جمعه ۱۴ تیر ۱۳۹۸ - ۰۹:۰۹

ماجرای مرموز «ردخون»؛

چرا «ماجرای نیمروز: رد خون» پروانه نمایش نگرفت؟

نخستین تصویر از فیلم سینمایی «ماجرای نیمروز: رد خون»

سینماپرس: این هم از عجایب مدیریت فرهنگی این دولت است که در رفتار دوگانه‌ سازمان امور سینمایی ظهور و بروز می‌کند؛ اینکه از دفتر نظارت و پخش این سازمان، پروانه ساخت و اکران فیلم‌های سخیفی همچون «رحمان ۱۴۰۰» صادر می‌شود، ولی اکران فیلم «ماجرای نیمروز؛ ردخون» با اما و اگر اصلاحات امکان‌پذیر است؟

به گزارش سینماپرس، وقتی در جشنواره فجر سی‌وچهارم، فیلم «بادیگارد» برای کارگردانی حتی نامزد هم نشد و آثار سخیفی که اصولا حضور بعضی از آنها در فجر، محل بحث بود، به جمع نامزدها راه پیدا کردند، برای خیلی‌ها مشخص شد که رئیس وقت سازمان سینمایی، در زیرپا گذاشتن معیارهای هنری به نفع علائق سیاسی و جناحی، بی‌پرواترین مدیر در وزارت ارشاد است، اما حجت‌الله ایوبی سال بعد باز هم رکورد خود را شکست. داوری‌های فجر در دوره سی‌وپنجم این فستیوال به قدری بی‌قاعده و دلبخواهی و فرقه‌ای شده بود که در همان شب اعلام نامزدها، سه نفر از کاندیداهای رشته‌های اصلی از شرکت در ادامه رقابت کناره‌گیری کردند. منیر قیدی، کارگردان «ویلایی‌ها» که در بخش بهترین فیلمنامه کاندیدا بود، مسعود سلامی، مدیر فیلمبرداری که برای فیلم «گشت ۲» کاندیدا بود و محسن نصراللهی که برای طراحی صحنه «بدون تاریخ، بدون امضا» جزء کاندیداها قرار داشت، این سه نامزد بودند. حجت‌الله ایوبی توانسته بود اتفاق بی‌سابقه‌ای را رقم بزند، اما پرحاشیه‌ترین اتفاق مربوط به سری اول فیلم «ماجرای نیمروز» به کارگردانی محمدحسین مهدویان می‌شد.

داوری‌ها به‌قدری توانست درخصوص این فیلم حاشیه‌برانگیز باشد که کارگردان «ماجرای نیمروز» در یادداشت تندی جشنواره سی‌وپنجم فجر را به چیزی که توقعش نمی‌رفت، تشبیه کند و خطاب به عوامل فیلمش بگوید: «سیمرغ کیلویی چند! همه جا حرف شماست. به قول جلال آل احمد اگر حرف درست بر در یک طویله نوشته شده باشد دیده می‌شود.    برید خدا را شکر کنید که حرف شما از روی دیوار این طویله رفت تا همون‌جایی که باید بره. ‌»

اعتراض بهروز افخمی، کارگردان سینما و مجری برنامه سینمایی «هفت» به نادیده گرفته شدن «ماجرای نیمروز»، ابعاد اصلی قضیه را روشن کرد. تنها حجت‌الله ایوبی می‌توانست باور کند که مخاطبان سینما گول خواهند خورد و سلیقه فیلم‌بینی داوران را دلیل این نادیده گرفتن بزرگ خواهند دانست. افخمی در هفت گفت: «وقتی داور جشنواره فیلم فجر تابعیت دوگانه دارد، چگونه می‌تواند به فیلمی علیه منافقین رای بدهد؟ آنها دارند آنجا زندگی می‌کنند و می‌ترسند. نکته ترسناکی است که پنج تا از داورها تابعیت دوگانه دارند؛ یکی آمریکا و چهار تا کانادا. حالا اینها چطور می‌توانند به فیلمی که به وضوح، بهترین فیلم جشنواره است، رای بدهند.»

اما اگر صحبت‌های افخمی را می‌شد یک گمانه‌زنی، هرچند با درجه احتمال بالا دانست، یادداشت اینستاگرامی سردبیر هفته‌نامه «چلچراغ» که یک رسانه اصلاح‌طلب بود، همه شک‌ها را به یقین تبدیل کرد. آقای سردبیر با انتشار تصویری از جلد این هفته‌نامه، که عکسی از فیلم «ماجرای نیمروز» در آن کار شده بود، گفت که از سمت سردبیری استعفا می‌دهد. او نوشت: «نتوانستم منطق مخالف برخی مدیران اصلاح‌طلب را با جلد شدن این فیلم درک کنم و درنهایت تصمیم به استعفا از سردبیری مجله محبوبم گرفتم. شاید ماجرای ترس داوران دوتابعیتی از جایزه دادن به این فیلم در بدنه مطبوعات هم رخنه کرده است؛ ترسی که ریشه در تابعیت دوگانه افرادی دارد که نمی‌خواهند با توجه نشان دادن به فیلمی ضدمنافقین در خارج از مرزها دچار مشکل شوند.»

فردای همان روز یکی از رسانه‌ها گزارشی نوشته بود که مشخص می‌کرد غیر از بحث داوران بخش مسابقه، محمد حیدری، دبیر آن دوره از جشنواره فجر هم یک مدیر دوتابعیتی بود که خانواده‌اش در آمریکا زندگی می‌کردند. این رسوایی‌ها سرانجام باعث شد آرای داوران در همان یکی‌دو شب گردش‌های نرمی بکند و «ماجرای نیمروز» سیمرغ بلورین بهترین را ببرد. حجت‌الله ایوبی و محمد حیدری هم بعد از چند سال ناچار به کناره‌گیری از سمت‌هایشان شدند. هفته‌نامه چلچراغ هم با همان طرح جلد منتشر شد، اما مدیران بعدی سازمان سینمایی هم البته این‌بار با چراغ خاموش، همان مسیر را درباره این فیلم ادامه دادند. «ماجرای نیمروز» برای شرکت در مراسم اسکار از طرف ایران انتخاب نشد و سال بعد که مهدویان با فیلم دیگری به نام «لاتاری» در این فستیوال حضور داشت، تقریبا از داوری‌های نهایی حذف شد.

   حرف و حدیث‌های جدید از کجا شروع شد؟

ظهر سه‌شنبه ۱۱ تیرماه، روابط‌عمومی سازمان امور سینمایی و سمعی- بصری اعلام کرد شورای پروانه نمایش، در کنار ۶ فیلم دیگر مجوز اکران «ماجرای نیمروز؛ ردخون» به تهیه‌کنندگی محمود رضوی و کارگردانی محمدحسین مهدویان و نویسندگی حسین تراب‌نژاد را با درجه‌بندی سنی ۱۲+ صادر کرده است. چند ساعت بعد از اعلام این خبر، سیدمحمود رضوی و محمدحسین مهدویان در پیام‌های جداگانه‌ای در فضای مجازی، حرف‌های جدیدی در این مورد زدند که درنهایت با پیام ابراهیم داروغه‌زاده معاون ارزشیابی و نظارت سازمان سینمایی همراه بود. رضوی بعد از عدم صدور مجوز برای پخش فیلمش که البته تا یک قدمی صدور پروانه رفته بود، پیامی را به شرح زیر منتشر کرد: «می‌ترسم اشک در غم‌های ما درخصوص «ماجرای نیمروز؛ رد خون» پرده‌در شود و این رازهای سربه‌مهر ما، آخر یک روز به عالم سمر شود! ما هنوز پروانه نمایش «ماجرای نیمروز؛ ردخون» را ندیده‌ایم، اما دیروز در جلسه‌ای آقای ابراهیم داروغه‌زاده گفتند اگر اصلاحات مدنظر شورا انجام بشود، پروانه صادر می‌شود.»

او در پیام بعدی خود نوشت: «البته شرح غم ما، مساله امروز و دیروز شورای پروانه نمایش و ارشاد نیست، غم ما و رازهای سربه‌مهر ما از جای دیگه آب می‌خوره که از روز اول پروانه ساخت تا الان بوده و مارو خسته کرده! فعلا هم آقای مهدویان سفر است، اصلاحات باید بماند تا ایشان بیاید و ببینیم چه می‌شود. فعلا هم ما پروانه نداریم.»

این پیام رضوی، واکنش محمدحسین مهدویان، کارگردان «ماجرای نیمروز؛ رد خون» را هم در پی داشت. او ضمن بازنشر سخنان رضوی در فضای مجازی نوشت: «اول اینکه فقط جهت توضیح عرض کنم که پروانه نمایش نام یک مجوز رسمی‌ است که به تهیه‌کننده میدن تا بتونه فیلمش رو اکران کنه و باز تا جایی که من می‌دونم با خبر صدور پروانه نمی‌شه فیلم رو اکران کرد. خودشو باید بدن. دوم هم اینکه اون مواردی که فرمودن دیگه اسمش اصلاحات نیست؛ استحاله‌ است.» بعد از این پیام‌ها بود که داروغه‌زاده رئیس وقت که در هفته‌های قبل به‌علت اکران فیلم دختر شیطان مورد نقد رسانه‌ها قرار گرفته بود، در پیامی نوشت: «سید عزیز شما همیشه با صبر و تلاش مجاهدانه از موانع سخت عبور کرده‌اید و بحمدالله موفق هستید. فَاستَقِم کَما اُمِرت.» البته زیر پست توئیتری سیدمحمود رضوی حرف‌ها و نظرهای دیگری هم رد و بدل شد و کاربری از تهیه‌کننده «ماجرای نیمروز؛ رد خون» خواست که اگر بخش‌هایی از فیلم سانسور شد، آن را در فضای مجازی بازنشر دهد که البته محمود رضوی در پاسخ قاطعی گفت: «حتما کار غیرقانونی نمی‌کنیم یا مجوز پخش سکانس یا پلانی را داریم و نمایش عمومی می‌دهیم یا اگر اصلاح کردیم، به آن  پایبندیم. اگر من و امثال من حرمت مجوزهای ارشاد را حفظ نکنیم، سنگ روی سنگ بند نمی‌شود، آن وقت فرق ما با فلان فیلم که نسخه‌ای خلاف مجوز ارشاد پخش کرد، چه می‌شود!؟»

   از جان «ردخون» چه می‌خواهند؟

دوربین محمدحسین مهدویان، دعوی این را ندارد که به اتفاقات تاریخی نزدیک شود و دورادور سوژه‌هایش را دنبال می‌کند؛ روایتی با نماهای دور و در قصه‌گویی نزدیک به اتفاق تاریخی. این را در مستند تلویزیونی «آخرین روزهای زمستان» و در فیلم‌های «ایستاده در غبار» و «ماجرای نیمروز ۱» هم می‌توان دید. «ماجرای نیمروز ۱» از صبح روز سی‌ام خرداد ۱۳۶۰ و آشوب‌های خشونت‌بار منافقین و درگیری‌های به وجودآمده آغاز می‌شود و با داستانی پرکشش و جذاب، عملیات تروریستی این فرقه را در ماه‌های بحرانی سال ۶۰ روایت می‌کند. پایان قصه هم همان روز ۱۹ بهمن ۶۰ را تصویر می‌کند؛ روزی که نیروهای ضربت دادستانی و کمیته انقلاب اسلامی مرکز با همراهی نیروهایی از واحد اطلاعات سپاه، بعد از چند ماه کار پیچیده و دشوار اطلاعاتی مقر اصلی مرکزیت منافقین را در محله زعفرانیه تهران محاصره کردند. این خانه محل سکونت راس رهبری سازمان در داخل کشور یعنی موسی خیابانی بود که به همراه او حدود ۲۰ نفر از کادرهای اصلی منافقین حضور داشتند. در زمان اکران «ماجرای نیمروز ۱» در جشنواره سی‌وپنجم برخی انتقادها مطرح می‌شد مبنی‌بر اینکه کارگردان تصویری ناقص از تاریخ دهه ۶۰ ارائه داده است.

واقعیت امر این است که اصلا نه قرار این فیلم، روایتی نعل‌به‌نعل تاریخ بود و نه امکان‌پذیر بود در حدود دوساعت فیلم همه آنچه اتفاق افتاد بازخوانی شود. برای همین بود که «ماجرای نیمروز ۱» مورد بازخواست عمومی قرار نگرفت و البته در اکران هم رضایت نسبی مخاطبان را به همراه داشت. اما انگار از همان اول کار قرار بود سرنوشت «ماجرای نیمروز؛ رد خون» به شکل دیگری رقم بخورد. انتقادها بعد از اکران جشنواره سی‌وهفتم شروع شد و غالب نقدها معطوف به مقایسه‌اش با «ماجرای نیمروز ۱» می‌شد. «ماجرای نیمروز؛ رد خون» به لحاظ فنی هم‌قد و قواره قسمت اولش نبود، ولی به نسبت دیگر فیلم‌های جشنواره سی‌وهفتم استوارتر بود. این‌بار مهدویان یک جسارت دیگر هم به خرج داده بود.

دوربین در «ماجرای نیمروز ۱» به داخل خانه تیمی موسی خیابانی نرفته و ارتباطات درون سازمانی منافقین و حتی روابط عاطفی اعضایش را دستمایه قصه نکرده بود، اما در «ماجرای نیمروز؛ ردخون» دوربین به زندگی و آدم‌های گرفتار سازمان، نزدیک‌تر شده بود. البته پیش از او، بهروز شعیبی در فیلم «سیانور» به شکلی خفیف‌تر این‌ کار را کرده بود، ولی در آنجا قصه کشته شدن مجید شریف واقفی بود و مجال بحث و حاشیه هم نشد. شاید همین نزدیکی بیش از انداره به روابط درون سازمانی مجاهدین باعث بروز انتقاداتی از سازندگان «ردخون» شد. جهان «رد خون» بارها گسترده‌تر و بسیط‌تر از «ماجرای نیمروز» روایت شده بود، ولی عمده نقدها این بود که کارگردان نتوانسته شکاف‌ها و دوپارگی‌های عقیدتی دهه ۶۰ را به درستی تصویر کند. فیلمساز در «ردخون» تغییرات گذر زمان از سال ۶۰ تا ۶۷ را در رفتار کاراکترها و خلق و خوی افراد نشان می‌دهد. «کمال» با بازی هادی حجازی‌فر، یکی از شخصیت‌های محوری دوگانه «ماجرای نیمروز» است که در قسمت اول، موسی خیابانی را کشته بود و در این قسمت، با واقعه‌ای مواجه می‌شود که او را تبدیل به قهرمانی مستاصل کرده است. البته واکنش‌های احساسی «کمال» در مواجهه با واقعیت زندگی خواهرش، مخاطب را هم در موقعیت واکنش به آرمان «کمال» قرار می‌دهد؛ واکنشی که گاه همراه با خنده به این شخصیت بود و از سر شک به منطق برخورد با منافقین.

معمولا آثار سینمایی که جسورانه به وقایع تاریخی نزدیک می‌شوند و فیلمساز هم از چاشنی درام برای جذابیت اثر بهره می‌برد، با انتقاداتی همراه خواهد بود که «ماجرای نیمروز؛ ردخون» از این قاعده مستثنی نیست. شاید همین انتقادات، محل ایرادگیری واحد نظارت و ارزشیابی سازمان سینمایی شده و خواسته که اصلاحاتی به این فیلم وارد شود. این هم از عجایب مدیریت فرهنگی این دولت است که در رفتار دوگانه‌ سازمان امور سینمایی ظهور و بروز می‌کند؛ اینکه از دفتر نظارت و پخش این سازمان، پروانه ساخت و اکران فیلم‌های سخیفی همچون «رحمان ۱۴۰۰» صادر می‌شود، ولی اکران فیلم «ماجرای نیمروز؛ ردخون» با اما و اگر اصلاحات امکان‌پذیر است؟

*فرهیختگان

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.