به گزارش سینماپرس، در میان معاونین سازمان سینمایی، «محمدمهدی حیدریان» تنها مدیری است که در دو دوره سکاندار سازمان سینمایی بوده است.
«محمدمهدی حیدریان» در دهه ۶۰ تا ۷۰ از مسئولین وقت سازمان سینمایی بود و در سالهای نیمه نخست دهه ۸۰ در دولت دوم «سیدمحمد خاتمی» با وزارت «احمد مسجدجامعی» نیز مسئولیت سازمان سینمایی را بر عهده داشت. وی بعد از ده سال مجدداً معاونت سازمان سینمایی را عهدهدار شد. در این سالها دولت «حسن روحانی» با وزارت سید عباس صالحی حوزه فرهنگ اداره میشود. حیدریان در دوره دوم خود برای دو سال مدیریت این سازمان را برعهده دارد.
از این جهت نقد و بررسی دوران مدیریتی وی یکی از مهمترین دوران سینمایی کشور است. سالهای مدیریتی وی در دهه ۸۰ با شکلگیری سینمای دینی و معناگرا بیشتر همراه بوده است. تا این حد که در این دوران مسابقه سینمای معناگرا (در جستوجوی حقیقت) در جشنواره فیلم فجر راهاندازی و به صورت بینالمللی اداره شد.
در همین خصوص با «جبارآذین» منتقد سینمای کشور به گفتوگو پرداختیم تا ابعاد مدیریتی این مدیر فرهنگی و سینمایی بیشتر مکشوف شود.
حیدریان، نماینده تفکر بهشتی؟
آقای جبار آذین، معاون سازمان سینمایی در دو دوره متفاوت شاهد حضور مدیریت آقای محمد مهدی حیدریان بوده است. یکبار دهه ۸۰ و در سالهای ۱۳۸۰ تا ۱۳۸۴ و بار دیگر در دهه ۹۰ و در سالهای ۱۳۹۵ تا ۱۳۹۷. هر دو دوره نیز در سالهایی میگذرد که رویکرد سیاسی و فرهنگی دولت اصلاحاتی است. ارزیابی شما از مدیریت ایشان در این دو دوره چیست؟ آیا تجربیات ایشان در دوره اول توانسته در دوره دوم تغییراتی را ایجاد کند؟
معاونت سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، در ۴۰ سال اخیر با مسئولان و مسئولیتهای مختلف روبرو بوده است. بعضی از مسئولان این سازمان با سینما، سینماگران و مشکلات سینمای پس از انقلاب آشنا بوده و با استفاده از برنامههای هدفمند کوشیدهاند تا احیای سینما، راهاندازی تولید و ایجاد سینمایی منطبق با فرهنگ و آرمانها و ارزشهای انقلابی کشور را دارای سینمایی ایرانی کنند.
این روند به ویژه در دهه ۱۳۶۰ قابل بررسی و بحث و نقد است. با آنکه مدیران آن دوره تمام سعی خود را برای احیا و ارتقای سینمای ایران به کار بستند، اما به دلیل برخی از سلیقهمداریها نتوانستند به طور کامل اهداف خود را اجرایی کنند.
در این زمان است که آقای حیدریان با حمایت و پشتیبانی مدیران دهه ۱۳۶۰ سینما وارد عرصه فعالیت در سینما میشود و با تأسی از برنامهها و اهداف فرهنگی و سینمایی آقایان انوار و بهشتی چهرهای فعال و کارا از خود نشان میدهد.
با تغییراتی که طی دهههای بعد صورت گرفت و آمد و شدهای افراد متخصص و... در عرصه کرسیداری سینما بهویژه آغاز مسندداری آقای «ایوبی» در سینما، سینمای کشور از مسیر پیشرفت بازماند و به دلیل ناکارآمدی و متخصص نبودن ایشان به ناچار دست حمایت به سوی افراد دیگر از جمله حیدریان دراز شد.
محمدمهدی حیدریان و حجت الله ایوبی دو معاون سازمان سینمایی
با ورود مجدد حیدریان به عرصه مدیریتی سینما به دلیل تغییرات سیاسی در دولت، اهداف دیگری در دستور کار مسئولان فرهنگی قرار گرفته بود؛ از همین رو حیدریان در میان تجربههای آموخته شده خود از دوران دهه ۱۳۶۰ و دوران دهه ۱۳۹۰ جهت اجرایی کردن برنامههایی که در ذهن داشت سرگردان ماند. از همین رو برخلاف دوره نخست نتوانست به درستی عرض اندام کند و تحت تاثیر جریانهای سیاسی ادامه دهنده راه غلط ایوبی شد.
جشنواره فجر دوپاره میشود
یکی از اساسیترین اشتباهات ایشان به نظر من این بود که به جای ارتقابخشی بخش بینالملل جشنواره فیلم فجر، با دوپاره کردن آن و تحمیل هزینههای سنگین خصوصاً به دلیل جهانی شدن آن و حضور مهمانان خارجی، سبب فرو ریزی جشنواره معتبر سابق فیلم فجر شد. مهمانان، منتقدین و کارشناسان خارجی که به جشنواره میآمدند تا در بخش خود شرکت کنند، در کنار آن نظر به خود بخش ملی نیز داشتند و با ماهیت سینمای ایران بهتر آشنا میشدند اما از این به بعد دیگر آن رابطه و حلقه وصل به طور جدی کمرنگ شد.
به موازات این اقدام که در زمان حیدریان رخ داد، بازار تولید در اختیار گروهها و جریانهایی قرار گرفت که اهداف اصلی آنها تجارت و سلطه بود. پدایش مافیا، پولشویان و ابتذالگراها که بخش اعزم فیلمهای تولیدی و مناسبات سینمای کشور را در اختیار دارند، از جمله عوارض دوره اخیر مدیریت آقای حیدریان است. بر این معضلات باید نابودی سینمای کودک و نوجوان و بازیچه قرار گرفتن جشنواره فیلم کودک و نوجوان هم افزود. از این دوره به بعد است که سینمای کودک و نوجوان تنها افزایش کمی دارد و فیلمهایی در این حوزه تولید میشود که در خاطرات کودکان و نوجوانان چندان باقی نمیماند و قدرت آنکه بتواند مانند سینمای کودک و نوجوان قدرتمند دهه ۱۳۶۰ خودنمایی کند را ندارد.
حیدریان اگرچه برنامههای تئوریک فراوان برای سینمای ایران تدارک دیده بود ولی هیچ کدام از آن نظریهها نتوانست و نمیتوانست به دیل نگاه حاکم سلیقهای بر سینما اجرا شود.
یکی از اقدامت حیدریان که اخیراً و به تازگی رسانهای شد نامه او خطاب به وزیر ارشاد مبتنی بر صدور اجازه فعالیت هنرمندان پیش از انقلاب در سینما بود. این نامه که تاریخ ۱۸ ماه قبل را پای خود دارد باز هم به همان دلایل نگاه سلیقهای و سیاسی نتوانست به منصه ظهور رسد.
درهر حال حیدریان در دوره دوم مدیریت خود بر سینما گرچه هنوز هم به عنوان یک قدرت سایه پشت مدیریت کنونی سازمان سینمایی قرار دارد به توفیق های فرهنگی و سینمایی مناسب دست نیافت.
آقای جبار آذین بیشتر کلام شما شامل مدیریت ایشان در دهه ۱۳۹۰ میشود، اما درباره مدیریت وی در دهه ۱۳۸۰ کمتر توضیح دادید. فکر میکنم جایگاهی که ایشان را در وهله اول باید شناخت و از نحوه نگرش و رویکرد و سیاستگذاریهای ایشان بگویید و اینکه آیا مانند دوره دوم ناموفق بودند یا خیر؟
در دهه ۱۳۸۰ حیدریان ارتقای مقام یافت و با عنوان مدیر سینمایی سکان سینمای کشور را در اختیار گرفت. این زمان دورانی بود که دیگر سینما تدام بخش راه مدیران دهه ۱۳۶۰ نبود و به دلیل تغییرات اجتماعی و سیاسی در کشور، اوضاع وزارت ارشاد و معاونت سینمایی دچارتغییرات سیاسی شده بود و وی باز هم کوشید در شرایط جدید آنچه که آموخته است به کار بندد.
حیدریان در کنار محمدحسن پزشک
مبنای آقای حیدریان این بود که شرایط جدید به برنامه جدید و روز نیازمند است و آنچه که حیدریان با خود حمل کرده بود پاسخگوی شرایط در حال تغییر دهه ۱۳۸۰ نبود و به همین خاطر مدت زیادی نتوانست در جهت مدیریت سینمای کشور داعیهدار تحولات باشد. در نهایت تنها موفق شد بازار سینما را داغ نگه داشته و شرایط ورود قشرهای بیشتری از هنرمندان و تولیدات متنوعی را در آن دهه در سینما فراهم کند.
او می توانست که در دهه ۱۳۶۰ و یا ۱۳۸۰ و یا ۱۳۹۰ در مقام یک معمار سینمایی در ایجاد تحولا ت سینمایی نقش ایفا کند به شرط آنکه از سیاست و رفاقت متأثر نمیشد و فرهنگ را زیر سایه سیاست نمیدید و قرار نمیداد.
سینمای ایران در دهههای مختلف تحت تأثیر نگرش مسئولان نوع ویژهای از تولیدات سینمای ایران را تجربه کرده است.
حیدریان به سینمای «محتوامحور» توجه داشت
به نظر شما بیشترین رویکرد و توجه آقای حیدریان به سینما معطوف به کدام یک از گونههای سینمایی بود؟ به نظر میرسد که زمینههای پیدایش سینمای معناگرا، عرفانی و دینی در دوره ایشان جان گرفته است. نظر شما چیست؟
سینمای ایران در دورهای گونه خانوادگی و در دوره دیگری دفاع مقدس و در برهه دیگری کمدی و در مقطعی هم اجتماعی با سهم گیری و رویکرد معناگرا در عرصه تولید باب میشود و در مقطع مدیریت حیدریان در نیمه نخست دهه ۱۳۸۰ فیلمهایی در دستور قرار میگیرند که معناگرا یا محتواگرا از آن یاد میشود اما این نوع نگاه هم در دهه ۱۳۸۰ میماند تا دهه ۱۳۹۰ که نگاه سیاسی بر سینما مسلط گردد از همین رو با آنکه در دهه ۱۳۸۰ سینمای ایران همچنان در حوزه تولید کارآمد بود اما این کارآمدی نتوانست به تنوع فیلمها در ژانرهای مختلف و فعالیت برای فیلمسازان به اندازه دورههای گذشته بیانجامد. اما با این حال رویکرد وی در عرصه تولید آثار «محتوا محور» که در مقابل تولیدات تجارتی میتوانست قد علم کند، در این دوره در مجموع قابل تأمل محسوب میشود.
سینمای دینی و عرفانی محصول همین رویکرد و نگاه محتوامحور ایشان به سینما بود.
پوستر فیلم «یک تکه نان» محصول دوران مدیریت حیدریان
فیلم قدمگاه به کارگردانی «محمدمهدی عسگرپور» محصول سال ۱۳۸۳
فیلم «اینجا چراغی روشن است» فیلمی دینی دیگر و محصول دوره مدیریت حیدریان
در نهایت باید گفت حیدریان خوب شروع کرد، به نسبت خوب ادامه داد و بد به پایان رساند.
رشد کمی سینمای ایران در فستیوالهای جهانی
یکی از مهمترین مسائل در حوزه سینما، موضوع جشنوارههای خارجی به عنوان فرصتی برای دیده شدن و انتقال و صدور فرهنگ و هویت ایرانی-اسلامی است. در کدام یک از دورههای مدیریت آقای حیدریان این رویکرد اصل و اساس قرار گرفته است؟ آیا اصلاً ایشان نسبت به این موضوع توجه کافی را داشتهاند.
یکی از دستاوردهای خوب مدیران دهه ۱۳۶۰ سینما گسترش سینمای ایران در جهان بود و همین روند مطلوب در دوره حیدریان هم به شکل مقبول تداوم یافت و تولیدات ایران در جهان سینما مورد توجه قرار گرفت. افزون بر این دامنه حضور فیلمسازان زن در غالب کارگردان از منظر کمی و کیفی افزوده شد. در امتداد همین قضایا نکته دیگری که قابل ذکر است حضور افزونتر فیلمنامهنویسان در سینما و تداوم کارگردان سالاری در سینما است. عنصری که در دهه ۱۳۶۰ با طرد تهیهکننده سالاری در سینما باب آن گشوده شد و در زمان حیدریان هم ادامه یافت اما در دهه ۱۳۹۰ نه تهیهکننده سالاری و نه کارگردان سالاری که به نوعی بازیگر سالاری یا سرمایه سالاری حاکم شد که هنوز ادامه دارد.
البته منظورم از نکتهای که درباره سینمای جهان گفتم این است که حضور ما در سینمای جهان بیشتر از نظر کمی است و اگر نه به نظرم سینمای ایران از زاویه صدور انقلاب و ارزشی در سطوح مختلف نتوانست و نمیتواند مورد پذیرش آن کشورها قرار بگیرد.
زیرا کشور انقلاب دیده ایران که در باورهای دینی و ملی استوار و منافع بسیاری از کشورهای استعمارگر را هدف قرار داه است. به عبارت صحیح آنکه، بازارهای جهانی تنها فیلمهایی از ایران را پذیرا شده که از منظر مفهوم و محتوا نمایشگر اوضاع اجتماعی کشور باشند و ترجیحاً تلخیها در آنها پررنگتر تصویر شده باشد و اگر نه چندین فیلم خوب اچتماعی و دفاع مقدس داریم که هم از نظر ساختار هنری و هم مضمون و محتوا حرفهای مهم داشته باشد. اما جهان تجارتزده سینما این اثار را نمیپذیرند و تنها به فیلمهای خنثی و کم محتوا یا صرفاً عاطفی توجه دارند؛ از این منظر است که سینمای ایران در بعضی از دههها به لحاظ کمی و نه کیفی در جهان مطرح می شود.
*تسنیم
ارسال نظر