به گزارش سینماپرس، علاقهاش به هنر ذاتی بود و از دوران مدرسه نقاشی میکشیدم. در دوره دبیرستان وقتی سر کلاس تصویر یکی از معلمان را کشیده بود، او به پدرش (حجتالاسلام علی رجبی دوانی) گفته بود: محمدعلی استعداد نقاشی دارد و بهتر است پسرتان را از قم به تهران بفرستید تا در هنرستان تحصیل کند. به این ترتیب، محمدعلی هم پس از محمد ـ برادر بزرگتر که آن زمان دانشجوی رشته فلسفه بود ـ به تهران و هنرستان هنرهای زیبای پسران رفت و در سال ۱۳۴۸ در رشته هنرهای تجسمی ـ شامل نقاشی، مجسمهسازی، گرافیک و نگارگری مشغول به تحصیل شد.
چندی بعد، رشته نقاشی دانشگاه تهران پذیرفته شد و مقطع ارشد را هم در دانشگاه هنر، پژوهش هنر خواند. او به همراه حبیبالله صادقی، کاظم چلیپا، حسین خسروجردی، حسین صدری، ناصر پلنگی و ... نخستین نمایشگاه نقاشی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی را در بیستم فروردین ۱۳۵۸ در حسینیه ارشاد برپا کرد. کمی بعدتر، این هنرمند چنان در نگارگری چیرهدست شد که اجازه آموزش کامل نگارگری را از استاد محمود فرشچیان دریافت کرد. همچنین از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی موفق به دریافت مدرک درجه یک هنری (معادل دکتری) شد. او مدتی را هم در این وزارتخانه به عنوان سرپرست دفتر تحقیقات سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی فعالیت کرد. چندی هم عضو شورای پوستر و پلاکاردهای سینمایی وزارت ارشاد بود.
خودش در این باره میگوید: در آن شورا مباحث خوبی درباره پوستر و پلاکارد فیلمها مطرح میشد. ما میگفتیم عده بسیار اندکی میروند فیلم را مشاهده میکنند ولی میلیونها نفر پوستر و پلاکارد فیلم را در معابر یا رسانهها میبینند. پلاکارد چیزی غیر از فیلم است، پس ما باید آن را با ضوابط دیگری ببینیم، نه با ضوابط فیلم؛ درست است که باید گیشه را هم در نظر داشته باشد ولی مردم دارند آن را میبینند و اگر قرار باشد که پلاکارد فقط مقید به فیلم و گیشه باشد، شاید زیاد مورد قبول قرار نگیرد؛ لذا باید بهعنوان یک اثر مستقل با مخاطب ارتباط بر قرار کند، پوستر هم همینطور. مخصوصاً که پلاکارد بزرگ است و بر سردر سینماها قرار دارد؛ همینطور است بیشتر نقاشیهای دیواری و بیلبوردها.
محمدعلی رجبی دوانی، هنرمند نگارگر، عضو پیوسته فرهنگستان هنر درباره ضوابط هنری حاکم بر نقاشیهای دیوار و دیوارنگارهها هم میگوید: باید موضوع با مکان هماهنگ باشد. یعنی بزرگراه «شهید همت» باید طوری باشد که افراد پس از ورود به آن از طریق رنگها و نقاشی دیواری آن را بشناسند و به دنبال آن نباشند. یا وقتی ما میگوییم میدان ولیعصر(عج)، آیا آن چه آن جا میگذاریم باید نسبتی با این نام داشته باشد یا خیر؟ در میدان انقلاب یا خیابانهایی که به نام بعضی از شهدا و افراد سرشناس انقلاب است، مانند خیابان امام خمینی، چه؟ خب، چه اثر هنری باید قرار بگیرد که با مضمون و نام به نوعی هماهنگی داشته باشد؟ نمیگویم تمام آثار راجع به امام خمینی باشد ولی امام(ره) شخصیتی است با عملکردی و آرمانهایی. جلوههایی از این آرمانها باید در این خیابان دیده شود یا مثلاً در خیابان حافظ، میتواند هم جلوههایی از مسائل انقلاب وجود داشته باشد و هم مسائل عرفانی با همان ذوق زیبای حافظ. اما عرفان آن از نوع عرفان عرفای انقلابی ما. وقتی مغولها به ایران حمله کردند، شیخ نجمالدین کبری از عرفای بزرگ با دامن پر از سنگ به مقابله با آنها رفت تا وقتی که با تیر، او را به شهادت رساندند. عرفان اگر هست باید از این دست باشد.
الهامگرفتن از عکس در طراحی پوستر. چاپشده در کتاب «تجسم حماسه»، به کوشش محمدعلی رجبی دوانی
او معتقد است: باید عرفان امام خمینی(ره) بر سرتاسر ایران اسلامی حاکم باشد که در این راه بهرهگیری از آثار خیل شعرا، عرفا و اندیشمندان مسلمان قدیم و معاصرمان، همراه و همسو، این حرکت را تقویت خواهد کرد. همه اینها باید سیاستگذاری شود. آن چه مهم است آن روح کلی است که به نام انقلاب اسلامی ایران است. هر چه جلوتر برویم کار جزئیتر میشود ولی باید آن روح کلی بر اجزا حاکم باشد. امروز هم، ما میتوانیم با همان حقیقت ۴ دهه گذشته کار کنیم ولی به فرموده رهبر معظم انقلاب وارد دوره جدید انقلاب شدهایم.
کشتی اهل بیت، اثر محمدعلی رجبی دوانی، سال ۱۳۸۸
در دوره جدید هم در گذر ۴۰ سال، حقیقت همان است و فرقی نمیکند؛ امام میفرمودند که فقه باید متناسب با زمان و مکان باشد و کار فقیه این است که آن را بر این دو تطبیق بدهد. اما بر چه اساسی؟ براساس قرآن کریم، سنت، اجماع و عقل. در هنر و همه علوم هم همینطور است و فرقی نمیکند. اگر ما علمی داشته باشیم که با مبانی تفکر اسلامی نخواند، این علم، اسلامی نیست!
هنر حقیقی معطوف به اراده هنرمند نیست، بلکه او خودش را در مسیر تجلیات حضرت حق قرار میدهد
عضو هیئت علمی دانشگاه شاهد ادامه میدهد: کلمه «آفرینش هنر» ساخته تمدن جدید و بر پایه تفکر اومانیستی ساخته شده است. در واقع هنر ابداع است، آفرینش نیست. در اسلام سؤال «هنر چیست؟» نداریم، اما «انسان چیست؟» داریم. هنر حقیقی معطوف به اراده هنرمند نیست، بلکه او خودش را در مسیر تجلیات حضرت حق قرار میدهد و آنها را در آیینه صورتهای هنری خودش نشان میدهد. این همان چیزی است که امام بزرگوار به ما فرمودند و خودشان در این زمینه نمونه اعلا بودند.
«معراج شهید» اثر محمدعلی رجبی دوانی، سال ۱۳۶۷
رجبی اذعان دارد «هنر انقلاب در بخش نقاشی کمرنگ است. این کمرنگی به سبب کمکاری یا ضعف هنرمندان انقلاب نیست، بلکه علتش مقابله برخی مسئولان با آن است که برای جلوگیری از اجرای نقاشیهای دیواری، هزار و یک دلیل میآورند.» و ادامه میدهد: «پول نیست» بهانه است. تمام سازمانها بودجهای برای تبلیغات دارند. شما میبینید که هر از چندگاهی درباره زیانهای سیگار یا کمبود آب تبلیغ میشود که هزینهاش را تشکیلاتی مرتبط بر عهده گرفته است. اگر آن روح کلی که عرض کردم به نام «الله» که تجلی آن در انقلاب اسلامی است حاکم باشد، همان تبلیغات آب هم میتواند ذیل همین حقیقت قرار گیرد و بودجه طوری خرج شود که همه موارد، متذکر به ایامالله شود. هر نوع تبلیغی ـ چه در مقام سلبی و چه در مقام ایجابی ـ باید ذیل همان حقیقت عنوان شود. باید در این زمینه سرمایهگذاری کنیم. چون هیچ سرمایهداری به این امر مهم اقدام نمیکند و بازار مکاره هنر هرگز به این موضوع، نمیپردازد.
هنر انقلاب در بخش نقاشی کمرنگ است. این کمرنگی به سبب کمکاری یا ضعف هنرمندان انقلاب نیست، بلکه علتش مقابله برخی مسئولان با آن است
متأسفانه کسی نه تنها خریدار دیوارهای ما نیست بلکه حتی حامی و پاسدار آن هم نیست؛ حال آنکه کارهای گرافیتی (نقاشی دیواری اعتراضی) یک نقاش دیواری مشهور در دنیا ـ به نام بنکسی که هنرش اعتراضی است ـ بِرَند شده است. اگر او جایی بر دیوار نقاشی بکشد، شبانه آن دیوار را میدزدند و میبرند! مثلاً یکی از نقاشیهایش تصویر یک گربه روی خرابههای بمبارانشده غزه است. از او پرسیدند: آخر این گربه چیست که کشیدهای!؟ او پاسخ داد: مردم میخواهند از تصویر گربهای که من کشیدهام عکس بگیرند، در نهایت تمام خرابیها و بمبارانها و جنایات اسرائیل در غزه هم با آن به نمایش در میآید!
اثر بنکسی، سال ۲۰۱۵. به دلیل قیمت بالای آثار این هنرمند ناشناس در حراجهای هنری، شاید این نقاشی گربه را بتوان گرانترین گربه جهان دانست!
او بر پایه گفتاری از امام خمینی، سه تعریف از هنر ارائه میدهد: تعریف اول، هنر از دیدگاه اصیل اسلامی است که به تعبیر امام اسلام ناب محمدی(ص) است و این هنر قائم به الله است. تعریف دوم، هنر از دیدگاه اسطورههاست که این هنر هم قائم به واسطههاست. تعریف سوم، هنر از دیدگاه نفس اماره انسانی است؛ یعنی هنر قائم به انسان است. اگر ما هنر را ذیل کلمه «الله» دنبال کنیم، بر طبق فرمایش قرآن کریم، این سنت قائمه است؛ یعنی سنتی است استوار که بر اراده الهی قرار گرفته است. این سنت دچار بحران پستمدرنیسم و انحطاط نمیشود. در این سنت قائمه یک چیز بسیار مهم است. کلمهای در فارسی داریم که میگوییم «سرنوشت»، که این سرنوشت به دست خدای تبارک و تعالی نوشته شده است. از کلمه سرنوشت به کلمه سرمشق میرسیم و سرمشق، استاد میخواهد. استادان سرمشق در ابتدا انبیاء و اولیاء و پیراناند و در نهایت خود خداست. سپس عبارت «استاد شاگردی» معنا پیدا میکند؛ یعنی مربوب میشود، شاگرد و رَب میشود استاد.
این هنرمند پیرامون برخی تعللها و کم توجهیها و لغزشها در هنر معاصر ایران هم میگوید: هنر بالذات لغزش ندارد؛ بهویژه آن که در فرهنگ ما گفتهاند هنر، نیکنفسی است. آموزشهای هنری ما همه برای تهذیب نفس بوده است. هنر اصیل و درست، افراد را تربیت میکند. اگر کسی دارای لغزشهایی هم باشد و به این عرصه ورود کند هنر او را اصلاح میکند، پس آنجا که مشکل ایجاد شده دیگر هنر اصیل نبوده و بنابر اصطلاح قدیمی، هنرواره بوده است.
«قدس در آتش» اثر محمد علی رجبی، سال ۱۳۷۰
«بنمایه هنر انقلاب اسلامی، کتاب الله، سنت رسول(ص) و اولیاء و تجلیات آن در راه رهبری و شهداست. آثار انقلاب همه این پیام را دارند و جز این نیست. اکنون متأسفانه برخی سازمانها که وظیفه انعکاس هنر انقلاب را داشتهاند، کار را سفارش میدهند.» او با بیان این نکات ادامه میدهد: قبلاً هنر انقلاب سفارشی نبود. زمانی در حوزه اندیشه و هنر اسلامی (که بعداً با حذف «اندیشه» به حوزه هنری تبدیل شد) خودمان بودیم و کار میکردیم، ولی بعدها کار به شکلی پیش رفت که هنرمندان اصیل رفتند و کارها سفارشی ـ و به قول خودشان پروژهای ـ شد. هنر که پروژه نیست؛ این نوع هنر لغزش دارد و گرنه هنر در ذات خود ـ به معنای اخص کلمه ـ همان هنر حقیقی است؛ کتاب الله است و حتی یک مسیحی معتقد به کتاب هم همین طریق را میرود.
قاعدهای نداریم که بگوییم فلانی به این خاطر که چند اثر انقلابی دارد، هنرمند انقلاب اسلامی است
عضو پیوسته فرهنگستان هنر پیرامون ویژگیهای هنرمند انقلابی هم توضیح میدهد: قاعدهای در این خصوص نداریم که بگوییم فلانی به این خاطر که چند اثر انقلابی دارد، هنرمند انقلاب اسلامی است. ملاک و سروکار ما با آثار است. ممکن است فردی در برههای از زمان، بهواسطه امام بزرگوار، اتصالی به حقیقت پیدا کرده و آثار خوبی هم ابداع کرده ولی نتوانسته است این اتصال را حفظ کند.
«همیشه کاوه» اثر محمدعلی رجبی
به همین خاطر ما همیشه باید ببینیم هنرمند در زمان ابداع اثر مربوب چه رَبی است و به چه میزان نیکنفس بوده و این ملاک ارزشیابی کار هنری است؟ به همین دلیل در زمان پیش از انقلاب، بهخاطر فضای حکومت پهلوی، اکثر قریببهاتفاق آثار هنری مربوب حضرت رب نبودند؛ البته به این معنی نیست که تمام آثار اینگونه بودند، بلکه بودند هنرمندانی که جلوههایی از حقیقت را دریافت کرده بودند و آثار خوبی هم ابداع شده بود؛ کمااینکه بعد از انقلاب هم آثاری داریم که رَب هنرمندان نفس اماره و شیطان بوده و به این فرمایش حضرت امام عمیقاً توجه نشده است.
ارسال نظر