رییس پیشین انجمن نویسندگان کودک و نوجوان در گفتگو با خبرنگار سینماپرس و در خصوص وضعیت نویسندگان کشور چنین اظهار کرد: علی رغم آمار بالای شمار نویسندگان در کشور، تعداد نویسندگان حرفه ای که زندگی خود را بطور کامل وقف نوشتن بکنند و بتوانند از راه نوشتن امرار معاش کنند، بسیار کم است. ازاین روی آثار قوی و جذاب نیز حضوری گاه به گاهی دارد و تالیف در برابر ترجمه رنگ می بازد و این یک تهدید جدی برای ادبیات ما است.
در ادامه جهانگیریان عواملی که موجب ضعف ادبیات داستانی در دهه های اخیر شده است، برشمرد: در ابتدا بحث ممیزی یا به عبارتی سانسور است که موجب دست و پا بسته شدن نویسنده میشود. البته در برخی از دیگر کشوزها هم ممکن است ممیزی ها متناسب با سیاست های حاکم باشد ولی خط قرمزها محدود و مشخص است و سلیقه های فردی کمتر دخالت دارد. اما در کشور ما شاید بتوان گفت سخت گیرانه تر است و غیر از سیاست، ایده اولوژی هم بر آن سایه انداخته است.
نویسنده رمان پرفروش " سایه هیولا " افزود: عامل دیگری که موجب افول ادبیات داستانی در کشور شده است، وجود برخی مسئولین غیر متخصص در سیاست گذاری هاو ارزیابی ها ست. توقف توسعه فیزیکی کتابخانه ها، فقدان فرهنگ کتاب و کتابخوانی، هر کدام سهم خود را در بحران کتاب و کتابخوانی دارند در بحث ممیزیی که بیشتر باید سخت گیری در جهت رشد و تقویت عناصر داستان و تقویت وجه ادبی آثارباشد، متاسفانه بیشتر بازدارنده است و ما هرروز شاهد کاهش سرانه مطالعه و تیراژ کتاب در کشورمان هستیم. در بحث ممیزی، در واقع اختلاف نویسنده و ممیزی، بیشتر سلیقه ای است. مثلا ممیز به نویسنده میگوید سگ را از رمانت حذف کن!! میگوییم این سگ یک واژه نیست، یک کاراکتر است، نمیشود حذف کرد! میگویند چاره نیست، دستور است!
دبیر پیشن انجمن نویسندگان نوجوان کانون پرورش فکری چنین ادامه می دهد: عامل دیگر اقتصاد کتاب است. تا قبل از دولت فعلی، برخی دولتها، بخشی از تیراژ کتاب را از ناشر میخریدند، گاه کاغذ و یا وام میدادندو به این شکل از ناشر و به تبع آن از نویسنده حمایت میشد. اما اکنون جز از معدودی ناشر خاص، حمایتی صورت نمیگیرد. آموزش و پرورش در هفته کتاب جشن امضا در مدارس برگزار میکردو بخشی از کتاب ناشران به فروش میرفت. به طور کل مسائل اقتصادی، مانع بزرگی بر سر راه رشد و پیشرفت ادبیات کشور است. کمبود مخاطب و ضعف صنعت نشر، معیشت نویسنده را دچار بحران میکند. یک نویسنده چینی یا انگلیسی، یا اسپانیایی یا عرب زبان، مخاطبی چندصد میلیونی دارد، در صورتی که نویسنده ایرانی فارسی زبان، از چنین دامنه ای در شعاع مخاطب خود، برخوردار نیست و میانگین تیراژ کتاب در ایران، در حدود هزار نسخه است. ضعف ترجمه آثار فارسی به دیگر زبانها نیز مقوله ای غریب است و دولتها علاقه ای به انتشار ادبیات داستانی و نمایشی ما، به آن سوی مرزها ندارند.
جهانگیریان در انتقاد به طرح های وزرات آموزش و پرورش در حوزه کتاب چنین اظهار کرد: چندوزیر تاکنون در باره زنگ کتاب در مدارس سخن گفته اند اما هیچ کدام به آن عمل نکردند. کافیست سری به مدارس و کتابخانه هایش بزنید(اگر داشته باشند) اکنون در بسیاری از کشور ها نویسنده ها را به مدارس دعوت میکنند تا آثارشان را قبل یا بعد از چاپ برای مخاطبان کودک و نوجوان بخوانند و با هم گفت و گو کنند. من خودم از نزدیک شاهد این نشستهای قصه خوانی در چند کشور بوده ام، بخصوص بچه ها خیلی دوست دارند نویسنده کتابش را برای آنها امضا کند. اتفاقهایی از این دست، بسیار برای دانش آموزان جذاب است ولی در کشور ما کتاب جایگاهی در آموزش و پرورش کشور ندارد. اخیرا شنیدم تنها جشنواره کتاب آموزش و پرورش که با عنوان، " دانایی و توانایی" برگزار می شد و باعث ورود میلیونها کتاب خوب به مدارس می شد تعطیل شده و خبر هایی از این دست در حوزه کتاب بسیار نگران کننده است.
وی ادامه داد: حتی صدا و سیما نیز در این مقوله بسیار کم کار است و هیچ برنامه ای برای کتاب ندارد. معدود برنامه هایی نیز مثل کتاب باز سروش صحت را که داشت جا باز میکرد جمع کرد!!
جهانگیریان در پاسخ به پرسش علت عدم استقبال مخاطبان ایرانی از آثار داخلی در حوزه ادبیات کودک چنین گفت: تا زمانی که ما از کتاب به عنوان ابزاری برای آموزش استفاده کنیم نمیتوانیم ادبیات خلق کنیم. اگر قصد بر انتقال مطلب و تعلیم است باید آن را زیر پوست داستان گنجاند. نه آنکه مستقیم مفهوم را در کتاب آورد.
این اتفاق موجب کتاب زدگی نزد مخاطب می شود. مخاطب، وقتی با مطالعه بخشی از کتاب متوجه نصیحت یا جنبه آموزش اثر میشود، از کتاب فاصله میگیرد. دیگر در این دوره مستقیم گویی جواب نمیدهد.
نویسنده رمان هامون و دریا، ادامه داد: عامل دیگر این است که بسیاری از نویسندگان ما تاتر و فیلم کم میبینند. تاتر به ما میزانسن، صحنه پردازی و ایجاز در دیالوگ یاد میدهد و سینما، تصویر به جای توصیف های کلامی کسالت آور، داستان باید از بستری عبور کند به نام زیبا شناسی. سینما تصویری از مفاهیم ارائه میدهد. بدین ترتیب نویسنده فضا سازی درست تری را میتواند از فیلم بیاموزد.
عباس جهنگیریان که از جمله نویسندگانی است که آثار وی همواره مورد علاقه و اقتباس سینماگرانی چون اصغر فرهادی، ابراهیم فروزش، محمد علی طالبی، مهدی خرمیان و نورالدین زارعی قرار گرفته، در خصوص اوضاع سینمای اقتباسی کشور چنین تصریح میکند: بهترین فیلم های جهان، اقتباسی است، زیرا تضمین شده است. چون زمانی که داستانی منتشر شده و مورد اقبال قرار میگیرد قطعا داستانی جذاب داشته، پس اطمینان و تضمین لازم را برای تهیه کننده و کارگردان تامین میکند. سینمای ما نیز در ابتدا با اقتباس آغاز شد، یعنی فیلم هایی با اقتباس از داستانهای نظامی و فردوسی شروع شد ولی تداوم پیدا نکرد، سینما ی ما متاسفانه در یک دوره تاریخی بلند، به دام مخاطب عامه پسند افتاد، تا زمانی که مهرجویی گاو را ساخت و در بین کارهای نه چندان مطلوب آن زمان نقطه عطفی شد در سینمای وقت ایران. اما ادبیات ما بگونهای بود که خود آثار بگونه ای است که نتوانسته فیلمنامه نویس یا کارگردان را جذب کند. بسیاری از آثار داستانی ما از ظرفیت داستانی لازم برخوردار است اما فیلم نامه نویسان، کارگردانها و تهیه کنندگان عمدتا رمان نمیخوانند. تعاملی میان نویسندگان و فیلم سازان وجود ندارد. اگر اثر سینماگرایی وجود داشته باشد، کارگردان یا فیمنامه نویس از آن خبر ندارد.
جهانگیریان راه حلی نیز در جهت بهبود وضعیت سینمای اقتباسی ارائه کرد: یکی از راهکار هایی که برای رشد سینمای اقتباسی وجود دارد این است که یک نهاد دولتی مثل فارابی خلاصه ای از داستان ها را در سایتی بگذارد (البته با رعایت حفظ حقوق مولف و قانون کپی رایت.) بنیاد فارابی این داستانها را در اختیار کارگردانها که اغلب فرصتی برای خواندن کتاب ندارند قرار دهدتا بدین ترتیب تحت نظارت فارابی ارتباطی میان نویسنده و کارگردان برقرار شود و نویسنده ای که قرار بوده از انتشارات مبلغ نا چیزی را بدست آورد، با فروش داستان به کارگردان، در آمد بهتری را به دست آوردو از این طریق معیشت نویسنده نیز تامین گردد.
ارسال نظر