شمس الدین حمیدیان/ فیلم سینمایی «منصور» عنوان اثری در ژانر سینمای استراتژیک است که ضمن برخورداری از فُرم سینمایی مناسب و کم اشکال خود؛ به نمونهای دیگر از بیتوجهی نزج یافته میان نهادهای فرهنگی در حفظ اصالت و اولویت محتوای سینمایی مبدل گردید. اثری که البته نه به صورتی غلیظی همچون فیلم سینمایی «مصلحت» ؛ اما به نوبه خود اقدام به سبکی از روایتگری نموده که ذهنیت عدول از ایدئولوژی و مبانی انقلاب اسلامی را متصور ساخته و چنین وانمود مینماید که به دنبال حرکت بر چنین مسیر انحرافی است. اثری که گویی تمام تلاش خود را مبذول مینماید تا شهید بزرگواری همچون منصور ستاری را به عنوان شخصیتی فنسالاری و پیرو تفکر تکنوکراسی (Technocracy) به مخاطب سینمایی خود معرفی کند.
باید توجه داشت که شهید منصور ستاری از جمله نوابغ نظامی ایران است که به سبب خودباوری خود بر بستر تفکر انقلاب اسلامی و با تمسک بر تعالیم مدیریت جهادی توانست خدمات ارزشمندی را در طول دوران خدمت خود در نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران به ثبت برساند و اساسا رویکرد حاکم بر مبانی تفکر انقلاب اسلامی بود که اجازه داد تا مدیری همچون ایشان با تخصص پدافند هوایی و بر خلاف تمامی پروتکلهای رایج در ارتشهای جهان و بدون حتی یک سورتی پرواز جنگنده و ...، به مدت ۸ سال سکاندار نیروی هوایی ارتش شود و در عین حال همین تفکر انقلاب اسلامی به عنوان تفکر غالب در ارتش جمهوری اسلامی ایران بود که سبب شد تا سایر فرماندهای نیروی هوایی با ایشان همکاری کرده و به صورتی گروهی اسباب توفیق ایشان را در توسعه کیفی و کمی «نهاجا» فراهم ساختند و حال آنکه فیلم سینمایی «منصور» در ترسیم چنین چهرهای از این شهید والامقام ناکام بوده و خواسته و یا ناخواسته در مسیری گام بر میدارد که شخصیتی فنسالاری از ایشان را به نمایش گذاشته و مدیریت جهادی ایشان را با ماکیاولیسم (Machiavellianism) به نحوی آمیخته میسازد که گویی رسیدن به هدف، استفاده از هر وسیلهای را برای این شهید والامقام موجه ساخته بود!
فیلم سینمایی «منصور» میتوانست روایتگر روحیه انقلابی نیروی انسانی و چگونگی رسوخ تفکر انقلاب اسلامی بر پیکره تخصصیترین ساختار نظامی برجای مانده از رژیم پهلوی باشد. ساختاری که مبتنی بر تعالیم اسلام از آنچنان تغییر و تحولی برخوردار شد که به سرعت روحیه ولایتپذیری بجای دستورپذیری در آن حاکم گردید. روحیهای که سبب شد تا ضمن پذیرش فرماندهی فردی غیر خلبان در نیروی هوایی، سایر فرماندههای این نیرو به تبعیت و حمایت از شهید ستاری مبادرت ورزیده و حتی فرماندههان شجاعی همچون شهید والامقام عباس بابایی و ... نیز با وجود تمامی اختلافات و تعارضات دیدگاه خود در نحوه فرماندهی این نیرو، تا انتها دست از حمایت ایشان بر نداشته و شهید ستاری را برای رسیدن به اهداف خود یاری نمایند.
متاسفانه فیلم سینمایی «منصور» با ضعف بنیه تحقیقاتی و پژوهشی خود آنچنان عمل کرد که گویی شهید ستاری تک ستارهای بر پیکره نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران بود و بدون هیچ یار و یاوری در دورن نیرو و تنها با استفاده از متخصصان بیرون از «نهاجا» توانست آنچنان بدرخشد و موفق عمل کند! حال آنکه مبتنی بر مستندات تاریخی، توفیق شهید ستاری در گام نخست به سبب اعتماد خلبانان و پذیرش فرماندهی یک متخصص پدافند هوایی در مقام فرماندهی «نهاجا» پدید آمد و سپس این همراهی تنگاتنگ و حمایتهای همه جانبه خلبانان موجه و صاحب نامی همچون شهید مصطفی اردستانی و شهید سید علیرضا یاسینی و بسیاری دیگر از چهرههای سرشناس این نیرو میباشد. شخصیتهایی که حتی با وجود تفاوت در دیدگاه فرماندهی، تنها به سبب روحیه ولایتپذیری و تفکر نشات گرفته از مبانی انقلاب اسلامی از شهید ستاری حمایت نموده و حتی در مواردی همچون اشتباه فرماندهی به سبب تجهیز غیر کارشناسی هواپیمای گرومن اف-۱۴ تامکت و سقوط این هواپیمای گرانقیمت و یا ماجرای دستور به پرواز جنرال داینامیکس اف-۱۶ فایتینگ فالکن با خلبان غیر متخصص و یا خرید هواپیماهای شکاری رهگیر میگ۲۹ و ...؛ همچنان به حمایت از شهید ستاری پرداخته و ایشان رسیدن به هدف استراتژیک نیروی هوایی، یعنی خودکفایی «نهاجا» یاری نمایند.
قطعا تمرکز فیلم سینمایی «منصور» به صحنه توبیخ پرسنل و یا تمرد خلبانان از دستور فرماندهی و یا بازگو نمودن ناقص ماجرای فرار هواپیمای ایرانی و پناهندگی خلبان ایرانی به رژیم بعث عراق و ... میتواند از بیدقتی و یا کجسلیقگی این اثر مهم در ژانر سینمای استراتژیک قلمداد شود. مگر در طول هشت سال دفاع مقدس، چند جنگنده نیروی هوایی فرار کردند و چند خلبان به رژیم بعث عراق پناهنده شدند که در «منصور» اینچنین روایت میشود! آن هم در اثری که به واسطه تغییر موقعیت قهرمان جمعی پرسنل نیروی هوایی به قهرمان فردی و آن هم نه قهرمان برآیند شده و برجسته شده در میان سایر قهرمانان و تصویر شده در بُردار برایند روایتگری اثر؛ بلکه به صورت تک قهرمانی در آسمان سیاه «نهاجا» اقدام به تصویرسازی در ذهن مخاطب خود نمود و این روش اگر چه از مصادیق بارز نئوپست فرمالیست به شمار میآید، اما در مجموع سبب میشود تا به صورتی متناقض و حتی با کارکردی در جهت ضایع نمودن حس سلحشوری میان نیروهای نظامی مبدل شود.
با این همه قطعا جفای هیات داوران سی و نهمین جشنواره فیلم فجر و مُدل عمل سخیف متولیان برگزاری این دور از جشنواره در نادیده گرفتن فیلم سینمایی «منصور» ربطی به ایرادات و اشکالات محتوایی این اثر نداشته و عدم تعلق هیچ جایزه و سیمرغی به این اثر تولید شده در ژانر سینمای استراتژیک و بالاخص عدم دیده شدن بازی روان محسن قصابیان در نقش شهید ستاری و حتی اعلام نامزدی در بخش بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را میبایست در زمره ناعدالتیهای صورت گرفته و یا غرضورزیهای تعمدی جریانی خاص، نسبت به رونق گرفتن سینمای قهرمانمحور در صنعت سینمای ایران ارزیابی نمود.
ارسال نظر