به گزارش سینماپرس، نود و شش دقیقه معادل پنج هزار و هفتصد و شصت ثانیه؛ سخت بود اما گذشت. تماشاگر عادی میتواند برخیزد اما فقط یک منتقد غیرمسئول میتواند فیلم را در نیمه رها کند و شب شنبه در چشم مردم خیره شود و به نقدش بپردازد یا دربارهاش چند خط بنویسد. منتقد میبایست تک تک این ثانیههای سخت را با دقت خیره به پرده عریض سینما باشد تا در نهایت داوری همه جانبه گرایانه و نزدیک به انصافی نسبت به فیلمی چون کمدی «سامورایی در برلین» داشته باشد.
امیر نادری پس از تجربههای نه چندان موفق «بدرود بغداد» و «افسانه شکارچیان گرگ»، این بار با یک فیلم کمدی کوشید بخت خود را بیازماید و در همین راستا حمید فرخنژاد، امیر مهدی ژوله، میرطاهر مظلومی، هومن حاجی عبداللهی، سامان صفاری و چند بازیگر دیگر را مقابل دوربین امیر موسوی برد تا در این دوران اقبال عمومی نسبت به فیلمهای کمدی، فیلم تازهاش دستکم فروش قابل توجهی داشته باشد و خود را به عنوان یک فیلمساز موفق سینمای بدنه معرفی کند.
با این حال نادری دیر به قافله رسیده بود و این فیلم نیز همچون چند فیلم اخیر فرخ نژاد فروش چشمگیری نداشت تا مشخص شود تماشاگر نیز از تکرار این بازیگر توانمند در فواصل کوتاه با کمترین میزان تغییر در بازی خسته شده است. تنها فرخ نژاد نیست که در حد یک تیپ ظاهر شده و امیر مهدی ژوله نیز در حد همان تیپ باقی مانده و شخصیت کمهوش خودش را مجدداً بازنمایی کرده اما مگر از ارائه یک تیپ تکرار چقدر میتوان مردم را سرگرم نمود و کاسبی کرد!؟ ً دیگر بازیگران نیز وضعیت مشابهی دارند و کستینگ از قضا بر ضد داستان عمل میکند.
داستان فیلم درباره سه شرخر است که شغلشان زنده کردن چک و وصول طلب است و در همین راستا، برای یک مورد کاری درباره سند زمینی به برلین میروند و این آغاز حواشی است. این ایده تکراری است که داستان فیلم را به یک کشور خارجی و چند زن زیبارو کشاند که میتوان بدون حجاب با توانایی بیان چند کلمه فارسی به تصویرشان کشید و با قرار دادن چند دیالوگ دوپهلو و همچنین چند کمدی موقعیت، یک فیلم دارای جاذبه برای مخاطب عام در چارچوب سینمای بدنه خلق کرد اما این فیلم در استفاده از همین فرمول بازاری نیز ناکام مانده است.
برخی ماموریت این فیلمها را خنداندن مخاطب و فراموش شدن میخوانند اما حقیقت تلخ آن است که این فیلم حتی در این زمینه ولو با شیوه مبتذل مرسوم در چنین فیلمهایی نیز ناموفق است. فیلمنامه سامورایی در برلین که از منطق روایی قابل دفاعی برخوردار نیست، با یک گروه از بازیگران جلسهای که به زور در داستان گنجانده شدهاند.
ظاهراً این رویکرد در پیش گرفته شده تا بتوان تصویر و نام این گروه از بازیگران جلسهای را در تبلیغات تجاری فیلم استفاده کرد مواجه بوده که برای گنجاندنشان در خط روایی، داستانهای فرعی و شاخ و برگهای بیموردی داده شده که کارگردان را برای چفت و بست دادن همه اینها با دشواری همراه ساخته و در نهایت نه داستان چفت و بست درستی دارد و نه کارگردان با تمرکز بر فضای کمدی، کمترین موفقیتی در خلق چند کمدیِ موقعیتِ حداقلی را به دست آورده است.
اگر امیر نادری، خود نویسنده فیلمنامه نبود، این امکان وجود داشت که بخشی از تقصیر را به گردن سناریست انداخت اما واقعیت آن است که راه دررویی وجود ندارد! نادری به تنهایی مسئول خلق چنین فاجعه احتمالاً گرانقیمتی است؛ فاجعهای ماقبل نقد که نگارنده حس کرد باید خطر تماشایش را به تماشاگران هشدار دهد تا مردم در این روزها با قیمتهای بلیت سینما، بتوانند با دقت بهتری انتخاب کنند. سامورایی در برلین یک هشدار نیز محسوب میشود که فرمول فروش شماری از کمدیهای سطحپایین آهسته آهسته کارکردش را از دست داده و تماشاگری که صرفاً به دنبال خنده است نیز دیگر حاضر به خرید بلیت این فیلمها نیست.
*تابناک
ارسال نظر