به گزارش سینماپرس، «اتاق ورونیکا» اینبار به کارگردانی خانم مُنا رمضانی روی صحنه رفته است؛ نمایشنامهای که در طول سالهای اخیر با اقبال بسیاری از کارگردانان تئاتر روبهرو بوده و بارهاوبارها گروههای مختلف آن را اجرا کردهاند. باتوجهبه مضمون و محور نمایشنامه، شاید بعد از چندین اجرا هم لازم باشد از خود بپرسیم که ریشه استقبال از این نمایشنامه در کجاست و به چه عواملی بازمیگردد؟
نمایشنامه «اتاق ورونیکا» را آیرا لوین در سال ۱۹۷۴ نوشت؛ نویسندهای که تنها هفت سال قبل از آن با انتشار رمان «بچه رزماری»، سروصدای زیادی بهپا کرد و رومن پولانسکی با ساخت نخستین نسخه سینمایی آن و ماجراهای مشهور و البته ترسناک حولوحوشش، بر شهرت این نویسنده و داستانهایش افزود. این نمایشنامه در ایران هم از چشم اهالی تئاتر دور نماند و سال ۱۳۹۶، آقای شهرام زرگر آن را ترجمه و نشر بیدگل روانه بازار کرد. از سال ۹۴ تاکنون، دستکم هشت کارگردان «اتاق ورونیکا» را روی صحنه بردهاند؛ ازجمله آقایان رضا ثروتی و اسماعیل فلاحپور. داستان «اتاق ورونیکا» در بدهبستان میان چهار شخصیت روایت میشود و مضمون اصلی آن را انحراف جنسی میان یک خواهر و برادر شکل میدهد.
بازهم توجیه معضلات اجتماعی؟
همین یک خط کافی است تا حساسیت هر مخاطبی را بدان برانگیزد تا به ابعاد و جزئیات داستان حساس شود؛ اما «اتاق ورونیکا» بیش از اینها حرف دارد. داستان مایههای روانشناختی دارد؛ اما نمیتوان منکر شد که در فضای ژانر وحشت نوشته شده و در اغلب اجراها نیز این بُعد پررنگتر شده است. لااقل به اعتبار دریافت دو جایزه ادگار آلنپو که سالانه به داستانهای رازآلود تعلق میگیرد و جایزه برام استوکر که سالانه به بهترین آثار ادبی در ژانر وحشت اعطا میشود، آیرا لوین را باید چهرهای در این دسته از آثار دانست. لوین بیش از هرچیز در آثارش بهدنبال خلق جذابیت ازطریق رازآلودگی، معما و پیچشهای داستانی است و البته در این اثنا، به قول خودش با بسیاری از مفاهیم ایمانی و پذیرفتهشده همچون شیطان درمیافتد. او نویسندهای از جهانی در دوردستهای فرهنگ ملی ماست که احتمالاً تنها بهواسطه توجیه همیشگی «پرداختن به معضلات اجتماعی» میتوان راه اجرای چنین نمایشنامهای را از او به این جهان بازکرد.
نمایشنامه لوین روانشناسانه است، نه اجتماعی
بااینحال، متن نمایشنامه همچون رمان مشهور او، ادعایی دراینزمینه ندارد و سبکوسیاق پرداخت داستان و فضاسازی و خط قصه هم برای خواننده یا تماشاگر کوچکترین تصویری از مسأله اجتماعی ایجاد نمیکند. اساس این مسأله به همان رویکرد روانشناختی و درونگرایانه به شخصیتها بازمیگردد. لوین درواقع تمام تلاشش را میکند تا ضمن ایجاد نوعی تقابل در فضاسازی دو دهه ۱۹۳۰ و ۱۹۷۰، بیشترین پیچیدگی و غافلگیری را برای مخاطب بهارمغان آورد و او را درگیر روایتی ترسناک با موضوعی هنجارستیز و روانپریشانه کند. تمام داستان «اتاق ورونیکا» در فضای بسته و نهایتاً دو صحنه میگذرد و هیچ ارتباطی با فضای خارج از خانه شیطانی خانواده برابیسانت برقرار نمیشود.
نه مسوولان حساساند، نه هنرمندان
از این گذشته، نویسنده تنها به گفتن قصهاش در محدوده پروراندن انحرافات جنسی شخصیتهای داستان اکتفا میکند و جز یک پیوست حسی ترسناک به این شخصیتها، هیچ کار اضافهتری برای جلوگیری از آثار سوء داستانش بر مخاطب انجام نمیدهد. اگر فرد کاتولیک معتقدی این داستان را مینوشت، همراه با شخصیتها انبوهی از احساس نفرت، کراهت و تلاش برای موجزکردن مسائل و اشاره کوتاه به انحرافات را منتقل میکرد. بااینحال، بهنظر میرسد پس از چندین سال اجرای بیمشکل و پیاپی این نمایشنامه، مسائل پیرامون آن برای وزارت ارشاد و نهادهای نظارتی آن حل شده باشد. از یک سو، نفس مجوزدادن به چنین متنی برای نهادهای مسوول محل سؤال است و از سوی دیگر، فقدان بازنویسیهای متناسب با شرایط فرهنگ بومی ما نشان میدهد هنرمندان و اهالی تئاتر نیز، احتمالاً انگیزهای بهجز این ندارند که بهسراغ موضوعی جنجالی و غیرمتعارف بروند.
حتی خودشان هم شناخت ندارند
آقایان رضا ثروتی، اسماعیل فلاحپور، حسین اکبرپور، کوروش ولیدی، وحید ضرابی و میلاد اتابکی و خانمها مهسا نصیری و آرزو احمدیان تاکنون نسخههای متفاوتی از اجرای این نمایش را روی صحنه بردهاند؛ اما بهنظر میرسد غالب این اجراها هم از بنیه لازم برای ازآبدرآوردن ابعاد روانشناختی ماجرا بیبهره بردهاند. آنها غالباً به ظرفیت وحشت موجود در نمایشنامه نظر داشتهاند و البته برخی از آنان مثل نسخه مُنا رمضانی، از همین مقدار هم بازماندهاند. طراحی صحنه، نورپردازی، بازیگردانی و طراحی لباس، همگی ازجمله ظرفیتهایی هستند که در روایت رمضانی از «اتاق ورونیکا» بههدر رفتهاند. اجرا نهتنها در انتقال لایههای روانشناسانه نمایشنامه الکن است؛ بلکه ابعاد ترسناک و معمایی آن را هم ناکام میگذارد و از وفاداری به متن هم تنها جسدی از تکرار کلمات نمایشنامه را به تماشاگر عرضه میکند. بهعلاوه، شاید بتوان از وجود این ضعفها در کارگردانی چنین نتیجه گرفت که خود کارگردانان بهعنوان انتخابکنندگان این نمایشنامه هم شناخت چندانی از ابعاد موضوع داستان، چه در لایههای روانشناسانه، چه اجتماعی و چه حتی داستانی ندارند.
بیایید با خودمان صادق باشیم!
برایناساس، شاید بتوان گفت کارگردانان، تنها به ظرفیت دراماتیک داستان و موضوع ضدهنجار آن نظر داشتهاند که در مدت چهار سال، نزدیک به ۱۰ روایت از آن را بهطورپیاپی اجرا کردهاند. این مواجهه صادقانه با نمایشنامه «اتاق ورونیکا» و اجتناب از فرافکنی انتخاب آن بر دوش واقعیتهای اجتماعی، شاید بهتر بتواند به مسوولان کمک کند چه چیز را در بسته فرهنگی مخاطبان تئاتر قرار دهند و چه چیز را نه؛ هرچند مخاطبانی خاص از خُردهفرهنگی کوچک باشند. در بسیاری از نقاط جهان در مقاطع مختلفی، آثار هنریای که ضد هنجارها و سنتهای مقبول همان جامعه بودهاند، مایه شگفتی رسانهها و افکار عمومی را فراهم آورده و نخبگان و دلسوزان فرهنگ را به واکنش واداشته است. حالا بهنظر میرسد نمایشنامهای که انحرافات اخلاقی آن حتی به رابطه محارم ختم نمیشود و در جایجای آن از مسائل دیگری هم برای افزایش بار دراماتیک داستان استفاده میکند، سالهاست هیچ حساسیتی در دستگاه فرهنگی کشور برنینگیخته است.
*صبح نو
ارسال نظر