به گزارش سینماپرس گفتگوی صریح و بی پرده با جواد شمقدری در ۳ بخش منتشر خواهد شد که اینک بخش پایانی این گفتگو از نظر مخاطبان گرامی می گذرد.
به عقیده شما این عجیب نیست که افرادی مانند شما که به عنوان چهره ای انقلابی، متعهد و ولایتمدار شناخته می شوند و دغدغه پرداختن به موضوعات استراتژیک و تاریخ انقلاب اسلامی را دارند، در جمهوری اسلامی ایران برای پرداختن به این قبیل موضوعات با مشکل مواجه شوند؟ بحث بنده اصولا مربوط به «روزهای ابدی» نیست؛ ما سینماگران بسیاری داریم که نقش جدی در تولید آثار استراتژیک و تاریخ انقلاب اسلامی داشته اند و همواره با دشواری های فراوان روبرو شده اند و به همین علت بسیاری از آن ها عطای حضور در این عرصه را به لقایش بخشیده اند و این روزها ناامید و خانه نشین هستند. شاید علت اصلی این پرسش بنده این باشد که بسیاری افراد می گویند چهره هایی مانند جواد شمقدری پول های بادآورده ای از بیت المال را در اختیار دارند و در پول و امکانات غرق هستند و راحت کارهای شان مجوز گرفته و تولید می شود، در خصوص همین سریال اخیر شما نیز چنین شایعاتی زیاد به گوش می رسید.
چقدر خوب شد که شما به این مطلب اشاره کردید! بله بسیاری افراد می گویند ما بودجه های ویژه در اختیار داریم در صورتی که اصلاً این گونه نیست و اتفاقا برعکس است. بنده صراحتا عنوان می کنم که برعکس آنچه بسیاری می خواهند القا کنند به این پروژه ها چندان توجهی نمی شود. پروژه هایی که نقطه طلایی دشمن را هدف قرار می دهند آنقدر موانع دارد که بی شمار است و یکی از موانع هم عدم حمایت لازم نه کافی مالی است. اتفاقاً ما گفتیم بیایید بگویید فلان بازیگر ما تا کارگردان و نویسنده و طراح صحنه و تدوین و مجری طرح و تهیه کننده و بقیه چه دستمزدی گرفتند؟ و نسبت به تولیدات دیگرتاریخی با این حجم بازیگر و پروداکشن مقایسه شود.
شما مایل نیستید برای اولین بار به صورت شفاف در رابطه با هزینه کردهای این سریال اطلاعاتی را به برای تنویر افکار عمومی ارائه کنید؟
رقم دقیق تولید هر اثری را باید تهیه کننده اعلام کند. بنده همین قدر بگویم برای سریالی که این همه لوکیشن داشته و باید همه چیز آن ساخته می شده اکثر لوکیشنهای آن همچون دانشگاه و ادارات و خیابان و خانه های آن باید مطابق سال ۵۷ ساخته می شد. مکانهای موجود آنقدر معماری و عناصر آن تغییر کرده که قابل استفاده نیست، و لوازم داخل صحنه نیز همه باید تهیه یا ساخته می شد. با این حجم کار برای هر قسمت ۴۵ دقیقه ای ۳۵۰ میلیون تومان مصوب کردند که بیشتر به یک شوخی شبیه بود ولی متاسفانه ما مجبور شدیم با همین مصوبه کار را شروع کنیم. البته پس از آنکه کار متوقف شد و به دنبال پیگیریهای سخت و متعدد بالاخره به رقم هرقسمت ۶۵۰ میلیون تومان رسید یعنی بر کل کار حدود ۲۸ میلیارد که باز هم نسبت پروژه رقم بسیار کمی است و این مثل آن می ماند که ورزشکاری بخواهد تنها با ۵۰ درصد ریه اش تنفس کند و در میدان مسابقه بدود و مدال هم بگیرد. این ها همه از مصائب کار ما است. یکی از دلایلی که چنین پروژه هایی تولید نمی شود همین است که حمایت لازم از این کارها نمی شود.
وضعیت ما در حوزه فیلمسازی و سریال سازی به گونه ای است که اگر بنده می آمدم و در همین سریال کمی به میخ و به نعل می کوبیدم و مثلا می گفتم امام خمینی که معصوم نبودند یا دانشجویان خط امام که از دیوار سفارت بالا رفتند دچار خطای راهبردی شدند؛ یا آمریکا آن قدر هم که می گویند بد نیست! ... شرایط برای تولید پروژه عوض می شد و به ما امکانات بهتری می دادند!
این در حالی است که ما مصمم بودیم واقعیت را بگوییم! و از دایره انصاف خارج نشویم. آنچه در اسناد لانه جاسوسی است را مبنا قرار دادیم مطالبی که به نوعی اعترافات واقعی دشمن است. در این اسناد نشان می دهد آن ها می خواستند انقلاب اسلامی را مهار کنند درست مثل اتفاقی که در انقلابهای بهار عربی همچون مصر درچند سال پیش افتاد و نتیجه مبارزات مردم این شد که باز یکی شبیه خود حسنی مبارک دوباره روی کار بیاید و در واقع دوباره آمریکا آنجا را مال خود کرد! آن ها نمی خواهند گفته شود آمریکا دشمن است و نمی توان با آنها رابطه همه جانبه داشت.
بنده تأکید می کنم که امروز ساخت آثاری با رویکرد دفاع جانانه از انقلاب با موانع زیادی روبرو است. برای همین بسیاری جا می زنند وسراغ این سوژه ها نمی روند. اما ما باور و انگیزه داشتیم و امیدواریم خدا هیچ وقت این باور را از ما نگیرد؛ چرا که اگر کسی کمترین تزلزلی داشته باشد نمی تواند ادامه بدهد. من از بازخواست الهی ترسیدم و پای این کار ایستادم. خوشبختانه دوستان و افراد همفکر و همسو هم در لایه هایی از مدیریت سیما بودند که آنها هم به وظیفه انقلابی خود خوب عمل کردند. تردید نکنید نهایی شدن ساخت و پخش این سریال با این موانع، بیشتر شبیه معجزه بود. من معتقدم باید به حوادث و تاریخ نگاری دقیق انقلاب پرداخته شود؛ باید چالش ها و شبهه افکنی ها و تحلیل های مغرضانه ی دشمن طرح شود و در مقابل با ظرافت و دقت پاسخ و توضیح شفاف داده شود. همچنانکه من مجبور بودم به بیشتر مسائل و حوادث ماههای اول انقلاب بپردازم تا دست توطئه گر آمریکا را در همه حوادث نشان دهم تا وقتی به تسخیر لانه جاسوسی(سفارت آمریکا) میرسیم مخاطب به درستی این کار ایمان پیدا کند. اگر چه واقعیت این است که سوژه ملتهب این اثر می طلبید ما بیش از این به وقایع تاریخی بپردازیم. ما باید به کنه قضایا می پرداختیم که خوب نیاز به حمایت و بودجه داشت. قطعا شان عظمت انقلاب اسلامی بیش از آن است که ما به آن پرداخته ایم.
مدیران سازمان صدا و سیما باید فرق سریالی عظیم انقلابی را با مثلا آثار طنز دم دستی که تک لوکیشن یا با لوکیشنهای محدود هستند، بفهمند. ما باید در این سریال همه چیز را می ساختیم تا باورپذیر باشد اما کسی این ها را ندید. اصلا بعضی ها نمی خواهند این تلاشها را ببینند به عنوان مثال اولین تروکاژ کامپیوتری در سینمای ایران در فیلم «بر بال فرشتگان» به کارگردانی بنده رقم خورد اما برخی افراد نمی خواهند این اولین بودن به اسم این فیلم دفاع مقدسی ثبت شود. درست است که الآن اجرای آن صحنه ها ممکن است آسان باشد اما آن زمان در نگاتیو کار بسیار جدیدی بود و ما تروکاژ کامپیوتری در حوزه نگاتیو نداشتیم و اولین بار سال ۱۳۷۱ این پدیده را اجرا کردیم و اجرای موفقی هم بود اما هرگز این اتفاق را ثبت نکردند.
اولین اجرای ۳ بعدی در حجم بالا در سریال سازی در «روزهای ابدی» رخ داد که یک لوکیشن صفر تا ۱۰۰ در تروکاژ و پرده سبز کار شد و همه صحنه ها چه داخلی و چه خارجی با این تکنیک کار شد. مگر این افتخار برای صنعت سریال سازی در کشور ما نیست؟ می خواهند این نوع کارها دیده نشود.
البته من به این قضیه عادت دارم چون وقتی «توفان شن» ساخته شده بود در نشست مطبوعاتی به فیلم به ما تاختند و به شدت حمله کردند اما امروز می بینیم این فیلم ماندگار شد و از فیلمهایی که آن روز علم کردند و به آن نازیدند کمتر خبری هست.
با توجه به جمیع فرمایشات شما و نگاهی که به گذشته می اندازیم مایلم این پرسش را مطرح کنم که پیش بینی شما از وضعیت حوزه فرهنگ و هنر در سال های پیش رو چیست؟ با توجه به اینکه امروزه اغلب مردم به ماهواره ها و فضای مجازی رو آورده اند و این فضا توسط اتاق فکر دشمن اداره می شود و حوزه فرهنگ و هنر رسما به حال خود رها شده و مسئولان حتی برای پیاده سازی دغدغه های مقام معظم رهبری هم اهتمامی ندارند، شما فکر می کنید وضعیت فرهنگی و هنری کشور به کدام سمت می رود؟
من ناامید نیستیم می دانید چرا؟ بگذارید با یک مثال عرض کنم! ما در ۸ سال دفاع مقدس و یا در زمینه انرژی هسته ای اتفاقات زیادی را شاهد بودیم. فراز و نشیب زیادی را تجربه کردیم به نحوی که گاهی افسردگی و دلسردی و آینده ای سیاه پیش روی مان بود و هیچ امیدواری به پیروزی نداشتیم اما مقاطعی مانند فتح خرمهشر هم بود که دورنمای خوبی جلوی روی مان می گذاشت و احساس می شد آینده این نبرد پیروزی برحق ما است در عرصه هسته ای هم همین است. اهتمام ما به این مسائل و بازگشت به باورهای مان و حرکت جهادی و انقلابی مان دورنمای روشن را باز می کند و وقتی دچار سستی و تنبلی و بی تفاوتی شدیم شرایط ذلت بار را برای ما به وجود آورده است.
هر زمان مدیریت فرهنگی ما سر و شکل گرفت و دارای استراتژی فرهنگی متناسب با حرکت انقلاب شد اتفاقات خوبی رخ داد اما هرگاه ما همه چیز را رها کردیم و غفلت کردیم هیچ چیز درست نشد. حوزه فرهنگ مثل اسب سرکش است که نباید از آن غفلت کرد که ما را به زمین بزند. من امیدوارم به اینکه اول بتوانیم این اسب چموش را رام کنیم و به اهداف متعالی مان برسیم. بدون خوش خیالی و بدون توهم می گویم ظرفیت و سرمایه آن را می بینم. دید من فقط ایران نیست گستره ای فراتر از ایران است. در دوره مسئولیت خود ما در کنفرانس افق نو دنبال این اهداف بودیم تا جنبش های هنری و فرهنگی همسو را شناسایی کنیم البته در دولت بعد ما را خفه کردند و نگذاشتند ادامه دهیم. لازمه رسیدن به اهداف متعالی این است که بفهمیم و درک کنیم، وظیه خود را بفهمیم از دعوای خاله زنکی و حسادت و رقابت بی خود دست برداریم تا اتفاقات خوبی به نفع نظام رقم بخورد.
تا زمانی که مدیریت فرهنگی ما در پی شهرت و عکس گرفتن با سلبریتی ها باشد و هیچ اهتمامی برای تحقق اهداف ارزشی و انقلابی در سینما نداشته باشد هیچ کاری رقم نمی خورد. به یمن همین اتفاقات تک و توک خوب است که می توانیم این هیمنه را نگه داریم.
بنده احساس می کنم شما سهواً یا عمداً نمی خواهید به صورت شفاف پاسخ دهید نهادهای نظارتی باید در قبال این عملکرد خبیثانه و منفعلانه مدیران فرهنگی چه کنند! مهمتر از همه دوست دارم فلاش بکی بزنم به اینکه شما ۴ سال رئیس سازمان سینمایی و مشاور هنری رئیس جمهور بودید، یادم می آید زمانی که شما ریاست سازمان سینمایی را بر عهده داشتید انصار حزب الله برای اکران چند فیلم جلوی وزارت ارشاد تحصن کردند، چرا دیگر آن حرکات را توسط گروه هایی مانند انصار حزب الله با توجه به فجایعی که امروز به اسم فیلم و سینما تولید می شود شاهد نیستیم؟ آیا این حرکت هم سیاسی بود؟
من از شما ممنونم که به این نکته کلیدی اشاره کردید؛ بله وقتی مجموعه ای کوچک با سرقت نام انصار حزب الله می آیند و به دکتر حسینی می گویند ای وزیر بی غیرت استعفا استعفا، انتظار می رود امروز در این فاجعه فرهنگی و یا به تعبیر رهبر معظم انقلاب در این ولنگاری فرهنگی هم خودی نشان بدهند! واقعا پرسش درستی است که این افراد الان کجا هستند!؟ معلوم است که آن حرکت آن روزشان یک حرکت صرفا سیاسی و تحریک شده از ناحیه جریانات سیاسی مخالف ما بود. جنجالی راه انداختند تا تسویه حساب کنند و امروز که شاهد اثار بسیار ناهنجاری در صحنه نمایش و سینما هستیم آنها خفه خون گرفته اند.
نکته مهم این است که خیلی از اتفاقات درون کشور ما بر اساس رویکردهای سیاسی است. رهبری معظم انقلاب در سال ۱۳۷۱ تأکید کردند حوزه فرهنگی را نباید به سیاست بازی آلوده کرد و امروز شاهدیم یکی از اشکالات این حوزه این است که حوزه فرهنگ آلوده به نگاه های سیاسی شده و بر اساس فرآیندهای سیاسی می خواهند جهت گیری و تصمیم سازی کنند.
حوزه فرهنگ به حال خود رها شده؛ نظارت کلانی که شما الآن به آن اشاره کردید واقعا در عمل وجود ندارند. مجموعه هایی هستند که بر اساس قانون در بخش هایی نظارت می کنند. مانند شوراهای نظارتی در سیما یا وزارت ارشاد. اما مسأله اصلی اینجا است افرادی که در این مسئولیتهای نظارتی هستند عملا چه سمت و سویی را رقم می زنند. و چقدر از بالا و نگاه کلان مدیریت میشوند. متاسفانه گاه دیده می شود بعضی از این افراد چندان نگاه حرفه ای و تخصصی ندارند. ما نیازمند یک قرارگاه نظارتی کلان در حوزه فرهنگ و هنر هستیم. الان هر مجموعه ای ساز خود را می زند. حوزه هنری در کجا نظارت می شود؟ عملکرد و جهت گیری بخش های فرهنگی سپاه از کجا نظارت می شود؟ من بعد از ۴۰ سال کار هنری هنوز نمی توانم بگویم متخصص هستم این افرادی که به عنوان متخصص در بخشهای تصمیم گیر نشسته اند از کجا آمده اند؟
به عقیده شما وظیفه دستگاه هایی مثل کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی و شورای عالی انقلاب فرهنگی در این وانفسا چیست؟
کمیسیون فرهنگی مجلس دغدغه های زیادی دارد و فقط به صورت موردی می تواند ورود کند. متأسفانه آن موارد هم معمولا در دام تسویه حسابهای سیاسی می افتد! کمیسیون فرهنگی بر اساس گزارش منفی یک جریان سیاسی در سینما که رقبای ما بودند شاخک های آنان را حساس کردند تا به مسأله ساخت این فیلم ورود کنند به تعبیر بهتر با تحریک جریان مقابل حساس شدند در حالی که آن گزارش اصالتی نداشت.
اصولا مجموعه هایی که بخش نظارتی دارند یا فرصت پیدا نمی کنند یا فرآیند منطقی جلوی شان نیست تا نقش شان را خوب ایفا کنند. وقتی بر اساس سیاسی بازی ها کاری می شود خروجی کارهاغلط است. نهاد نظارتی باید فارغ از نگاه های سیاسی روزمره کشور و تنها با نگاه فرهنگی مطلق که بر اساس ارزش های انقلاب و خط امام (ره) و رهبری تبیین شده با حضور متخصصان بنشینند و کار کنند تا به نتیجه مطلوب برسیم.
شورای عالی انقلاب فرهنگی جای مهمی است اما سوأل این است که در این مسیر نظارتی چقدر قدم برمی دارد؟ در این دوره که ششماه یک بار هم تشکیل جلسه نمی دهند و متأسفانه در جلسات شان یک نوع دیکتاتوری حاکم است.
بی شک این نوع نهادهای نظارتی در حوزه فرهنگ و هنر مسیر درستی نمی روند و خروجی کارشان در مسیر صلاح انقلاب و کشور نیست. نمی دانم چقدر عوامل نفوذی در لابلای این مجموعه ها رخنه کرده اند اما می توانم با قدرت بگویم القاءها و جهت گیریهای ضد فرهنگی دشمن در تارو پود اندیشه و رویکردهای بعضی از این تازه کاران رسوخ کرده است. تا جایی که فرق اثر انقلابی با اثری که انقلاب را ریشخند می کند درک نمی کنند. فرق فیلم حامی ارزشهای دفاع مقدس را با فیلمی که ضد جنگ و دفاع مقدس است تشخیص نمی دهند و در مقام تصمیم گیری و ارزیابی نگاهشان به بیرون و جریانات غیر انقلابی و حتی سکولار و غرب زده می باشد.
پایان
ارسال نظر