به گزارش سینماپرس، نمایشگاه «جاودانگی هنر» در برگیرنده جدیدترین آثار محمد تیتکانلو است که در گالری ماهر به نمایش درآمده است. این هنرمند در ۱۰ اثری که در این نمایشگاه ارائه داده؛ نگاهی معاصر به بخشی از هنر کلاسیک جهان داشته و به جستجوی راز جاودانگی در هنر پرداخته است. بر همین اساس در مراسم افتتاحیه این نمایشگاه نشست تخصصی نیز با موضوع جاودانگی هنر با حضور جمعی از کارشناسان هنری و علاقهمندان برگزار شد.
در ابتدای این نشست محمد تیتکانلو، هنرمند نقاش و عکاس درباره نمایشگاه «جاودانگی هنر» اظهار کرد: آنچه در هنر وجود دارد و موجب جاودانگی میشود، رویایی است که در ناخودآگاه جمعی انسانها وجود دارد و اثر هنری آن رویای جمعی را به تصویر میکشد. به طور مثال در کاری پژوهشی با نابینایان مادرزادی، از آنها خواستم از موضوعی مانند درخت عکاسی کنند و با اینکه آنها تا به حال درخت را ندیده بودند، آثاری ثبت کردند که بسیار شبیه به آثاری بود که سایر هنرمندان خلق میکنند، این کار ابتدا برای من عجیب بود که آنها بدون اینکه تا به حال درخت را دیده باشند، چگونه آن را میشناختند؟ سپس به این نتیجه رسیدم که ما انسانها بخاطر آنچه به صورت وراثتی در ناخودآگاه جمعی ما حضور دارد، به درک طبیعت و اشیای پیرامونیمان میرسیم و همین موضوع روی خلق هنری ما هم تاثیر میگذارد؛ چرا که محتوای ناخودآگاههای جمعی ما هم تصویری است. بنابراین هنر به صورت محتوای بصری در روح همه ما وجود دارد و در ما باقی است.
تیتکانلو بیان کرد: معتقدم باید نگاه دیگری به هنر کرد. در واقع به انقلابی در هنرها نیاز داریم. اگر امروز دیگر مینیاتور برای انسان معاصر جوابگوی نیازهایش نیست به این دلیل است که در زمانه خودش و خواست جمعی دوران خودش کارکرد داشته و امروز دیگر چنین کارکردی در ناخودآگاه جمعی ما ندارد؛ پس باید زیباییشناسی را در تولیدات هنری متناسب با زمان، مورد توجه قرار دهیم.
جمشید حقیقتشناس، نقاش باسابقه نیز در ادامه نشست «جاودانگی هنر» با طرح این سوال که چرا فکر میکنیم از طریق تکثیر در اثر هنری جاودانه میشویم؟ گفت: ما سالها است در چرخهای تکراری افتادهایم و آموزش غیرمستقیم هنر، معماری، سینما و…را از طریق کتابها یاد گرفتهایم. زیرا ما موسیقی را در کنسرتها نشنیدهایم بلکه توسط کاستها گوش کردهایم پس راه دریافت اطلاعات هنری ما به کلی اشتباه بوده است؛ پس زمانی که راه غلط باشد، به نتیجه مطلوب هم نمیرسیم. نحوه ارائه، بررسی و خوانش ما از آثار هنری نیز اشکال دارد زیرا ما صرفا از طریق کتاب یا نقدی به دادههایی از اثر هنری میرسیم که ما را به نتیجهای که میخواهیم هم نمیرساند.
حقیقتشناس در ادامه افزود: در بررسی آثار هنری که از گذشتگان ما در معماری و مینیاتور و… به جا مانده، میبینیم که آنها از دستور زبان واحد و زیباییشناسی خاصی پیروی و آن را دنبال میکردهاند و هرگاه این رویکرد وجود نداشته، هنر دچار افول شده و به تکرار میافتد. همانگونه که در دوران معاصر بیتوجهی به مینیاتور موجب افول آن شد. پس توجه واقعی ارتباط اثر با زمانه خودش مهم است، ولی ما در بررسیهایمان از طریق کتابها، رابطه اثر هنری با زمانه خودش را حذف میکنیم.
این هنرمند تاکید کرد: زمانی که بشر یکجانشین شد فرصت پیدا کرد در مورد تکرارها در سکنی گزیدن فکر کند و در این بین مثلا موسیقی آفریده شده، در واقع راههایی برای بازاندیشیدن به تکرارها فراهم شد. بنابراین فرق انسان و حیوان در آگاهی است و چون انسان میداند که میمیرد و حیوان بیخبر است، بشر به دنبال جاودانگی رفته و هنر میآفریند تا جاودان شود و خودش را به دیگران بشناساند.
محمود نورایی منتقد و کارشناس هنری در ادامه با بیان اینکه هنر امری جاودانه است و آثار و بقایای هنری باقی مانده از گذشتگان موید همین ویژگیست، توضیح داد: چکیده هنر عصر رنسانس که دوران زایش هنری نامیده میشود، پاراگون است؛ پاراگون به معنی مقایسهای است که میل به کمال دارد. در واقع زمانی که دست به مقایسه میزنیم بخاطر میل به کمال در انسان است. پاراگون موجب زایش هنر در عصر رنسانس شد زیرا هنرمندان آن عصر، خودشان را با هنرمندان یونان باستان مقایسه میکردند و با هدف به کمال رساندن آثار آنها در اثر هنری خود، دست به خلق اثر هنری زدند. اثری مانند «شام آخر» داوینچی در حقیقت برداشتی از تابلوی «آفرودیت در صدف» اثر آپلس بزرگترین نقاش یونان باستان است یا مجسمه «تجاوز به یک سابین» اثر جامبولونیا نمونه کمال یافته از مجسمه «لائوکون و پسران» اثری از ۳ قرن پیش از میلاد است.
وی تصریح کرد: در حقیقت مساله پاراگون به ما میفهماند که انسان در اعصار مختلف با دیدن هنر بر این امر واقف شده که راز جاودانگی در آفرینش هنری است، پس با کمالگرایی خود را در مقایسه با گذشته قرار داده و تلاش کرده از طریق ارتقای تکنیکی خود را جاودانه کند. پس وقتی میبینیم تمام این آثار از گذشته دور تا امروز امتداد پیدا کردهاند به ما نشان میدهد که جاودانگی امری حتمی در هنر است.
نورایی با بیان اینکه هرگاه هنرمند به زایش هنری فکر میکند در حقیقت به جاودانگی میاندیشد، گفت: از سوی دیگر میل به کمال در انسان موجب میشود میل به جاودانگی به مرور زمان در انسان تغییر شکل بدهد. هنرمند در هر عصری زمانه خود را به چالش میکشد پس میتوان اینگونه نتیجه گرفت برای جاودانگی در هنر باید زمان را به چالش کشید ... راز جاودانگی در زمانهای که ما در آن زندگی میکنیم نهفته شده به همین دلیل هنرمند باید آن را کشف، بازشناسی و بازخوانی کند تا به جاودانگی در هنر برسد.
ارسال نظر