یکشنبه ۱۶ آبان ۱۳۸۹ - ۱۰:۵۲
بررسی جایگاه ادبیات کهن ایران در سینما و تلویزیون؛
حسین ترابی: سینمای شاعرانه، شاعر سینما می خواهد
یک فیلمنامه نویس معتقد است برای داشتن سینمای شاعرانه و استفاده از میراث ادبی و فرهنگ بومی، نیازمند فیلمسازانی هستیم که خود دنیای شاعرانه ای داشته باشند.
حسین ترابی در گفتگو با خبرنگار ادبی خبرگزاری سینما، دلایل عدم مراجعه فیلمنامه نویسان به میراث ادب فارسی را برشمرد و گفت: شعر ما در اوج است. هیچ کجای دنیا شعر و شاعری آنقدر قوی و عمیق نیست. شعرای کلاسیک ما اشعارشان را در ابیات بسیار مختصر می سرایند و معنای عمیق را در ابیات و واژه های محدود می گنجانند. این اشعار چکیده دانش، شهود و تجربه آن ها است و اقتباس از آن ساده نیست. این زمینه به صورت بالقوه موجود است اما نباید انتظار داشته باشیم که سعدی و فردوسی برای ما فیلمنامه نوشته باشند. یک بیت شعر به تنهایی می توند به سینماگران ایده یک فیلمانه مفصل را بدهد.
او ادامه داد: اما متأسفانه در سینمای ایران به جز یک یا دو استثنا سینمای شاعرانه وجود ندارد. در این زمینه یک مثل وجود دارد که می گوید "ملیونر زاده از ملیون شروع می کند". وقتی ما گذشته خود را نشناسیم نمی توانیم آن را زمینه و پایه کار خود قرار دهیم و مجبوریم به اصطلاح از ملیون صرف نظر کنیم و کار خود را از نقطه صفر شروع کنیم.
این فیلمنامه نویس معتقد است: این که سینما اختراع غرب است دلیل نمی شود که بخواهیم در همه زمینه ها از آن ها کپی کنیم. تکنیک چیزی است به راحتی می توان آن را یاد گرفت. اما تولید یک فیلم درخشان وقتی امکان پذیر است که نویسنده به فرهنگ ملی و قومی خود تکیه کند.
او شاعرانگی را چیزی فراتر از نثر شاعرانه در فیلم دانست و گفت: مرحوم علی حاتمی نثر بسیار زیبایی داشت و به فرهنگ و تاریخ کشور نیز آگاه بود اما مقصود من از فیلم شاعرانه چیز دیگری است. به عنوان مثال در فیلم "بادکنک قرمز" و "باد صبا" اثر "آلبر لاموریس" می بینیم که تصاویر و فضای شاعرانه ای در فیلم حاک است. در کشور خودمان نیز شاهد هستیم در برخی آثار عباس کیارستمی حالت شاعرانه مشاهده می شود. به عنوان مثال در فیلم "نان و کوچه" که نخستین اثر اوست هیچ دیالوگی وجود ندارد اما فضای شاعرانه به خوبی به مخاطب منتقل می شود و ایجاز شعر را هم در آن می بینیم.
ترابی مطرح کردن عشق پاک را نیز در آثار کیارستمی شاعرانه دانست و تصریح کرد: در جایی می بینیم که پسر فیلم برای دختر مورد علاقه اش چای می ریزد و از او می خواهد که اگر جوابش مثبت است آن چای را بنوشد. می بینیم که فیلمنامه نویس با توجه به شرایط فرهنگی کشورش می تواند به زیبایی عشق را نشان دهد بدون اینکه به سبک فیلم های غربی روابط بدون پرده زن و مرد را تصویر کند. این مثال به خوبی نشان می دهد که ارجاع به میراث فرهنگی و آفریدن فضای شاعرانه، در کنار شناخت شرایط جامعه می تواند فیلمساز را در بازسازی یک رابطه عاطفی و زیبا یاری کند. مثال دیگر "شهر قصه" بیژن مفید است که این این عشق پاک به صورت شاعرانه در آن روایت شده است.
حسین ترابی از سخنش این طور نتیجه گرفت: این مایه های داستانی در ادبیات ما وجود دارد و فیلمنامه نویس ها می توانند به آن مراجعه کنند. لزومی ندارد برای درگیر کردن حس مخاطب به سبک غربی ها از روابط عریان وغیر اخلاقی استفاده کنیم. فیلمنامه نویسان باید جوهر ادبیات را بگیرند و آن را تصویری کنند.
این فیلمنامه نویس با تأکید بر این که ما شاعر سینما نداریم گفت: باید نگاه کارگردان به دنیا شاعرانه باشد تا بتواند تصاویری را خلق کند که به زیبایی و عمق اشعار حافظ و خیام باشد. تاریخ و ادبیات کلاسیک ما پر از داستان هایی است که سرشار از تعلیق هستند و قابلیت دراماتیزه شدن را دارند.
او ایجاز را یکی از خصوصیات ادبیات کلاسیک فارسی دانست که باید مورد توجه اقتباس کنندگان قرار گیرد. وی توضیح داد: به عنوان مثال ایجاز را در بهترین حالت در حکایات عبید زاکانی مشاهده می کنیم. در جایی که می گوید"البازاری دین در ترازو فروش" همین یک جمله کوتاه می تواند شخصیت سینمایی را بیافریند و روی آن در سینمای طنز ما کار شود.
ترابی همچنین ادبیات کلاسیک را سرشار از داستان های تصویری دانست و گفت: نباید تصور کنیم ادبیات کلاسیک ما تصویری نیست. به عنوان مثال داستان "بر دار کردن حسنک وزیر" در تاریخ بیهقی وجود دارد که خصوصیات ظاهری انسان ها، نحوه پوشش، حالات چهره، اجزای صحنه و روابط آدم ها در آن به جزئی ترین شکل ممکن روایت می شود.
وی ادامه داد: البته بیشتر نویسنده ها این چنین جزئی نگر نبوده اند و به همین خاطر ما درباره فرهنگ عامه مردم در گذشته اطلاعات کمی داریم. به همین دلیل خواندن سفرنامه مسافران خارجی در این زمینه به فیلمنامه نویسان و حتی طراحان صحنه و لباس کمک زیادی می کند. زیرا تاریخ تنها زندگی و اعمال پادشاهان نیست و برای بازسازی فضاهای کهن باید زندگی و تصاویر زندگی عامه مردم بازسازی شود تا مخاطب بتواند با آن ارتباط برقرار کند.
حسین ترابی تقسیم کار سینما بعد از انقلاب را برای بازسازی آثار کلاسیک ادبیات بسیار مفید دانست و گفت: پیش از انقلاب شغل سینما تخصصی نبود. به عنوان مثال ما کمتر طراح صحنه و لباس داشتیم. اما مشکل این جاست که بخش خصوصی به دلیل هزینه زیاد روی اقتباس های سینمایی از ادبیات کلاسیک سرمایه گذاری نمی کند. بخش دولتی هم به خاطر سیاست های خاص، فعالیت خود را تنها به ساخت آثار مذهبی خلاصه کرده است.
ترابی گفت: هزینه تولید آثار کلاسیک زیاد است و به همین دلیل اصرار می شود که به صورت سریال تولید شوند. اما باید توجه داشت که یک فیلم کوتاه مؤثر، بهتر از یک فیلم بلند است که کشش داستانی نداشته باشد. نبود کشش و تعلیق در سریال های تاریخی و ادبی باعث می شود که مخاطب زیادی را جذب آن ها نشود و انگیزه برای فعالیت در این ژانر کاهش یابد.
این فیلمنامه نویس در ادامه به تولید آثار فاخر از افسانه های ایرانی اشاره کرد و گفت: کل بودجه سینمای ایران در بخش خصوصی به اندازه بودجه ساخت یک برج در تهران نیست. بنا براین می بینیم که مفاخر ادبی ما و داستان های برجسته ساخته نمی شوند. در عوض در کشوری مثل امریکا فیلمسازان از تاریخ پانصد ساله شان ژانر "وسترن" را به دنیا معرفی می کنند. از طرف دیگر سیاست گذاران ما هم برای سرمایه گذاری در این زمینه برنامه ای ندارند و از وارد شدن به این عرصه ابا دارند. محققان، نویسندگان و فیلمسازان ما کمتر از مسئولان دلسوز فرهنگ و اعتقادات کشور نیستند و در این زمینه باید به آن ها اعتماد کرد و امکانات ساخت این آثار را فراهم کرد.
او تأکید کرد: سینما امروز یک کار جمعی است. هر کس کار خود را می کند. به عنوان مثال می بینیم که در بازسازی اثری مانند ارباب حلقه ها چند نویسنده گرد هم آورده می شوند. یکی اثر را دراماتیزه می کند، دیگری دیالوگ می نویسد و فرد سوم تنها شوخی های کار را به فیلمنامه اضافه می کند. این کار تیمی در فیلمنامه نویسی ما وجود ندارد. این مسأله همیشه مطرح بوده است و تا میان درام نویس ها و نویسنده ها آشتی برقرار نشود مشکل اقتباس در کشور حل نمی شود. البته در کنار این آشتی باید تهیه کنندگان هم روی این کار سرمایه گذاری بیشتری انجام دهند.
انتهای پیام/ن.ف
ارسال نظر