به گزارش سینماپرس،شاید در بدو امر از کلمه «فاسد» در تیتر تعجب کنید چراکه در ادبیات سینمایی مالوف و متعارف نیست و غالبا درحوزه اجتماعی و ایضا اقتصادی کاربرد دارد.
البته کلمه «فاخر» هم در ادبیات سینمایی بی مسماست اما از آنجا که در سال های پشت سر، زیاد این کلمه، خصوصا توسط مدیران دولتی و تحلیلگران نهاد سینما استفاده شده است، به هرحال به رغم روشن نبودن مولفه های این رویکرد، ولی جا افتاده است و تا حدودی معلوم است که مراد به کاربرندگان این کلمه چیست(چون از منظر نقد، فیلم یا «خوب» است یا «بد»). اما درباره کلمه «فاسد» همین ابتدا لازم است تصریح کنم در اینجا به وضعیتی اشاره دارد که فرد یا گروهی «از منابع عمومی برای منافع شخصی» و نیز از نفوذ و لابی های باندی، خانوادگی، سیاسی (حتی برای قدرت سیاسی) و ثروت اندوزی استفاده می کند.
از آنجا که تهیه کننده فیلم با تعریف استاندارد و فعال در سینمای صنعتی، نقش بی بدیلی در شکل گیری یک پروژه سینمایی دارد، فاسد بودن او به خروجی مفسده آمیزی منتهی می شود. حالا درسینمایی که بخشی ازتهیه کنندگان آن درحد وسقف واسطه هستند (بدون ریالی آورده، بودجه ای از دستگاه ها می گیرند و هزینه می کنند) در صورت عدم تعهد اعتقادی، فقدان یا کمبود تخصص و بی دانشی یا ضعف معرفتی، سطح فساد مضاعف می شود. این دسته از واسطه ها یا حق العمل کاران (که بعضا کارگردان، تهیه کننده است) چنانچه ماموریت یا وابستگی سیاسی باندی داشته باشند که علاوه بر دستمزدهای چندبرابری خودشان سهم حامیان سیاسی شان را نیز باید بپردازند، طبیعی است که در چنین وضعیتی در برابر حق الناس (تماشاگر) قرار می گیرند.
کمی بحث را عینی تر کنیم، مثلا وقتی شاهدیم که تهیه کنندگانی بر مصدر امور پروژه هایی گمارده می شوند که همه جوره از سرشان زیادی است، آیا چیزی جز مفسده از آن بیرون می زند؟ این که بوی این فساد از بالا به پایین یا برعکس از پایین به بالا می رسد در سازوکار آن و نتیجه نهایی فرقی نمی کند. مساله این است که دیگر از فیلم به زعم آقایان فاخر خبری نیست، حتی اگر همه تریبون ها را به کار بگیرند و صبح تا شب در آنها بدمند که ایهاالناس، ما فلان فیلم فاخر را تولید و عرضه کرده ایم، مخاطب نه تنها فخری نمی بیند بلکه از تماشای فیلم زجر می کشد.
موضوعی در این بین همواره محل مناقشه است و آن این که تخصص مهم است یا تعهد؟ این از آن بحث های مغلطه آمیز است که در بسیاری مواقع خود این مناظره و مشاجره محمل سوءاستفاده است. مگر ممکن است پای پدیده ای مانند سینما در بین باشد و کسی ادعا کند که تعهد ارجحیت دارد و فرد مدعی با سوارشدن روی موج تعهدگرایی، مبادرت به مدیریت مدیومی کند که تمام اجزایش نیازمند تخصص و دانش است. هنر، رسانه و صنعتی که به شدت از دالان تسلط بر تکنیک و اشراف بر گرایش های مختلف علوم انسانی عبور می کند، چطور می تواند در ید مدیریتی باشد که فاقد این ویژگی هاست؟ ازسوی دیگر وقتی صحبت از هنر و رسانه در میان است، اساسا تعهد (حتی درگرایش ملی و وفاداری به وطن و مردم چه رسد به مذهبی و انقلابی) عاملی به شدت بازدارنده از افتادن به ورطه فساد است. در کشورهایی که در آن تحولات منجر به تغییر ماهوی ساختار سیاسی اداری صورت می گیرد (انقلاب)همواره خطر نفوذ ظاهرالصلاح ها، یعنی بی تخصص های کم تعهد یا متعهدان بی تخصص، در بین دستگاه ها و افراد برآمده از انقلاب و آرمان خواهان واقعی، به شدت جدی است. اشاره به نفوذ در اینجا، منظور از نوع و شیوه های امنیتی به منظور براندازی نیست، بلکه منشاگرفته ازمنافع شخصی و باندی است. چنانچه کمی به 40سال گذشته یا اطراف کنونی مان نور بتابانیم، واجدان چنین رویه هایی در بین تهیه کنندگان شناخته می شوند. این بحثی پردامنه است که به شرط حیات، بازهم به آن خواهم پرداخت.
ارسال نظر