فاطمه سادات ناظمی/ انتصاب «حامد علامتی» به ریاست «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» سبب شد تا در بخش نخست از این یادداشت با تمرکز بر لزوم تحول بنیادین در این مجموعه بسیار مهم به مرور نکاتی در اینباره بپردازیم و اکنون در ادامه ابعاد دیگری از بیمها و امیدها نسبت به آینده فعالیت «کانون پرورشی» را مورد توجه قرار میدهیم:
۱/ «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» یک ساختار بیبدیل در عرصه فرهنگی کشور است. ساختاری جامع که متولی حوزه فرهنگ و هنر در گروه سنی «کودک و نوجوان» است و برای فعالیت در این مقطع سنی نه تنها از تمامی اختیارات «وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی» برخوردار است؛ بلکه هم منابع مالی پایدار و سرشاری را در اختیار دارد و هم قانونگذار آنچنان اختیارات قانونی وسیعی را چه از حیث نظارت و چه از جهت اقدام فرهنگی و هنری برای این گروه سنی در اختیار این مجموعه قرار داده است که حتی «کانون پرورشی» میتواند به عنوان یک «وزارت فرهنگ و ارشاد تخصصی» خوانده شود و از آن به عنوان «وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی کودکان و نوجوانان» تعبیر گردد.
۲/ قطعا انتقاد از نحوه عملکرد «کانون پرورشی» و یا اطلاق عنوان «خیانت فرهنگی» در توصیف برخی ناکارآمدیها و سوء استفادهها از این مجموعه به معنی بیکاری و عدم فعالیت مطلق این نهاد در دهههای اخیر نمیباشد؛ بلکه به معنی عدم استفاده حداکثری از ظرفیتهای گسترده این مجموعه است. به عبارت دیگر «کانون پرورشی» چشمهای بسیار توانمند است که در شرایط تشنگی کودکان و نوجوانان کشور تنها به ارایه یک لیوان آب اکتفا نموده است. لیوانی که حتی آن هم در محتوا قالب عرضه نیز دچار مشکلات بسیاری بوده است.
۳/ امروزه به سبب توسعه فناوریهای نوین و بالاخص در دسترس بودن اینترنت و گسترش شتابان فضای مجازی که جملگی بر محور سهلالوصول شدن استفاده از وسایل ارتباطی شکل گرفته است؛ در دسترس بودن هر محصول فرهنگی مفید و یا مخربی برای کودکان و نوجوانان آسانتر شده و به همین دلیل آماج تصاویری که کودک امروز در مقابل آن قرار دارد، با گذشته قابل مقایسه نیست؛ به علاوه ضعفهای موجود «نظامهای رسمی تعلیم و تربیت» (Formal Education) در اغلب جوامع از جمله «جمهوری اسلامی ایران» که مجموعهای با عنوان «وزارت آموزش و پرورش» متولی اصلی آموزش کودکان و نوجوان است؛ باعث شده تا این گروه سنی تمایل بیشتری به «نظام آموزشی غیر رسمی» (Informal Education) پیدا کرده و سعی نمایند تا نیازهای خود را از مجاری غیر رسمی و بعضا ناسالمی برآورده سازد که اغلب هیچ سنخیتی با فرهنگ بومی ایشان ندارند. این همه در حالی است که در ایران مجموعه فرهنگی-هنری-رسانهای مبسوط الیدی با عنوان «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» وجود دارد که میتواند به واسطه بیش از ۸۵۰ مرکز فرهنگی معظم خود در شهرها و روستاهای سراسر کشور از حضور قدرتمندی برخوردار باشد و با تفکیک خود از «نظامهای رسمی تعلیم و تربیت» به برقراری ارتباط گسترده عاطفی با مخاطبان کودک و نوجوان در قاعده مبادرت ورزد و این ارتباط را تا پایان سن نوجوانی با ایشان حفظ کرده و با استفاده حداکثری از ظرفیت «وزارت آموزش و پرورش» و در تعامل با «شورای عالی مساجد» و «ستاد هماهنگی کانونهای فرهنگی هنری مساجد کشور» و همچنین «سازمان اوقاف و امور خیریه» و در نهایت «کمیته امداد امام خمینی» و «سازمان بهزیستی کشور» در آمده و در زمینه ارایه خدمات آموزشی، فرهنگی و هنری در قالب «نظام آموزشی غیر رسمی» آنچنان فعال و موثر عمل کند که دیگر امکانی برای جولان فرهنگ بیگانه باقی نماند.
۴/ توجه به «شعر» و «سرود» و همچنین «قصّهگویی» از جمله وظایف اصلی «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» است که اگر چه در سالهای اخیر و بالاخص پس از حضور «فاضل نظری» در مقام مدیریت این مجموعه از گسترش چشمگیری برخوردار شد؛ اما واقعیت آن است که همچنان این مهم نیازمند عمومیسازی و توسعه در سطوح مختلف و بالاخص در مدارس سراسر کشور میباشد. زیرا «قصّهگویی هنر بسیار خوبی است. قصّههای خوب، سازندهی شخصیت کودک است. همان قصّههای قدیمی را که ما از مادر خودمان، از مادر بزرگ و یا از پیرزن دیگری در کودکی شنیدهایم، امروز که مرور میکنیم، میبینیم در آنها چقدر حکمت وجود دارد! انسان، بعضی از خصال و تفکّرات خودش را که ریشهیابی میکند، به این قصّهها میرسد. قصّه مقولهی خیلی مهمّی است؛ منتها قصّههای خوب. سعی کنید در این قصّهگویی و در این کار هنری، اوّلین چیزی را که در کودک ایجاد میکنید، ایمان باشد. هیچ چیز، معادل ایمان نیست. شما از این بچه، هرچه بخواهید بسازید، باید در او ایمان به وجود آورید. بدترین ضربهای که امپراتوری خبری و هنری زد، این بود که شبکهی عظیم فساد در دنیا را در این سالهای متمادی راه انداخت؛ که متأسفانه در دورهی پهلوی، پَرش ما را هم گرفت؛ هُرهُری مذهبی و بیایمانی را رواج داد که انسان در دل و جان خودش، به هیچ ستونی متّکی نباشد! سعی کنید بچهها را با ایمان کنید؛ ایمان به خدا، ایمان به حقیقتِ مطلق و ایمان به اسلام. اگر این بچهها باایمان پرورش پیدا کردند و شما توانستید بذر ایمان را در دلشان بکارید، در آینده میشود از آنها هر شخصیت عظیمی ساخت و برای هر کاری مناسبند». همچنین بازتعریف وظیفه ترویج «شعر» و «سرود» توسط «کانون پرورشی» به آن جهت پُراهمیت است که اساسا «سرود یکی از ظرفیتهای هنری گرانبها برای گسترش ارزشهای معرفتی و عملی است. ترکیب بدیعِ شعر و صدا و آهنگ در اجرای دستهجمعی، راز اثرگذاری استثنائی سرودهای مذهبی و ملّی در همه جای جهان است»
۵/ «سینمای کودک و نوجوان» بیش از آنکه از تکنیک و ساختار رنج ببرد، از فقر محتوایی و نبود دانش تئوریک لازم رنج میبرد؛ دانشی بسیار تخصصی که قطعا با گستردگی وظایف و مسئولیتهای «سازمان سینمایی» فراهم ساختن آن بیشتر به رویایی غیر قابل تحقق میماند. پس «سینمای کودک» برای آنکه بتواند به عنصری مهم در یادگیری و جامعهپذیری کودکان تبدیل شود باید استاندارد باشد، باید سالن به خصوص داشته باشد، باید صنعت باشد تا در خود، خود را بازسازی کند و پیش برود و این همه قطعا نیازمند بازنگری از موجودیت فعلی «سینمای کانون» و برخورداری کامل از استطاعت مجموعهای همچون «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» است.
۶/ متاسفانه سالهاست که «بنیاد سینمایی فارابی» خود را متولی «سینمای کودک و نوجوان» میخواند و برای مدیر عامل این بنیاد به عنوان «دبیر جشنواره فیلمهای کودکان و نوجوانان» رزومهسازی میشود و در اوج رویکرد تخصصی به «سینمای کودک» دست به اقدامات بیفرجام و یا کم اثری همچون تشکیل «شورای راهبردی سینمای کودک» میزند و جماعتی از فیلمسازان باربط و یا بیربط به این حوزه را با محوریت خود جمع نموده و ...؛ این همه در حالی است که به دلیل عدم وجود تخصص لازم و نوع نگرش غیر کارشناسانه «بنیاد سینمایی فارابی» به مقوله «سینمای کودک و نوجوان» که با فقدان فهم لازم جامعهشناسانه و عالمانه و برخورداری از روابط منطقی با کارشناسان و متولیان امور آموزشی و تربیتی همراه است و ...؛ عملا نه تنها سینمای کودک نتوانست جای پای محکمی در سینمای ایران برای خود دست و پا کند، بلکه بسیاری از تلاشهای مختصری هم که در این زمینه از سوی برخی فیلمسازان و علاقهمندان سینمای کودک صورت گرفت، عقیم مانده و متاسفانه تا به آن حد از وضعیت حادی برخوردار شده که عملا «سینمای کودک» به مجالی از برای طرح موضوعات ناگفته و دارای ممیزی در «سینمای بزرگسال» مبدل گردیده است! به عبارت دیگر، سالهاست که کودکان و نوجوانان سوژههای خوب و امتحان پس دادهای برای ساخت آثار اعتراضی، اجتماعی، سیاه، هنری، روشنفکرانه و جشنواره پسند محسوب میشوند و در این میان مبتنی بر نگاه اشتباه حاکم در «فارابی» هر فیلمی صرف نقشپذیری و دیالوگخوانی کودک و نوجوان «سینمای کودک» خوانده میشود و با حمایت این مجموعه همراه میگردد. این همه در حالی است که از بدو تاسیس و ورود «سینمای کودک» به کشور این «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» بود که به عنوان متولی این حوزه شناخته میشد و اساسا «بنیاد سینمایی فارابی» با استفاده از عضویت «کانون پرورشی» در «سازمان بینالمللی فیلم برای کودکان و نوجوانان» (cifej) است که از مشروعیت لازم برای برگزاری «جشنواره بینالمللی فیلمهای کودکان و نوجوانان» برخوردار شده است. از این جهت لازم است تا متولیان «کانون پرورشی» در هماهنگی کامل با «سازمان سینمایی» به «خلع یَد فارابی» مبادرت ورزیده و این عرصه مهم از فیلمسازی بار دیگر به صورت منسجم تحت اشراف و مسئولیت «کانون پرورشی» درآید.
۷/ دلایل مختلفی وجود دارد که امروزه عرصه تئاتر حرفهای، بالاخص سالنهای معتبر تئاتر به هیچ عنوان پذیرای «تئاتر کودک و نوجوان» نمیباشند و گروههای محدودی هستند که با وجود مشتریپذیری بالای اینگونه از تئاتر در عرصه رسمی تئاتر کشور به اجرا در این سبک رغبت نشان میدهند. در این شرایط «مرکز تولید تئاتر و تئاتر عروسکی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» از جایگاه بیبدیلی برخوردار است که در صورت توجه ویژه متولیان امر به آن میتواند هم فضای فرهنگی کشور را چندین گام موثر به جلو برده و اوقات فراغت کودکان و نوجوانان را با نمایشهای مناسب پُر سازد و هم میتواند به مرکزی از برای اجتماع هنرمندان مومن و انقلابی تئاتر تبدیل شود و با گسترش اجراهای خوب و رونق بخشیدن به گیشه از رونق افتاده این بخش، فضای عمومی تئاتر را که متاسفانه تبدیل به چِرکترین عرصهی هنری در فضای حرفهای کشور شده است را تغییر داده و به نحو مطلوبی متاثر از خود سازد. البته تحقق کامل این امر نیازمند توجه ویژه به جایگاه «مرکز تئاتر کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» و اهمیت حدود نیم قرن عضویت این مجموعه در «سازمان جهانی تئاتر برای کودک و نوجوان» (ASSITEJ, the International Association of Theatre for Children and Young People) است. جایگاهی ویژه که نیازمند بازشناسایی توسط «وزارت ارشاد» و مساعدت و همراهی «اداره کل امور هنرهای نمایشی وزارت ارشاد» و سامانیافتگی ویژه «جشنواره بینالملیتئاتر کودکونوجوانهمدان» و «جشنواره بینالمللی نمایش عروسکی تهران – مبارک» تحت نظر و اشراف مستقیم «کانون پرورشی» میباشد. همچنین تعیین جایگاه مشخص برای حضور آثار و تولیدات شاخص «تئاتر کودک و نوجوان» در «جشنواره بینالمللی تئاتر فجر» نیز از دیگر موضوعاتی است که طرح آن مجال خود را میطلبد.
۸/ «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» سالهاست که در زمینه «تولید موسیقی فاخر» و بالاخص موسیقی مقامی و سنتی ویژه گروه سنی «کودک و نوجوان» کممایه شده است؛ در صورتی که این نهاد با ظرفیتهای تخصصی خود و بالاخص بهرهگیری از حضور اهالی موسیقی انقلابی و دغدغهمند در «مرکز تهیه نوار و صفحه برای کودکان و نوجوانان» میتوانست بخش اعظمی از نیازهای رسانهای کشور و بالاخص «صداو سیما» را در این حوزه موسیقی برآورده سازد. البته کمکاری «کانون پرورشی» در زمینه «تولید موسیقی برای کودکان و نوجوانان» با پُرکاری این مجموعه در زمینه «آموزش موسیقی به کودکان و نوجوانان» همراه شده و این در حالی است که باید به این مهم توجه داشت که مسالهی آموزش «موسیقی» مقولهی پر ریبهای است؛ یعنی صاف نیست و از این جهت به نظر من میرسد که «کانون پرورشی» خودش را به اشتباه اسیر این قضیه نموده است. قطعا این که در گذشته، در کانون موسیقی یاد میدادهاند، مقولهای دیگر است و معنا و جهتی دیگر دارد. پس لازم است تا «کانون پرورشی» با اصلاح رویکرد مدیریتی خود از توجه به آموزش خلاصی یافته و بر امر تولید متمرکز شود.
۹/ از منظر «سبک زندگی اسلامی و ایرانی» زندگیِ بیشادی و بیلبخند «زندگی دوزخی» است و از این جهت است که «تامین شادی» و «ایجاد نشاط» برای عموم مردم یکی از وظایف مهم در «حکومت اسلامی» تلقی میشود و در این میان «کانون پرورشی» موظف به تامین این موضوع برای گروه سنی «کودک و نوجوان» میباشد. اما متاسفانه بعضی متولیان این امر در «کانون پرورشی» خیال کردهاند برای ایجاد شادی و نشاط در میان «کودکان و نوجوانان» و جلوگیری از این مطلب که در این گروه سنی حالت افسردگی ایجاد نشود، باید بیایند و ساز و آواز و بزن و بکوب راه بیندازند و به «آموزش رقص» با عنوان موجه «حرکات موزون» مبادرت ورزند و ... و این اشتباه است؛ زیرا برای «تامین شادی» ابتدا باید گرهها و عقدههای روانی را به صورتهای مختلف برای گروه سنی «کودک و نوجوان» باز کرد و اگر گرهی افتاده باشد، تنها با تقویت «ایمان» است که زدوده میشود. پس لازم است تا «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» ضمن بازتعریف جایگاه و اولویت بخشیدن به وظیفه ذاتی خود در «تامین شادی» و «ایجاد نشاط» در میان «کودکان و نوجوانان» به این مهم توجه داشته باشد که نباید سرمایهی ایمان و روحیهی دینی گروه سنی «کودک و نوجوان» را با خوشخیالی دست کسانی بسپارد که با عناوین مختلف به «کانون پرورشی» میآیند و آن را غارت یا تهدید میکنند. جماعتی اگر چه محدود که با سوء استفاده از عنوان «مربی کانون» و ... در سالهای اخیر سعی نمودهاند تا بر پیکره این نهاد مهم در سراسر کشور رخنه نموده و با ادعای «ایجاد نشاط» و بازسازیِ روحیهی گروه سنی «کودک و نوجوان» مایههای ایمانی آنها را تضعیف و یا تهدید نمایند.
۱۰/ قطع روابط میان ایران و آمریکا در سال ۱۳۵۸ هجریشمسی، موجب انحلال «انجمن ایران و آمریکا» (Iran–America Society) شد و پس از آن بود که در اقدامی شتابزده توسط متولیان فرهنگی آن زمان، مرکز آموزش زبان این انجمن به «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» واگذار گردید و این مراکز به «کانون زبان ایران» تغییر نام داد و قرار بر آن شد تا این مؤسسه با صیانت از ارزشهای بومی و اسلامی، الگویی جدید از زبانآموزی را متناسب با شرایط جامعه ارایه کند. پس اگر چه در باب تحقق چنین صیانیتی توسط «کانون زبان ایران» تردید جدی وجود دارد؛ اما در این میان «غفلت از آموزش زبان فارسی» را میتوان مهمترین اتفاقی دانست که به سبب توجه بیش از اندازه «کانون پرورشی» و تمرکز این نهاد در تبلیغات گسترده و جذب مشتری برای «آموزش زبان خارجی» رقم خورد و اکنون به نظر میرسد که «کانون زبان ایران» نیازمند بازنگری در ساختار و جوانب فعالیت خود است. زیرا زبانهای خارجی و بالاخص زبان انگلیسی اگر چه به عنوان ابزاری کارآمد در عرصه ارتباطات بینالمللی مطرح میباشند؛ اما آموزش و فراگیری این زبانها برای گروه سنی کودک و نوجوانی که هنوز به زبان بومی خود تسلط کافی و اشراف کامل ندارد از جهات مختلف میتواند مخرب باشد و حتی آینده تمدنی کشور را با مخاطرات جدی مواجه سازد. همچنین باید توجه داشت که «اگر امروز کودک ما فارسی را درست یاد بگیرد و بتواند لغت فارسی را در جایی که لازم دارد، استفاده و مصرف کند، اگر شاعر شد، اگر هنرمند، گوینده، برنامهساز، یا کتابنویس شد، شما دیگر خاطرتان جمع است؛ مثل کتابنویس، فیلمنامهنویس، گویندهی تلویزیون و افرادی نظیر آنها که در محیط قبلی پرورش پیدا کردهاند، نخواهد بود. یعنی شما در حرکت خودتان در کانون، میتوانید آن دو مقصود و دو وظیفهای را که در باب ادبیات هست، هر دو را با هم تأمین کنید؛ هم ادبیات را پیش ببرید، هم آن را در قشرهای گوناگون؛ که قشر مخاطب شما کودک است؛ درست صرف کنید. بنابراین به زبان و ادبیّات، باید خیلی اهمیت داده شود.»
۱۱/ اخذ مجوز چاپ و نشر «کتاب کودک و نوجوان» شامل چهار مرحله دریافت «شابک» و شماره استاندارد بینالمللی کتاب، «فیپا» یا همان فهرست پیش از انتشار و پس از آن اخذ مجوز از «وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی» و در آخر اعلام وصول کتاب توسط این وزارتخانه است که بر خلاف سایر کتابها، معمولا با تساهل و تسامح بسیاری صورت میپذیرد و از این جهت است که متاسفانه «بازار کتاب» مملو از کتابهایی است که اگر دارای مخاطرات فرهنگی نباشند؛ در بهترین حالت «زرد» خوانده شده و از صفت کمخاصیت و یا بیخاصیت برخوردار میباشد. از این جهت «خطر وجود کتابهای زرد» معضلی است که بیش از هر چیز به واسطه کمکاری «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» به وجود آمده و نیازمند بازگشت این مجموعه به جایگاه نظارتی خود است. جایگاهی که حتی در صورت «خلأ قانونی» میتواند به سرعت مورد استقبال «معاونت فرهنگی وزارت ارشاد» واقع شود و «دفتر توسعه کتاب و کتابخوانی» را معضلاتی همچون «ابطال مجوز نشر» برخی کتابهای عرضه شده به بازار در این گروه سنی مواجه نسازد. زیرا صدور مجوز نشر برای یک کتاب در گروه سنی «کودک و نوجوان» نیازمند اشراف کامل بر یک سلسله امور خیلی فنی و پیچیدهای است که تنها به واسطه برخورداری از هیات کارشناسانی مجرب حاصل میشود. هیاتی متشکل از کارشناسانی خبره و برخوردار از آنچنان صلاحیت و تخصصی که با اشراف کامل و به دقت ویژه تشخیص دهند که در گروه سنی کودک و نوجوان از چه نوع نقاشیهایی باید و یا نباید استفاده شود؛ چه رنگهایی را باید بیشتر و یا اصلا نباید در نقاشیها به کار برد؛ نوشته و نقاشی از منظر محتوایی چه پیامی رسانده و چه ربط و نسبتی باید با هم داشته باشند و ...؛ هیات ارزیابی که به سهولیت میتواند در مجموعه «کانون پرورشی» شکل گرفته و از پشتوانه عظیم اساتید و مربیان حرفهای مشغول به فعالیت و یا بازنشسته کانون برخوردار باشد.
۱۲/ پُرواضح است که در حوزه ادبیات داستانی دستمان واقعاً خالی است. ما در داخل کشور، هیچ کار بزرگی نداریم. ما اصلا مشابه کارهای بزرگی را که در کشورها و ملتهای دیگر در این زمینه وجود دارد، نداریم. نه مشابه فرانسویها، نه مشابه روسها و نه بعضی از ملتهای دیگر. اینها خلأهایی است که باید پر شود. لکن مادامی که پر نشده، ما از ترجمههای خوب میتوانیم استفاده کنیم؛ از جمله آثار کودکان و نوجوانان، که در حوزه تخصصی و کاری «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» است. منتها مثل همهی کالاهایی که شما وقتی میخواهید به خانهی خودتان ببرید و به فرزندانتان بدهید، سعی میکنید که سلامت آن را مورد تأکید قرار دهید و از آن خاطرجمع شوید، این کالای فرهنگی را هم باید از سلامتش خاطرجمع باشید. از این جهت است که باید توجه داشت که حوزه نشر و بالاخص ترجمه ادبیات داستانی کودکان و نوجوانان نیازمند حضور مقتدر و قدرتمند مجموعهای همچون «کانون پرورشی» است که با اشراف و تخصص لازم در مورد مصادیق نظر دهد و در مقابل هجمههای فرهنگی از این مسیر به «سبک زندگی اسلامی و ایرانی» دفاع نماید.
۱۳/ «کتاب کودک و نوجوان» از طرح جلد تا صفحه آخر آن، در رابطه مستقیم با مخاطب خویش قرار دارد و از این جهت است که «صفحهآرایی کتابهای کودکان و نوجوانان» از طیف هنرمندان مختص به خود برخوردار است و اساسا توجه کمی و کیفی به زیباییشناسی فرم و صورت و شکل اینگونه از کتابها بود که سبب شد تا مجموعهای همچون «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» به سرعت در جامعه مطرح و جایگاه ویژه خود را در میان گروه سنی «کودک و نوجوان» پیدا نماید. زیرا هنرمندان کانون نخستین کسانی بودند که به نقش و اهمیت تصویرگری در «ادبیات کودکان و نوجوانان» توجه و عنایت خاص پیدا کردند و جهت رسیدن به نتیجه مطلوب از طرح جلد گرفته تا صفحهآرایی کتابها، سعی در متحول کردن آثار خلق شده داشتند. اما متاسفانه به جهت رویکرد مدیریتی اشتباه امروزه این مهم در «کانون پرورشی» ماهیت ایدئولوژیک خود را از دست داده و تنه بر امور شرعی در تصویرگری بسنده میشود. این در حالی است که اگر بخواهیم فقط تصویر را از باب حکم شرعی ملاحظه کنیم؛ تصویر هیچ حکم شرعی ندارد. پس باید توجه داشت که اصل قضیه در «صفحهآرایی کتابهای کودکان و نوجوانان» حکم شرعی نیست؛ بلکه قضیهی انتقال یک فکر و انعکاس یک منش است. مبتنی بر این نگاه «تصویرگری کتابهای کودکان و نوجوانان» و آن نقاشیهایی که در کتابها استفاده میشود، هیچ کدامش از جنبهی شخصی و شرعی، نباید مورد مداقه قرار گیرد و لازم است تا با استانداردهای «سبک زندگی اسلامی و ایرانی» مورد سنجش واقع گردد و طبعا هر چه برای جامعه «ارزش» است، در آن باید منعکس شود.
۱۴/ تنوع فعالیت و حوزههای مختلف عمل در «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» نیازمند نگارش متنهای تحلیلی و تحقیقی فراوانی است که قطعا انعکاس آن در یک یا چند یادداشت میسر نمیباشد. با این همه «موضوع اسباب بازی» از جمله موضوعاتی است که قانونگذار وظیفه نظارت بر آن را مشخصا در حوزه صلاحیت و اخیارات «کانون پرورشی» قرار داده است. با این همه غفلت و کمکاری متولیان امر در این حوزه آنچنان واضح است که برای تشخیص آن تنها کافی است به «بازار اسباب بازی» مراجعه شود و «وِل شدگی» گسترده این حوزه مهم فرهنگی را از پشت ویترین چند مغازه اسباببازی فروشی مورد توجه قرار داد. «ولنگاری» شدید و عمیقی که نه تنها ضرورت اقدامات تحولی فوری در ساختار مدیریتی «شورای نظارت بر اسباببازی» را متذکر میشود؛ بلکه نیازمند ترسیم نقشه راهی دقیق برای حمایت از تولید اسباببازی توسط «کانون پرورشی» است. حمایتهای مادی و معنوی ویژهای که در گذشته و در بسیاری از موارد به سبب چرخه اقتصادی بالای آن همواره محل رانت بوده و در مصادیق مختلفی همچون «عروسک دارا و سارا» آنچنان محل ارتزاق عدهای شد که حتی اصالت آن به مرور زمان دچار مناقشه گردید و آنچنان شد که عملا این تولید فرهنگی امروزه کارکرد خود را از دست داده و آنچنان بیخاصیت گردیده که حتی به نوعی از هویت «ضد فرهنگی» برخوردار شده است.
۱۵/ «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» به واسطه عضویت فراگیر خود در مجامع مختلف جهانی و بالاخص مجموعههای فرهنگی و هنری وابسته به «سازمان ملل» سالهاست که به یکی از اصلیترین مجاری پیگیری اهداف «جهانیسازی» (Globalization) و تنظیم روابط بین نسلی مختلف منطبق بر آموزههای «نظم نوین جهانی» (New World Order) مبدل گردیده است. آموزههایی که میتواند پیگیری دستورالعملهای ابلاغی «نظام لیبرالیسم» در قالب سندهایی همچون «سند ۲۰۳۰ یونسکو» با عنوان رسمی «دگرگون ساختن جهان ما: دستور کارش ۲۰۳۰ برای توسعه پایا» (Transforming our world: the ۲۰۳۰ Agenda for Sustainable Development) را برای مدیران «کانون پرورشی» موجه سازد. از این جهت لازم است تا مدیران «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» با اشراف نسبت به این مهم و برخورداری لازم از مشاورت نهادهای متولی «امنیت فرهنگی» در کشور؛ ضمن افزایش حضور موثر در مجامع بینالمللی بر هویت مستقل فرهنگی خود تاکید ورزیده و تا آنجا که میتوانند در این زمینه کار کنند و از هو شدن و جنجالها نترسند. «از اینکه به شما بگویند مرتجعید، اصلاً نترسید. از اینکه بگویند متحجرید و نمیفهمید، اصلاً ملاحظه نکنید. خودشان متحجرند. آنهایی که به شما میگویند متحجر، خودشان ملتفت نیستند که حرف چه کسی را میگویند و از دهان چه کسی حرف میزنند! این حرف از زبان متولیان فرهنگ مسلط جهان است؛ یعنی فرهنگ غرب. آنها خودشان متحجرند. غربیها متحجرند. برایشان هر چیز که مخالف حرف خودشان باشد، غیر قابل تحمل است. ما که همهی آنچه را که از پدیدههای فرهنگی وجود دارد با سعهی صدر تحمل میکنیم. بیش از اندازهی لازم تحمل میکنیم. آنها هستند که تحمل نمیکنند و حاضر نیستند فرهنگی غیر فرهنگ خودشان را تحمل کنند.»
۱۶/ در پایان باید متذکر شد که اگر مسؤولان امور فرهنگی کشور بخواهند مسالهی «کودک و نوجوان» را آنچنان که هست، مورد اهتمام قرار دهند، خیلی از آنهایی که مسؤولند، از ساعات خوابشان هم خواهند زد تا به این مسأله بپردازند و تنها با این نگرش مدیریتی است که «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» موظف است تا «تولید کند و در تولید، محتوا و تکنیک را، رعایت کند» و در این میان «مخاطبین خود را بیابید و حقیقتا آنها را مخاطب قرار دهد» و مدیران آن برای خود فرض بدانند که «تلاش خود را توسعه، عمق و کیفیت دهند» و در نهایت «به مسایل بیرون کار، از جمله جناحبندیهای باندی و خطی و سیاسی آلوده نشوند»!
پایان
ارسال نظر