به گزارش سینماپرس گفتگوی صریح و بی پرده با جواد شمقدری در ۳ بخش منتشر خواهد شد که اینک بخش نخست این گفتگو از نظر مخاطبان گرامی می گذرد.
با توجه به اینکه در آستانه سالروز حمله ناکام نظامی آمریکا به ایران هستیم و شما یک اثر ماندگار در رابطه با این اتفاق تولید کرده اید که همچنان پس از سال ها مخاطبان خاص خود را دارد و همچنین به مناسبت اتمام پخش سریال «روزهای ابدی» که موضوع هر دوی این آثار در خصوص تخاصم و دشمنی آمریکا و استکبار جهانی با نظام و انقلاب اسلامی است، مایلم اولین پرسش خود را این گونه مطرح کنم که چه چیزی باعث شده تا جواد شمقدری از دهه ها قبل تاکنون همچنان دغدغه اش پرداختن به موضوعات مهم و استراتژیک باشد، موضوعاتی که متأسفانه با کارشکنی و سهل انگاری از سوی متولیان فرهنگی چه در سینما و چه در تلویزیون روبرو می شوند و همواره موانع بسیار جدی بر سر راه ساخت چنین آثاری قرار دارد و از این رو بسیاری از فیلمسازان و هنرمندان دغدغه مند و متعهد نیز به ناچار مجبور شده اند به سمت ساخت آثاری بروند که هیچ ارتباطی با موضوعات استراتژیک و انقلابی ندارد، چه اتفاقی افتاده تا شما همچنان دغدغه خود را حفظ کرده اید و علیرغم تمامی کارشکنی های موجود در این حوزه گام برمی دارید؟
ما اگر شرایط امروز کشور را بررسی کنیم و حتی اتفاقات و تحولات دنیا و منطقه را رصد کنیم در همه حوادث و فتنه ها دست آمریکا را می بینم؛ آمریکا همواره نقش مخرّب را در تمامی حوادث سیاسی، فرهنگی و اقتصادی جهان داشته و خود را برتر از هر کشور و حکومتی می داند.
زمانی که انقلاب اسلامی پیروز شد آمریکا یک گنج ذی قیمت و بزرگی را از دست داد که نام آن ایران بود! آمریکا فکر می کرد خیلی زود می تواند این گنج ذی قیمت و بی نظیر را بار دیگر به چنگ بیاورد چرا که یکبار این شانس را پیدا کرده بودند. در سال ۱۳۳۲ که کودتای ۲۸ مرداد توسط آمریکایی ها و ایادی شان رخ داد، آمریکا به کل ایران تسلط پیدا کرده بود و تمامی منافع ملی و سرنوشت ما در اختیار آن ها بود. بنده به این موضوع بسیار مهم در سریال «روزهای ابدی» اشاره کردم که آمریکایی ها در همه امور مملکت ما نه دخالت که تصمیم گیر نهایی بودند. با تسلط کامل بر صنعت نفت ایران و همچنین حوزه مهم سیاست هر فرایندی را که میخواستند شکل می دادند. حتی برای تسلط بر منطقه در نقاط مختلف کشورمان پایگاه جاسوسی زده بودند و ایران پایگاهی بود که بوسیله آن در جنگ سرد بر رقیب خود ( شوروی) پیشی بگیرند و نفوذ خود را در منطقه توسعه دهند. تصور می کردند این فرآیند ادامه پیدا کند که انقلاب اسلامی مانع از دستیابی آن ها به اهداف شان شد.
امروز جدا از اینکه ما در دوره مدیریت بسیار فشل و وحشتناک از طرف رئیس جمهور و مدیران پایین دستی وی هستیم اما نمی توان کتمان کرد که بخش مهمی از مسائل و عواملی که باعث می شود در کشور مشکلات متعدد معیشتی و... را شاهد باشیم به آمریکا بازمی گردد؛ یعنی سرمنشأ همه مشکلات، دشمنی آمریکا است! جالب است بدانید مشاور ارشد کشور روسیه اذعان کرده اگر این تحریم های شکننده بر کشور آن ها اعمال شده بود تمامی حاکمیت شان به هم می ریخت اما ما با عنایت پروردگار هیچ وقت این تحریم ها نتوانستند کشور ما را به نابودی و از هم پاشیدگی بکشانند! چالشی که انقلاب ما داشته و دارد و خواهد داشت چالش مقابله آمریکا علیه ایران اسلامی است. آمریکا می خواهد ایران را مثل دوران ستم شاهی از آن خود کند. امروز شرایط کشور ما و منطقه به آمریکا گره خورده که باید از بند آن رها شد؛ این مسأله ای است که هیچ وقت نباید آن را فراموش کنیم.
متأسفانه یکی از ضعف های ما این است که ملت ایران حافظه تاریخی خوبی ندارد. ما نباید فراموش کنیم که در سال ۱۳۳۲ بخش زیادی از مردم و روحانیت پشت یک جنبش ملی بودند که منجر به فرارشاه از ایران شد اما آمریکایی ها کودتایی به وجود آوردند و در واقع علیه قیام ملت ایران برخاستند و شاه را دوباره بر مردم ایران تحمیل کردند. این واقعیات باید جلوی چشم همه ما باشد. ما اگر این واقعیت ها را همیشه جلوی دیدمان ببینیم و فراموش نکنیم هیچ وقت دیگر هیچ شیفتگی نسبت به آمریکا و فرهنگ آمریکایی ها نخواهیم داشت. ما نباید فراموش کنیم این آمریکایی های جنایتکار بودند که هواپیمای ایرباس مسافربری ایرانی را در آسمان منفجر کردند، بعید است اگر یک ایرانی مرتب این وقایع را به خاطر بیاورد بتواند هیچ نگاه مثبتی به آمریکا داشته باشد. اینکه امروز شاهد هستیم بخشی از افراد جامعه قول و قرارهای آمریکا را باور می کنند به این علت است که این واقعیات تاریخی را فراموش کرده اند! ما بعد از همین قضیه برجام شاهد بودیم که اوضاع زندگی برای یکایک ایرانیان بد و بدتر شد اما عده ای خوش بین همچنان به برجام و وعده های آمریکایی ها دل بسته اند! یکی از دلایل ضعف حافظه تاریخی مردم ما ناشی از این است که هیچ وقت به درستی اتفاقات مرتبط با آمریکا در سینما و تلویزیون ما ثبت و روایت نشده، همان طور که در خصوص تاریخ انقلاب هم بسیار کم کاری شده است. این واقعیت کتمان ناپذیر که زمان پیروزی انقلاب همه مردم ایران زیر پرچم حضرت امام خمینی (ره) رفتند و در رفراندوم به جمهوری اسلامی ایران آری گرفتند ( نکته ای که حتی بخشی از جریان اپوزیسیون خارج نشین که در انقلاب مشارکت داشته به آن اذعان دارد) اما همین واقعیت گاهی به صورت واژگون در دستگاه تبلیغاتی دشمن تعبیر می شود. ما مستمرا شاهد روایت های دروغین از سوی دشمنان هستیم!
بی تردید همه می دانند رژیم شاه دست نشانده آمریکا بود و هرآنچه آمریکایی ها به او دیکته می کردند بی کم و کاست می گفت چشم! این روایت ها مرتب باید برای مردم بازگو شود من معتقدم نسل ما و مردم ما اگر در تمام ارزیابی های حرکت های اجتماعی این فاکتور یادشان نرود که ما دشمنی به اسم آمریکا داریم راه شان را به خطا نمی روند! بحث ما بحث مردم آمریکا نیست حتی بحث هالیوود هم نیست بحث سیستم حاکمه در آمریکا است که تأثیر بسزایی در سیاست جهانی دارد همان سردمداران و تصمیم گیرانی که با توطئه و برنامه های خود حمله نظامی به عراق و افغانستان را عملیاتی می کنند. همان ها هستند که با تحریمهای شکننده میخواهند مردم کشور ما را عاصی کنند و زمینه را برای براندازی خود مهیا کنند. ما اگر در محاسبات و حرکت های مان یادمان برود چنین دشمنی داریم قطعاً آینده خودمان و استقلال خودمان را باختیم و حتی در ابعاد دنیوی و معیشتی هم همه چیز را می بازیم. ما وظیفه سنگینی داریم که باید به این وظیفه خود در حوزه فرهنگی و هنری عمل کنیم؛ رهبری معظم انقلاب بارها تأکید کردند که حوادث و وقایع انقلاب اسلامی باید بازخوانی شود، تصویرسازی شود در سریال ها و فیلم ها و کتاب ها باید به موضوعات مرتبط با انقلاب اسلامی پرداخته شود و هرگز نباید گرد فراموشی روی آن پاشیده شود. ما باید تولیدات فرهنگی و هنری مان را اولویت بندی کنیم باید اولویت یک را روی این موضوعات ارزشی و استراتژیک و انقلابی بگذاریم که در اشکال و قالب های مختلف به آن پرداخته شود. به هر ترتیب این مسیر سخت و پر مشقتی است و باید مرد میدان بود وارد آن شد!
از آنجا که بنده مایلم در این گفتگو بسیار صریح و شفاف باشیم می خواهم پرسش های خود را صریح تر مطرح کنم؛ جنابعالی به چند مورد اشاره کردید، مورد اول مدیریت فشل مسئولان دولت بود، به عقیده شما در زمانه ای که آمریکا همچنان می خواهد کشور ما را در سیطره خود بگیرد چه کسی باید با این مدیریت فشل برخورد کند؟ سال ها است دلسوزان و دغدغه مندان فرهنگ و هنر و حتی شخص مقام معظم رهبری از ولنگاری فرهنگی، نفوذ فرهنگی، تهاجم فرهنگی و.. نام می برند، به عقیده شما چرا هیچ نهاد نظارتی و شخص و گروهی نمی آید با کسانی که موانع اصلی در راستای تولید آثار ارزشی و انقلابی هستند برخورد کند؟ وقتی اغلب چهره ها که مانع این اتفاقات هستند را به خوبی می شناسیم و از آن ها به عنوان دست های پشت پرده سینما نام می بریم چرا کسی با آن ها برخورد قاطع نمی کند و اگر این افراد مسئولیتی را بر عهده دارند از مقام خود برکنار نمی شوند؟
سوألی که شما مطرح کردید سوأل بسیار سختی است! بی شک اگر کسی بتواند دقیق پاسخ سوأل شما را بدهد راه باز می شود. این بحث بسیار پیچیده ای است؛ من حتی مایلم چند گام عقب تر از این مسأله را مطرح کنم اینکه چرا اصلاً راجع به این ضعف حتی بحث و گفتگو هم نمی شود! بی تردید اول باید صحبت کنیم تا بعد به راهکار برسیم. متأسفانه گاهی راجع به این مصائب حتی شاخک های افراد حساس نمی شود.
آیا عدم صحبت راجع به این مسائل هم به دلیل سیطره نفوذی ها در همه حوزه ها از جمله حوزه مهم فرهنگ و هنر است؟
ببینید ما یک بیماری در حوزه روشنفکری داریم بنام "خودتحقیری ملی و هویتی و خودباختگی در مقابل غرب" که در حوزه مسائل فرهنگی هم تاثیر خود را می گذرد؛ کسانی که در فضای فرهنگی و روشنفکری باید وارد این مباحث شوند بخشی شان دچار خودباختگی و غرب زدگی شده اند! ما باید از ابتدا به این قضیه ورود پیدا کنیم که چرا یک جوان دانشگاهی یا یک استاد دانشگاه یا یک فیلمساز دلش لک زده که آنسوی آبها مورد توجه قرار گیرد، به خارج از کشور برود یا گرین کارت آمریکا و اقامت اروپا بگیرد و...؛ بی شک تا زمانی که این بیماری به شکل مفرط در جامعه ما به ویژه جامعه جوان و فرهیخته دانشگاهی و فرهنگی وجود دارد تا وقتی بین قاطبه هنرمندان و عناصر فرهنگی و هنری چنین دیدگاهی است، نمی توان این بیماری را درمان کرد! این اتفاق بسیار تلخ و دردآور است که در حال حاضر بسیاری از افراد در این عرصه نگران گرین کارت های شان از کانادا و استرالیا و آمریکا هستند! این بسیار متأثرکننده است که برخی برای داشتن ویزای شینگن اروپا سر و دست می شکنند! بی شک از کسانی که چنین دغدغه ای دارند نمی توان انتظار داشت که خروجی آثارشان و دیدگاه شان علیه آمریکا باشد. این ها کسانی هستند که نسبت به کشور و انقلاب خودتحقیری پیدا کرده اند. این مصیبت اصلی ما است و حتی در بخش هایی از حوزه علمیه هم این رویکرد نفوذ کرده و وجود دارد! ما از خودشیفتگی و غرب زدگی پنهانی که در همه لباس ها تجلی پیدا کرده در حال ضربه خوردن هستیم! اگر روزی این بیماری بیشتر در بین روشنفکران سکولار رایج بود، حالا در همه طیف ها این طرز فکر نمود عینی پیدا کرده است. این بزرگترین مشکل ما است و در بستر این موقعیت است که دشمن می تواند برنامه های خود را پیاده کند.
من قلبم درد می گیرد که چرا در این ۴۰ سال نیامدیم چهره کریه و زشت آمریکا را نشان دهیم؟ حضرت امام (ره) فرمودند آمریکا شیطان بزرگ است و ما باید بر این اساس جلو می رفتیم اما اگر به همین فیلم های سینمایی مان نگاه کنیم در تمامی این سال ها تعداد انگشت شمار آثاری بودند که در این مسیر کار کردند. الآن اگر هنرمندی متعهد بخواهد در همین صدا و سیما و سینما سوژه ای علیه توطئه های آمریکا کار کند با سخت گیری هایی روبرو می شود، ما اگر بخواهیم نوک پیکان این موضوع را به سمتی ببریم که آمریکا شیطان بزرگ است کارمان تعطیل می شود! البته سوژه هایی که به هژمونی آمریکا به عنوان یک قدرت شیطانی نپردازد راهش بازتر است همچنانکه خود هالیوود علیه مفاسد آمریکا کار تولید می کند. آن ها می گویند ممکن است رئیس جمهوری مثل ترامپ فاسد باشد اما ما سیستمی قدرتمند و دمکراسی ارزشمند و صلابت اجتماعی و تاریخی داریم که همه دنیا باید بر اساس خواسته ما بچرخد؛ آن ها می گویند ما اگرچه شرایط ناهنجار اجتماعی و پلیس و رئیس جمهور فاسد داریم اما قداستی داریم که نباید ضربه بخورد. در واقع هالیوود به هژمونی آمریکا قداست می دهد که صهیونیسم هم در کنار یا رأس آن است. این هژمونی و مدیریت کلان نباید لطمه بخورد اما به بقیه موارد می پردازند. برای همین وقتی سوژه های ما بخواهد راس هرم قدرت شیطانی آمریکا را هدف بگیرد زمینگیرش می کنند. مثلا فقط بخواهیم بگوییم سفیر آمریکا مثل سولیوان که کمی با مسیر و برنامه های آنها همراهی نشان نمی دهد قربانی و عزل شد، وقتی این نوع سوژه ها می خواهد تولید شود فرمان داده می شود تولید نشوند. حتی عناصر داخلی مانع از این اتفاق می شوند!
بهتر است بگوییم عناصر در ظاهر خودی!
بله ولی توجه داشته باشید برخی از آن ها در باطن هم ممکن است خودی باشند اما درک و فهمی از شرایط موجود ندارند چرا که تحلیل ندارند، تاریخ نمی خوانند! از شرایط جهان و منطقه و نقش انقلاب اسلامی و توطئه های ضد فرهنگی دشمن بی خبرند. برای آنها مهم است که سریال صرفا سرگرم کننده و پرمخاطب باشد. درنتیجه سریال ها و فیلم هایی که دغدغه مند هستند با مخالفت جدی آن ها روبرو می شود. سریال «روزهای ابدی» سریالی است که می خواست بگوید دشمنی آمریکا با مردم انقلابی ایران و انقلاب اسلامی یک دشمنی دنباله دار و تاریخی است که به ماهیت شیطانی آمریکا برمی گردد. لذا دستور داده می شود تا در مسیر ساخت این سریال سنگ اندازی شود و یا پس از ساخت دیده نشود یا دنبال ضعف های آن بگردند و آن را بزرگ کنند تا دیگر ارزشهای هنری و محتوایی و روایت صادقانه آن از انقلاب و رویکرد هدفمند آن دیده نشود.
ادامه دارد...
نظرات