به گزارش سینماپرس، پخش برنامهها و سریالهای ویژه ماه مبارک رمضان مدتی قبل به اتمام رسید. پایان این برنامهها با آغاز فعالیت مدیریت جدید در معاونت سیمای رسانه ملی همزمان شد. با بررسی برنامههای این مناسبت میتوان به جست وجوی راهکارها و ظرفیتهای جدید برای برنامههای مناسبتی تلویزیون پرداخت. به همین منظور نظرات متفاوت سه کارشناس رسانه و همچنین راهکارهای پیشنهادی آنها برای ارتقاء برنامههای مناسبتی را جویا شدیم.
واترقیدن سریالها
محمدرضا شاه حسینی، کارشناس رسانه گفت: برنامههای مناسبتی سیما چند سالی است که کارکرد اصلی خودشان در مناسبتهایی چون عید نوروز و ماه مبارک رمضان از دست دادهاند. قبلا در چنین مناسبتهایی تلویزیون رنگ و بوی آن مقطع زمانی را میداد. مثلا برنامههای سیما در نوروز بوی عید میداد و مخصوصا در رمضان، طعم این ماه مبارک در سیما کاملا حس میشد. اما در سالهای اخیر، غیر از برخی، اغلب برنامهها در نوروز یا ماه رمضان را در هر مقطع و مناسبت دیگری هم میتوان پخش کرد. درباره سریالها هم این مسئله هست. یعنی سالهای قبل حداقل چند صحنه افطاری در سریالها دیده میشد اما سریالهای امسال هیچ ربطی با ماه رمضان نداشتند. مضاف بر اینکه کیفیت سریالسازی در شبکههای سیما به شدت افت کرده است. آمار اعلامی سیما مبنی بر اینکه پرمخاطبترین سریال ماه رمضان فقط ۲۶ درصد بیننده دارد، گویای این وضعیت است.
وی درباره سریالهای پخش شده در ماه رمضان هم بیان کرد: سریال «خوشنام» فارغ از محتوا که در جهت خودتحقیری جامعه و مبتذلنمایی خانواده ایرانی است، از نظر فرم و کیفیت سریال سازی حداکثر یک مینی سریال ۸ قسمتی است که به ۳۰ قسمت افزایش یافته است. سریال «از سرنوشت» هم در فصل چهارمش همه ذهنیتها نسبت به فصلهای قبلی را ضایع کرد! این هم از مشکلات ساخت آثار اپیزودیک در تلویزیون است که بهجای ترقی، وا میترقند! «از سرنوشت» هم در این فصل خاصیت اصلیاش را از دست میدهد و در دام درامی کلیشهای و اغراقهای باورنکردنی افتاده و معلوم هم نیست که چه آموزههایی دارد. شاید خود کسانی که این سریال را تولید کردهاند نتوانند آموزههای آن را فهرست کنند. این سریال در فصلهای قبلی به اشتغال آفرینی و شوق جوانان برای کار و تولید میپرداخت، اما چنان اغراقآمیز شده و سایه ملودرام در آن پر رنگ است که مخاطب نمیتواند همذاتپنداری کند. ضمن اینکه طرح سبک زندگی مغایر با سبک زندگی اسلامی- ایرانی و مسائلی نظیر خودکشی و... در این سریال، حتی با وجود محوریت موضوع تولید و اشتغالآفرینی، در نهایت به تربیت جوان سکولار میانجامد. هر چقدر که «نجلای ۱» شکوه و جذابیت داشت اما «نجلای ۲»
فروکاست. بخشی از این مسئله به تغییر نقش اول زن سریال برمی گردد که نچسب است و در قواره یک زن جنوبی قابل باور نیست. بعد هم اینکه داستانی بر این اثر بار شده که فراتر از اغراق است. بخشی از اغراق برای مخاطب پذیرفتنی است اما وقتی دوز اغراق بالا میرود، به طنز و فکاهی تبدیل میشود. مثل فرار کردن چند باره اززندان و نحوه نمایش دادن استخبارات عراق و... البته جذابیت و بار مفهومی این سریال نسبت به دو سریال دیگر، بالاتر است اما باز هم مثل آنها مینی سریال است و کشدار شده است. سریال شبکه پنج در ماه رمضان را ندیدم.
شاه حسینی راهکارهایش برای ارتقاء برنامههای مناسبتی در سیما را این گونه توضیح داد: برخلاف مدیریت سریالهای شبکه نمایش خانگی که سلبی است- چون بودجه سریالها از طرف مدیریت پرداخت نمیشود- در شبکههای رسانه ملی اصل بر کار ایجابی است، یعنی باید بحث شود که چه چیزهایی تولید بشود. به همین دلیل باید یک تحول در فرآیند ساختاری تولید فیلم و سریال صداوسیما اتفاق بیفتد. به این ترتیب که این کار در یک مجموعه تجمیع شود و شبکهها از ساخت سریال سلب شوند. حتی میتواند یک معاونت مستقل برای تولید سریال ایجاد گردد و یا مرکز سیما فیلم با اصلاحاتی، متولی تولید فیلم و سریال زیر نظر ریاست رسانه ملی شود و شورای طرح و برنامه داشته باشد، نه به این صورت که یک سریال شب به شب تدوین شود و روی آنتن بیاید که موجب افت شدید نظارت و کنترل شود. قدم دیگر این است که حجم تولید سریال کم شود چون حجم بالای تولید باعث افت کیفیت میشود. ایدهآل این است که هم کیفیت و هم کمیت بالا باشد، اما وقتی قرار باشد یکی از این دو قربانی شود، بهتر است کمیت فدای کیفیت شود. مثلا لزومی ندارد در ماه رمضان همه شبکهها سریال تولید کنند، میتوان فقط یک سریال که قوی و قدرتمند باشد را روی آنتن برد که علاوهبر جذب همه مخاطبان رسانه ملی، آن دسته از مخاطبانی که تلویزیون نگاه نمیکنند را هم برگرداند. شبکهها نیز میتوانند کارگروه برنامههای مناسبتی راهاندازی کنند که در آنها طرحهایی درباره نوروز، ماه رمضان، محرم و... بررسی و به معاونت سیما ارائه شود. به ویژه برای اینکه در چنین مناسبتهایی تقارب موضوعی اتفاق نیفتد؛ مثلا در ماه رمضان برخی ساعات هر شبکهای میزدیم، برنامههای مشابهی را میدیدیم. در نهایت نیز باید فرمایش رهبر معظم انقلاب در ابتدای دوران امامتشان سرلوحه کار مدیران رسانه ملی قرار بگیرد که فرمودند: «فیلم خنثی بیاثر بیمحتوا، بدون پیام، مطلقاً پخش نکنید. برنامه بیفایده بیمحتوایی که فقط یک وقت و یک فاصله زمانی را پر میکند مطلقاً پخش نکنیم.»
فراز و نشیب
شیدا اسلامی کارشناس رسانه نیز درباره برنامههای مناسبتی سیما گفت: آنچه آشکار است و بهوضوح بهچشم میخورد، برنامههای افطار و سحر رمضان امسال، بر اساس یک آرایش اندیشیده و از پیش طراحیشده چیده شدهاند. هر یک از شبکهها بیشترین همت خود را صرف آن کردند تا رویکرد برنامههای سحر و افطارشان با رویکرد و مأموریت اصلی شبکه منطبق باشد؛ اما آنچه در همۀ این برنامهها مشترک بود، تلاش برای ایجاد «نشاط معنوی» بود؛ امری که در برخی مقاطع پیشین مغفول مانده بود و برخی برنامههای ویژه اوقات خاص رمضانی، این اصل و ضرورت مهم جامعۀ امروز را نادیده میگرفتند. اغلب افرادی که به برنامههای امسال سیما دعوت شدند، افرادی موفق و سرشار از امید بودند و رسانه نیز درصدد نبود با برانگیختن حس ترحم و همنوایی جامعه با آنان، به سیاق برخی مقاطع، بهبهای دورکردن مخاطب از جنبههای واقعی ماه میهمانی خدا، فقط به وجه دستگیری از نیازمندان متمرکز شود تا باری از دوشی بردارد یا زخمی را التیام بخشد. تکرار و وفور این امر در برخی مقاطع تلویزیون، باعث دلزدگی شده بود. نقطه قوت دیگر برنامههای امسال، بهرهگیری از عناصر بصری جذاب بود که اوج آن را بهنظر من، باید در برنامۀ «ماه من» شبکه سه سیما مثال زد. آرایۀ این برنامه در عین حالی که مؤلفههای نمایندۀ شب، سحر و نور را نمایندگی میکردند و بهنظر ساده و ایستا میرسیدند، اما با تمهیدات نورپردازی و استفاده از تصاویر و عناصر گرافیکی چشمنواز، تبدیل به مجموعهای پویا شد که از امتیازات این برنامه نسبت به برنامههای مشابه خود به شمار میرفت. از دیگر نقاط قوت سیما در رمضانی که گذشت، برنامه «زندگی پس از زندگی» بود. این برنامه با دستگذاشتن بر موضوع کنجکاویبرانگیز جهان غیب و عالم پس از مرگ، بدون مستقیمگوییهای رایج، جهاناندیشه مخاطبانش را رنگ معنویت زد و آمار و ارقام مرکز تحقیقات صداوسیما هم نشان داد که این برنامه بعد از چند سال ممارست در این مسیر به نقطه بالندگی رسیده و مسلما چنانچه ادامه یابد، میتواند با رفع ضعفهای ساختاری و هنری، جزو نقاطعطف برنامههای معارفی و بهویژه برنامههای رمضانی سیما بشود.
وی درباره سریالهای ماه رمضان سیما نیز بیان کرد: موفق شدم فقط سه سریال «نجلا»، «خوشنام» و «از سرنوشت» را ببینم و بهنظرم «خوشنام» هم از حیث تناسب با نیاز جامعه به روحیه و نشاط، هم از حیث قوت فیلمنامه و بازیها و هم از جهت ظرفیت گسترش، حتی میتواند به سریالی چندفصلی نیز تبدیل بشود؛ بهویژه که با وجود پرداختن به مضمون حقالناس و حلالیتگرفتن و جبران خطا که قبلا هم دستمایه سریالهایی بوده، بهشکلی خلاقانه برخورد کرده و غبار تکرارگویی را از چهره خود زدوده است. «خوشنام» ضمن اینکه از حسن تمرکز بر خانواده برخوردار است، داستان یک خانواده گسترده است؛ چیزی که امروز کمتر سراغی از آن داریم و تلاش سریال برای ترسیم خانوادهای با چند لایه ارتباط نیز، بر این جذابیت افزوده است. از طرف دیگر روابط عاطفی با جنس مخالف، در «خوشنام» از جنس روابط کنترلشدهتر و اخلاقیتری نسبت به برخی سریالهایی است که در گذشته دیدهایم و همین بر نقاط مزیت آن میافزاید. سویۀ طنز در این سریال، اگر چه با تکرار تیپ تثبیتشدۀ حمید لولایی یا طنازیهای همیشگی امیر کربلاییزاده در استندآپهایش، دچار آسیب شده و به ویژگیهای شخصی بازیگران و سوابق شناختهشان تکیه کرده، اما با بازی درخشان فریده سپاهمنصور و منظومهای که از کنارهمقرارگرفتن هومن حاجیعبداللهی و عباس جمشیدی ساخته شده، تعدیل میشود و داستانی صمیمی میسازد. سریال «نجلا» در فصل دوم هم توفیق چندانی نداشت و ایرادات فصل اول آن، این بار با ورود داستانها و شخصیتهای فرعیای چون ماجرای عشق سلیمه و منیب و رفتن عبد به عراق و... شلوغتر و سردرگمتر از قبل شد و اصرار بر ساخت فصل دوم این داستان را غیرمنطقیتر کرد. عدم تطابق آنچه در سریال تصویر میشود با حقایق و مستندات جنگ و محاصره خرمشهر و آبادان و... از دیگر مشکلاتی است که ارتباطگرفتن با «نجلا» را دشوار میکند. از دیگر سو، تلاش نویسنده برای ایجاد مشابهتهایی با داستانهای واقعی خرمشهر و... که قبلا ساخته شده و ذهن مخاطب با آنها آشناست، جای سؤال است. داستان گیرافتادن ثریا در خانه و ماجرای نجات او، حتی از حیث برخی عناصر بصری هم شبیه داستان «روز سوم» محمدحسین لطیفی از آب درآمده است. مضافاً بر اینکه انتخاب یک سریال دفاع مقدسی برای مناسبت رمضان، از تاثیرگذاری آن کاست و سریالی را که در موقعیتی مثل هفته دفاع مقدس و... میتوانست توفیقات بیشتری به دست بیاورد، آسیب زد. اما «از سرنوشت» که بهعقیدۀ من بهتر بود در شبکه سه، بهعنوان شبکۀ جوان تولید و پخش میشد، همچنان دیده میشود؛ هر چند که در این فصل جذابیتهای ماجرایی کمتری نسبت به قبل دارد و شاید الزامات پرداختن به وجه دیگری از مضمون «تولید ملی» و گشودهشدن بیشترین گرههای اصلی داستان، یعنی پیداشدن پدر سهراب و ازدواج سهراب و...، مانع از آن شده که داستان دست پُری از ماجرا داشته باشد. البته این به آن معنا نیست که ورود مضمون تولید ملی دلیل این فروکش کردن شعلۀ داستان است، بلکه بهنظر میآید به دلیل کشآمدن بیش از حد و تکرار ماجرای کار و تولید که در فصلهای قبل هم بوده، نویسنده خودبهخود با کمبود انرژی درام در این حلقه داستانی روبهرو شده است. به نظر میرسد مجموعۀ از سرنوشت هم یا باید در انتهای این فصل نقطه پایان خود را بگذارد یا فکری اساسی برای بدنۀ درام با محوریت زندگی دو شخصیت جذاب سهراب و هاشم بکند که چند فصل مخاطبانش را پای تلویزیون نشانده است.
اسلامی راهکارهای پیشنهادی خود برای ارتقای برنامههای مناسبتی سیما را هم این گونه مطرح کرد: پیشرفتهای سختافزاری و نرمافزاری در حوزه برنامهسازی، در سالهای اخیر بر روند کار برنامه سازان معارفی تلویزیون هم تاثیر گذاشته است؛ اما آنچه راهرفتن بر لبه تیغ طرح موضوعات مذهبی در جهان امروز را آسان میکند توجه به حوزه مغزافزار است. مغزافزار پویا و کارامد است که میتواند هم از جنبه هنری و ساختار و سروشکل برنامه، آن را غنا ببخشد و هم رویکردها و شیوه بیان محتوا را هدایت کند. مغزافزار مناسب با ویژگیهای مستلزم مطلوبیت آن، «زمانهشناسی» و «مخاطبشناسی» را هم در دل خود دارد. بر این اساس برای بهبود برنامههای رمضانی، به نظرم ابتدا توجه به آثار نمایشی در نظر گرفتهشده برای این ایام است که باید مورد توجه قرار گیرد. تولید برای این مناسبت ویژگیهایی دارد که مطلوبیت خود را از ویژگیهای ماه مبارک رمضان وام میگیرد. رمضان ماه «مهمانی» خداوند است و فرهنگ دینی ما رمضان را ماه بهترین و بالندهترین اوقات سال و حتی عمر میداند. در چنین ماهی، طبعاً باید گل سرسبد برنامههای تلویزیون برای پخش تولید و انتخاب شوند. رهبر انقلاب در جایی فرمودهاند که بهترین ساختارها و هزینهها باید در حوزه معارف انجام شود و چه مناسبتی متناسبتر و معارفیتر از رمضان. در این مناسبت باید برنامههایی هم با عمق معارفی مناسب و هم نشاطآفرین و امیدبخش و روحیهافزا پخش شود. اما بهطور مصداقی، میتوانم به لزوم تولید سریال ویژه کودکان و نوجوانان برای ساعات قبل از افطار، تولید سریالهای مناسب طنز یا با سویههای طنز در کنار تولید سریالهای فاخر تاریخی و دینی بهعنوان یک مجموعه همهجانبهنگر در کنار توجه به انتخاب مجریان توانمند برای اجرا در این برنامهها و افزایش توجه به مستندسازی و گونه نمایشی در مجموعه آیتمهای برنامههای ترکیبی اشاره کنم. و مهمتر از همه اینکه ستاد برنامهریزی برای رمضان ۱۴۰۲ باید از فردای تعطیلات عید سعید فطر تشکیل و آغاز به فعالیت کند تا نتیجه، حداقل در حوزه برنامههای ترکیبی که زودبازدهترند، قابلاطمینانتر باشد.
نقاط قوت و ضعف
انوشه میرمرعشی، کارشناس فرهنگی و منتقد رسانه نیز درباره سریالهای ماه مبارک رمضان گفت: سریال «خوشنام» - شبکه اول- به دلیل تقلیدی بودن فیلمنامه از چند سریال کار چندان مطلوبی نبود. این بزرگترین نقطه ضعف این سریال محسوب میشد. اما در مورد سریال «از سرنوشت ۴» میتوانم بگویم، پرداخت به یک موضوع مربوط به شرکتهای دانش بنیان مطلوب بوده و اگر برخی داستانهای درام حاشیهای غیر منطقی این مجموعه را درنظر نگیریم، سریال قابل قبولی را شاهد بودیم؛ ارزشمند نشان دادن کار و تلاش، ناامید نشدن از شکستها و کوشش برای خودکفایی و رشد کشور از نکات مثبت فصل چهارم سریال «از سرنوشت» بود. باید گفت که «نجلای ۲»
حاوی چند نکته مثبت است که میشود از آنها تقدیر کرد. نکاتی مانند اینکه عربهای منطقه خوزستان ضمن مخالفت با شعارهای نژادپرستانه صدام، غیرتمندانه با وطن دوستی و ایثار مقابل دشمن بعثی ایستادند. و یا اینکه ارتش و سپاهی و نیروهای مردمی همه باهم و در اتحاد و همدلی برای دفاع از خاک وطن جان نثاری کردهاند. اما در «نجلا ۲» نیز همانند نجلای ۱، تقریبا هیچ خانوادهای وجود ندارد و همه شخصیتهای داستان در تعریف «خانوار» هستند، با کشته شدن همسر ثریا به دلیل خیانت، تنها خانواده داستان هم از هم میپاشد و دیگر اصلا خانوادهای در سریال باقی نمیماند. گاهی انسان شگفت زده میشود از میزان وابستگی ذهنی فیلمنامهنویسان سریالهای ایرانی به کلیشههای نفرتانگیز عشقهای مثلثی سریالهای ترکیهای... سؤال اساسی از مدیران بخش فیلم و سریال سازمان صداوسیما این است که آیا تصمیم ندارید با تصویب یک آئیننامه ساده یا بخشنامه از ساخت سریالهایی با زمینه عشقهای نفرتانگیز مثلثی و مربعی در تلویزیون جلوگیری کنند!؟ گرچه مجموعه داستانی نجلا به اصطلاح «قهرمان محور» است، اما وقتی قهرمان داستان چندان هم قهرمان نیست و هیچ برجستگی خاص شخصیتی و اخلاقی برای قهرمان بودن را ندارد و تنها یک داش مشتی به سبک قهرمانان فیلمفارسیهای قبل از انقلاب است، چه لزومی دارد با محور قراردادن او حوادث مربوط به ایستادگی مردم جنوب و به ویژه مقاومت ۳۸ روزه خرمشهر مقابل بعثیها نشان داده شود؟ مخاطب از خود میپرسد اگر میشد با این روشهای هالیوودی و با نقشهها و رفتارهای «داش مشتیوار» اینقدر ساده و آبکی با بعثیها بجنگیم و مثلا اسرایمان را آزاد کنیم و مناطق اشغال شده
را بازپس بگیریم، چرا اینهمه شهید و هزینه برای دفاع از کشور دادیم؟ اینکه مصطفی و دوستانش مانند نیروهای امروز اطلاعات سپاه اشراف اطلاعاتی بر حزب بعث و ارتش آن دارند و آنچنان حرفهای هستند که میتوانند آخرین اخبار داخل عراق را به دست بیاورند، فقط به یک شوخی تلخ میماند و البته نشان از کم مطالعه بودن جناب فیلمنامهنویس دارد. سریال شبکه ۵ را اصلا ندیدم!
*کیهان-مهدی امیدی
نظرات