به گزارش سینماپرس، همه کارم ز خودکامی به بدنامی کشید آخر؛
این شعر شاید بهترین زبان حال مجموعه پایتخت باشد که خودکامگی برخی سلبریتیها را در، پشت پا زدن به دین فرهنگ و تمدن یک ملت کاملا عریان ساخت.
مجموعهای که از موضوع رسیدن به پایتخت در سری اول، به فیلمبرداری بیموضوع در پایِ تختخواب دونفره زن و شوهر، حمام و استخر و دستشویی در فصل ششم خود رسید.
زمانی که بهجای ریشهدارانی از جنس فرهنگ و هنر، دلالصفتانی در این عرصه قرار میگیرند که برای امضای مجوز ساخت یک اثر، به محتوای آن کاری نداشته باشند و محاسبه سود حاصل از پیامهای بازرگانی را بکنند، بازرگانانی نیز پشت و جلوی دوربین قرار میگیرند که یک سکانس تلفن حرف زدنشان داخل دستشویی(!)، هشششت دقیقه تمام (از ۲۲:۴۴ تا ۲۲:۵۲) کش پیدا میکند و به اندازه چند برابر طی واقعی مسیر تهران-شمال، پشت ماشینهای مجلسی یا لاکچری پرسه میزنند و دیالوگ میگویند، یک ربع برای بیرون کشیدن رحمت از داخل خودرو بازیگران دور ماشین حلقه میزنند و هیاهو میکنند، بیست دقیقه میزنند و میرقصند و... و همینطور یک سریاااال، بیداستان، و همانقدر که بیآغاز، بی پایان و در نهایت هم پایان تمام تکهپرانیهای سیاسی-جنسی را همچنان رها کرده تا چندین قسمت دیگر را هم بتوانند به همین شیوه بسیار هنرمندانه (!) بیتالمال ملت را مالالبیت خود کنند.
البته هنرها در این سری زیاد بود، از صحبت یک مرد بر سر تخیلات لولیدنش با یک زن شوهردار با یک مرد بیگانه دیگر، تا دیالوگهای لخت «شو» ی بهتاش درون دستشویی، صحنه به صحنه برهنگی مردان داخل استخر تا حمام دونفره مردان!
لابد این یک اتفاق «معمولی» است و مردان دو نفری با کت و شلوار میروند زیر دوش جلسه کاری برگزار میکنند؛ و معنای دیگری هم ندارد!
گذشته از نشاندن تمام اتهامات دشمنان ایران از طریق ملیترین رسانه کشور، از قبیل تمسخر حج، نسبت دادن حکم داشتن محاسن و آیات قرآن و مانند جای سجده (سیماهم فی وجوههم من اثر السجود ...) و بلند خواندن نماز صبح توسط مردان به ریاکاری، آموزش اردوهای یواشکی(!) بدون اذن و اطلاع پدر، ترویج سلبریتیسالاری، خالکوبی و بوتاکس، عادیسازی چشمچرانی و رقابت عشقی چند مرد بر سر یک زن و زمینهسازی چندهمسری برای زنان و القای مطالبات کاذب فمینیستی مانند کاندیداتوری زنان در انتخابات، و...
تبلیغ روبیکا و مزمز و تیزر رفتن برای کنسرتهای بهنام بانی هم بالاخره خرج دارد، و رایگان نیست ...!
اما بهجز هزینههای اقتصادی، باید پرسید آن ستون پنجمی که چنین توانایی عجیبی در جمع تناقضات دارد که بتواند تبلیغ ماهواره را درون رسانه ملی، و تحریمکننده سازمان صداوسیما را صاحب پربینندهترین اثر نوروزی کند، کیست؟
در کدام کشور و نظام رسانهای اجازه داده میشود تا یک زنجیره از افراد با بیرون کشیدن نمادهای رژیم گذشته، ظهور حکومت چهل ساله را به سخره بگیرد و یک جلسه نقد هم آنتن به آن اختصاص یابد تا نقیوار با تسبیح درون استودیو نشسته بگوید «داشتیم شوخی میکردیم»!؟
کدام شبکه نفوذی میتواند سلسلهوار و حلقه به حلقه با شبکه منوتو هماهنگ شود که خیلی اتفاقی درست چند ساعتی قبل از پخش، همان فیلمی پخش شود که نما به نما، و کلمه به کلمه دیالوگهای سکانس آخر از آن تقلید شده است!؟
و چه اعتراف جالبی کرد کارگردان معمولی، جناب مقدم، برای توجیه هنجارشکنیهای غیرمعمولی اثر در جلسه نقد و ماستمالیزاسیون که هر چه میشد از سفر و انواع اتفاقات در سریهای قبل ساخته بودیم دیگر چیزی نمانده بود که نساخته باشیم، و احتمالا تنها هدف از ساخت این سری تامین هزینههای زندگی «شخصی» از بودجه رسانه «ملی» بوده است!
*زهرا ستاریان
نظرات