مشروح گفتگوی سینماپرس با سپیده آرمان که سابقه روزنامه نگاری در حوزه فرهنگی کشور را دارد و اینک به عنوان یک سینماگر و در قامت بازیگر نقش اول زن و فیلمنامه نویس کار جدی خود را در سینما آغاز کرده است را در ذیل خواهید خواند.
*خانم آرمان، «آهو» اولین حضور شما در قامت فیلمنامه نویس و بازیگر نقش یک زن در فیلم بلند سینمایی است. از چه زمانی به بازیگری علاقمند شدین و از سابقه بازیگری تان پیش از فیلم «آهو» برای ما بگویید.
علاقه من به بازیگری به سالهای کودکی و نوجوانی برمیگردد. همان زمانی که در گروههای تئاتری مدرسه شرکت میکردن و همیشه پای ثابت فعالیتهای فوق برنامه مدرسه بودم. در سالهای دانشگاه زمانی که در رشته علوم اجتماعی در دانشگاه تهران تحصیل میکردم، علاقهام به بازیگری من را از دانشکده علوم اجتماعی به پردیس هنرهای زیبا میکشاند و در همان سالها بود که دورههای بازیگری را که جهاد دانشگاهی دانشگاه تهران برگزار میکرد گذراندم و در اجراهای دانشجویی آن سالها هم حضور پیدا کردم. پس از آن زمانی که در حوزه روزنامه نگاری سینمایی فعالیت میکردم پیشنهادات بازیگری به من آغاز شد. همزمان دورههای بازیگری را گذراندم از طرفی دوره فیلمنامه نویسی را با فرهاد توحیدی و دوره کارگردانی سینما را با شهرام مکری در موسسه کارنامه سپری کردم و همچنین هنرجوی انجمن سینمای جوان واحد تهران نیز بودم. در حوزه تئاتر هم شاگرد اساتیدی چون رحمت امینی و رضا حامدیخواه بودم. پیش از فیلم «آهو» در فیلمهای کوتاه متعدد، اجراهای تئاتر و یک سریال تلویزیونی نیز سابقه بازی داشتم تا اینکه نوبت به حضورم در فیلم «آهو» رسید.
*از نگارش فیلمنامه فیلم «آهو» بگویید، چه شد که کتاب «پروانهها در برف میرقصند» نازنین جودت برای نگارش فیلم آهو در نظر گرفته شد؟
«پروانهها در برف میرقصند» کتاب مورد علاقه کارگردان فیلم آقای هوشنگ گلمکانی بود که پیش از این، ساخت فیلمی بر اساس این کتاب را به دوستان دیگرشان از جمله دکتر علی رفیعی پیشنهاد کرده بودند در نهایت روزی تصمیم گرفتند که فیلمی بر اساس این کتاب را خودشان بسازند. این موضوع را با من و سایر همکاران مجله فیلم مطرح کردند و نظرات متفاوتی شنیدند. در ابتدا قرار بود که فیلمنامه توسط صفی یزدانیان نوشته شود اما مشغولیات وی باعث شد که این اتفاق نیفتد. من کتاب «پروانهها در برف میرقصند» نازنین جودت را خوانده بودم، قصه بسیار به فضای ذهنی من نزدیک بود. به آقای گلمکانی پیشنهاد دادم که نگارش فیلمنامه را خودم آغاز کنم. فروردین سال ۹۹ بود و اوج روزهای قرنطینه کرونا، من نگارش فیلمنامه را آغاز کردم و هر بخش را که مینوشتم برای آقای گلمکانی ایمیل میکردم و ایشان تغییرات و نظرشان را می گفتند و من در قصه اعمال میکرم. از طرفی آقای گلمکانی میخواستند که قطعات و نوشتههای آقای پرویز دوایی در متن وجود داشته باشد من در همان روزها کل کتابهای آقای پرویز دوایی را خواندم و بخشهایی که مناسب قصه بود را جدا کردم و این قرار دادم و این روند ادامه پیدا کرد تا اینکه فیلمنامه «آهو» به پایان رسید.
*شنیدم که آقای گلمکانی برای پیدا کردن تهیه کننده با مشکل روبرو شده بودند و تهیه کنندهای برای تهیه فیلم «آهو» پیدا نمیشد.
پس از پایان نگارش فیلمنامه آقای گلمکانی با دوستان تهیه کنندهشان برای تهیه فیلم صحبت کردند اما این صحبتها موفقیت آمیز نبود. سپس به من گفتند که با آقای نوروز بیگی که سالها سابقه همکاری با ایشان را داشتم در مورد تهیه فیلم صحبت کنم. من قصه فیلم را برای آقای نوروزبیگی تعریف کردم ایشان از قصه خوششان آمد و تصمیم به ساخت فیلم گرفتند و از ابتدا کنار ما بودند و اگر نبودند شاید هیچ وقت فیلم آهو ساخته نمیشد.
*برسیم به بازیگری نقش آهو؛ آقای گلمکانی اولین تجربه کارگردانی فیلم داستانی بلندشان را میگذراندند و این برای شما که اولین بار بود در فیلم بلند سینمایی نقش یک را بر عهده داشتید، حتماً کار را بسیار سخت میکرد. چطور سعی کردید به نقش آهو نزدیک شوید و آن را به تصویر در بیاورید؟
از زمان نگارش فیلمنامه کاراکتر نقش اصلی که ایفاگر نقشش بودم در من متولد شد و شروع به ادامه حیات کرد و زمانی که مقابل دوربین رفتم شخصیتی را بازی کردم که ماهها پیش متولدش کرده بودم و مدتها با او زندگی کرده بودم. برای نزدیک شدن به نقش که ماه ها با آن زندگی کرده بودم باید کرختی، سردی و آرامشی بیش از حد را به خودم اضافه میکردم. غمی که روی شانههای آهو بود حتی راه رفتنش را هم سختتر میکرد به همین دلیل ما در راه رفتن کاراکتر دختر سختی میبینیم انگار که بار همه آن غمها و خاطرهها روی شانههای او است و با به دوش کشیدن همه این غصههاست که راه میرود. میمیک صورت و نگاه دختر باید بار آن غم و انتظار را همزمان به نمایش در میآورد برای رسیدن به همه این مولفهها تلاش بسیاری کردم و تا ماهها پس از پایان فیلمبرداری آهو دچار افسردگی بودم که ناشی از فشار نقش بر جسم من بود.
*چرا اسم آهو برای فیلم در نظر گرفته شد؟
آهو نماد ظرافت معصومیت و زنانگی است. اسم آهو در یکی از ایمیلهایی که آقای پرویز دوایی به آقای گلمکانی داده بودند دو بار تکرار شده بود و در نهایت تبدیل به اسم فیلم شد. آهو همچنین نماد معشوقه گریزپا و دست نیافتنی است.
*آهو قصه ای زنانه دارد که به گونهای حدیث نفس است. چقدر کاراکتر فیلمنامه به خود شما شباهت داشت؟
شعر و ادبیات از زمانی که کودک بودم همراه من بود و کودکی و نوجوانی من با خواندن شعرهای شعرای کلاسیک معاصر و حتی ترجمان شعرهای شعرای امریکایی و اروپایی گذشت. فروغ فرخزاد، سهراب سپهری، منوچهر آتشی، یدالله رویایی، نصرت رحمانی، عاطفه گرگین، حمید مصدق، مهدی اخوان ثالث از جمله شعرای مورد علاقه من در میان شاعران معاصر بودند و حافظ و سعدی هم که از همان کودکی و نوجوانی همواره همراه لحظاتم بودند. علاقه به شعر در سالهای جوانی نیز همراه من بود. در آن سالها با اشعار احمدرضا احمدی، شمس لنگرودی، رسول یونان، مایاکوفسکی و سیلویا پلات و آنا د آخماتوا آشنا شدم. تعلق خاطری که دختر قصه آهو به شعر و ادبیات دارد در واقع تجربه زیست من در تمام سالهای عمرم بود و این از نزدیکیهای کاراکتر به شخصیت خود من است. تنهایی پسندی و خلوت گزینی و کم رفت و آمد بودن هم شاید دیگر مولفهای بود که بین خود من و دختر قصهام یکسان بود. تفسیر آرمانگرایانه از عشق و رابطه های انسانی که در فیلم دیده میشود، حتماً به نگاه خود من به این دو مقوله باز میگردد. استقلال و عدم وابستگی هم به نظرم از دیگر خصوصیات مشترک من و دختر فیلم بود.
*شخصیتهای فیلم آهو از آن دست آدمهای کمیابی هستند که تنهاییشان را با هر کسی پر نمیکنند، اتفاقی که در این روزهای جامعه ما بسیار کم رخ می دهد.
دقیقاً همینطور است. آرمانگرایی در عشق و رابطه که گفتم همین جا معنی پیدا میکند. شخصیتهای قصه هر کدام تنهایی را به بودن با معشوقی که تداعی گر آن عشق آرمانی نیست برمیگزینند. شاید به خاطر همین است که تنهایی فرجام همه قصههای عاشقانه فیلم است. به عبارت دیگر آهو قصه آرمانگرایان تنها است؛ کسانی که در این هجمه ابتذال روابط، تنهایی و وقت گذراندن با ادبیات و موسیقی و شعر و هنر را برگزینند.
*چرا دختر قصه تنهایی خودخواسته را انتخاب میکند و به رغم تمایل همه مردان اطرافش، دست رد به سینه همه زده و تنهایی انتخاب آخرش است؟
تنهایی جوهره اصلی فیلم «آهو» است. «آهو» مواجهه آدمها با تنهایی را روایت میکند و همه کاراکترهای فیلم به نوعی تنها هستند و همه کوششهایی که برای دوتایی شدن در فیلم اتفاق میافتد در نهایت بینتیجه میماند. دختر عشقش را گم کرده و بنابر گفتهاش در خود فیلم نه میداند که زنده است یا نه. او تنهایی را بر میگزیند در طبیعتی دور دست. انگار که از کل دنیا میگذرد و زیستی در سکوت را انتخاب میکند. شغل دختر هم در ادامه همین روند است ساخت سازههای چوبی. او حتی در نبود معشوق نیز پتانسیل زایش را از دست نداده و با صدا و چوبهای کنار رودخانهها خلق می کند. به نوعی دوری گزینی دختر از جامعه برای یافتن خود و خودشناسی صورت میگیرد و او پس از این طوفان واقع شده حتماً همانطور که در جملهای از فیلم میآید آن آدمی نیست که وارد طوفان شده است.
*بازیهای فیلم درونگرا و برسون وار است، آیا تعمدی در این گونه از بازی بود؟
دقیقاً انتخاب کارگردان این بود که بازیها درونگرا و سرد و به قول شما برسون وار باشد و اگر در صحنه برونریزی عاطفی در بازی ام داشتم در نهایت در تدوین از فیلم کنار گذاشته شد. بازیها دقیقاً همان چیزی بود که کارگردان از من و سایرین خواسته بود و ما تمام توانمان را به کار گرفتیم که بازی مورد نظر او را به منصه ظهور بگذاریم.
*دختر فیلم هم در سکانسی که مقابل بنفشه خانم نشسته بود اشارهای داشت به اینکه قرص آرام بخش مصرف میکند زمانی که بنفشه خانم به خوردن متعدد قرصها اعتراض کرد در پاسخ به او گفت وقتی که آرومم میخورم ناآروم نشم این ناآرامی در اوج تنهایی و عزلت نشینی از کجا میآمد؟
دختر برای فرار از موقعیت تنش زایی که پس از ناپدید شدن ناگهانی معشوق در زندگیش ایجاد شده بود، تهران را ترک میکند و سر به روستای جنگلی در شمال میگذارد تا در تنهایی بتواند به آرامشی برسد. بعضی از مواقع ما محیطها و آدمها را ترک میکنیم با تصور اینکه در تنهایی به آرامش میرسیم اما آن افکار و تاثیرات، آن تروماها در تنهایی هم تنهایمان نمیگذارد. یاد جملهای افتادم که گاندی در زمان آزادی از زندان گفته بود؛ اینکه اگر خاطرات زندان را فراموش نمیکردم تا ابد در آزادی هم محبوس بودم. به همین دلیل هست که دختر در تنهایی هم از افکار استرس زایش در امان نیست و به مدد داروهای ضد اضطراب به دنبال آرامش از دست رفتهاش میگردد.
*یکی از نکات قابل توجه فیلم «آهو» بازی درخشان شما در نقش اصلی فیلم است با توجه به این موضوع برنامهتان برای ادامه زندگی حرفهای در عرصه بازیگری چیست؟
من پس از فیلم «آهو» ۳ سال در انتظار اکرانش ماندم، سه سالی که بیکار بودم و با مصائب متفاوتی دست و پنجه نرم میکردم اما برای عشقم به بازیگری همه چیز را به کناری نهاده و منتظر اکران ماندم. امیدوارم که فیلم «آهو» دیده شود و سعادت حضور در پروژه های کارگردانان و تهیه کنندگان بزرگ سینمای ایران را داشته باشم.
به گزارش سینماپرس، سپیده آرمان متولد سال ۱۳۶۸ در تهران، بازیگر، نویسنده و روزنامهنگار است. وی فارغالتحصیل رشته علوم اجتماعی از دانشگاه تهران میباشد. او بازیگری را از دوران دانشجویی در کلاسهای جهاد دانشگاهی پردیس هنرهای زیبا آغاز کرد و پس از آن دورههای آموزش بازیگری و کارگردانی را در موسسه «کارنامه» گذراند. سپیده آرمان پس از فارغ التحصیلی، روزنامهنگاری را در تحریریه روزنامه «ایران» آغاز کرد و سپس در قامت روزنامهنگار فرهنگ و هنر در رسانههایی دیگری چون «جام جم»، «هنرمند»، «خبرگزاری مهر» و «مجله فیلم» حضور یافت. وی همزمان با روزنامه نگاری، بازیگری را نیز ادامه داد و از نقش آفرینیهای او میتوان به فیلمهای کوتاه «تکثیر شده»، «او مثل من» و «آذین» و حضور در تئاترهایی به کارگردانی رضا حامدیخواه و رحمت امینی اشاره کرد. او در سال ۱۳۹۹ در اولین حضورش در حوزه فیلمنامهنویسی و بازیگری فیلم بلند سینمایی، فیلم نامه فیلم «آهو» را به رشته تحریر درآورد و اتفاقا نقش اصلی این فیلم را نیز بازی کرد.
ارسال نظر