به گزارش سینماپرس، در همین ابتدای یادداشت باید شفاف نوشت و مطالبه کرد که این سالها چه بلایی سر موسیقی کشور آمده است که خیلی از مخاطبان عمدتا دنبال موسیقی مبتذل هستند. در زمانهای زندگی میکنیم که انگار خلق شاهکار موسیقی یا دست کم موسیقی فاخر، دیگر ممکن نیست، حتی آثار متوسط هم جایگاه خود را از دست دادهاند. موسیقی کلاسیک، موسیقی نواحی و اقوام، موسیقی متعهد و انقلابی و...جای خود را به سطح نازلی از موسیقی داده است. با پذیرفتن این حقیقت که هجوم موسیقیهای وارداتی همزمان با گسترش شدید فضای مجازی عمده مخاطبین جوان و نوجوان را به سمت موسیقیهای سطحی کشانده اما بیشک بخش زیادی از این بحران امروز موسیقی کشور به واسطه مدیریت غیر تخصصی دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است.
برای دقیقتر شدن موضوع کافی است نگاهی به دادههای منتشر شده از سوی دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بیاندازیم.
طبق آمار منتشر شده از سوی دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در شش ماه اول سال ۱۴۰۰، در بخش موسیقی سنتی ۳۲ آلبوم و ۱۰۹ تک آهنگ، موسیقی پاپ ۳۷ آلبوم و ۱۶۶۶ تک آهنگ، موسیقی کلاسیک ۲۳ آلبوم و ۵۶ تک آهنگ، موسیقی نواحی ۳۶ آلبوم و ۸۹ تک آهنگ، موسیقی تلفیقی ۴۴ آلبوم و ۳۴۴ تک آهنگ و موسیقی کودک ۴ آلبوم و ۵ تک آهنگ از دفتر موسیقی مجوز انتشار گرفتند. یعنی از بین حدود۲۰۰۰ اثر موسیقی که مجوز انتشار گرفتهاند حدود ۴۰ اثر با رویکردهای دینی و مذهبی نظام جمهوری اسلامی همسو بوده است. فقط و فقط ۱۴ تک آهنگ مرتبط با موضوع انقلاب اسلامی و ارزشهای انقلاب اسلامی، ۴، ۵ تک آهنگ مرتبط با دفاع مقدس، شهدا و ایثارگران و ۹ تک آهنگ درباره عاشورا، ۱ آلبوم و ۱۰ تک آهنگ با موضوع مذهبی، مجوز انتشار گرفتهاند. سوال اینجاست که دفتر موسیقی خود با مقایسه این آمار آیا برنامه یا دغدغهای برای بیشتر شدن بخش کمی و کیفی آثار ارزشی و انقلابی داشته است یا خیر. هرچند سیر نزولی تولید آثاری از این دست حاکی از آن است که کار خاصی در این خصوص انجام نگرفته است.
از منظری دیگر مطالعات و بررسیها نشان میدهد با اینکه تعداد مجوزها در بخش تک آهنگها و آلبومها سیر صعودی داشته اما به همان اندازه کیفیت آثار نزولی بوده است. آثار فاخر و ارزشی در اقلیت قرار گرفتهاند، گویی در این بخش هیچگونه سیاستگذاریای دیده نمیشود، چرا که اگر سیاستگذاری وجود میداشت وضعیت موسیقی کشور به این گونه نبود.
مطالعه وضع موجود و دادههای منتشر شده از سوی خود دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شاهدی است بر این مدعا که موسیقی کشور در شرایط بحرانی بهسر میبرد.
متاسفانه وقتی هم تصمیم میگیرند مبتنی بر نام بزرگانی چون شهید بزرگوار سردار سلیمانی دست به خلق آثاری بزنند باز هم تمام پروژهها به یک شخص خاص ختم میشود، در صورتی که مدیریت موسیقی میتوانست به جهت رعایت عدالت، انصاف، کیفیت و تنوع در تولید اینچنین آثاری از دیگر هنرمندان نیز بهره ببرد. بررسیها نشان میدهد نوع نگاه و تعاملات هنری در این مجموعه به گونهای بوده که مدام یک سری اسامی و اشخاص تکراری در تمامی رویدادها و برنامهها و شوراها و تولیدات حضور داشته و به هیچ عنوان از حجم عظیم هنرمندان کاربلد و پتانسیلی که در حوزه موسیقی کشور وجود دارد بهره برده نشده است و استمرار این رویه نشان از هدفمند و تعمدی بودن آن دارد.
از جشنواره موسیقی فجر گرفته تا برنامههای مناسبتی و موردی دفتر موسیقی، تصمیمگیران این برنامهها، افرادی ثابت هستند که آنها نیز معمولا گروهها و هنرمندان مورد نظر و مطلوب خودشان را به کرات برای اینچنین برنامههایی دعوت میکنند و این سیکل معیوب همچنان به کار خود ادامه میدهد.
نگاهی به جدول اجراهای جشنواره موسیقی فجر از دوره بیست و نهم تا سی و هشتم به روشنی سیر نزولی این جشنواره را از نظر کمی و کیفی گروههای شرکت کننده در مهمترین رویداد موسیقی کشور را نشان میدهد.
از موارد دیگری که بازنمایی ناکارآمدی دفتر موسیقی است میتوان به جشنواره نواحی اشاره کرد. طی این چند ساله تکرار جشنواره نواحی در یک استان و حتی امضاء تفاهمنامه برای برگزاری همیشگی این رویداد در فلان شهر از دیگر موضوعاتی است که بیشک با گفتمان عدالتطلبی دولت جدید هم صدا نیست و از منظر تخصصی نمیتواند مبتنی بر یک سیاستگذاری درست و منطقی باشد که این مساله نیز با وجودیکه از سطوحی بالاتر از مدیریت دفتر موسیقی انجام شده اما مبنای این تصمیم و حمایت برگزاری چندین ساله جشنواره موسیقی نواحی ایران در فلان شهر بنابر خواست و تصمیم قاطع دفتر موسیقی وزارت ارشاد بوده است.
ایران بزرگ گنجینه موسیقی نواحی در جغرافیای گسترده کشور است و تنوع موسیقایی اقوام ایرانی رنگینکمانی از الحان و سازها و آوازها را در خود جای داده است. از این رو این جشنواره میتواند هر ساله در یک شهر برگزار شود تا نه تنها باعث رشد و بهرهوری بیشتر این موضوع در جای جای کشور شود، بلکه چگالی اجراها، رویدادها و برنامهها حول موسیقی و فرهنگ و هنر شرق کشور نباشد، ازینرو برگزاری جشنواره موسیقی نواحی ایران میباید هر سال در یک استان باشد تا این تنوع دیداری شنیداری حفظ شود و سطح گستردهتری از هنرمندان موسیقی محلی بتوانند به معرفی هنر خود بپردازند. دلایل فوق مبین این سوال است که چرا برگزاری جشنواره نواحی باید برای همیشه به یک شهر واگذار شود؟ این در حالی است که واکنش شدید اهالی موسیقی و رسانه هم نتوانست تغییری در این تفاهمنامه غیر تخصصی ایجاد کند. مبادا گستردگی، تنوع و بهره جغرافیایی موسیقایی کشور را فدای روابط شخصی یا برنامهریزی اشتباه کرده باشیم؟
مدیریت دولتی در موسیقی یکی از تخصصیترین و دشوارترین فعالیتهای مدیریتی حوزه فرهنگ و هنر است. جدای از اینکه یک مدیر دولتی در حوزه موسیقی باید اطلاعات تخصصی داشته باشد، حضور مشاوران و کارشناسان نیز یک ضرورت است که ترکیب این افراد میتواند رزومه کاری یک مدیر را ارتقا دهد یا اینکه او را آنچنان تنزل دهد که تا سالها مدیریت ضعیف او در خاطره اهالی موسیقی بماند.
در این یادداشت قصد نام بردن از شخص خاصی را نداشتیم اما وقتی وزیر ارشاد حکم شخصی را برای حوزه دیگری میزند که در آن هم تجربه کامل دارد و هم به نسبت میتواند موفقتر عمل کند، چه دلیلی دارد با اصرار تلاش کند که در مدیریت کلان موسیقی کشور مستقر باشد؟ آن هم با کارنامهای که نه قابل دفاع است و نه نکته امیدوار کنندهای در آن دیده میشود.
پرسشی که پیش میآید این است که بنا به چه پشتوانه عملی و نظری، بر اساس چه دانشی و با چه کارنامهای این اصرار صورت میگیرد؟ آیا ما باید شخصی را به عنوان نفر اصلی مدیریت موسیقی کشور ببینیم که هیچ پیشینهای در مدیریت موسیقی ندارد؟ آن هم در زمانهای که خیل عظیم تحصیلکردههای متعهد موسیقی پشت درها ماندهاند. بیشک این زنگ خطری است برای آینده موسیقی کشور.
طی سالهای اخیر ضعف عملکرد مدیریت غیرتخصصی دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی باعث سیر نزولی و محسوس جشنواره موسیقی فجر به عنوان یکی از مهمترین رویدادهای فرهنگی کشور نیز شده است. از نظر کیفی و کمی گروهها و هنرمندان سرشناس هرساله به جای اضافه شدن و افزایش حضور، از مشارکت در مهمترین رویداد هنری موسیقی کشور کنار میکشند. بررسی آمارها نشان میدهد که در بخش بینالملل جشنواره موسیقی فجر نیز شاهد سیر نزولی بودهایم.
علاوه بر اینها عدم شفافیت در هزینه کرد این رویداد بزرگ جای سوال دارد، مدیریت مرکز موسیقی علیرغم قولها و تعهدات در نشستهای خبری مبتنی بر ارائه آمار دقیق هزینههای انجام شده موسیقی فجر، هیچگاه آماری به طور رسمی منتشر نکرده است. آن اتاق شیشهای هنوز در این حوزه نه شکل گرفته نه تصوری از شکلگیری آن قابل مشاهده است.
بخش موسیقی در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هر ساله شاهد بیشترین رویداد فرهنگی در کل کشور است، بر کسی پوشیده نیست که در هر رویداد بودجههای کلانی صرف میشود، قاعدتا انتظار این است که در این بخش روشنگری مالی صورت گیرد و ایده اتاق شیشهای فقط در حد یک نمایش ساختگی نباشد و با این اوصاف هیچ گونه اتهامی مالی متوجه هیچ مدیری نخواهد شد.
متاسفانه هم اکنون شرایط دفتر موسیقی وزارت ارشاد به گونهای است که برخی مشاوران کارنابلد شرایط نظارت کیفی و مدیریت بر فرآیند تولید آثار موسیقایی را با اعمال سلیقههای خود در معرض بحران قرار دادهاند. وقتی این مشاوران که معمولا نام و نشانی هم از آنها در رسانهها و محافل رسمی و حتی غیررسمی شنیده نمیشود، تا این حد قدرت اعمال سلیقه دارند ماجرا همینی میشود که میبینیم یعنی ضعف مفرط در کیفیت که نتیجه بیتوجهی یا کم توجهی به ساختار فنی موسیقی به ویژه در حوزه موسیقی سنتی و کلاسیک است.
به زعم بسیاری از دلسوزان فرهنگ این ساختار هم اکنون در ارکسترهای دولتی نیز دیده میشود و کیفیت آنچنان که باید مورد توجه نیست، کمیت اجراها بیشتر از کیفیت مورد توجه قرار میگیرد و به عبارتی وقتی معیار و ملاک پر کردن سالن و حساب و کتابهای اقتصادی است پس به طور حتم باید منتظر نزول کیفیت بود.
ما منکر موسیقی سرگرمیساز نیستم اما وقتی این نوع موسیقی تبدیل به جریان اصلی فعالیتهای موسیقایی کشور میشود باید پرسید نظارت بر کیفیت کجا رفته است؟ بیشک در ایران امروز به اندازه ممکن هنرمند متخصص و فرهیخته داریم که بتوانند در همه گونههای موسیقایی آثار ارزشمند تولید و به مخاطب ارایه دهند، اما نیازمند یک فرهنگ مدیریتی هستیم که متاسفانه طی سالهای اخیر در حوزه موسیقی اصلا وجود نداشته است.
به راستی این سالها چه بلایی سر موسیقی کشور آمده که خیلی از مخاطبان دنبال موسیقی مبتذل هستند. آیا نظارت بر کیفیت با ساختاری قانونمند و کارشناسی شده در وجوه اصلی مدیریت موسیقی کشور قرار دارد؟ آیا ما در همین چند سال تحلیلی روی آمار مخاطبان شنونده موسیقی کلاسیک یا موسیقی ایرانی و مقایسه آن با موسیقی پاپ خودمان داشتهایم که ببینیم فارغ از نقاط قوت و ضعف هنرمندان، مدیریت موسیقی درباره این موضوع چه کرده است؟
متاسفانه مدیریت موسیقی از نظرات بزرگان این عرصه تهی شده است و کار به جایی رسیده که برخی افراد نمیگذارند کار آن طور که باید به سمت ارتقای کیفیت هدایت شود. ای کاش منافع شخصی باعث نشود کیفیت موسیقی ایرانی فنا شود. جریان موسیقی کشور مانند شعلهای در حال خاموشی است.
حالا که دولت جدید شعلههای امید را در دل هنرمندان روشن کرده است و رئیس جمهور محترم و مردمی برای اولین بار شخصا در نمایشگاههای هنری حاضر میشود و بیپیرایه به میان هنرمندان میرود و با آنها به گفتگو مینشیند، بیشک این رویکرد نوینی است که در تاریخ فرهنگی کشور برای همیشه ماندگار خواهد شد، و اگر در همین مسیر ترسیم شده توسط ایشان قدمها برداشته شود خیلی نزدیک شاهد تاثیر آن را بر رشد و اعتلای فرهنگ و هنر کشور خواهیم بود. پس برای اینکه این رویکرد نوین به همه بخشهای فرهنگی هنری کشور تسری پیدا کند نیاز به ابزار کارآمد و نیروهای کاربلد و تازه نفس است، مبادا با تکرار مهر بر پای احکام نیروهای غیرمتخصص که تجربه همکاری با دولت پیشین را دارند این مسیر امید و پیشرفت را کند کنیم.
در تحلیل نهایی باید به وزیر محترم و معاون هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی یادآوری کرد که کار حرفهای مدیریت حرفهای میخواهد و وقتی فرهنگ حرفهایگری در کلیت فعالیتهای فرهنگی هنری وجود نداشته باشد، کیفیت نیز دچار نوسان خواهد شد. اگر فرهنگِ تعهد و مدیریت حرفهای وجود داشته باشد قطعا کیفیت نیز ارتقا پیدا خواهد کرد.
*فارس
ارسال نظر