شمس الدین حمیدیان/ فیلم سینمایی «آتابای» خواسته است فضای فیلمهای «نوری بیلگه جیران» کارگردان ترکیهای را تکرار کند و همانند فیلم «روزی روزگاری در آناتولی» که در بین فیلمهای چند سال اخیر سینمای جهان، یک نگرش کلی و دید بسیار وسیع و البته جشنواره پسند ارایه دهد نسبت به موضوع انسانیت، خشونت و مرد گرایی و فمینیسم و...؛ فیلمی که موضوعش «زن و افسردگی» و «مرد و بیخردی» است و از سویی نیز می خواهد شبیه و اقتباسی باشد از قصه «زن زیادی». زنی که در جوامع مردسالارانه موجود مفلوک و مورد ستم است که در پس آن، زن جز خودکشی، یا تبدیلشدن به کالای جنسی، چشمانداز دیگری نمییابد.
فیلم سینمایی «آتابای» به روایت زندگی شخصی ترک زبان بنام کاظم که به آتابای معروف است و گذشته همچنان همراه او می پردازد. شخصیتی که در تهران تحصیل کرده و عاشق می شود؛ اما به دلیل روستایی بودن که همیشه اسباب تمسخر دیگران بوده، از ازدواج باز می ماند و در این میان فرخ لقا خواهر آتابای در سنین نوجوانی به اجبار پدرش به عقد مرد ثروتمندی در می آید و اگر چه صاحب فرزندی به نام آیدین می شود؛ اما پس از مدتی مرد تجدید فراش کرده و فرخ لقا در باغ او خودسوزی می کند. ماجرایی که سال ها سبب اختلاف و کینه آتابای از پدر و داماد شده و او را عصبی ساخته است و این همه در حالی است که پس از سال ها، مشخص می شود عامل اصلی خودسوزی خواهر، دوست و مراد آتابای یعنی شخصی به نام یحیی بوده که فرخ لقا پس از ازدواج همچنان با او رابطه داشته و در اصل تصمیم یحیی برای ازدواج است که عامل خودسوزی وی می شود. |
فیلم سینمایی «آتابای» در مجموع ایده رام کردن مرد سرکش را پیشنهاد میکند و اگر چه از حیث محتوا چندان دستاوردی ندارد و با ساختار ضعیف خود به حدیث نفس و تکگویی درونی شبیه شده؛ اما به لحاظ سبک نوعی از رئالیسم را بر بستر عکاسی و فیلمسازی در طبیعت زیبا و نماهای کارتپستالی از آذربایجان دنبا می کند.
نظرات