به گزارش سینماپرس، چهارمین شب از سلسله نشستهای «بر سینمای ایران چه گذشت» به همت سازمان سینمایی سوره و به بهانه نمایش مجموعه مستندی به همین نام اثر شهرام میراباقدم که محصول مرکز مستند سوره است، به میزبانی امیر قادری و با حضور اهالی سینما با سلیقهها و گرایشهای متنوع و گوناگون از جمله جابر قاسمعلی، عباس نادران، حجت قاسمزاده اصل و … پنجشنبه شب ۶ مهر ماه در سالن شهر هفتم پردیس سینمایی آزادی برگزار شد.
در این شب از نشست فریدون جیرانی، مهدی فخیمزاده، سیدضیا هاشمی، مهدی سجادهچی و سجاد نوروزی مهمان اصلی برنامه بودند.
امیر قادری در ابتدا بیان کرد: امشب آخرین جلسه از دوره اول سلسله نشستهای «بر سینمای ایران چه گذشت» محسوب میشود و در آیندهای نزدیک چهار قسمت دوم مستند «بر سینمای ایران چه گذشت» که مربوط به دوره سازندگی است، نمایش داده میشود. تاکنون سینمای دهه ۶۰ را بررسی کردیم؛ دههای که من به شخصه نگاه منتقدانهای به آن داشتم اما فریدون جیرانی استثنائاً نگاه عاشقانهای به آن داشت.
همه چیز از خطکشی میان سینمای متفکر و متفنن آغاز شد
وی ادامه داد: من شخصاً در دهه ۶۰ فیلمساز نبودم و حتی دوستانی را که در آن دوران سمت داشتند، بعداً شناختم، لذا بحث شخصی در میان نیست. به عنوان یک عاشق و تماشاگر سینما همیشه احساس کردم که یک نگاه محدودکننده نظری بر تاریخ روشنفکری سینمای ایران حاکم بوده که بین فیلم متفکر و متفنن و ژانر سطح بالا و سطح پایین خط کشیده است. اینکه تصور میکرده است شاهکار توسط طبقه خاصی از فیلمسازان در یک مدلهای متفاوتی ساخته میشود در حالی که تاریخ سینما اینگونه نبوده است. ما بسیار فیلم مبتذل در هر ۲ طرف تقسیمبندی داریم.
مجری برنامه عنوان کرد: مشکل من با دهه ۶۰ این است که این تفکر محدودکننده و حذفی که من همیشه سعی کردم روی کاغذ با آن مبارزه کنم، با یک قدرت همراه شد؛ قدرتی که تفنگ داشت و این تفکر که شاید حسن نیت داشت، به دنبال حذف شکلهای دیگر سینما بود. من تصور میکنم فیلمهای فریدون جیرانی اگر در دهه ۶۰ ساخته میشد یا ممنوعالکار میشد و یا مجوز نمیگرفت. البته ممکن بود به عنوان فیلم سطح پایین نیز قلمداد شود. من همچنان فکر میکنم زیربنای همه اتفاقات در سینمای ایران همان ایدههای دهه ۶۰ است.
قادری عنوان کرد: لازم میدانم بگویم از آنجا که ما این شبها فیلمنامهنویس در جمع مهمانان نداشتیم و فیلمنامهنویس مغز متفکر فیلمنامه محسوب میشود و بسیار مهم است که بدانیم روایت این قشر چیست، از مهدی سجادهچی دعوت کردیم که امشب مهمان ما باشد. باید از شهرام میراباقدم نیز که مستند «آنچه بر سینمای ایران گذشت» را ساخته است، تشکر کنم.
برخی میگفتند مردم چرا باید سرگرم چیزی مانند سینما باشند؟
در ادامه مهدی سجادهچی فیلمنامهنویس عنوان کرد: سینمای ایران بعد از انقلاب شروع شد. اگر مشکلی وجود داشته باشد یک نوع اختلال اجتماعی است که فقط مخصوص کشور ما هم نیست. سینمای ایران بعد از انقلاب شکست چراکه با سبک زندگی کسانی که رهبران انقلاب بودند، فاصله زیادی داشت. سینما ۲ وجه داشت که مشکوک ارزیابی میشد؛ اول آنکه زن و مرد در سالنی حضور پیدا میکنند که چراغها خاموش است؛ اساساً این چه معنایی دارد. این اتفاق خطرناک ارزیابی میشد و دیگر اتفاقاتی بود که پیرامون سینما رخ میداد، یعنی آدمها از چه طبقانی به سینما میروند و اصولاً نمیشود آنها را کنترل کرد. سینما دست کم یک چیز خارجی و غربی بود و اگر میخواستیم خیلی مهربان باشم تنها شک در دلمان ایجاد میشد و اگر اینگونه نبود، دنبال حذف آن بودیم.
وی ادامه داد: به لحاظ بنیانهای عقیدتی هر کاری که موجب غفلت از یاد خدا شود، به نوعی لهو و لعب محسوب میشود. برخی میگفتند مردم چرا باید سرگرم چیزی مانند سینما باشند؟ مردم باید سرگرم خدا و زندگی خود باشند.
قادری یادآور شد: البته جریان روشنفکری هم سرگرمی را حرام میدانست.
سجادهچی تصریح کرد: همینگونه است. این موارد یا از سبک زندگی میآید و یا از ایدئولوژی. اصولاً اینگونه نیست که عدهای بنشینند و فکرهای توطئهآمیز کنند. بدبینی نسبت به سینما از اول وجود داشته است و در آینده هم وجود خواهد داشت. این ویژه کشور ما نیست. بسیاری از افراد تصور میکنند سینما و تلویزیون دوپینگ حکومتها برای تحمیق تودههاست. بسیاری از روشنفکران در سطح دنیا گوشی تلفن همراه هم ندارند. اینکه ما بیاییم برای فیلمی که از سوی نهادهای قانونی و دولتی مجوز دارد، شیشه سینما را بشکنیم و ترس ایجاد کنیم، قابل درک نیست. ما با حکومتی مواجه بودیم، که همه چیز برایش تازگی داشت. سینما اگر میخواست یک ذره دور از رصد باشد و نگرانی افراد نگرانتر را کمتر و بعد به هر حال وجود پیدا کند، نیاز به این بود که با آن تفکر فعالیت کند.
وی در پاسخ به این پرسش قادری که آیا سینمای اسلامی تعریفی دارد، گفت: در دوره قدیم حوزه هنری، هماندیشیهای متعددی درباره سینمای اسلامی وجود داشت. واقعیت این است که در دهه ۶۰ ابزاری ساخته شد که قضاوت درباره آن سخت است. به یاد دارم سال ۶۶ یا ۶۷ که با آقای بهشتی دیدار میکردم، ادای آدمهای متفکر را درمیآوردم چراکه میدانستم دوست دارد و خوشش میآید. سینما در دوره سخت دهه ۶۰ راهی پیدا کرد تا به گونهای دیده و ظاهر در چشم دولتمردان شود که مشکلاتش کمتر شود و ادامه پیدا کند. بعد دوستان یادشان رفت و دچار اختلال و توهم شدند. یعنی تصور میکنیم دورهای که برای گذار تعیین کردیم، همین است. البته تجربیات کشورهایی که ایدئولوژیک اداره میشدند (در رأس آن اتحادیه جماهیر شوروی) بیشترین تأثیر را روی آن داشت.
این فیلمنامهنویس اظهار کرد: آن زمان ۲ اردوگاه تعریف میشد؛ سوسیالیسم و سرمایهداری. ما مسلمانان میخواستیم چیزی پیدا کنیم که نه سوسیالیسم باشد و نه سرمایهداری، ولی در نهایت الگوی سوسیالیسم به رهبران نزدیک بود.
سجادهچی در ادامه با اشاره به اینکه اهریمنی کردن یک دوره کاری اشتباه است، تاکید کرد: من از منتقدان سیاستهای دهه ۶۰ هستم و به نظر من اشکالات زیادی داشت و نباید این تفکر برای خود امکان بقا و جستجو پیدا میکرد، اما شاید بتوان گفت اینکه به گونهای صحبت کنیم که سینما در دهه ۶۰ تحت فشار بوده است، اشتباه است. ما یک سیستم سیاسی داشتیم که نسبت به مقوله فرهنگ مشکوک و نگران تئاترها، کتاب و … بوده است. هرچیزی که توجه عوام و توده مردم را به خود جلب میکرده است، طبیعتاً با حساسیت بیشتری همراه بوده است.
سجادهچی در انتها با بیان اینکه به نظر میرسد ما میتوانیم با دقت بیشتر متوجه این نکته بشویم که به شکل درست از بنیادهای اجتماعی که از غرب آوردیم، استفاده کنیم، مطرح کرد: نه فقط سینما بسیاری از مظاهر تمدن غرب جدی گرفته نمیشود. مردم به معنی صاحب رأی هم از جای دیگری آمده است اگرچه عدهای هم به این موضوع باور ندارند. انگار هویت ماست که در یک برزخی قرار داریم و سینما هم از این رهگذر لطمه زیاد دیده است.
ارسال نظر