به گزارش سینماپرس، فاش شدن حمایت گروهی از سینماگران و سینمایینویسان که همه آنها کم و بیش گرایش به لیبرالیسم فرهنگی دارند، از یک مفسد اقتصادی گرچه یک اتفاق سیاه محسوب میشود، اما همچون یک درد، ابتلای سینمای ایران به یک بیماری خطرناک را هشدار میدهد. این بیماری، سالهاست که به جان سینمای ما افتاده و هر روز جان آن را میکاهد. این بیماری، مثل یک ویروس از عرصه سیاست وارد فضای فرهنگی کشورمان شده است و اگر جلوی آن گرفته نشود، موجب سرایت آن از مجاری فرهنگی به افکار و مرام مردم خواهد شد.
اولین بار، پس از برگزاری دهمین انتخابات مجلس شورای اسلامی و اوائل سال ٩۵ بود که اصطلاح «پولهای مشکوک» وارد ادبیات سیاسی ایران شد. در آن مقطع، فاش شد که برخی از افراد، عضویت در فهرست پیروز در انتخابات را خریده بودند! اما این فساد خیلی زود از عرصه سیاسی وارد فضای فرهنگ و هنر کشور هم شد. از همان ایام، یعنی از سال ٩۵ اصطلاح «پول مشکوک» برای اشاره به دستمزد نجومی برخی بازیگران در پروژههای سینمایی، رواج یافت. البته از آنجا که منبع و واسطه اینگونه پولها خیلی زود آشکار شد و دیگر ابهام و شکاکیتی در کار نبود «سرمایه آلوده» و
«پول کثیف» جایگزین اصطلاح منابع مالی مشکوک شد.
افشای نامه و نام گروهی از سینماگران در حمایت از یک اختلاسگر محکوم به زندان، پرده جدیدی از مانور و قدرتنمایی صاحبان پولهای آلوده در سینما محسوب میشود. این اتفاق- امضای نامهای برای همدلی و غمخواری جمعی از اهالی سینما با یک مفسد اقتصادی- در نگاه اول، اتفاق تکاندهنده و دور از باوری بهنظر میرسد. چرا که توقع عموم مردم از این قشر، فرهیختگی و دادخواهی است. در باور بسیاری از مردم نمیگنجد، فیلمسازهایی که آثارشان مملو از شعر و شعارهایی درباره آزادگی و حقوق انسانی است، یکباره خواستار آزادی یک مفسد اقتصادی شدهاند که حق و حقوق گروهی از انسانها را خورده است!
اما برای آنهایی که مسائل و مصائب سینمای این کشور را رصد میکنند و از زیر و بالای آن خبر دارند و پشت صحنهها و جریانات را میشناسند، این اتفاق، چندان دور از انتظار نبوده و نیست.
متأسفانه چند سال است که افرادی چون محمد امامی و مشابهان او، به ماجراجویی در سینما مشغول هستند و مناسبات تازهای را در پشت پرده سینمای ایران افزودهاند. طی سالهای اخیر همگام و همراه با گسترش «ولنگاری فرهنگی» شاهد نوعی از ولنگاری اقتصادی هم در سینما هستیم، به اینترتیب که برخی از صاحبان سرمایههای کلان و بعضا ناسالم، بدون هیچ سابقه و رزومهای در هنر هفتم، صرفا به واسطه قدرت مالی، به نقشآفرینان مهمی در عرصه سینما تبدیل شدهاند. برخی از سرمایهدارهای غیرسینمایی حتی در فروشگاههای عظیم خودشان، پردیس سینمایی هم راه انداختهاند و با اکران فلهای و گسترده فیلمهای سخیف، باعث رشدونمو این نوع فیلمها شدهاند. کار بهجایی رسید که حتی یک دلال در عرصه
بیت کوین که سابقه فعالیت غیرقانونی در حوزه قمار و شرطبندی هم داشت، بهعنوان تهیهکننده و سرمایهگذار وارد عرصه سینما شد! تعداد قابل توجهی از فیلمها طی دو سه سال گذشته، با سرمایهگذاری او ساخته شدند.
با وجود همه انتقادات از خطر ویرانگر این جریان اقتصادی در عرصه فرهنگ، اما بهخاطر خلأ قانون ممانعت از ورود سرمایهدارهای زالوصفت و عدم نظارت بر آنها، پای اختلاسگرها هم به این عرصه باز شد و بعضی سینماگران به مصرف پول آنها معتاد شدند! به اینترتیب برخی از سریالهای شبکه نمایش خانگی و آثار سینمایی با حمایت افرادی ساخته شدند که منبع آنها، پول اختلاس شده از فلان صندوق ذخیره و فلان بانک بود!
در توجیه چنین جریانی، عدهای گفتند که کل بودجه تزریق شده از سوی این افراد به سینما، از چند برج در شمال تهران کمتر است! برخی نیز پا را فراتر نهادند و اختلاسگرهای سینما را خادمان فرهنگ و هنر نامیدند!!
غافل از اینکه، کار فرهنگی و هنری با سرمایههایی که رسما حکم «پول حرام» را دارند، ولو به اندازه چند ریال ناقابل، تأثیری معکوس در پی دارد. حداقل نتیجه ورود پولهای کثیف و اختلاس شده این است که در این سینما، کمترین واکنش به فساد اقتصادی نمیشود و درمقابل هر سال دهها فیلم با مضامین ضدملی و ضددینی تولید میگردد. در سینمایی که فیلمهایش با پول آلوده ساخته شود و برخی بازیگرانش، برای چند دقیقه حضور دستمزد میلیاردی بگیرند، مطالبات مردم جایگاهی ندارد. در چنین فضایی، تعداد فیلمهای ارزشی و انقلابی کمتر و کمتر میگردد و…
نامه حمایت از یک اختلاسگر که امضای تعداد زیادی از سینماگران - از کارگردان و تهیهکننده گرفته تا منتقد و روزنامهنگار سینمایی- را برخود دارد، نشانه تشکیل یک شبکه گسترده در حمایت از لیبرالیسم فرهنگی است. این شبکه حتی منتقد و رسانه حامی هم دارد. انتشار این نامه را میتوان نوعی مانور قدرتنمایی صاحبان پولهای آلوده در سینماست. این نامه نشان داد که حضور اختلاسگرها و صاحبان پولهای آلوده در سینما نه تنها برای خدمت فرهنگی نبوده، بلکه هدفشان استثمار فرهنگ و هنر برای تطهیر خودشان بوده است. آنها درواقع، هنرمندان و چهرههای مشهور را سپر قرار دادهاند.
امضای نامه حمایت از یک اختلاسگر از سوی جمعی از چهرههای سینمایی،تلخ و ناگوار بهنظر میرسد، اما دردی است که یک بیماری خطرناک را برملا کرده است. مجلس، قوه قضائیه و همه دستگاههای نظارتی باید این ماجرا را یک فرصت و بهانه قرار بدهند و برای یافتن مجراهای فساد و رد و بدل شدن پولهای آلوده، تمهیداتی بیندیشند و اتخاذ نمایند. حالا وقت آن است که با تعیین و تصویب و اجرای قوانین و مقررات، بساط پولهای آلوده را از این عرصه جمع کرد؛ واقعیت را باید پذیرفت که نمیتوان با «پول حرام» کار فرهنگی مفید و موثر انجام داد! این جریان، تنها به شکاف میان سینما و ارزشها میانجامد و بیعدالتی را بین اهالی سینما افزایش داده است.
* کیهان (آرش فهیم)
ارسال نظر