به گزارش سینماپرس، «انگل» با داستانی ساده، اما هوشمندانه از خانوادهای کرهای و شرقی که درگیر مشکلات جامعه مانند بیکاری، رکود اقتصادی و ارجح بودن دوام آوردن در چنین جامعهای هستند، توانست بهترین نقدها را به دست بیاورد و حالا پس از گرفتن جوایز مختلف از جشنوارههای متفاوت و به ویژه نخل طلای جشنواره «کن» و بهترین فیلم خارجی گلدن گلوب، این بار بخت خود را برای اسکار میآزماید چراکه طبق نظر منتقدان در شش رشتهای که نامزد شده، احتمال موفقیت دارد.
داستان فیلم «انگل» در کرهجنوبی و در خانوادهای فقیر روایت میشود که به دلیل بیکاری، شغل موقتشان درست کردن جعبه پیتزا برای یک رستوران است، خانه آنها وضع بسیار بدی دارد و به قدری بیپول هستند که از اینترنت بیسیم همسایه استفاده میکنند. «کی وو» پسر جوان خانواده موفق میشود با نام مستعار و مدرک جعلی به عنوان معلم سرخانه، وارد خانوادهای ثروتمند شود... بعد از اینکه کی وو، توانست جای خود را در این خانه لوکس و اشرافی پیدا کند، ابتدا خواهر و پس از آن دیگر اعضای خانواده را برای کار وارد خانه میکند. پس از ورود به خانه زندگی خانواده فقیر در ظاهر تغییر میکند تا اینکه اتفاقاتی میافتد که سرنوشت آنها را در مسیر دیگری قرار میدهد.
اختلاف طبقاتی
«انگل» نشان میدهد که نظام اقتصادی کرهجنوبی که آشکارا پس از جنگ جهانی و استعمار در اقتصاد غرب هضم شد به همان اندازه که رفاه برای اغنیا ایجاد کرد بینوایی را سهم فقرا کرده است. ما با یک فیلم شعارزده طرف نیستیم بلکه این داستان و درام است که به مفاهیم جان میدهد.
کارگردان مخاطب را با کرهای آشنا میکند که برخلاف تصورات و تبلیغات موجود، در مورد کالاهای پرزرق و برق و زندگی مرفه در آن، اتفاقاً مانند یک جامعه شرقی سردرگم شده که نه دیگر کاملاً شرقی است و نه غربی... در فیلم «انگل» مخاطب میبیند که زیر این مدرنیته وارداتی خانوادههای زیادی وجود دارند که در حال له شدن زیر بار مشکلات هستند؛ خانوادههایی که نه شغل باثباتی دارند، نه سرمایهای و نه حتی امید به آینده فرزندانشان دارند چراکه تحصیل در این جامعه منوط به وضعیت مالی قابل قبول است که شامل حال فقرا نمیشود. بونگ جون هو به عنوان کارگردانی که از سالها قبل این دردها را در جامعهاش دیده و در تمام فیلمهایش سعی کرده با دقت آن را به تصویر بکشد، در «انگل» هم این دغدغه را رها نکرده و طوری این معضلات را به تصویر کشیده که مخاطب با تمام وجودش با این خانواده و مشکلاتشان همراه میشود، البته جامعه فیلم نمونهای از جامعه جهانی است که به گونهای ساختارمند سهم عمدهای از مردم را به زندگی انگلوار مجبور کرده است. فیلم «انگل» به نوعی برای مردم جهان تداعیگر خاطرات تلخی است که آن را در جامعه خود با تمام وجود حس کردهاند. کارگردان سعی کرده به مشکلات فرهنگی کشورش نیز بپردازد و به خاطر همین هم نشان میدهد که شخصیتهای اصلی داستان برای ورود به طبقه بالاتر، از اسامی انگلیسی مثل «کوین» و «جسیکا» استفاده میکنند و تنها با جعل مدرک و هویتشان، میتوانند اعتماد ثروتمندان را جلب کنند. کرهجنوبی به عنوان کشوری که اقشار ثروتمندش بیشتر در خارج از این کشور زندگی و تحصیل میکنند، شناخته میشود و از این رو بونگ جون هو، سعی کرده نشان دهد تفکر این قشر که به نوعی در جامعه غربی حل شدهاند، نسبت به مردم عام کشور خودشان چگونه است.
در فیلمهای بونگ جون هو، به غیر از به تصویر کشیدن اختلاف طبقاتی، یکی از مهمترین دغدغههای فکری کارگردان، اعتراض به استبداد و اعتراض به استعمار کشورش توسط امریکاست.
جون هو، به عنوان کارگردانی که پیش از این هم فیلمهایش مانند خاطرات جنایت، هیولا، اوکجا و... به این استعمار و دخالتها اعتراض کرده و آن را تحقیری برای مردم کشورش و حتی دنیا دانسته، در فیلم «انگل» هم همین راه را طی میکند و برای نشان دادن فاصله طبقاتی و اعتراض به وادادگی کشورش به دست امریکا با هنرمندی، این دو مسئله را به هم میآمیزد. در صحنههایی که باران تبدیل به سیل میشود و خانه کوچک خانواده فقیر را پر میکند و در عوض خانه اشرافی روی تپهها بدون هیچ آسیبی باقی میماند و باران روی لذتبخش خود را نشان میدهد استعارهای از ماهیت یک موضوع با دو اثرگذاری در جامعهای پارادوکسیکال را شاهدیم. فردای سیل، کی وو پسر خانواده که به همراه پدر و خواهرش به کمپ پناه بردهاند و همراه دیگر فقرا خانه و کاشانهشان بر باد رفته، از پدرش میپرسد که حالا چه نقشهای دارد و پدر هم در جوابش میگوید: برای زندگی نمیشه برنامهریزی کرد، اطرافت رو ببین... پس نیازی به نقشه نیست، اما اینکه بعدش چه اتفاقی میفته مهمه... کشورها نابود یا فروخته میشن و هیچ کس اهمیتی نمیده... میفهمی که چی میگم.»
جون هو در فیلم «انگل» سعی کرده خانوادهای را به تصویر بکشد که همگی از قابلیت و استعدادهای زیادی برخوردارند، اما به خاطر وضعیت جامعه و رکود اقتصادی نمیتوانند از تواناییها و استعدادهای خود به درستی استفاده کنند و به همین دلیل هم وقتی خانوادهای ثروتمند را میبینند که در یک زندگی لوکس و اشرافی غرق هستند، سعی میکنند به این خانواده متصل شوند و با این اتصال در واقع بتوانند زنده بمانند و دوام بیاورند. از نقاط قوت فیلم «انگل» لحن طنز و کمدی آن است. در «انگل» هم مانند دیگر فیلمهای بونگ جون هو، مخاطب از همان ابتدا طنز آشنا و قابل درکی را میبیند که قرار است زندگی مصیبتبار خانواده و کمی بعدتر جنایتهای هولناکی را که اتفاق میافتد قابل تحمل کند، البته این کمدی تا حدودی سیاه است ولی استفاده هوشمندانه از طنز در این داستان باعث شده که به همان اندازه که مخاطب از نیمه دوم داستان تا انتها نگرانی، ترس و جنایت را میبیند در نیمه اول مدام لبخند به صورتش بیاید و به شخصیتهای داستان علاقهمند شود. عنصر طنز در شخصیتپردازیهای داستان هم به خوبی رعایت شده است. از مادر و پدر گرفته تا خواهر و برادر داستان، همگی از جذابیتها و نکات ریز و قابل توجه شخصیتی برخوردار هستند و به خاطر همین هم نشستن پای این روایت برای مخاطب راحت و حتی دوستداشتنی میشود و این از جادوی نگاه کارگردان است که توانسته میان ژانرها پل بزند و در نهایت هم امضای خودش به عنوان یک کارگردان شرقی را پای کار بزند.
«انگل» فیلمی است که هم خاص میپسندد و هم عام با آن ارتباط برقرار میکند؛ فیلمی که تجربهای منحصربه فرد و اثری غیرمنتظره است. همه ما را تحت تأثیر قرار میدهد و به شکلی سرگرمکننده پیرامون مسئلهای جهانی و اساسی حرف میزند. «انگل» علاوه بر کسب افتخارات هنری در گیشه هم موفق بوده و چیزی حدود ۹۰ میلیون دلار فروش داشته است و حالا با وجود رقبای سرسختی که امسال به اسکار آمدهاند، باز هم شانسش بسیار بالاست. باید دید که دغدغههای این کارگردان شرقی، چه بازخوردی در اسکار خواهد داشت.
*روزنامه جوان
ارسال نظر