محمدرضا مهدویپور/ «شهادت آیت الله سید ابراهیم رئیسی» ثلمهای بزرگ بر پیکره «نظام جمهوری اسلامی» بود؛ ضایعهای اسفناک که قطعا داغ آن تا سالها از یادها نخواهد رفت و برای همیشه در «حافظه ملی» و «تاریخ ایران زمین» ثبت خواهد ماند و در این میان مرور چند نکته در این شرایط میتواند دارای اهمیت باشد:
۱/ مراقبت از «تحریف شهید جمهور» و پاسداری نسبت به حفظ و نشر اصول اعتقادی و سیره عملی این شهید والا مقام را میتوان از اولویتهای اصلی «جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی» دانست. مشی اسلامی و زیست انقلابی «آیت الله سید ابراهیم رئیسی» طیف گستردهای از جوانان مومن و انقلابی را به خود جلب و جذب کرده و به نوعی تصور «بقیه الماضی انقلاب اسلامی» را از ایشان به اذهان متبادر نموده بود و با این همه نمیتوان به هیچ عنوان تمرکز «شبکه نفوذ» برای رخنه در طیف همراه ایشان را نادیده گرفت و با خوش خیالی آن را نامحتمل تصور نمود. بر این اساس عدم پالایش طیف همراهان ایشان و تشخیص عوامل «نفوذی» است که مسبوق به سابقه در طول «تاریخ جمهوری اسلامی ایران» بوده است. تجربهای که متاسفانه در همان سالهای ابتدایی و دقیقا در مقطع سال ۱۳۶۰ هجریشمسی و در مورد «نخستین شهید جمهور» یعنی شهیدوالامقام «محمد علی رجایی» صورت پذیرفت و در حافظه تاریخی کشور ثبت گردید. «رئیس جمهور مکتبی» که در حلقه پیرامونی خود و در سطوح مختلف اگر چه موفق به جذب و جایابی خیل گستردهای از جوانان انقلابی و متعهد به آرمانهای انقلاب اسلامی گردید، اما با شهادت ایشان و ابترماندن پروژه شناسایی و محک کامل این جوانان و دخیلی شدن برخی هرچند معدود از عناصر نفوذی در میان ایشان و در مسیر ایجاد گنجینهای سرشار از مدیران جوان انقلابی و عرضه گسترده ایشان به بدنه مدیریتی کشور و مجموعهای از عوامل دیگر منشاء حضور طیف خاصی و تحمیل آنها به عرصه مدیریت اجرایی کشور گردید. طیفی عموما کمبنیه و برخوردار از ویژگی جاهطلبی که یا از ابتدا در «شبکه نفوذ» جای داشتند و یا به سرعت جذب گردیدند و پس از گذشت سالها، بعضا در دهههای اخیر ماهیت نفوذی خود را به معرض نمایش گذاشته و با ایجاد هزینههای گزاف برای «نظام جمهوری اسلامی» در فتنههای مختلف نقاب از چهره انداختند. تشکیل یک «بنیاد غیرانتفاعی شفاف» و بالاخص با صورت مالی مشخص در جهت حفظ و نشر «آیت الله سید ابراهیم رئیسی» را میتوان یک راهکار ابتدایی در جهت مراقبت از «تحریف شهید جمهور» و ارایه الگویی مولد و انسانساز از برای تکثیر مشی رفتاری و کنش ولایتپذیری «شهید رئیسی» دانست.
۲/ سوای نظر از چهار جانبرکف همراه «رئیس جمهور شهید» که شامل سه ارتشی تیم پرواز و یک محافظ پاسدار ایشان میباشد؛ در این پرواز سه شخصیت مهم دیگر نیز حضور داشتند که فقدان و شهادت هر کدام از ایشان به تنهایی و در چنین حادثهای میتوانست منجر به خلق یک «تراژدی» شده و به عنوان ضایعهای اسفناک مورد توجه عموم جامعه واقع شود. از این جهت مراقبت «سازمان صداو سیما» در توجه به حزن اجتماعی ناشی از این فاجعه و عدم توجه به مشورتهای کوتهنظرانه در بازگشت فوری به شرایط عادی آنتن، با توجیه «شرایط انتخاباتی کشور» و ... اهمیت بسزایی دارد.
۳/ خفقان و سایلنت بودن «خانه هنرمندان ایران» و عدم واکنش و صدور بیانیه تسلیت توسط این مجموعه و یا حتی کوچکترین ابراز همدردی و یا ابراز تسلیتی توسط اعضای هیات مدیره و مشخصا سکوت «محمدمهدی عسگرپور» مدیرعامل ابوالمشاغل این مجموعه به بهانه حضور در جشنواره کن و ...؛ اگرچه ذرهای از اعتبار «شهید جمهور» کم نمیکند؛ اما به نوعی حقد و کینه عمیق باند و قبیله حاکم بر چنین مجموعهای را به معرض نمایش میگذارد و میتواند موجب ایجاد یک فهم دقیق در «حاکمیت فرهنگی کشور» از برای مواجهههای بعدی با طیف حاکم و البته همیشه طلبکار چنین مجموعههایی گردد.
۴/ عدم کنشگری و ابراز تسلیت حداقلی «خانه موسیقی ایران» در فرایند سوگواری ملت ایران از جمله اشتباهات جبران ناپذیر طیف حاکم بر این خانه میباشد. خانهای که اگر چه پی و بنای ابتدایی آن توسط اقلیتهای مذهبی یهودی و با همراهی اپوزیسیون نه چندان موافق و بعضا معارض «نظام جمهوری اسلامی» بنا نهاده شده بود؛ اما همواره در طول سالهای پس از تاسیس خود مورد توجه و حمایتهای مادی و معنوی حاکمیت واقع گردید و این حمایتها آنچنان بیدریغ بود که در طی سالهای اخیر منجر به سپرده شدن عنان برنامهریزی کلان عرضه موسیقی و «مدیریت اجرایی جشنواره موسیقی فجر» و «کارگروه موسیقی شورای عالی هنر» و ... به این خانه گردید.
۵/ تبعیت «خانه تئاتر» از شکل بیتفاوتی و شمایل سایلنت بودن «خانه هنرمندان ایران» و «خانه موسیقی ایران» در برخورد با «داغ ملت ایران» و موضوع «شهادت رئیس جمهور» اگر چه میتواند گویای حاکمیت نوعی مدیریت مرموز و پنهان بر کلیت فضای فرهنگی و رشتههای مختلف هنری در کشور باشد و ... اما از زوایای دیگری نیز قابل تحلیل است؛ بالاخص آنکه لازم است تا انفعال حاکمیت در وقع نهادن بر عناصر مدیریتی و عموما ثابت این خانهها در طی دهههای اخیر را در مجالی مختص به خود مورد توجه و آسیبشناسی قرار داد و در جای خود به این مهم پرداخت که چه عواملی موجب «خودحقیرپنداری برخی مدیران فرهنگی کشور» در برابر شاهنشینان این خانهها و پس از آن گسیلداشتن حمایتهای مادی و معنوی برای به دستآوردن حمایت همین جماعت محدود و به رسمیت شناختن امپراطوری طیف حاکم بر این خانهها میشود. طیفی که به واسطه مقبولیت حکومتی خود از مشروعیت لازم برای تامیم و سیطره بر احوال عموم هنرمندان برخوردار شدهاند و این همه در حالی است که مشخصا انتفاعات مدیریتی و جابجاییهای مالی مجموعههایی همچون «خانه تئاتر» میتوانست با ورود حاکمیت، معضلات جدی و حقوقی خاصی را برای هیات همیشه حاکم بر این خانه به وجود آورد و ...
۶/ «خساست خانه سینما» در صدور بیانیه و اکتفا به انتشار «پیام تسلیت نیم خطی» و تهی از هر گونه حسی را میبایست به عنوان مصداقی ملموس از سلایق و علایق طیف حاکم و قبیله همیشه نشین در جایگاه مدیریت این مجموعه قلمداد نمود. مجموعهای که سالهاست به «خانه بیانیههای سیاسی» از شهرت رسانهای برخوردار شده و قبیله حاکم بر این خانه را در مقاطع زمانی مختلف به خودنمایی با کلمات و ادبیات تند بیانیههای خود پرداخته است.
۷/ سکوت معنیدار اعضای هیات رئیسه و بالاخص مدیرعامل «خانه سینما» در ابراز تسلیت و همدردی با مردم غمزده و داغدار ایران و مراقبت ویژه برای دیده نشدن در مراسمهای رسمی و غیر رسمی و ... از موضوعاتی است که اگر چه در سیل خروشان و جمعیت میلیونی حاضر در «تشییع شهدای خدمت» اصلا به چشم نمیآید و دیده نمیشود؛ اما میتواند به عنوان ملاکی از برای سنجش میزان صداقت و ادعای ایشان در «همراهی با مردم» مورد استناد واقع شده و میزان سلامت نفس و پایبندی «شاهنشینان خانه سینما» نسبت به کیان «جمهوریت» و «اسلامیت» را از برای عموم مدیران فرهنگی و هنری کشور و بالاخص مدیران ناپخته و بعضا نابالغ این عرصه عریان سازد.
۸/ «وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی» چندین ماه است که در مجالس و مصاحبههای مختلف خود رسما اعلام فرمودهاند: «سالی که «وزارت ارشاد» را تحویل گرفتم «بودجه وزارت فرهنگ» هزار و دویست میلیارد تومان بود ولی امسال بودجه اصلی ما نزدیک به «بیست هزار میلیارد تومان» رسید!»؛ بودجهای که ۱۷ برابر شده و حالا زمان مناسبی برای ایجاد «شفافیت مالی» و بررسی میزان اختصاص مستقیم و غیرمستقیم این بودجه به مجموعهها و افرادی است که در طی فرایند «شهادت رئیس جمهور اسلامی ایران» میزان شرافت و علایق ایرانی و اسلامی خود را آشکار و تعهد خود را نسبت به آرمانهای «حاکمیت جمهوری اسلامی ایران» به معرض نمایش گذاشتهاند.
۹/ «خانه موسیقی» ، «خانه تئاتر» ، «خانه سینما» و نهایتا «خانه هنرمندان ایران» را میتوان به عنوان کمخاصیتترین مراکز حمایتی و خدماتی از برای عموم هنرمندان و بالاخص هنرمندان موسیقی و تئاتر و سینما معرفی نمود. خانههایی عملا بیخاصیت برای عموم هنرمندان و فعالان آن رشته هنری که البته آوردههای مادی و معنوی بسیاری را از برای طیف حاکم و قبیله شاهنشین بر این مجموعهها به همراه داشته است و در این میان اشتباه استراتژیک نهادهای مختلف فرهنگی جمهوری اسلامی از برای سرمایهگذاری بر روی طیف حاکم و شاهنشینان اینهای خانههای ویران را میتوان بیش از هرچیز نشات گرفته از ناپختگی و خامی ایشان در بدو حضور بر اریکه مدیریت فرهنگی و جوزدگی ایشان برای همراه ساختن صددرصدی اهالی رشتهها مختلف هنری دانست. عواملی که موجب پرداخت باجهایی خرد و کلان و اختصاص منابع مادی و معنوی نهادها و سازمانهای تحت مدیریت خود از برای جلب توجه و جذب حمایت شاهنشینان حاکم بر عموم این خانهها شده است.
۱۰/ در باب کمتجربگی برخی مدیران فرهنگی و سینمایی حاضر در نهادها و ارکان مختلف «دولت سیزدهم» همین بس که همت عمومی ایشان در طی سه سال گذشته، معطوف به جذب حداکثری همین طیف معدود و البته پُرسروصدا و همیشه طلبکار گردیده است. در این راستا کافی است تا برای شناخت کارنامه این همیت ورزی، فقط به مرور فرایند و نحوه سپردهگذاری مجموعههایی همچون «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» برای شروع پروژههایی همچون «زیبا صدایم کن» و ... مشاهده نمود و یا در اصرار ویژه ساختارهایی همچون «بنیاد سینمایی فارابی» و «انجمن سینمای جوانان ایران» از برای در اختیار گذاشتن تمامی ظرفیتهای تصمیمسازی خود و بالاخص مهیا نمودن فرصتهای ویژه شاگرد پروری برای ایشان و مشخصا منوط ساختن مجوز حضور در صنعت سینمای کشور به کسب رضایت و مصاحبت با امثال ایشان و ... را مورد توجه قرار داد.
ادامه دارد...
ارسال نظر