چهارشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۹ - ۱۰:۱۸

به مناسبت سی و یکمین سالگرد ارتحال امام خمینی (ره)

مدیران سه دهه سینما و برخود نامناسب با جمله تاریخی «ما با سینما مخالف نیستیم با فحشا مخالفیم»

امام خمینی

سینماپرس: مدیریت فرهنگی امری اجتناب نا پذیر است؛ با غلظت دانش و حُسن مدیریت، ارتقای فرهنگی، امری قابل تحقق است و در این میان مطالبات و انتظارات نظام جمهوری اسلامی ایران، تعطیل پذیر نیست زیرا فرهنگ، مطالبه بردار است و همین مرور اندک بر بیانات امامان امت اسلامی، حاکی از همین مسئله است.

محمدرسول محمدی/ انقلاب اسلامی ایران قطعاً بر مبنای یک تئوری شکل گرفت و البته امداد خاصه الهی موجب شد که این تئوری در آن زمان به نتیجه برسد و بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی ایران، حضرت امام خمینی (ره) در آن مقطع زمانی بتواند این نور را به این کشور منتقل کند. وقتی ایشان در دهکده نوفل‌لوشاتو بودند، کسانی از ایران رفتند و با ایشان به نوعی بیعت کردند و از سینما نیز افرادی از همان سینمای قبل از انقلاب به محضر ایشان رسیدند و مثلاً با ایشان بیعت و اعلام کردند که سینمای رژیم پهلوی، سینمای مطلوبی نیست و ما به نمایندگی از سینمای جایگزین و آن سینمایی که شأن ملت ایران است با شما عهد می‌بندیم که در مسیر اهداف و مصالح نهضت شما فعالیت‌های سینمایی‌مان را تنظیم کنیم.



پس شاید این سینما بود که به نوعی به استقبال امام امت رفت . زیرا سینمای قبل از انقلاب آن‌قدر بَد و پُر از ابتذال بود که عقلای همان سینما از آن تبری جستند و به پیشواز روح خدا رفته و بیعت‌شان را در فرانسه تقدیم کرده بودند و حضرت امام (ره) هم جمله‌ای فرموده بودند با این مضمون که ما با سینما مخالف نیستیم و با فحشا مخالفیم.


البته باید توجه داشت که علاوه بر این جمله تاریخی که ما با سینما مخالف نیستیم و با فحشا مخالفیم؛ حضرت امام در منشور هنرمندان وظیفه هنر انقلاب اسلامی ایران یا به بیان دقیق‌تر شأن هنر انقلاب اسلامی و وظیفه هنرمندان انقلاب اسلامی را به درستی توصیف کردند؛ تفاوت آن دو سخن، در شدت و ضعف مطالبه امام از سینماست؛ درواقع آن چیزی که در روز ورودشان به بهشت زهرا بیان می‌کنند کف این ساختمان است، و آن منشور هنرمندان به مثابه سقف این ساختمان. اینکه سینما چه باید باشد، سقف بلندی است که در منشور هنرمندان توصیف می‌شود.



امام خمینی (ره) به محض امضای قطعنامه در سال 1367 هجری شمسی، خطاب به هنرمندان و خانواده شهدا به تجلیل از هنر و هنرمندان متعهد پرداختند و نهایتِ هنر انقلاب را چنین بیان می فرمایند:

هنر در جایگاه واقعی خود تصویر زالوصفتانی است که از مکیدن خون فرهنگ اصیل اسلامی، فرهنگ عدالت و صفا، لذت می‌برند. تنها به هنری باید پرداخت که راه ستیز با جهانخواران شرق و غرب، و در رأس آنان امریکا و شوروی، را بیاموزد. هنرمندان ما تنها زمانی می‌توانند بی دغدغه کوله بار مسئولیت و امانتشان را زمین بگذارند که مطمئن باشند مردمشان بدون اتکا به غیر، تنها و تنها در چهارچوب مکتبشان، به حیات جاویدان رسیده‌اند...

(صحیفه نور، جلد ۲۱، صفحه ۱۴۵)




« ما با سینما مخالف نیستیم و با فحشا مخالفیم» جمله ای بود که در بدو ورود امام خمینی (ره) به ایران نیز مجددا بیان شد و همین نشان از بذل اهتمام ایشان به این مقوله بزرگ تمدنی یعنی سینما بود. البته باید توجه داشت که این جمله، در فحوای خود یک فتوای شرعی نیز محسوب می‌شود، زیرا سینمای قبل از انقلاب به واسطه ابتذالِ نهادینه در مجموع تولیدات خود و همچنین تصویرگری بی پروای فِسق و فجور علنی، از جانب عموم ملت مسلمان ایران کنار گذاشته شده بود و بعضا وقاهت فیلمفارسی به ویژه در اوایل دهه ۱۳۵۰ هجری شمسی به نحوی بود که حتی از جانب برخی مراجع، امر سینماداری در شرف الحاق به مکاسب محرمه بود تا برای همیشه تعطیل بشود. اما همین جمله امام، فتوایی بود که به نوعی باعث نجات صنعت سینمای ایران شد.

بررسی جامع عملکرد مدیریت فرهنگی و بالاخص مدیریت سینمایی کشور در بیش از چهل سال گذشته نشان می دهد که متاسفانه همین مطالبه حداقلی امام امت همچنان تحقق نیافته باقی است و عموم ایشان اگر چه به اسم امام بر مصادر مدیریتی نشسته اند اما رسم امام را فراموش نموده و در نتیجه صنعت سینمای ایران همچنان با فحشای پنهان و آشکار و به صورتی واضح با موضوع ابتذال درگیر و دار است و به واسطه مدیریت ایشان است که امروز اساس فرهنگ و به تبع آن سینما از ولنگاری مزمن در رنج است.




اهتمام ویژه حضرت امام (ره) به موضوع فرهنگ و بالاخص سینما به نحوی بود که یک نوبت در زمینه انقلاب فرهنگی و چند نوبت در سخنرانی‌های آن ایام تذکرات هنری و هدایت‌های فرهنگی فرموده‌اند؛ فرمایشاتی که به ویژه در دهه ۱۳۶۰ هجری شمسی توسط ایشان و هم مقام معظم رهبری که در آن دوره متصدی امر ریاست جمهوری بودند و هم از طرف سایر دلسوزان فرهنگی و بسیاری از شهدای فرهنگی که در همان دهه اول به شهادت رسیدند، موکدا مطرح و بیان می گردید. اما با این همه به دلایل گوناگون، مدیرانِ وقت فرهنگی و بالاخص سینمایی کشور حتی کف اهتمام خود را برای جواب به مطالبه امام، به کار نبستند و نحوه چیدمان مدیریت فرهنگی کشور به نحوی گردیدد که با پایان دفاع مقدس و بعد از رحلت امام خمینی، طیفی خاص درصنعت سینما ترجیح داد تا به واسطه حمایت مدیریت مرموز فرهنگی، به خودش تکیه کند و هیچ فرمان و اطاعتی را گردن ننهد!


یادمان باشد که بعد از قطعنامه، در جبهه فرهنگی، دغدغه مندان گمان می‌بردند که سینما با انقلاب بیعت مجدد کرده است اما فیلمی مانند عروسی خوبان در سال ۶۷، محصولی نبود که با مانیفست انقلاب اسلامی ایران همخوانی داشته باشد. اینگونه است که شهید بزرگوار آوینی از بهار ۶۸ ماهنامه سوره را منتشر می‌کند و در مقدمه، به قول خودش در لبیک دیرهنگام به امام راحل که آن موقع هنوز چند ماهی از حیات با برکتشان باقی است، می‌گوید؛ امام ما را ببخش که اینقدر دیر به دعوت تو لبیک گفته‌ایم!



چرایی تمرکز مدیریت مرموز فرهنگی در دهه ۱۳۶۰ هجری شمسی بر صنعت سینما و چرایی سپرده شدن امور صنفی و اشتغالات سینمایی به قبیله ای خاص و اینکه این شاغلان امور سینمایی چرا کاری در قبال انقلاب نکرده‌اند و جمله «ما با سینما مخالف نیستیم و با فحشا مخالفیم» را سرلوحه مدیریت خود قرار ندادند و ... سوالاتی بی پاسخ است که قاعدتاً باید پس از گذشت سی سال جویای آن شد.


مطالبات و انتظارات دو رهبر جمهوری اسلامی تعطیل پذیر نیست زیرا فرهنگ، مطالبه بردار است. بیش از همه و پیش از همه رهبران انقلاب برای پرداختن به این موضوع شأنیت بیان دارند. ایشان معتقدند فرهنگ امری ارتقاپذیر است و باید از این سطحی که هست بالاتر و بالاتر برود و درمان بسیاری از دردهای جامعه و جامعه جهانی تنها و تنها، ارتقای فرهنگی است.


هنرمندان، زبان رسای هنر را در خدمت انقلاب و اسلام؛ که عزیزترین سرمایه مردم است؛ به‌ کار گیرند و این عطیه الهی را صرف تعالی افکار مردم کنند و هنر را از آمیزش با مظاهر زیانبار فرهنگ بیگانه رها سازند. هنر را با حفظ تعالی آن به میان مردم برند و در ذهن و دل آنان وارد کنند و از شکل کالای تجملی و مخصوص گروهی خاص خارج سازند. نویسندگان و گردانندگان مطبوعات، هدایت افکار جامعه و تلاش برای اعتلاء و ارتقای آن را وظیفه بزرگ خود دانسته، فضای ذهنی جامعه را با طرح مسائل مهم جهانی و داخلی و افشای خدعه‌های نظام سلطه بین‌المللی روشن سازند و امانت و صداقت معلمی دلسوز را، فریضه تخلف‌ناپذیر خود شمارند و از طرح موضوعات تفرقه‌انگیز یا دلسردکننده اجتناب ورزند.

(فرازی از حکم انتصاب محمد هاشمی به ریاست صداوسیما ۰۲/ ۶/ ۱۳۶۸)




سوای نظر از فحشای آشکار در قاعده ترسیم علنی صحنه های خشونت، سکس، مشروب و ... که متاسفانه می رود تا در روزگار بنفش ملت ایران به صورتی بی پروا در تولیدات سینمایی و سریال های تلویزیونی و بالاخص شبکه نمایش خانگی رسمیت پیدا نماید و ... اگر بخواهیم به بیان برخی مصادیق فحشای پنهان در قاعده ابتذال در سینمای پس از انقلاب اشاره کنیم، ‌ قطعا می توانیم چند مورد قطعی را به عنوان شاخصه های فراگیر آن عنوان نماییم:

۱- حذف قهرمان

حذف قهرمان از سینما یکی از مصادیق ابتذال فرهنگی است. در سینمای فارسی ابتذال بسیار رواج داشته است و در این میان سینمای روشنفکری که در قبل از انقلاب شاید خیلی مسئله ابتذال در آن بارز نبوده است؛ این سینما بعد از انقلاب مسیر خود را ادامه می‌دهد و اتفاقی که می‌افتد این است که با حمایت مدیریت مرموز فرهنگی در دهه ۱۳۶۰ هجری شمسی به سهولت می تواند عنصر قهرمان را از فیلم‌ها حذف نماید و سینمای ایران را مجبور نماید تا اگر قهرمان هم دارد، این شخص فردی بی هویت و غیر کنشگر باشد.



البته سیاست حذف قهرمان از سینما از سوی دیگر با اعمال نوعی بازیگر سالاری و پرورش سلبریتی در جامعه سینمایی همراه گردید و مواجهه مستقیم با سبک زندگی اسلامی و ایرانی را آگاهانه و یا نا آگاهانه رقم زد و این در حالی است که یکی از مفاهیم انقلاب اسلامی مسئله جهاد است و باید بدانیم که اگر ما بخواهیم مسئله جهاد را در فیلم پررنگ نشان دهیم شاید با استفاده از عنصر قهرمان بتوانیم نشان دهیم؛ در نتیجه حذف عنصر قهرمان از سینمای ایران که به واسطه منویات منورالفکرانه در سینمای ایران اتفاق افتاد رویکردی حساب‌شده و البته بسیار مشکوک و نخستین گام در راستای گسترش ابتذال می باشد.



۲- ترویج و القای حس نومیدی و رکود

چند سالی هست که کشورمان یکی از ظالمانه‌ترین حصرهای اقتصادی را تحمل می‌کند،  اما عکس‌العمل عمومی سینما این است که دقیقاً متناسب و هماهنگ با دستگاه فرهنگی رقیب این تحریم‌ها برجسته می‌شوند،  مدام از فقر مردم، به ستوه آمدن مردم، و این که نزدیک است آستانه تحمل لبریز شود و دیگر کسی نتواند این شرایط را تحمل کند می‌گویند. یعنی کشوری که شرایطی به مراتب بدتر از این را در هشت سال دفاع مقدس با افتخار تحمل کرد و از آن گردنه عبور کرده و با افتخار اجازه نداده ذره‌ای از سرزمین ما در اشغال بیگانگان باقی بماند، حال در شرایطی که با دوران دفاع مقدس قابل مقایسه نیست و قطعاً وضعیت بهتری دارد، سینمایی دارد که مدام ساز ناامیدی کوک می‌کند!



۳- بروز دیدگاه‌های مادی در مدیران در اصالت بخشیدن به گیشه!

یکی از اشکالات مهم در میان مدیران سینمایی، بروز نوعی جوزدگی در مدیریت است که صرفاً با امور کمی، سعی در راضی نگه داشتن حقوق هنرمندان هستند و سالانه به همین گزارشهای فروش مبادرت می‌ورزند و به خیال خودشان گوی رقابت را از دیگران می‌ربایند! این دیدگاه حسی، با حذف معنویت و اخلاق، تکیه را بر ظواهر سرگرمی می‌گذارد و تدریجاً هر نوع باور و اعتقادی را منکر می‌شود و تمام حقانیت خود را نه از محتوا، که از گیشه می‌گیرد. برای مثال می‌توان به تکثیر پدیده کمدی‌های مبتذل بالاخص در عصر مدبران بنفش پوش و طی چند سال اخیر اشاره نمود که از دیدگاه اغلب سازندگانشان، چون در گیشه پول درآوردند، پس حتماً اثرشان صحیح و سالم است!



و اما در عرصه فرهنگ، بنده به معنای واقعی کلمه، احساس نگرانی می‌کنم و حقیقتاً دغدغه دارم. این دغدغه از آن دغدغه‌هایی است که آدمی به خاطر آن، گاهی ممکن است نصفِ شب هم از خواب بیدار شود و به درگاه پروردگار تضرّع کند. من چنین دغدغه‌ای دارم. البته در سخنرانی‌ها، از این دغدغه با مردم نخواهم گفت، اما نمی‌شود که به شما نگویم. شما خودتان دست اندرکاران مسائل فرهنگی هستید و باید از این دغدغه من خبر داشته باشید.

(امام خامنه ای ۲۲ تیرماه ۱۳۷۳ هجری شمسی)




۴- تقلیل سینما از «ایدئولوژیک» به «پاتولوژیک» و ابزاری برای سیاه نمایی

فارغ از ادعای سینمای ایران در اتخاذ رویکرد پاتولوژیک یا آسیب شناسانه، متاسفانه عملاً شاهد ایدئولوژیک قلمداد کردن آن از سوی سینما هستیم؛ انگار در تعریف آنها، سینما یعنی ابزار آسیب نمائی و سردست گرفتن و تصویری اغراق آمیز از معضلات. برخی اندیشمندان، فرهنگ آسیب شناسی، با تمام وجوه معنایی‌اش را، نشأت گرفته از حاکمیت تفکر مستشرقین در علوم اجتماعی می‌دانند؛ به این معنا که اراده‌های غربی می‌خواهند که شرقی‌ها؛ مخصوصاً ایرانی‌ها به جای تأمل برای بهبود اوضاع و گسترش اقتدار و معنویت و بسط مبانی و ارزشهای خویش، به آسیب شناسی و معضل نمائی در بین خودشان مشغول باشند؛ حال آنکه آسیب و معضل، نسبت به چیزی که باید باشد معنا پیدا می‌کند؛ و اینجا محل تعریف استاندارها و ترازهای غیرالهی است.



۵- اصلی و فرعی نکردن امور فرهنگی توسط مدیران:

در شرایط تهاجم و نفوذ نرم دشمن، غفلت مسئولان و «اصلی - فرعی نکردن امور» و عدم شناخت درست از اولویت‌ها برای اقدام، مایهٔ آسیب‌های گسترده در ابعاد ملی است. این عدم تشخیص صحیح در شرایطی که «دستگاه محاسباتی مسئولان نظام اسلامی» دچار اختلال می‌شود، ابعاد و عمق گسترده‌تری می‌یابد و هزینه‌های فراوانی را بر انقلاب و کشور تحمیل می‌کند. وقتی افسر جوان جنگ بخواهد در عرصه‌های مختلف به‌صورت «آتش به اختیار» عمل کند، برای انتخاب تاکتیک مناسب باید اولویت عملیات خود را بشناسد و مسائل اصلی و فرعی محور خود را به‌درستی شناسایی کند؛ زیرا از زمینه‌های صدور فرمان «آتش به اختیار» اساساً همین جابه‌جایی اصلی‌ها و فرعی‌ها است.



یکی از عوامل سایش در جبهه خودی، این است که مسؤولین خودی فرهنگ، مانند وزارت ارشاد و بعضی دستگاه‌های دیگر، به آن کم توجهی کردند. از ابتدا که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تشکیل شد، بایستی دفتر گزینش دایر می‌کرد و به سراغ کسانی که اهل نویسندگی، شعر، فیلم سازی، موسیقی حلال و دیگر رشته‌های هنری بودند، می‌رفت... . من خود ناظر بودم و می‌دیدم که مسؤولین وزارت ارشاد، غالباً به همان قدیمی‌ها چشم می‌دوختند. کسی که هیکلش درشت‌تر و ظاهرش چشم گیرتر است، چگونه عوام را جذب می‌کند؟ آن‌ها هم به همین حالت عوامانه، پیوسته به نام و نشان دارها نگاه می‌کردند و گاهی هم نه هوشمندانه که ناشیانه، به سراغشان می‌رفتند. و چنین بود که این سبزه‌های نو دمیده، این نهال‌های نو رسته و این جست های* پای درخت پیر را که خون جوانی در رگ‌ها داشتند، نادیده گرفتند. یکی از عوامل سایش در جبهه خودی، این بود ...

(امام خامنه ای ۲۲ تیرماه ۱۳۷۳ هجری شمسی)




۶- نادیده گرفتن حقایق سفید جامعه:

ندیدن حقایق سفید جامعه گاهی باعث می‌شود عده‌ای خیانت را خدمت تلقی کنند؛ آنجاست که جای نیروهای خودی، با غیر خودی عوض می‌شود. سبقت گرفتن کارگردان ها برای هرچه غلیظ نشان دادن ناهنجاری های جامعه، به استانداردی غیر رحمانی و آسیب زا رسیده است. حمله به احکام دینی و حدود الهی نظیر قصاص، ترویج سبک زندگی کلب مسلکی، بروز دیدگاه‌های عافیت طلبانه و التقاطی، انگاره‌های فمینیستی و مفلوک نمایی انسان ایرانی، ناموس‌فروشی و نژادپرستی، فحاشی و جسارت و تهور و ...



بی تردید رواج هدفمند مجموعه‌ای از ناهنجاریهای اجتماعی در تولیدات سینمایی، بالاخص در دهه اخیر، به منزله تیغ برّانی آلوده، بر پیکره جامعه‌ای خواهد بود که اگر علاج نشود، شیوع عفونت‌های بدخیم اجتماعی را در پی خواهد داشت. هر چند که نام آن را، نوآوری در سبک و خلاقیت در ادغام ژانرها بگذارند یا نیت آن را طرح مشکلات برای پیگیری اصلاح جامعه معرفی کنند.



وقتی سیاست کلان نظام بنابر دلایل کاملاً مبرهن، افزایش جمعیت است، برخی آثار ارائه شده در جشنواره فجر، به موضوع «جمعیت و فرزندآوری در شرایط کنونی جامعه» تاخته و با ترسیم تیره بختی و فلاکت نسل جوان کنونی، به نوعی خاص در صدد حقنه ناتوانی جامعه، در مسیر نسل پروری و فرزندآوری بر آمده و برخی دیگر به صراحت بر پرده سینما، سیاست خانواده و ازدواج را مانند خاکریز بی ارزش می‌کوبند و در غفلت و یا بعضا با حمایت متولیان فرهنگی و سینمایی کشور، پیام رسانه ای خود را بر مدار دستورالعمل های ابلاغی نظام لیبرالیسم در قالب سندهایی همچون سند ۲۰۳۰ یونسکو تعریف و تنظیم می نمایند.

مدام به ما می گویند واقع‌بین باشید، واقع‌بین باشید؛ مرادشان از «واقع‌بین باشید» این است که موانع را ببینید؛ من میگویم واقع‌بین باشید، یعنی واقعیّات مثبت را ببینید؛ جمعیّت جوان را، جمعیّت بااستعداد را، توانایی‌های بشری فوق‌العاده را، استعداد فوق‌العاده ملّت را، امکانات زیرزمینی را، موقعیّت جغرافیایی را، پیشرفت جمهوری اسلامی را؛ این‌ها را ببینید، این‌ها واقعیّات است...

(امام خامنه ای ۱۷ خردادماه ۱۳۹۶ هجری شمسی)




۷- ولنگاری فرهنگی

گلایه امام امت از بسیاری از دستگاه‌های رسمی فرهنگی، گلایه از اختلال درونی است؛ زیرا به فرموده ایشان دستگاه‌های رسمی فرهنگی کشور بایستی وظایف خودشان را در مقابل اینها انجام بدهند. البته بعضی از وظایف، وظایف ایجابی است، بعضی از وظایف هم وظایف دفاعی است؛ هر دوی اینها باید انجام بگیرد؛ هم وظایف ایجابی، هم وظایف دفاعی. دستگاه‌های تبلیغاتی کشور ما؛ چه آنهایی که مستقیماً مربوط به دولتند، چه آنهایی که مستقیم مربوط به دولت نیستند؛ از هوچی‌گری رسانه‌های بیگانه یا رسانه‌هایی که زبان بیگانه را در کام خودشان دارند، نباید بهراسند، رفتارشان را با آنها تنظیم نباید بکنند؛ این مربوط به دستگاه‌های رسمی فرهنگی. (امام خامنه ای ۱ فروردین ماه ۱۳۹۳ هجری شمسی)


رهبران نظام جمهوری اسلامی، به دفعات بر باورها و به بروز برخی گرایش های غلط و عافیت طلبی و رفاه زدگی و اصالت لذت ولنگاری فرهنگی هم ایراد وارد نموده و بارها به صراحت فرموده اند که ما نمی‌توانیم از لحاظ ارزشی، یکسان بدانیم آن جوانی را که جوانی‌اش را، توانش را، نیرویش را، انگیزه‌اش را صرف اهداف عالیه کشور می‌کند، با آن جوانی که دنبال شهوت‌رانی و اشرافی‌گری و مانند اینها است. بله، از لحاظ حقوق اجتماعی همه‌شان یکسانند امّا از لحاظ ارزشی به‌هیچ‌وجه یکسان نیستند؛ آن جوانی که کار می‌کند، تلاش می‌کند، وقت خودش را، نیروی خودش را، گاهی اوقات پول ناچیز خودش را؛ که این را هم سراغ داریم؛ صرف هدف‌ها می‌کند، صرف مجاهدت می‌کند، خب معلوم است اینها یک‌جور نیستند. بنده از آنها همیشه حمایت کرده‌ام، بعد از این هم حمایت خواهم کرد...(امام خامنه ای ۲۵ خرداد ماه ۱۳۹۳ هجری شمسی)



از منظر رهبران نظام جمهوری اسلامی، ظرفیت سینمای ایران آنقدری هست که بتوان مانند معادن طلا، از آن حقایق ارزشمندی استخراج کرد. معدنی با قابلیت استخراج بالا که نه تنها می تواند بر الگوی رفتارهای نامناسب در جامعه تاثیر بگذارد و سبک زندگی اسلامی و ایرانی را بر بستر اجتماعی تعمیمم بخشد؛ بلکه از آنچنان قابلیتی برخوردار است که می تواند اقدام به صدور تمدن نموده و به فرموده ایشان: همین تازگی، چند وقت پیش؛ عرض کردم یک فیلمی را من دیدم؛ حقا و انصافاً از لحاظ اُسلوب و خوش‌ساختی و سبک کار شبیه فیلم های خوب هالیوود. این مهم است که ما الان این ظرفیت را داریم در کشور که می‌تواند پیام‌رسانی کند، می‌تواند حرف های درست را منتقل بکند. فیلم هم چیز جذابی است؛ سینما خیلی عنصر جذابی است، رسانه فوق‌العاده‌ای است، یعنی واقعاً الان هیچ‌چیزی مثل سینما نیست از لحاظ اثرگذاری...(امام خامنه ای ۱۹ آذر ماه ۱۳۹۲ هجری شمسی)



در مجموع می توان چنین بیان داشت که مدیریت فرهنگی امری اجتناب ناپذیر است؛ با غلظت دانش و حُسن مدیریت، ارتقای فرهنگی، امری قابل تحقق است و در این میان مطالبات و انتظارات نظام جمهوری اسلامی ایران، تعطیل پذیر نیست زیرا فرهنگ، مطالبه بردار است و همین مرور اندک بر بیانات امامان امت اسلامی، حاکی از همین مسئله است.



پس در مصاف حریفان فرهنگی حق و باطل، خاکریزهای جبهه حق، نیاز به دریافت توامان و همواره پیام از مقر و منشأ حقیقت دارند؛ زیرا انقلاب اسلامی نسبتش را با حقیقت عالم می‌گیرد و حال اگر خط تلفن صحرایی از جایی قطع باشد و پیام فرمانده از قرارگاه به خطوط مقدم نرسد، این وظیفه افسران جنگ نرم است که زنجیره را کامل سازند و پیام را برسانند.



ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.