سه‌شنبه ۱۴ آبان ۱۳۹۸ - ۱۲:۱۶

چهل سال پس از ۱۳ آبان ۵۸

آیا لانه‌های فرهنگی آمریکا هم تسخیر می‌شود؟!

تسخیر لانه جاسوسی

سینماپرس: باید انقلابی دیگر رقم زد و این بار به تسخیر سفارت ایالات متحده آمریکا در عمق وجود برخی کارگزاران و متولیان فرهنگی کشور مبادرت ورزید و از این مسیر مانع نفوذ اقدامات سازمان‌یافته در تولیدات فرهنگی همچون هنر، سینما، کتاب و تئاتر شد. انقلابی فراگیر که به معنی بستن فضای فرهنگی کشور نبوده و رویکرد اصلی آن مواجهه با ولنگاری فرهنگی و صیانت از حقوق فرهنگی ملت مسلمان ایران است.

محمدرضا مهدوی پور/ حدود پنجاه سال است که آبان ماه به نمادی از برای استکبارستیزی ملت ایران و تقابل با سلطه و هژمونی ایالات متحده آمریکا در عرصه بین الملل مبدل گردیده است. قطعا تا پیش از ۴ آبان ۱۳۴۳ هجری شمسی، نتوان ملتی آزاده و غیر وابسته به نظام سلطه شوروی را پیدا نمود که به صورتی نظام مند در برابر تحرّک ابرقدرتِ پُرروی زیاده‌خواهی همچون آمریکا بایستد و قیام خود را در اعتراض به کاپیتولاسیون و مصونیت اتباع امریکایی در ایران آغاز نموده و پس از سال ها مبارزه سرانجام در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ هجری شمسی به فرعونیّت این ابر قدرت در داخل مرزهای سرزمینی خود پایان بخشیده و مُدل عملکردی خود را در تقابل با استکبار به جهانیان معرفی سازد.



آمریکا از آبان سال ۴۳ که رژیم دست‌نشانده‌ی آمریکا در ایران، امام عزیز ما را تبعید کرد، تا آبان سال ۹۸ که الان باشد، هیچ تغییری نکرده؛ آمریکا همان آمریکا است؛ همان گرگ‌صفتیِ آن روز، امروز هم در آمریکا هست؛ همان دیکتاتوری جهانی و بین‌المللی، امروز هم در آمریکا وجود دارد. آن روز هم آمریکا یک دیکتاتور بین‌المللی بود و در مناطق مختلف دنیا ژاندارم‌هایی داشت، ژاندارم و مزدور این منطقه‌اش محمّدرضای پهلوی بود، جاهای دیگر هم کسان دیگر بودند؛ امروز هم همان دیکتاتوری وجود دارد، البتّه با شیوه‌های جدیدتر، با ابزارهای تازه‌تر؛ همان گرگ‌صفتی، همان دیکتاتوری بین‌المللی، همان شرارت، همان حدناشناسی، هیچ حد و مرزی را نمی‌شناسند، آمریکا همان آمریکا است. بله، امروز آمریکا ضعیف‌تر شده؛ از سال ۴۳ آمریکا ضعیف‌تر شده، لکن در عین حال، هم وحشی‌تر شده هم وقیح‌تر شده؛ این آمریکا است.

(بیانات امام خامنه ای در دیدار دانش‌آموزان و دانشجویان- ۱۳۹۸/۰۸/۱۲)




پس اگر چه تمامی روزهای آبان ماه می تواند مصداقی از برای استکبارستیزی ملت ایران محسوب شود، اما روز سیزدهم آبان در تقویم تاریخی کشور با عنوان روز مبارزه بر علیه استکبار به ثبت رسید و  این در حالی است که می توان این روز را روز جوان نامید؛ روز جوان مؤمن، جوان انقلابی، جوان شجاع، جوان دلاور، جوان مبتکر، جوانی که دست به کاری می زند که دشمن را از ابتکار، و از حرکت باز می دارد و ...؛ روزی که جوان انقلابی بدور از روحیه سازشکارانه و ذهنیت تساهل و تسامح به درک روشنی از مسیر سعادت و کسب استقلال خود رسیده و این موضوع را متوجه می شود که برای حفظ شرافت و تمامیت خود می بایست برای همیشه پرچم تسلطِ ظالمانه‌ و متکبرانه‌ی آمریکا را از بام ایران به پایین کشده و پایان بخشیدن به حضور رسمی ایالات متحده در خاک سرزمینی ایران را تنها روش کارآمد برای تحقق آرمان های انقلابی خود ارزیابی می کند.


آمریکا با ایران دشمنی کرد؛ در طول تاریخ ارتباط آمریکا با ایران، آمریکا همیشه با ایران دشمنی کرده؛ حتّی در آن رژیم طاغوت. دشمنی آمریکا با ایران، قبل از انقلاب عبارت بود از اینکه یک دولت ملّی را در سال ۱۳۳۲ با کودتا ساقط کرد؛ مأمور آمریکایی با چمدان دلار آمد تهران، رفت در سفارت انگلیس پنهان شد، از آنجا شروع کرد پول دادن، دلار پخش کردن، کسانی را استخدام کردند، کودتایی به وجود آوردند و دولت ملّی را ساقط کردند؛ البتّه آن دولت هم تقصیر داشت -تقصیرش هم این بود که به آمریکا خیلی اعتماد کرده بود- امّا این کار را کردند و دولت فاسدِ وابسته‌ی به خودشان را در کشور تشکیل دادند؛ دیگر از این دشمنی بالاتر نمیشود. بر نیروهای مسلّح ما مسلّط شدند، بر نفت ما مسلّط شدند، بر سیاستهای کشور ما مسلّط شدند، بر فرهنگ ما مسلّط شدند، تسلّط کامل. از سال ۱۳۳۲ که کودتای بیست‌وهشتم مرداد اتّفاق افتاد تا انقلاب یعنی تا سال ۱۳۵۷، این حالت ادامه داشت. این دشمنی آن دوره‌ی با ملّت ایران و با کشور ما؛ بعد از انقلاب هم که خب معلوم است، تا امروز همه‌اش یا تهدید بوده یا تحریم بوده یا بدگویی بوده یا مشکل‌تراشی بوده، یا نفوذ بوده؛ اینها دائم با ایران و ایرانی بدی کردند.

(بیانات امام خامنه ای در دیدار دانش‌آموزان و دانشجویان- ۱۳۹۸/۰۸/۱۲)




قطعا اگر اقدام انقلابی ۱۳ آبان ۱۳۵۸ هجری شمسی صورت نمی پذیرفت؛ ایران نیز احوالی بهتر از بسیاری از کشورهای حال حاضر پیدا نمی کد؛ کشورهایی که مردم ایشان با شور اشتیاق بسیار انقلاب نمودند و اگر چه با مشقات فراوان توانستند دیکتاتورهای حاکم بر خود را ساقط نمایند اما در نهایت حضو رسمی ایالات متحده در این کشورها سبب شد تا همچنان به ثبات سیاسی و اقتصادی نرسند و از نظر امنیتی در شرایط بحرانی به سر برده و هر روز با پدیده های جدیدی در کشور خود مواجه باشند. بحرانی که انسان مسلمان ایرانی در واقعه کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ هجرری شمسی به خوبی درک نمود و متوجه شد که هیچ انقلابی بدون حذف حضور فیزیکی آمریکایی ها به فرجام مناسب نخواهد رسید!



حادثه‌ای در کشور ما در سال ۱۳۳۲ اتّفاق افتاد؛ حادثه‌ی بیست‌وهشتم مرداد که یکی از حوادثی است که ملّت ایران را با تجربه‌ها آمیخته میکند، مانع از خطا و اشتباه دیدِ او می شود؛ در این حادثه یک تجربه‌ی بزرگ برای ملّت ایران به وجود آمد، این تجربه را هرگز نباید فراموش کرد...؛ حادثه از این قرار بود که دولت مصدّق که نفت را، منبع ثروت ملّی کشور را از چنگ انگلیسی‌ها توانست خارج کند، یک اشتباه تاریخی انجام داد و آن تکیه‌ی به آمریکا بود. در مقابلِ دشمنی انگلیس‌ها، فکر کرد باید یک پشتیبانی در عرصه‌ی بین‌المللی داشته باشد، این پشتیبان آن روز از نظر او آمریکا بود؛ به آمریکایی‌ها اعتماد کرد؛ امید او به آمریکایی‌ها بود. از این خوش‌بینی و ساده‌اندیشی، آمریکایی‌ها استفاده کردند، کودتای بیست‌وهشتم مرداد را به راه انداختند. یک مامور آمریکایی با نام و نشان مشخّص که کاملاً مضبوط است و ما می‌شناسیم، می دانیم اسمش هم در تاریخ هست، بلند شد آمد اینجا و ...؛ پولی را که آورده بود تقسیم کرد، افرادی را با خودش همراه کرد؛ عناصر و عوامل داخلی خائن هم وجود داشتند؛ کودتای بیست‌وهشتم مرداد را راه انداخت و همه‌ی زحماتی را که ملّت ایران در ظرف دو سه سال؛ دوران ملّی شدن صنعت نفت کشیده بودند، بر باد داد. مصدّق را هم گرفتند، بردند زندانی کردند و محمّدرضای پهلوی را که از ایران فرار کرده بود، برگرداندند، به سلطنت نشاندند؛ و ۲۵ سال از سال ۳۲ تا سال ۵۷ این ملّت، زیر یوغ حکومت تحمیلی و وابسته‌ی پهلوی به انواع خفّت ها، انواع فشارها، انواع سختی‌ها مبتلا شد؛ آمریکایی‌ها این کار را کردند.

(بیانات امام خامنه ای در دیدار دانش‌آموزان و دانشجویان-۱۳۹۴/۰۸/۱۲)




چهل سال است که به برکت اقدام انقلابی ۱۳ آبان ۱۳۵۸ هجری شمسی، ایالات متحده در ایران حضور رسمی و با هویت دیپلماتیک ندارد و نمی تواند در پوشش دیپلماتیک فضای لازم را برای دخالت مستقیم افسران اطلاعاتی خود فراهم ساخته و نفرات لجستیک سفارت خود را مامور ایجاد تشنج یا بحران در فضای عمومی جامعه نماید. اما در این میان نباید از حضور مجازی و غیر نشان دار این دشمن همیشگی ملت مسلمان ایران غافل بود و به ابعاد نفوذ سنتی و همچنین مدرن این جرثومه فساد و تباهی توجه نداشت.


چهل سال است که پایگاه اصلی و سفارت نام و نشان دار ایالات متحده در ایران برچیده شده است؛ لکن سفارت پنهان ایشان همچنان به قوت خویش فعالیت نموده و حتی توانسته در بخش قابل توجهی از سیستم کشور نیز نفوذ نماید و این عمق فعالیت را می توان در فتنه های مختلف مشاهده نمود.



امروز ایلات متحده در ایران اسلامی سفارت فیزیکی ندارد؛ اما سوای نظر از فعالیت مجازی این کشور در فضای سایبر و تحت عنوان سفارت مجازی آمریکا تهران (Virtual Embassy Tehran) می بایست بر نوع عملکرد شبکه ای نسبتا گسترده از فعالان و مرتبتان نفوذی و یا نفوذ داده شده ایشان اشاره نمود که به صورتی ویژه قلب وذهن برخی از الیت های ایرانی (Persian elite) را در عرصه های مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و ... به سفارت آمریکا مبدل ساخته است. سفارتی ویژه که عمق ذهن و قلب برخی از ایرانیان را به تصرف خود درآورده و با اهتزار پرچم ایالات متحده در عمق وجودی ایشان همراه می باشد.



پس باید توجه داشت که ایالات متحده اگرچه چهل سال است که پایگاه اصلی نفوذ خود را بر بستر سفارتخانه این کشور در ایران اسلامی از دست داده و عملا هیچ دیپلمات امریکایی و یا تبعه ای این کشور از مصونیت دیپلماتیک در ایران برخوردار نمی باشد و نمی توانند به صورت رسمی اقدام به شبکه سازی در داخل کشور پرداخته و در پناه سفارتخانه به فعالیت رسمی در عرصه های مختلف سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و ... بپردازند و در این میان باید پذیرفت که متاسفانه برخی از ایرانیان به مثابه عُمال بومی ایشان عمل نموده و به عنوان تقی‌زاده‌های جدید در حال اجرای اهداف و سیاست گذاری های صورت گرفته توسط نظام سلطه می باشند.



آدمی مثل تقی‌زاده، به این مضمون گفت که ایران باید از فَرقِ سر تا ناخن پا غربی بشود؛ یعنی سبک زندگی در ایران باید غربی بشود. امروز هم تقی‌زاده‌های جدید از این حرف ها می زنند؛ البتّه به این صراحت نمی گویند امّا مضمون حرفشان این است. آنهایی که افکار غربی را، سبک زندگی غربی را، روش های غربی را، لغات غربی را به طور پیوسته در داخل، در ادبیّات ما، در افکار ما، در دانشگاه‌های ما، در مدارس ما تزریق می کنند، پمپاژ می کنند، اینها همین تقی‌زاده‌های جدیدند. آنهایی که پشت سر سند ۲۰۳۰؛ سند ۲۰۳۰ یعنی برگرداندن سبک زندگی اسلامی به زندگی غربی؛ می‌ایستند، همان تقی‌زاده‌های امروز هستند؛ البتّه امروز به توفیق الهی جوانهای مؤمن ما و مردم انقلابی ما نخواهند گذاشت این تقی‌زاده‌ها حرفشان به کرسی بنشیند.

(بیانات امام خامنه ای در اجتماع زایران و مجاوران رضوی- ۱۳۹۸/۰۱/۰۱)




از این جهت است که فهم پروژه نفوذ در عرصه های مختلف کشور موضوعیت پیدا نموده و امروزه شاهد آن هستیم که برخی اهداف آمریکا با کمترین هزینه و بدون حضور رسمی در ایران پیگیری شده و جالب اینکه بودجه برخی از این پیگیری ها نیز به واسطه بودجه عمومی کشور تامین می شود! موضوع قابل توجهی که بالاخص در عرصه فرهنگی کشور از مصادق ویژه و تاثیرگذاری برخوردار می باشد و از این جهت باید توجه داشت که اگر چه پروژه نفوذ به نحوی چشمگیر در تمامی عرصه های اقتصادی، سیاسی و ... در حال پیگیری است، اما تمرکز اصلی این پروژه در عرصه فرهنگی کشور بوده و این تمرکز به شدت حساس و ویژه می باشد.


دشمنان نظام اسلامی صراحتا می گویند که غلبه بر جمهوری اسلامی و حاکمیت اسلام با جنگ نظامی و تحریم اقتصادی امکان‌پذیر نیست و باید با نفوذ فرهنگی و تأثیرگذاری بر ذهن ها و مغزها و تحریک هوس ها به این هدف رسید.

(بیانات امام خامنه ای در دیدار اعضای هیئت دولت- ۱۳۹۸/۰۵/۳۰)




پیگیری پروژه نفوذ و تاثیر گذاری نظام سلطه و به ویژه ایالات متحده بر عمق ساختارهای فرهنگی کشور را می توان در سال های اخیر مشاهده نمود؛ سال هایی که به سبب حضور ژنرال های خسته، عملا کشور به بهانه  حضور در شرایط پیش و پَس برجام تعطیل شده و در دوران خلسه اجرایی به سر می برد و در این میان مصادیق این تعطیلات در عرصه اقتصادی کشور آنچنان مشهود است که حتی آمارسازی های گاه و بیگاه نرخ تورم و نرخ رشد، نرخ توسعه و غیره نیز نمی تواند از تلخی کام عموم جامعه کم نماید و حتی شیطنت های رسانه ای آشنایی همچون موضوع حضور زنان در ورزشگاه ها و یا تعدد زوجات و ... دیگر نمی تواند افکار عمومی را منحرف ساخته و مشکلات مردم در سپری نمودن روزگار بنفش را به فراموشی سپارد.


همین شرایط است که موجب شده تا عرصه فرهنگی و بالاخص سینمایی کشور به مجالی مناسب از برای تاخت و تاز پروژه نفوذ مبدل شده و متاسفانه در این میان اعمال سیاست جیب خالی پدر سینما توسط متولیان بنفش پوش، اسباب حضور گسترده سفارتخانه‌های خارجی و سرمایه‌داران معلوم‌الحالی همچون زنجانی‌ها، رضوی‌ها، امامی‌ها و ... در عرصه سینمای کشور را فراهم آورده و صنعت سینمای ایران را به عرصه‌ای مناسب و بسیار جذاب برای پولشویی تغییر ماهیت دهد و  نفوذ فرهنگی را آنچنان رسمیت بخشد که حتی سازمان سینمای کشور را به حامی معنوی و قانونی برخی از این اقدامات مبدل سازد.



بر این اساس تولید و اکران گسترده ده ها اثر مجعول و مبتذل و بعضا مستهجن دیگری همچون خانه پدری، سرکوب، عرق سرد، خانه دختر و ... را می توان محصول پیگیری پروژه نفوذ در عرصه فرهنگی و حضور قدرتمند نفوذی ها در ساحت اجرایی کشور قلمداد نمود؛ ساحتی که در شرایط آنچنان وخیمی به سر می برد که گویی وِل شدگی و ولنگاری به جزیی از استراتژی عمل ایشان مبدل گردیده است.



شاید آن هنگام که در دهه ۱۳۶۰ هجری شمسی، برخی مدیران اجرایی کشور نگذاشتند تا طیف سینماگران پشیمان به عرصه سینمایی کشور بازگردند و توبه نامه های هنری خود را در صنعت سینمای ایران قرایت نمایند عمق پروژه نفوذ مشخص نشده بود. جریانی که نمی خواست تا عناصر دخیل در پرورش سبک زندگی آیامهری به مواجهه با این سوغات شوم نظام لیبرال روی آورده و با ساخت آثاری همچون برزخی‌ها (اثری سینمایی به کارگردانی ایرج قادری) فریاد توبه سر دهند و استطاعت هرچند ضعیف خود را در مسیر تحول بروز داده و با ابراز ندامت و پشیمانی از عملکرد خود در شرایط فرهنگی دوران سیم شاهی و ساختار مستهجن فیلمفارسی، سعی نمایند تا هنر خود تعالی بخشیده و خود را در مسیر اهداف کلان انقلاب اسلامی قرار دهند و این تحول را با خلق آثاری همچون فیلم سینمایی عقاب‌ها (اثری سینمایی به کارگردانی ساموئل خاچیکیان) در معرض عموم قرار دهند.



مدیریت مرموز فرهنگی در دهه اول انقلاب اسلامی سبب شد تا عمق پروژه نفوذ مشخص نشود و هیچگاه معین نگردد که چه طیفی اجازه نداد تا اهالی با شخصیت سینمای ایران همچون ناصر ملک‌مطیعی از کرده خود در حاکمیت فیلمفارسی پشیمان شده و یا همچون محمدعلی فردین به قرایت توبه نامه از سبک زندگی آریامهری روی آورده و با همان معلومات حداقلی خود از ظرفیت های انقلاب اسلامی و البته با زبان سینما رسما اعلام نمایند که می خواهند فصل جدید از حیات هنری و سینمایی خود را تحت اراده سید یعقوب (شخصیت نمادین فیلم سینمایی برزخی‌ها که به وضوح نمادی از برای رهبری انقلاب اسلامی قلمداد می شود) رقم زنند.



جالب تر آنکه همین مدیریت مرموز فرهنگی و جریان نفوذی که در آن موقع نگذاشت تا سبک زندگی آریامهری به واسطه مروجان این سبک نقد و ابعاد تباهی آن معین شود و ...؛ همین جریان در دهه ۱۳۷۰ هجری شمسی و به اسم اصلاحات و در اصل با رویکرد رفرم (Reform) توانست بُن مایه های نظام لیبرالیسم را در عمق جان ملت مسلمان ایران گسیل داشته و فضای سینمایی کشور را پس از یک دوره آروغ های روشنفکرانه، به وادی لجام گسیخته و مبتذل سازی کشاند.



پس اگر چه سفات ایالات متحده آمریکا در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ هجری شمسی برچیده شد و امروزه دیگر لانه جاسوسی این کشور به عنوان پایگاه رسمی اعمال قدرت و نفوذ در ایران موضوعیت ندارد؛ اما پروژه نفوذ چهل سال است که توانسته در عمق جان حاکمیت کشور رخنه نموده و فضای فرهنگی را به سویی لجام گسیخته سوق دهد. سمت و سویی که به اسم آزادی و تحت عناوین فریبنده ای همچون نان، عشق و موتور ۱۰۰۰ (اثری سینمایی به کارگردانی ابوالحسن داوودی) توانست چونان به گسترش اباهه در فضای فرهنگی و بالاخص سینمایی پردازد که امروزه در سایه حاکمیت ژنرال های بنفش پوش، عموم سینماگران و اهالی دغدغه مند این رسانه تاثیرگذار در بیکاری به سربرده و حتی با مشکلات معیشتی روبرو باشند و در مقابل طیفی خاص در سینمای ایران از آنچنان قدرت و نفوذی برخوردار شوند که ره صراحت حاکمیت جمهوری اسلامی را محکوم به سرکوب (اثری سینمایی به کارگردانی رضا گوران) نموده و ضمن ترسیم یک خانواده محترم (اثری سینمایی به کارگردانی مسعود بخشی) هیچ احترامی از برای خانواده مسلمان ایرانی قایل نشوند و تمامی اصول و ارزش های انقلاب اسلامی را با ۵۰ کیلو آلبالو (اثری سینمایی به کارگردانی مانی حقیقی) بخرند و بفروشند و ...



پس باید انقلابی دیگر رقم زد و این بار به تسخیر سفارت ایالات متحده آمریکا در عمق وجود برخی کارگزاران و متولیان فرهنگی کشور مبادرت ورزید و از این مسیر مانع نفوذ اقدامات سازمان‌یافته در تولیدات فرهنگی همچون هنر، سینما، کتاب و تئاتر شد. انقلابی فراگیر که به معنی بستن فضای فرهنگی کشور نبوده و رویکرد اصلی آن مواجهه با ولنگاری فرهنگی و صیانت از حقوق فرهنگی ملت مسلمان ایران است؛ آن هم در شرایطی که جبهه‌ی مقابل و دستگاه‌های استکباری، همه‌ی امکانات فرهنگی و هنری خود را برای ضربه زدن به نظام اسلامی، به کار گرفته‌اند و ...



ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.