به گزارش سینماپرس حمیدرضا منتظری پور مدرس انجمن سینمای جوانان استان قم با ارسال یک یادداشت برای سینماپرس نوشت: فروش «مطرب» اگر متأثر از حاشیه سازی و روزشماری تعلیق اکران آن برای ۷ روز و همزمان با اوج توجهات رسانه ای به دلیل توقیف و توقف اکران «خانه پدری» توسط دادستانی نباشد و حتی اگر حاشیه های سیمرغ بلورین اخیر بهترین بازیگر زن النازشاکردوست برای «شبی که ماه کامل شد» چندان در خاطره ها باقی نمانده باشد و جذابیت قابل توجهی نداشته باشد، اما بدون تردید، آدرس های گمراه کننده و غلط تیزرهای تبلیغاتی گسترده فیلم که خبر از جُنگ شوخی های جسورانه ستاره های سینما بر خطوط قرمز میدهند و خرده داستان هایی که در اطاق های تاریک و پرده های کشیده شده میگذرد(!) نقش به سزایی در گیشه موفق این فیلم دارند؛ همین فرمول ساده، رمز فروش هفتمین فیلم سینمایی کیایی ۴۳ساله در مقام کارگردان، نویسنده و تهیه کننده آن است.
«مطرب» سینمایی بر مرز دیالوگ های رکیک و بذله گویی های استندآپ کمیک حرکت می کند و برای «پرویز پرستویی» فاجعه ای ناامیدکننده و برای «مصطفی کیایی» عقبگرد قطعی است.
«مطرب» با یک روایت خطی ساده و اتوبیوگرافیکال تلاش می کند قصه و دغدغه اجتماعی و مضمون انتقادی اش را در فضایی دراماتیک و همراه با شوخی و خنده و جلب رضایت مخاطب متفنن سینما بیان کند؛ اما در واقع نه مؤلفه های سینمای کمدی را دنبال می کند، نه وفادار به سینمای ملودرام باقی می ماند، نه خود را به مشخصه های مرسوم آثار اتوبیوگرافی نزدیک می کند و نه می توان آن را اثری موزیکال با مشخصه های استاندارد آن دانست!
قصه «مطرب» با وجود دارا بودن جذابیت های اولیه یک داستان با قابلیت ایجاد زیرلایه های فرعی داستانی و درنتیجه شخصیت پردازی تاثیرگذار، اما بیشتر در مسیر ایجاد شاخه ها و شاخصه های جلب رضایت و لبخند مخاطب عام سینما پرورش داده شده است؛ مسیری که به واسطه ترجیح دغدغه کیایی تهیه کننده بر دغدغه کیایی کارگردان و نویسنده دنبال شده و مقصد آن ضمانت گیشه بوده است.
در خلاصه داستان کوتاهی که کارگردان آگاهانه منتشر کرده است فقط آمده: «اینا اصلا ما رو قبول ندارن بهمون میگن مطرب»؛ و قصه پردازی مقدمه فیلم هم ماجرای کاباره و خوانندهای را روایت می کند که پس از انقلاب منفجر می شود و مطرب تازه کار آن دیگر نتوانسته بخواند و... همینقدر آگاهانه کوتاه و خلاصه! همینقدر مجهول و بدون تحلیل و اینکه چه بر او گذشته و چه اتفاقاتی را تجربه کرده که در ادامه قصه موجب آزادی او شده است. چرا که در اینجا و برای رضایت مخاطب سطحی سینما تحلیل این موضوع اهمیت چندانی ندارد و فیلمساز قرار نیست نگاهی به آسیب شناسی گذشته و امروز فعالیت در حوزه موسیقی و حواشی ۴۰ سال اخیر بپردازد.
منطق روایی غیرقابل قبول فیلمنامه و پیرنگ ناقص داستان، حتی با در نظر گرفتن وجه کمیک قصه، فیلمنامه ای با روایت شلخته و بدون شخصیت پردازی را به وجود آورده است. اینکه یک مرد جوان، پرستار ِ بچه یک خواننده زن مشهور در ترکیه باشد و رابطه ای نزدیک با خواننده نیز داشته باشد، نیازمند ارائه یک پس زمینه اطلاعاتی و مقدمه چینی همراه با جزئیات است تا بتوان چرایی شکل گیری این رابطه را باور کرد، اما فیلم به یکباره ما را به داخل خانه و اطاق خواب خواننده زن می برد و در آنجا مردی را به ما نشان میدهد که رابطه ای فراتر از پرستار کودک با او دارد. این رابطه چه زمانی و چگونه و با چه روندی شکل گرفته!؟
«مطرب» سرگرم اجرای فرمول های گیشه پسند و متداول سینما، فرصت و جرأت پرداختن به موضع انتقادی موضوعی که ادعا می کند را ندارد و فقط به یک ژست انتقادی اکتفاء میکند! موضع انتقادی در برابر یک دغدغه اجتماعی سرکوب شده را دستمایه می کند و همراه با کمی آواز ممنوعه، ترانه پرطرفدار، شوخی های جنسی، لوکیشن خارجی و البته بازیگر زن غیرایرانی که بتوان مرز خطوط قرمز شوخی های بین فرهنگی را حول محور حضور او دنبال کرد. و حالا همین مؤلفه های تجاری شناخته شده در سینما، باعث می شوند تا «مطرب» گزینه جذابی برای سالن داران سینما و اَبَرکاسبان فضای مجازی برای یک آغاز تبلیغات گسترده باشد. اما همه این آدرس غلط دادن ها تا قبل از تماشای فیلم است! وقتی فیلم به اتمام می رسد «مطرب» نمی تواند دستاوردی نصیب تماشاگر کند. اگرچه نبض نسل دغدغه مند و جوان امروز و نسل سینه سوخته و محروم دیروز را در دست گرفته و به دنبال همدردی با یک درد بزرگ فرهنگی است، اما جسارت تحلیل و پرداختن به آن را ندارد و به زردی و ابتذال بی خطر روی می آورد تا تماشاگر اشک های دختر ِجوان فیلم را به راحتی فراموش کند و به این درد مشترک بخندد.
نظرات