخه اساس ما شد و سپس تاریخهای دیگر که ۷۰ تاریخ اعم از فارسی و عربی بود که مورد تحقیق قرار دادیم.
و چطور به آقای میرباقری رسیدید؟
من آن زمان خیلی بررسی کردم که چه کسی این را بسازد. آقای میرباقری «رعنا» را ساخته بود.
همان سریالی که خانم گلچهره سجادیه در آن بازی میکرد؟
بله. آقای پرستویی هم بود. سریال معروفی بود و بسیار خوشساخت بود. ضمن بحثی که با آقای فریدزاده و حاجمحمدخان داشتیم من گفتم میرباقری کار را بسازد.
پس سراغ فرم رفتید.
بله. در کسانی که کار کرده بودند این کار «رعنا» را من بیشتر از بقیه پسندیده بودم.
آن زمان آقای افخمی میرزا کوچک خان را ساخته بود، آقای سعید نیکپور هم بود، داریوش فرهنگ هم سلطان و شبان را ساخته بود، مرحوم حاتمی هم زنده بود.
خیلیها بودند. مهرجویی هم بود.
چه شد که سراغ آن گزینهها نرفتید؟
فقط یک عامل باعث شد. همه اینهایی که اسم بردید مدعی بودند و داوود هنوز به ادعا نرسیده بود و هوشمند بود. فقط در کار «رعنا» من هوشمندی داوود را دیدم. این آدم به درد این میخورد که شما انشای خودت را روی این کاغذ سفید بنویسید. آدمی که ادعا ندارد، تواضعش هنوز دست نخورده و گوش شنوا هم دارد. داوود انتخاب شد ولی برای تولید یک تلهتئاتر. برآورد اولیه که برای سریال داده شد ۲۷میلیون تومان بود که برای تلهتئاتر برآورد خوبی بود اما من همیشه با دوستان بحث میکردم که برای علی یا باید درست ساخته شود یا اصلا ساخته نشود. من روی دو مورد تعصب دارم، یکی علی است یکی ایران. یا درباره اینها باید ساخته شود و درست ساخته شود، یا نباید نزدیکش شد. چون اگر ضعیف ساخته شود به علویت علی صدمه زدهایم. اگر آن زمان ایستادگی میکردم که حرف من باید به کرسی بنشیند پروژه منتفی میشد. بنابراین پذیرفتم که با ۲۷میلیون تومان تلهتئاتر حضرت علی را بسازیم. به بهانه ساختن دکور در شهرک سینمایی شهر مدینه را ساختیم. سپس نامهای به مدیریت محترم گروه فیلم و سریال و شبکه اول نوشتم که فاز اول امام علی به پایان رسید. خواهشمند است برای فاز بعدی برآورد هزینه کنید.
۲۷میلیون تمام شد؟
بله. چون اگر به شهرک غزالی بروید متوجه میشوید که من آن دکور را با سنگ و آجر و سیمان ساختم که از بین نرود و هر چه باران بخورد جاافتادهترو بهتر شود. همین الان هم خیلی از دوستان که کار تاریخی مذهبی میکنند در همان لوکیشن هستند. آن لوکیشن ماندگار است. آقای فریدزاده کلی غر زد که بنا نبود فازبندی شود گفتم یا باید بسازیم یا باید نسازیم، الان هم دست به مهره بازی است.
شما هنوز وارد پروسه فیلمبرداری هم نشده بودید؟
نخیر. فقط مدینه را ساختیم. از آنجایی که آن زمان مناسبات خیلی انسانی بود، اصلا اینطور نبود که من بخواهم ریالی جابجا کنم یا آنها نگران جابجا کردن من باشند...
هنوز اختلاس نداشتیم.
هنوز کلمه میلیارد و دههزار میلیارد و سههزار میلیارد را نمیشناختیم. جوان بودیم و سر پرشوری هم داشتیم. مجبور شدند یک برآورد مرحله دوم انجام بدهند و خلاصه همینطور فاز به فاز جلو رفتیم تا نهایت با ۲۶۹میلیون تومان این پروژه را تمام کردیم.
ساخت این پروژه چقدر طول کشید؟
۱۹ماهه ساختیم.
مشاور مذهبی پروژه چه کسی بود؟
من اصلا مشاور مذهبی نداشتم. وقتی منابع که حدود ۷۰جلد متون فارسی و عربی بود آماده شد، بخشهای عربیاش را خودم میخواندم و نت برداری میکردم و بخشهای دیگر را آقای میرباقری میخواند. الحق و الانصاف آقای میرباقری در دیالوگنویسی تقریبا بیهمتا است. به خصوص در بیان مونولوگها.
البته بعد از علی حاتمی.
بله. آقای حاتمی را کنار بگذارید. البته علی حاتمی هم متخصص رنگها و کلمات دوران قاجار بود. این سناریو توسط آقای میرباقری نوشته شد. ما خدمت آقایان علما میرفتیم. میخواندند و میگفتند خوب است ولی دو خط زیر آن نمینوشتند برای تایید. ما هم ترس داشتیم که یک دفعه اگر یک نفر با هر قد و قوارهای از گوشه حوزه اعتراضی داشته باشد وضعیت برای ما خطرناک میشود. چون از نظر عامه آنها متولی دین هستند و ما مطرب هستیم. بنابراین میگفتند خوب است و مثلا میگفتند چرا فلان بحث را نیاوردید، میگفتیم چون محل اختلاف است، میپذیرفتند ولی هیچکس یک خط کاغذ برای ما ننوشت. به ناچار متن را مدیران شبکه به خدمت مقام رهبری فرستادند. ایشان متن را خواندند. بسیار هم بادقت خوانده بودند. حتی روی بعضی از کلمات خط کشیده بودند که مثلا این کلمه خوب نیست. ایشان ادبیات فوقالعاده خوب میدانند. حتی روی کلمات نظر داده بودند و درست و حرفهای هم نظر داده بودند. مثلا یادم است دور یک پاراگراف کامل خط کشیده بودند و نوشته بودند «خنک است» یعنی در شان سریال نیست و ما آن را حذف کردیم. در پایان کار هم برایمان یک «موفق باشید» نوشته بودند. ما با پشتوانه این نظر کار را شروع کردیم. بعد از اینکه کار را تمام کردیم و پخش شروع شد، بعضی از حضرات ایراد گرفتند.
امسال کتاب خاطرات سال ۷۵ آقای هاشمی منتشر شده. ایشان از یک جلسه رهبری با خبرگان نوشتند که در آن تعدادی از اعضا از سریال امام علی انتقاد کردند. رهبری بخشی از این انتقادات را پذیرفتند و توضیحاتی دادند.
بله. انتقاد داشتیم. آن زمان معاونت سیما آقای احمد پورنجاتی بودند که بسیار بادانش و باهوش بودند. یک عزیزی به دفتر ایشان آمده بود، من را صدا کردند. این آقا گفت این وضعیتی که برای قطام تعریف کردید، این موجب ریبه میشد و تحریک کننده بود. من نمیدانستم آن آقا در چه سطحی هستند و بعدها ایشان را شناختم. پاسخ دادم که من از منظر چشم علی این را میبینم. ایشان از من ناراحت شد. اما این قطام اگر تحریککننده نبود، ابن ملجم آدم ابلهی بود که به خاطرش علی را بکشد؟ زیبا و لوند بوده. این باید کسی باشد که بتواند من آدم هوسباز را تحریک کند که بابتش علی بکشم. اگر یک آدم زشت غیرقابل قبول را میگذاشتیم شما باور میکردید این برای این زن علی را کشته؟
آن زمان انتقادهایی بود که دعوایی بر سر قطام میان ولید و ابنملجم و... شکل گرفته و اصطلاحا عشق مثلثی را به تصویر کشیدید.
واقعیت تاریخی است. مثلث نیست. بگو مربع است، مخمس است... یک داغ دل بس است برای قبیلهای. این آدم برای قبیلهای بس است. قطام موجود معمولی نیست که ولید سیفالاسلام را به آن حال بندازد و ابن ملجم را به این کار وادارد.
همه این درام در تاریخ آمده؟
فقط دو سطر برای قطام آمده ولی کفایت میکند که بفهمی این چه کسی است.
در کدام کتاب آمده؟
تقریبا در تمام کتابهای تاریخی این دو سطر آمده که چنین کاراکتری وجود داشته و ما براساس این باید چنین کاراکتری را میساختیم. در تولید یک درام آدمهای مثبت تخت هستند و دیدن ندارند. دراماتیک نیستند. آدمهای خاکستری و سیاه هستند که جنبههای دراماتیک در آنها زیاد است. من که درام را با مالک اشتر نمیتوانم بسازم. مالک باید یک مقدار خاکستری شود. یک جاهایی باید اعتراض کند که جنبه دراماتیک پیدا کند و انصافا میرباقری خوب کار کرد.
این جوکهایی که آن زمان میساختند که قطامش را بیشتر کنید شما خودتان از قبل به آنها فکر کرده بودید.
بله. اگر فکر نمیکردیم این درام درنمیآمد و مثل کارهای مذهبی پیشین میشد. یک قصه تخت برای رفع تکلیف، ولی هنوز امام علی در خاطره خیلیها هست و هنوز رکورد بیننده این سریال را هیچ کاری نشکسته. قبل از انقلاب «خانه به دوش» بود و این سریال رکوردش را شکست و این کار کوچکی نبود.
آن زمان آقای نقدی رئیس پلیس تهران به من زنگ زد و تشکر کرد و گفت: پیک دزدیهای ما از ساعت فلان تا فلان بوده، از زمانی که امام علی پخش میشود این پیک افتاده. این افتخار دارد. این موارد ما را قلقلک میدهد. ضمن اینکه الان با هر کس صحبت میکنی همه بالاتفاق میگویند بهترین کار مذهبی که تا امروز ساخته شده و این بهترین بودن را پزش را ما میدهیم. اما یک دلیل دارد. صادقانه و باعلاقه ساختیم و هدفمان پول و پست نبود. خواستیم علی را بسازیم و مر تاریخ را ساختیم.
و این شهامت که اجازه ساخت این سریال را بدهند هم وجود داشته.
بله. در دوره محمد هاشمی بود. در دورههای دیگر اگر بود از ما حذف و اضافاتی میخواستند. کاری که در مختارنامه انجام شد. مختار ثقفی پشتهمانداز کلاهبردار، قهرمان میشود، آن هم قهرمان ملی ایرانیها. این جعل تاریخ است و دست بردن در تاریخ کار درستی نیست.
شما کار را با آقای هاشمی شروع کردید و در دوره آقای لاریجانی پخش شد.
بله. بهرهاش را آقای لاریجانی برد. و ایشان سرجمع حدود ۴قسمت از کار را حذف کردند که بیشترش تمرکز روی ابوذر بود.
ابوذر حرفهای تندی میزده...
بله و ممکن بود به بعضی بربخورد.
از قطام پس چیزی حذف نشده؟
یک جا فقط به قطام اعتراض شد. آقای علی دوانی یک مجلسی را برای تشکر از ما گرفته بود. خدا رحمتش کند، بسیار آدم فاضلی بود و تاریخدان هم بود. یک سری سوال از ما کرد و در نهایت بیان تاریخی ما را پذیرفت و گفت چرا قِطام را قُطام گفتید؟ گفتم ما از شما اساتید یاد گرفتیم که غلط مصطلح اصح از صحیح مهجور است. رو کردم به مردم گفتم قُطام یا قِطام؟ مردم گفتند قُطام؛ زود مچم را گرفت گفت طلبهای؟ گفتم بله. همانجا هدیهای به من داد و گفت: این هم جایزهات، خوب جوابم را دادی.
نگارش فیلمنامه چقدر طول کشید؟
حدود یک سال.
الان ولی زمان تحقیق برای سریالهای تاریخی مذهبی خیلی بیشتر میگویند.
آنها برای جمع کردن سواد است به فیلمنامه ربطی ندارد. آن دوره تحقیق است که برای افزایش سواد خودشان است. وقتی دانش و سواد نداری بیخود سمتش میروید.
دلیل خاصی داشت که در این سریال به سلمان خیلی نپرداختید؟
بله. دلیلش این بود که ما قادر نبودیم امام را نشان بدهیم و باید علی را در شخصیت یک نفر متجلی میکردیم و نمیتوانستیم آن را پخش کنیم و آیینه علی در حقیقت مالک اشتر بود.
کار سال ۶۹ یا ۷۰ آغاز شد، شما میگویید ۱۹ماه ساختش طول کشید، اما سال ۷۵ پخش آن شروع شد. دلیل این وقفه چیست؟
بعد از پایان فیلمبرداری در سازمان صداوسیما یک عدهای میخواستند شریک این پروژه باشند و اسمشان در تیتراژ بیاید ولی هیچ کاری نکرده بودند و من گفتم من دروغ نمینویسم. کار علیبن ابیطالب تا اینجا دروغ نگفتهام و اینجا هم در تیتراژ دروغ نمینویسم. به شدت به دنبال این بودند که حالا که کار ساخت تمام شد تهیهکننده را تغییر بدهیم. خیلیها را تست زدند، من هم بودم. میآوردند که چهار روزی باشد و بعد من را بگویند خداحافظ.
همچنان آقای فریدزاده بود؟
بله و من هم پشتم به او گرم بود. میدانستم بازی نخواهد خورد. اینطور میدیدند که کار که تمام شده فقط مونتاژ مانده و صداگذاری. نمیدانستند همان فوت آخر هم مهم است. سینما همانقدر که آبدارچیاش مهم است کارگردانش هم مهم است. آدمها همه با هم یک سمفونی را مینوازند و هر کس کج بنوازد کل قطعه به هم میریزد. در این میان من هم یک فاصلهای در بیمارستان بستری شدم. آمدند کار را با دیگران پیش ببرند، کار پیش نرفت.
این وقفه چقدر شد؟
حدود دوسال. آقای پورنجاتی من را صدا کرد و پرسید داستان چیه؟ گفتم من داستانی ندارم ولی اینها میخواهند اسمشان باشد و من زیر بار نمیروم. این کار با ۲۶۹میلیون تومان ساخته شده، همزمان «تنهاترین سردار» با نزدیک به دومیلیارد بودجه ساخته شده و من برای ساخت این سریال خودم و اعتبارم را خرج کردم. مثلا معاون استاندار هرمزگان رفیقم بوده، برایم سد زده مجانی برایم آبگاه صفین را ساخته. به خاطر من. گوشی را برداشت با مدیر شبکه وقت خیلی حرفهای تندی زد. آن زمان دیگر آقای فریدزاده نبود و در این دوره تنها کسی که حمایت کرد آقای پورنجاتی بود.
از چه زمانی اولین نمود اینکه این سریال مخاطب جذب کرده را دیدید؟
در قسمت دوم، سوم موج تلفنها بود که تشکر میکردند. تقریبا سریال در همان قسمت اول خفتگیری کرده بود و از قسمت دوم به بعد گاهی دوستان در سازمان کلافه میشدند که چقدر برای تشکر از این سریال زنگ میزدند. مردم ما طناز هستند، طنزها همه برگشته بود و برآمده از سریال شده بود.
پایانبندی سریال همین بود؟
نه. ما یک مقدار اندکی بودجه میخواستیم تا پایان امام علی را بسازیم و موفق نشدیم آن را بگیریم.
چقدر؟
فکر میکنم بیست، سی میلیون نیاز داشتیم تا آن چیزی که داوود نوشته بود را بسازیم ولی به ناچار این طور تمام شد.
سکانسهای پایانی در کوفه همان چیزی که میخواستید درآمد؟
خیلی خوب بود. اگر امروز بود امکانات تکنولوژیک بیشتری داشتیم اما آن کار هم خیلی خوب بود. اگر امروز بود یک مقدار با تکنولوژی دستمان بازتر میشد، طبیعتا کار بهتری ساخته میشد.
با فضای احساسی که وجود داشت اکبری مبارکه بازیگر نقش ابنملجم لابد خیلی اذیت شده؟
بله. خیلی فحش خورد. وقتی بیرون میرفت مردم فکر میکردند خود ابنملجم است.
در حافظه تاریخی مردم اینکه ابن ملجم به خاطر قطام علی را کشته وجود داشت؟
بله. مردم قطام را میشناختند. در ساختن کارهای تاریخی سه مورد وجود دارد که باید باشد اما متاسفانه نیست. یک؛ تسلط به تاریخ. دو؛ دانش فلسفه تاریخ. سه؛ اذهان عمومی. یعنی آن چیزی که در ذهن مردم وجود دارد. اینها را یک پروژه مذهبی نیاز دارد و از همه بیشتر به یک مشاور پابلیسیتی یا کف خیابان نیاز دارد. اینها برای کارهای تاریخی مشاور مذهبی میگذارند در حالی که به آن نیازی ندارد و علم آن را باید خود تهیهکننده و کارگردان داشته باشند. مشاور مذهبی هیچ کاری نمیکند و فقط جایی است که اسم یک نفر در تیتراژ برود. مسائل مذهبی باید دراماتایز بشود و مشاور مذهبی نمیتواند این کار را بکند. خود من دراماتیست باید آگاهی داشته باشم تا بتوانم یک موضوع را دراماتایز کنم. باید خودم مسلط باشم تا بتوانم به زبان دراماتیک آن را بیان کنم.
بعد از سریال امام علی(ع) کم کار شدید و میشود گفت از ملک ری یک دانه گندمش هم به شما نرسید.
فقط عشقش به من رسید. من چندکار را آرزو دارم بسازم. یکی امام علی بود که ساختم. دومی رستم و سهراب است. خیلی دوست دارم بسازم چون میدانم فردوسی حکیم است و حکمت میدانسته. اگر عمر باقی باشد این را هم میسازم.
چه کسانی بازیگران را انتخاب کردند؟
تمامی بازیگرهای گروه را من، سیدداوود میرباقری و عبدالله اسکندری انتخاب کردیم. آقای شریفینیا دستیار آقای میرباقری بود و زمان تست گریم به گروه اضافه شد. عبدالله اسکندری او را معرفی کرد. تازه هنوز ایشان برای بازی هم انتخاب نشده بود.
چطور برای نقش ولید انتخاب شد؟
ما دنبال بازیگر نقش ولید بودیم و آدمهای مختلفی آمدند و صحبت کردیم و رد شدند که چون زنده هستند من اسمشان را نمیآورم. یک روزی دور هم نشسته بودیم. رضا شریفینیا خیلی شیرین و بامزه و اهل پیچاندن حرف است. قشنگ یک حرف را از یک موضوعی به موضوع دیگری میپیچاند. من به شوخی گفتم خود این فلان فلان شده ولید است. من به داوود، داوود به عبدالله... همه به هم نگاه کردیم و عبدالله او را برای تست گریم برد و شد خود خود ولید. حتی بر اساس سیرههایی که قیافه ولید را توضیح میدهد همین آدم است. دقت کرده باشید همین الان هم از ولید خارج نشده.
هنوز «آدم برفی» را بازی نکرده بود؟
نه. اصلا آن نقش پایهای برای بازیگری رضا بود و خیلی هم اتفاقی بود.
ولی الان در همه سینما اسمشان هست.
الان مونوپل سینمای ایران مونوپل رضای شریفینیا است که عیبی هم ندارد. «بیله دیگ، بیله چغندر» این سینما رضا را لازم دارد. شما تیتراژ فیلمهای آمریکایی را ببینید سه چهارتا تهیهکننده دارند و آن کسی که تهیهکننده اجرایی است دانش سینما دارد و از هر بخشی از سینما یک مقدار میفهمد. اما وقتی در سینمای ما آهنفروش سینماگر میشود. آجیلفروش میشود سینماگر، قالیفروش تهیهکننده میشود... این سینما نتیجهاش این میشود و رضا را لازم دارد. رضا به این سینما اتفاقا خدمت میکند.
به انتخاب بازیگران برگردیم. شما یک بار گفته بودید که انتخابتان برای مالک اشتر فردین بوده.
ابتدا صحبت فردین شد. البته برای خیلی از نقشها صحبت خیلی از بازیگران قبل از انقلاب شد. آن زمان هم حرف من را خیلی گوش میکردند مثل امروز نبود که گوششان را روی حرف ما ببندند. برای خیلیها مجوز بازی گرفتیم اما برای بازی فردین اجازه ندادند. علتش هم خیلی ساده است، ما قهرمان زنده نمیخواهیم. فردین برای توده مردم قهرمان بود.
احتمالا استدلالی که برایتان آوردند گفتند مالک قرار است نماد اسلام باشد و ...
بله و فردین را نپذیرفتند. علی آزاد را پذیرفتند؛ در حالی که اگر به تصاویر سینمای قبل انقلاب برگردیم فردین سمبل جوانمردی و آزادگی بود و علی آزاد سمبل نامردی و ناجوانمردی. علی آزاد هم نقش ابنعباس را بازی کرد. فخری خوروش و داوود رشیدی را هم ما پیشنهاد دادیم و مهدی فریدزاده مجوز بازیشان را گرفت. ولی فردین را اجازه ندادند، گوگوش را هم همینطور.
شما میخواستید گوگوش نقش قطام را بازی کند؟
بله. خانم فائقه آتشین.
خیلی عجیب است. به نظر میرسد از هر کدام از اینها استفاده کرده بودید سرنوشتشان را تغییر میدادید.
بله. بنا بود این کار را بکنیم ولی موافقت نکردند. هدف هم داشتیم.
سراغ ایرج قادری هم رفته بودید؟
نه. علت شخصی داشت. دلیل اینکه اینها را انتخاب کرده بودیم، این بود که سخت است کار مذهبی ساختن که مردم غیرمذهبی یا کسانی که زیاد با مذهب انس ندارند ببینند. بنابراین باید یک المانهایی را تعریف میکردیم که به واسطه آنها حداقل دو، سه قسمت اول سریال را ببینند بعد خود قصه آنها را جذب کند. در تیتراژ اگر اسم محمدعلی فردین میآمد، بدون اینکه ما نیاز به شلنگ تخته انداختن داشته باشیم در قسمت اول مردم پای کار مینشستند.
با خود فردین دربارهاش صحبت کردید؟
بله. یک گالری فرش در میدان ونک داشت که آنجا رفتم و با او صحبت کردم. او که از همان اول میدانست نمیگذارند ولی ما کار خودمان را کردیم و اگر هر کس کار خودش را بکند همه کارها درست میشود.
از آقای فریدزاده بالاتر هم رفت و نه شنیده شد یا در همان اتاق مدیر شبکه ماند؟
بله. محمد هاشمی بزرگترین مدیریتش این بود که به حرف کنندگان کار گوش میداد و احتمالا این بحث را منتقل کرده بود ولی نشد.
فردین نشد به سراغ گزینه بعدی رفتید.
بله. داریوش ارجمند را من از بچگی میشناختم. ولی علت انتخابش بیشتر بازی در «ناخدا خورشید» بود. خیلی بازی قَدَری بود.
اصلا انگار کاراکتر را همانطور از آن فیلم آوردید؟
خود جنس بود و الحق و الانصاف بازیاش در «ناخدا خورشید» را به همان قوت و قدرت تکرار کرد. ما بعد از این دو کاراکتر بازیای به آن قوت از داریوش ندیدیم. علتش هم این است که کارگردان نتوانسته از او بازی بگیرد. این آدم توانا است. اگر جایی بازی ضعیف از داریوش ببینید مقصر کارگردان است.
گزینههای دیگری مثل علی نصیریان، جمشید مشایخی، عزتالله انتظامی هم میتوانستند گزینههای کاراکتر مالک باشند.
در تصویر چشمها حرف میزنند. تو در چشم داریوش گاهی آدم خوب میبینی، گاهی آدم بد میبینی. تو در چشم داریوش آدم دوگانهای میبینی و شخصیت مالک همین است. آدم تند و عصبانیای است و آدم مطیعی است. هر دوی این دو شخصیت باید در چهره این کاراکتر باشد. خشن است که در چهره داریوش هست. آنها هم که اسم بردید بازیگرهای خوبی بودند ولی داریوش میتوانست مالک باشد و مالک سینمای ایران داریوش است.
اگر فردین میشد این اتفاق میافتاد؟
فردین خیلی چهره توانایی بود و ما از مالک به دنبال چنین چیزی بودیم. یک کاریزمایی باید در چهرهاش میبود.
به انتخاب بازیگر قطام برسیم. اصلا اسم فائقه آتشین از اتاق خودتان بیرون رفت؟
تا دفتر مدیر شبکه رفت ولی همانجا آب پاکی را روی دستمان ریختند.
گفتند دیگر بس است.
بله. تا فردین با ما همکاری کردند ولی درباره گوگوش نه. ما هم گوگوش نمیگفتیم میگفتیم فائقه آتشین که زهرش کم شود ولی دیگر آنجا گفتند بس است.
ویشکا آسایش چطور انتخاب شد؟
خیلی دنبال بازیگر کاراکتر قطام گشتیم. خیلیها هم اسمهایشان آمد و بررسی کردیم ولی هیچ کدام به دل ما نمینشست. قطام از آنها درنمیآمد. اسم نمیبرم چون به بعضی از خانمهای بازیگر برمیخورد.
با این نگاه ستارهمحور شما شاید منطقیتر بود که به سراغ افسانه بایگان، نیکی کریمی یا خانم گلچین میرفتید.
ما را با خانمها درنینداز.
بالاخره اینها گزینههای روی میز شما بودند و حتی فریماه فرجامی.
بله. همه اینها بودند ولی آیا بالرین هم بودند؟ باله فن راه رفتن و حرکت بدن است.
به نو بودن چهره هم فکر کردید؟
بله. فائقه آتشین اگر بود، بعد ۲۰سال آمدنش در تصویر فقط اسمش جاذب بیننده بود ولی فن چرخیدن، راه رفتن، حرکت بدن اینها برای ما مهم بود. در هند اگر میخواهند یک بازیگر انتخاب کنند باید حتما رقص بلد باشد چون با بدنش کار دارد. در هالیوود اگر میخواهند یک بازیگر انتخاب کنند فقط اینکه این خوشگل است دلیل انتخابشان نیست. باید فن حرف زدن را بداند. یک آدم شیمبل را به سینما راه نمیدهند. اما در بازیگرهایمان کسی را داریم که سین شین میزند. شیمبل است ولی بازیگر شده. مجموع تولید فارغالتحصیل بازیگری تئاتر و سینما در ایران، ۴برابر نیاز دنیا است ولی از اینها بازیگر انتخاب نمیشود. از پارک بازیگر انتخاب میکنند. الان هم که از مهمانی بازیگر انتخاب میکنند. ویشکا در انگلیس تحصیل کرده بود و باله بلد بود. عمدهترین دلیل انتخابمان همین بود.
عبدالله اسکندری پیشنهاد داد؟
یک بار در خانه مازیار پرتو عبدالله اسکندری ویشکا را میبیند. بدون اینکه به ما چیزی بگوید سر صحنه او را گریم میکند و لباس تنش میکند. لحظهای که ما او را دیدیم انگار آب داغ روی ما ریختند. خود قطام بود. با گریم فوقالعاده عبدالله و لباسی که باز خود عبدالله انتخاب کرده بود.
دیالوگها ولی میرباقری؟
بله. داوود انصافا دیالوگنویس و مونولوگنویس فوقالعادهای است. در همین سریال سکانسی که طلحه یک مونولوگ میگوید به کارهای شکسپیر تنه میزند.
به سراغ کاراکتر ابوسفیان برویم.
خدا بیامرزد جهانگیر فروهر را. چقدر آدم عجیبی بود. یک روزی میخواستیم صحنه قبرستان را بگیریم. متنش آماده نبود. داوود در همان لوکیشن و براساس لوکیشن نوشت. جهان دیر سر صحنه آمد. خدا رحمتش کند خیلی دوستش داشتم. انسان با شخصیتی بود و کار گروهی را بلد بود. شروع کردم به غر زدن که این چه وقت آمدن است، این صحنه تو است حالا آمدی. در همین حین داوود نوشتن دیالوگها را تمام کرد و آن را به دست جهان داد. بیش از ۵دقیقه طول نکشید. جهان نگاه به مونولوگش کرد و گفت بگیریم. من فکر کردم برای اینکه غر زدم و برای اینکه دل ما را به دست بیاورد اینطور میگوید ولی او رفت و تمام و کمال مونولوگ را با حس درست و بدون تغییر واو با یک برداشت گفت. برداشت دوم هم برای احتیاط بود. موجود عجیبی بود.
برای آوردنش مشکلی نداشتید؟
مثل بقیه، داوود رشیدی، خانم خوروش، علی آزاد و ...
از ابوسفیانی که در کار مصطفی عقاد هست شاید بهتر هم بازی کرده بود.
بازیگر فوقالعادهای بود. اصلا خود ابوسفیان بود. شما بازیاش را در «سوتهدلان» یادتان است؟ نقشی که بازی میکند کاملا باورپذیر است.
مهدی فتحی و عمروعاص.
اگر از من بپرسند بهترین بازی برای چه کسی بود، میگویم مهدی. مهدی بینظیر بود. به لحاظ هیکل براساس سیرهها خود عمروعاص بود. اولین بازی هم که کرد، آمد یک دانه خرما خورد و رفت. تقریبا دو ماه با او کار نداشتیم. یک روز آمد اعتراض کرد که دستمزد من را کم زدی، گفتم تو یک خرما خوردی، هستهاش را هم پس ندادی، داری حقوق میگیری. برو خدا خیرت بدهد.
چه کسی انتخابش کرد؟
همان تیمی که گفتم. ما سیرهها را به آقای اسکندری انتقال میدادیم و هیچکس ذهنی جمعتر از او نداشت که بازیگرها را اینقدر خوب بشناسد و چهرهپردازیشده تصویر آنها را جلوی چشم بیاورد. اگر یادتان باشد یک جاهایی در سریال امام علی(ع) دست یا پای حضرت را میدیدیم، آنها هم مهدی بود. چون در سیرهها عمروعاص و حضرت علی یکطور تصویر شدهاند. یک جمله معروف امام علی دارد که میگوید: عمروعاص یک علی است در طریق باطل. جمله بسیار عجیبی است.
دلیل خاصی داشت که در این سریال به سلمان خیلی نپرداختید؟
دلیلش این بود که ما قادر نبودیم امام را نشان بدهیم و باید علی را در شخصیت یک نفر متجلی میکردیم و نمیتوانستیم آن را پخش کنیم و آیینه علی در حقیقت مالک بود.
اکبریمبارکه برای بازی در ابن ملجم خیلی اذیت شد؟
خیلی. هر جا میرفت مردم فکر میکردند ابن ملجم واقعی است. خیلی شبیه است و خیلی فحش خورد.
فکر میکنم حتی ولید و عمروعاص آن قدر اذیت نشدند.
ولید بامزه بود، مردم دوستش داشتند ولی این علی را کشته بود.
چطور گریم و لباس بازیگران را طراحی کردید؟
ما سیره ابن هشام را جلوی رویمان گذاشتیم و تک تک شخصیتها را از روی آن طراحی کردیم. در انتخاب شخصیتها بسیار دقت کردیم که کدام چهره به چیزی که ابن هشام میگوید نزدیک میشود.
گرانترین دستمزد را به چه کسی دادید؟
داریوش ارجمند. قبل از ما کاری انجام داده بود که ۲۵۰ تومان گرفته بود ولی ما به داریوش قرارداد ۱۰۰تومن بستیم که ۵تومن مالیات برمیداشتیم، ۹۵تومان میدادیم. بچهها دلی آمدند. یک بخشی لطف به شخص من داشتند به خاطر سابقه مودتی که داشتیم و از طرف دیگر ارادتی که به علی داشتند، قرارداد را سفید امضا میکردند. حتی یادم است داریوش غر زد که من دستمزد قبلی که گرفتم ۲۵۰تومان بود، اقلا یک رقمی بزن که صدتومان رند شود. گفتم خیلی حرف بزنی، اینجا نوشتم مالک اشتر، یک ضمه میگذارم روی الف میشوی مالک اُشتر. این تهدید را کردم به شوخی و او گفت هر طور صلاح میدانی. نه فقط داریوش، همه بازیگران ما، گاهی دکوراتور بودند، گاهی به لباس کمک میکردند، در همه کارها همکاری میکردند. خط کشیهایی که مرسوم در سینما و تلویزیون است، نبود. با عشق کار میکردند.
همین کستینگ را آقای میرباقری برای «آدم برفی» برد؟
بله. ما در حال مونتاژ بودیم.
از این سریال تا آن فیلم تفاوت بسیار است. حاشیههای آن فیلم و توقیفش روی این سریال سایه نمیانداخت؟
نه. ولی آنها هم از آن توقیف بهره خودشان را بردند. چون جالب است که هر کاری که در این مملکت توقیف میشود اتفاقی نیست. یک فیلم را توقیف میکنند، بعد رفع توقیف میکنند، فروشش میترکد. دوست دارم این را حتما بنویسید. چند درصد میگیرند یک فیلم را توقیف میکنند؟ «آدم برفی» البته از نظر من کار خوبی بود. اتفاقا دفاع از کشور بود.
و خیلی هم اخلاقی بود.
بله. ما بعد از آن با داوود «ساحره» را ساختیم. ما به آن شهید ساحره میگوییم. چون جز فیلمهایی بود که به آن اکران ندادند. یکی از مشکلات بزرگ مدیریت فرهنگی... نمیدانم چطور بگویم. بگویم بیسلیقهگی؟ بگویم بیدانشی؟ بگویم کمسوادی؟ نمیدانم چه بگویم. به ما یک شب اکران دادند که جز توقیفیها نباشد. برای همین میگویم چند میگیرند یک فیلم را توقیف میکنند. اگر یک فیلم را بخواهند زمین بزنند، مدت اکران و سالنهایش را کم میکنند. اگر بخواهند کاری را بولد کنند یک مهر توقیف به آن میزنند. ما را توقیف نکردند. یک شب اکران دادند. جرم این فیلم چه بود؟ اینکه نوشته بودیم براساس داستان «عروسک پشت پرده» صادق هدایت! نمیدانم اسمش را چه بگذارم؟ آیا صادق هدایت جز مفاخر این کشور هست یا نیست؟ شما بخواهید یا نخواهید کتابهای این نویسنده به زبانهای دیگر ترجمه شده. دنیا او را میشناسد. ما یک فیلم روانپژوهانه محکم ساختیم و اعتقاد دارم تاکنون در ایران فیلمی ساخته نشده که عمق آن کار را داشته باشد.
فکر کنم ویشکا برای آن فیلم تشویق هم شد؟
خیلی خوب بازی کرده بود. محسن شاهابراهیمی هم خیلی خوب بود. درواقع شخصیت اصلی این کتاب صادق هدایت، خود صادق هدایت است و این شخصیت را محسن خیلی خوب درآورده بود.
چه شد که محمد بیکزاده خیلی کمکار شد؟
من چند کار را آرزو دارم بسازم. یکی امام علی بود که ساختم و اگر مجدد بگویند بسازم شاید طور دیگری بشود. دومی رستم و سهراب است که به شدت علاقه دارم بسازم. چرا که اعتقاد دارم که فردوسی حکیم است. حکیم به هر کسی نمیگفتند. به کسی میگفتند که حکمت میداند. یک پرانتز باز کنم. رستم وقتی به دنیا میآید، پهلوی مادر را میشکافند و رستم را درمیآورند. وقتی به دنیا میآید دستانش خونآلود است. هیچ جا در شاهنامه سخنی از شستن این دستها نمیآید. بزرگ میشود، با تهمینه ازدواج میکند، پسردار میشود، پسرش به جنگش میآید و رستم با نیرنگ او را میکشد. وقتی میکشد، لب جوی مینشیند، به درد گریه میکند و دستانش را میشوید. در عرفان فرزند نفس اماره است. یعنی رستم با کسی نجنگید. با خودش جنگید. رستم، رستم را کشت. شاهنامه به ضرس قاطع میگویم در متون عرفانی ما اول است و مثنوی بعد از آن است ولی خود فردوسی با آگاهی میگوید:
بر او تا در راز رفته فراز
به کس بر نشد این در راز باز
از این راز جان تو آگاه نیست
بدین پرده اندر تو را راه نیست
پردهپوشی کرده. دوران سلطان محمود غزنوی است و باید حکمت را در حدیث پهلوانی بپوشاند. شاهنامه درست است که اثری از تاریخ دارد اما پشتش حکیم ابوالقاسم فردوسی است. این است که آرزوی من ساختن رستم و سهراب است.
ارسال نظر